بازگشت به خانه

چهارشنبه 9 شهريور 1390 ـ  31 اگوست 2011

 

احتمال به قدرت رسيدن حکومت های دينی ضعيف است

گزارشی از سخنرانی فرانسیس فوکویاما در کفرانس «استوريل»

پيام جهانگيری

کنفرانسی از 4 تا 6 مه امسال در منطقه تفریحی ساحلی Estoril در کشور پرتغال با نام Estoril Conference برگزار گردید. این کنفرانس بر چهار محور اصلی در مسائل چالش‌های جهانی به شکل زیر ترتیب داده شده بود.

پانل اول: معماری حکومت جهانی (وضعیت پیش روی جهان از منظر حکومت‌های سیاسی)

پانل دوم: پیامدهای بحران اقتصادی- مالی

پانل سوم: تهدیدهای جهانی و امنیت بشر

پانل چهارم: جهانی‌شدن و سیاست‌های بومی

یکی از سخنرانان این کنفرانس (در 5 مه)، فرانسیس فوکویاما بود.

پیش از این گزارش کامل این سخنرانی را تهیه کردم و برای انتشار به خبرگزاری قانون دادم؛ این خبرگزاری اما با خودسانسوری شدید و به شکل گزینشی مطلبم را در آدرس زیر منتشر ساخت؛

http://ghanoononline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1657

عمیقاً در انتظار روزی‌ام که با تغییر فضا خودسانسوری‌ها برداشته شود.

 برای آگاهی شما عزیزان، گزارشم را به شکل کامل در زیر آورده‌ام:

 

***

آنچه فرانسیس فوکویاما در بخش اول سخنرانی خود مطرح می‌کند، نگاه شخصی ایشان به بهار سیاسی کشورهای عربی‌ست؛ در این نگاه، موارد زیر مطرح می‌شوند:

موج سوم دموکراتیزاسیون، دارا شدن 110 تا 120 کشور دنیا از دموکراسی‌های انتخابی (Electoral Democracies) و استثناء ماندن کشورهای عربی تا کنون؛ نقش سیاست خارجی ایالات متحده در تأخیر در موج دموکراسی‌خواهی این مناطق به دلیل حمایت آن‌ها از حاکمین دیکتاتور به بهانه‌ی اسلام رادیکال و عامل دیگری به نام نفت، همچنین مسئله‌ی فلسطین و اسرائیل؛ رجوع دادن به کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» ساموئل هانتینگتون برای درک دموکراسی‌خواهی اعراب؛ در آن کتاب این بحث مطرح می‌شود که انقلاب‌ها توسط مردم فقیر به وجود نمی‌آیند؛ آن‌ها اغلب توسط طبقه‌ی متوسط و مردم تحصیل‌کرده اتفاق می‌افتند که مطالبات و انتظارات‌شان افزایش یافته است و توسط نظام‌های سیاسی‌شان برآورده نمی‌شود و اجازه‌ی مشارکت در جامعه را به آن‌ها نمی‌دهند و اجازه‌ی فعالیت‌های آزاد اقتصادی برای پیشرفت ندارند. (مثال تونس و مصر)

در ادامه، ایشان، به قدرت رسیدن حکومت دینی را ضعیف دانسته و با مثال زدن القاعده می‌گوید که این گروه پیش از پیدا شدن اسامه بن لادن نیز توسط جوانانی که خواهان پیوستن به دنیای آزاد و مدرن بودند به حاشیه رانده شده بود. هر چند ایشان خطر اخوان‌المسلمین در مصر و دیگر کشورهای عربی نه به عنوان افکار عمومی اکثریت جامعه بلکه به عنوان مهمترین گروه سازمان‌یافته‌ی سیاسی نفی نمی‌کند اما معتقد است که اسلامیسم، داستان غالب نیست. دو قرائت اسلام‌گرایی را در این منطقه مطرح می‌کند: ایران و ترکیه؛ و مقایسه‌ی وضعیت این دو کشور به لحاظ داخلی و بین‌المللی.

در ادامه به اهمیت سیاست و نقش توسعه و مدرن‌شدن جامعه در دگرگونی‌های سیاسی اشاره می‌کند و خوشبینی خود را در مورد خیزش خاورمیانه بیان می‌دارد و اهمیت نهادسازی برای دموکراسی را مطرح می‌نماید.

