ولایت مطلقه یعنی انعطاف، و آیت‌الله خامنه‌ای یعنی مامانی جیگر طلا!

ف.م.سخن

من بعضی وقت ها که تعجب می کنم چشمان ام گشاد می شود و دهان ام باز می ماند و می گویم "آهان"! اما خیلی کم پیش آمده است که دو بار، بل‌که هم سه بار پشت سر هم بگویم آهان، عجب، نه بابا، جان من؟! تمام این ها را هم با نیش باز بگویم جوری که انگار سر کوچه ایستاده ام و در حال تخمه شکستن و تف کردن پوست آن توی جوب آب هستم که دو تا ماشین محکم می کوبند به هم و من در حالی که نیش ام تا بناگوش باز شده به خودم می گویم آخ جون! یک کتک کاری اساسی می بینیم! خدا کنه یارو قفل فرمون داشته باشه!حالا فکر نکنید تصادف شده و من ایستاده ام از تماشای کتک کاری دو نفر کیفور شده ام. کیفور شدن من از بی بی سی خواندن من است. ببینید شما وقتی این جمله را می شنوید حال تان چه طوری می شود:

"آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، صبح امروز پنج شنبه ۱۷ شهریور در دیدار با رئیس و اعضای مجلس خبرگان گفت: "ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف پذیری دستگاه ولایت و معنای این مسئله این است که مجموعه دستگاههای تصمیم ساز و تصمیم گیر که رهبری در راس آنها قرار دارد، به طور دائم با انتخاب آن چه درست تر و کامل تر است، خود را متحول کنند و با تکمیل نظام سازی، کشور را به پیش ببرند".

جانِ من نگفتید آهان! جانِ من نگفتید عجب؟! خب حالا این را گوش کنید:

"آقای خامنه ای در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به تناقضی که به گفته او "دشمنان" از مفهوم ولایت فقیه دارند، افزود: "آنها می گویند ولایت مطلقه یعنی کشور براساس میل فقیه عادل حرکت کند در حالی که فقیهی که عادل است نمی تواند به میل خود عمل کند"".

حالا واکنش تان چه بود؟ نگفتید نه بابا! نگفتید جان من؟! من که با خواندن این جملات طنزم شکوفا شد. حس می کنم سرِ کوچه دو سه نفر افتاده اند به جان هم دِ بزن و من دارم به آن ها نگاه می کنم و هِر هِر می خندم. با خواندن این جملات یک حسِ سادیستی مازوخیستی دلپذیر در من زنده شده است که می خواهم همچین یک کسی را اذیت کنم (راست اش چون زورم به صاحب این جملات نمی رسد دل ام می خواهد دق دل ام را سر یک بدبخت دیگر خالی کنم). حالا دوست دارم بیفتم به جان علی اکبر خان دهخدا و لغت نامه اش. مثلا می خواهم بگویم این آقای علامه یک جو سواد نداشته و سواد را باید از آقای خامنه ای یاد می گرفته. مثلا آن جا که نوشته زورگوی یعنی مفتری و دروغگوی، باید گفت آخر تو علامه ای؟! جمع اش کنیم بینیم با! این لغت را بده به "آقا"ی ما ببین چه معنی یی از توش بیرون می آورد. من یقین دارم زورگوی یعنی کسی که ملایم و مهربان است و با لطف و محبت بسیار با انسان برخورد می کند. کسی مثل ماموران لباس شخصی؛ یا چماق به دستان بسیجی؛ یا اصلا چرا راهِ دور برویم مثل قضات شریفی که امثال نسرین ستوده و احمد زیدآبادی را به زندان های طولانی مدت محکوم می کنند.

یا وقتی علامه در مقابل کلمه ی کتک می نویسد: «ضرب؛ زدن کسی با دست» باید گفت برو عمو! این هم شد تعریف از این کلمه به دست دادی؟ مثلا خیلی ادیبی؟ این را بده "آقا" برایت معنی کند، به تو خواهد گفت کتک یعنی چیزی که بازجو در زندان های رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی به بازداشت شدگان می زند و آن ها خوش شان می آید و می گویند تو را خدا باز هم ما را کتک بزن تا حقایق را بگوییم! کتک یعنی نوازش، یعنی حال دادن، یعنی بالانس کردن فکر و جسم و وسیله ای که با آن آدم را تویِ ریلِ صراط مستقیم می اندازند.

راجع به جور و تعدی هم آن مرحوم لابد بر اساس سخن گذشتگانْ شر و ور هایی سر هم کرده و به خورد ملت داده در حالی که تردید ندارم آقایِ خامنه ایِ عزیزِ ما در مقابل جور و تعدی، محبت و صفا می نهند و تا می توانند به مردم جور و تعدی می کنند تا آن ها حال کنند و لذت مازوخیستی ببرند.

یاهاهاهاهاهاها! یاهاهاهاهاها! دِ! این ها مرا به کجا می برند؟ چرا از این روپوش ها به من پوشانده اند که آستین ندارد و من دست ام روی شکم ام مانده و نمی توانم آن ها را تکان دهم. چرا پاهایم را بسته اند. ای بابا! مرا کجا می برید؟ بولوبولوبولوبولو... من الان می خواهم شما را کتک بزنم و به شما تعدی کنم. این قرص ها چیست توی دهانِ من می چپانید؟! این آمپول چیست به من می زنید؟! "آقا" به دادم برس! من داشتم از شما و لغت شناسی تان تعریف می کردم این ها این طوری به من حمله کردند. چرا این طوری می کنی؟ این چه سوالی ست از من می پرسید؟ "آقا" یعنی چی یعنی چی؟ خب معلوم است، آقای خامنه ای یعنی گُل! یعنی ناز! یعنی مامانیِ جیگر طلا! دیکتاتور؟! خب دیکتاتور هم یعنی همین این ها دیگه، یعنی کسی که زورگوی است و کتک می زند و جور و تعدی می کند و ما حال می کنیم! چرا دستمال می چپانی توی دهانم؟! آهای.......همممممم همممممم همممممممم...

http://my.gooya.com/permalink/3543.html

بازگشت به خانه