فوکویاما به کتاب تازه منتشر شده‌ی خویش The Origins of Political Order: From Prehuman Times to the French Revolution  (خاستگاه‌های نظم سیاسی: از دوران‌های پیش از پیدایش انسان تا انقلاب فرانسه) و محتوای آن اشاره می‌کند: بحثی که در این کتاب مطرح می‌شود این است که نهادها (به ویژه آن‌هایی که از نظام‌های دموکراتیک مدرن حمایت می‌کنند) دارای تاریخی طولانی هستند و نمی‌توان آن‌ها را به جوامع هدیه داد؛ مشخصاً ایشان به سه مورد حیاتی اشاره می‌کند: یک، وجود دولت به منظور اعمال قدرت برای اجرا کردن قوانین؛ دوم، حاکمیت قانون، که موجب محدود شدن قدرت دولتی می‌شود. (اشاره می‌کند: این گزینه در غرب سنتی طولانی دارد و در حقیقت توسعه‌ی غربی و توسعه در اروپا با حاکمیت قانون شروع شد، پیش از آنکه دولت مدرنی به وجود آید)؛ و سوم، نهادهای پاسخگو و انتخابی.

در ادامه ایشان با ذکر مقدمه‌ای به زمینه‌های عدم موفقیت انقلاب‌های نارنجی و رز در اکراین و گرجستان در 2004 اشاره می‌کند؛ دلایلی همچون ناتوانایی دولت دموکراتیک و ائتلاف نارنجی در ارائه‌ی یک دولت کارا و خوب، چون نتوانستند یک دولت ائتلافی پایدار را شکل بدهند، چون درگیر فساد شدند، چون گرفتار مباحثات و منازعات شدید داخلی شدند.

ایشان اشاره می‌کند که هرچند خیلی محتمل نیست اما اجتناب‌ناپذیر هم نیست که این مسائل برای بهار کشورهای عربی به وجود نیاید.

فوکویاما به مشکلات پیش روی این کشورها همچون عدم وجود رسانه‌های آزاد، احزاب سیاسی، جامعه‌ی مدنی و تمام عناصر سازنده برای بسیج موفقیت‌آمیز مردم به سمت دموکراسی اشاره می‌نماید.

ایشان تونس و مصر را دارای بیشتر شانس برای گذار به دموکراسی در بین کشورهای عربی می‌داند؛ به دلایلی همچون توسعه‌ی وهویت ملی بهتر و دولت‌سازی از منظر تاریخی (به ویژه مصر که به چند هزاره برمی‌گردد)، سازمان اجتماعی بهتر (ارتش و اخوان‌المسلمین در مصر). در کشورهای دیگر همچون، لیبی، یمن، سوریه، اردن، بحرین وضعیت پیچیده‌تر است، چرا که پیوستگی یا چسبندگی اجتماعی و هویت ملی در این کشورها ضعیف‌تر است. کشورهای نامبرده توسط قبایل، مذهب، فرقه، قومیت‌ها تقسیم می‌شوند.

یکی از مسائلی که دموکراسی پیش روی این کشورها را تهدید می‌کند فساد است که موجب مشروعیت‌زدایی از خواست دموکراتیک خواهد شد.

در نهایت ایشان به عنوان یک تحلیل‌گر سیاسی خوشبینی خود را اعلام کرده و می‌گوید هرگز تا بدین حد وضعیت این منطقه مستعد حرکت بسیار مثبتِ گذار به دموکراسی نبوده همچنان که می‌توان تصور احتمال نتیجه‌ی بسیار بد را نیز داشت؛ یا هر دوی این‌ها با هم اتفاق بیفتند و کشورها مسیرهای مختلف را برگزینند.

پس از این نتیجه‌گیری ایشان از مسائل خاورمیانه گذر می‌کند و به دفاع از نظریه‌ی خویش (دفاع از لیبرال دموکراسی به عنوان غایت اندیشه‌ی بشر) می‌پردازد که پس از یازده سپتامبر توسط عده‌ای مورد نقد و رد قرار گرفته است.

ایشان گزینه‌های دیگر را بی‌اهمیت دانسته و تنها گزینه‌ی جدی و قابل تأمل برای جایگزینی لیبرال دموکراسی غربی را کشور یا نظام سیاسی «چین» می‌داند و به بررسی چین از منظر تاریخی و مقایسه‌ی آن با توسعه‌ی غربی می‌پردازد. (بحث مفصل آن را به کتاب تازه منتشر شده‌ی خویش در همین زمینه رجوع می‌دهد.)

اقتدارگرایی دولت چین را از اين منظر دارای کیفیت بالا دانسته و اقتدارگرایی‌های مدرن‌ساز جوامع نزدیک آن از جمله کره جنوبی، ژاپن (در یک مقطع)، تایوان، سنگاپور را متأثر از فضای فرهنگی چین می‌داند که میراث‌برِ این سنتِ بوروکراتیک (ديوانسالارانه) قدرتمند هستند.

پایداری نهادها و حل مسائل پیش از بحرانی شدن آن‌ها از موارد دیگر ویژگی چین است که در این رابطه ایشان بحث را به پیش می‌برد. نقش چین و کشورهای آسیای شرقی در تجارت جهانی و حجم بالای صادرات آن‌ها که موجب رشد اقتصادی این جوامع شده و اصلاح سیاست‌های صنعتی توسط چین در مقایسه با سیستم آزاد ِ «لسه‌فر» اقتصاد کشورهای آزاد و همچنین امنیت اجتماعی در چین از موارد دیگری‌ست که مورد بررسی ایشان قرار می‌گیرد.

ایشان با طرح این پرسش که «آیا دولت چین دچار بی‌ثباتی خواهد شد؟» به این موضوع می‌پردازد و به دلیل اقتدارگرایی با کیفیت این کشور و رشد اقتصادی بالای آن پاسخ منفی می‌دهد و وقوع انقلاب را در کوتاه مدت غیرقابل انتظار می‌داند.

در ادامه ایشان به مقایسه‌ی مزایا و معایب این نظام با مدل‌های دموکراتیک می‌پردازد و چین و هند را با یکدیگر مقایسه می‌نماید و نتیجه می‌گیرد که نمونه‌ی نظام اقتدارگرای (چین) در اتخاذ سیاست‌های کلان اقتصادی در مقایسه با نظام‌های دموکراتیک مزیت‌های بیشتری دارد.

با این وجود، پس از این مقایسه، فرانسیس فوکویاما بر موضع خود در ترجیح نظام دموکراسی بر آن نمونه‌ی اقتدارگرایانه تأکید می‌کند و استدلال‌های خود را این چنین برمی‌شمرد:

اولين دلیل، فرسودگی مدل صادرات است. این مشکل نه تنها در مورد چین بلکه در مورد هر کشوری که بر افزایش صادرت تکیه می‌کند صادق است. ایشان از بحران اقتصادی اخیر نام می‌برند که موجب کاهش بازار مصرف شده است.

دومین دلیل، مشکلات سیاسی این مدل است که کاستی‌های بسیاری دارد؛ ایشان با تأکید بر این موضوع چند نمونه از این مشکلات از جمله عدم پاسخ‌گویی و ناتوانی در حل مشکلات اطلاع‌رسانی که برای جامعه‌ی در حال دگرگونی سریع یک ضرورت است را نام می‌برد.

و مسئله‌ی آخر در این زمینه مشکلی به نام «امپراتور بد» است. نظام‌های اقتدارگرا تا زمانی که یک امپراتور خوب دارند می‌توانند مانند نظام‌های دموکراتیک اداره شوند؛ می‌توانند به سرعت تصمیم بگیرند؛ می‌توانند بر کشمکش‌ها و تعارضات اجتماعی فائق آیند و مشکلات را حل کنند در صورتی که در دموکراسی نیاز به اجماع و مذاکره و سازش است؛ اما چه ضمانتی وجود دارد که آن امپراتور خوب همیشگی و ماندگار باشد؟ ضمانتی نیست، همچنان‌که از ابتدای تاریخ چین، این کشور با این مشکل مواجه بوده است.

فرانسیس فوکویاما، سخنان خود را با پرداختن به آینده‌ی دموکراسی و مدل اقتصادی‌ای که در غرب دنبال می‌شود به پایان می‌رساند.

ایشان مشکلات اقصادی غرب را برخی به دلیل مسائل تکنوکراتیک و برخی از منظر سیاسی از جمله عدم تصمیم‌گیری‌های اساسی و عدم ارائه‌ی راه‌حل برای مشکلات به دلیل وجود منافع گروه‌های ذی‌نفع می‌داند.

فرانسیس فوکویاما بحران کنونی‌ای که غرب با آن مواجه است را بحران عمومی نظام سرمایه‌داری نمی‌داند. وی با ذکر این موضوع که همبستگی اقتصاد جهانی، بازار آزاد و سرمایه‌گذاری منافع سرشاری را نصیب چین، هند و هر کشوری که در آن مشارکت داشته  کرده است، مشکل را در بخش مالی می‌بیند و می‌گوید: اینجاست که بازار آزاد خوب کار نمی‌کند، به دلایل بسیاری بازار آزاد می‌تواند برای بخش‌های دیگر جامعه از جمله بخش تولید و بخش خدمات اعمال هزینه کند و ما آمریکاییان به دلایل ایدئولوژیکی اجازه می‌دهیم تا واقعیت کارکرد نامناسب این بازارهای مالی را نبینیم و ما بی‌گناهانه قربانی ندیدن خودمان هستیم که اجازه می‌دهیم سایه‌ی بزرگ این بخش مالی رشد کند و وال استریت این کشور را به بحران جاری ببرد.

پروفسور فرانسیس فوکویاما با اشاره به مشکلاتی که پیش روی نه تنها جوامع دموکراتیک بلکه تمام جوامع وجود دارد می‌گوید: هر جامعه‌ی دموکراتیک، و در واقع هر جامعه‌ی پیشرفته، باید قرارداد اجتماعی‌اش را در نسل بعد مورد بازبینی و دوباره‌نویسی قرار دهد. هر یک از جوامع ما عهده‌دار تعهداتی‌ست در حمایت اجتماعی، در امنیت اجتماعی، در بهداشت و ...

ایشان مورد ژاپن را نام برده و به نرخ دو کارگر فعال در برابر یک بازنشسته که این کشور را به کسری بودجه در چند سال آینده خواهد برد اشاره می‌کند و این را سرنوشت هر کشور دیگر (از جمله کشورهای ثروتمند) می‌داند که در غیاب دوباره گفتگو کردنِ بنیادی درباره‌ی قرارداد اجتماعی با شهروندان و دولت است که رخ می‌دهد و به شکلی اجتناب‌ناپذیر موجب درد برای مردم در اشکال مختلف همچون افزایش مالیات یا کاهش سود مورد انتظار خواهد شد.

در ادامه ایشان می‌گوید: سوال اصلی در مورد آینده این است که آيا کشورهای دموکراتیک قادر خواهند بود که این دوران گذار بزرگ را طی کنند؟ سیاست‌مداران دموکراتیک اغلبِ اوقات شجاعت سیاسی بالایی را نشان نمی‌دهند. آنها بیشتر به دنبال نیازهای کوتاه‌مدت حوزه‌ی انتخابی‌شان در امسال و سال آینده‌اند. آنچه در هر کشور نیاز است یک رهبری فوق‌العاده است تا این گذار به یک نظام اقتصادی یا مدل اقتصادی پایدار انجام دهد.

ایشان به مورد چین اشاره می‌کند و می‌گوید که بر اساس وضعیت دموگرافیک آن بسیار زودتر از بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا شمالی با مشکلات فوق مواجه خواهد شد و این مشکلات تنها متعلق به جوامع دموکراتیک نیست؛ اما این یک آزمایش بزرگ برای نهادهای دموکراتیک است که آیا ممکن است که یک توافق ـ نه بر سر اشتراک سود و رشد سریع اقتصادی که انجام آن بسیار ساده است بلکه بر سر این راهکار که با فداکاری کردن و کاستن از انتظارات‌مان زندگی فرزندان و نسل‌های آینده‌مان را پایدار و تحمل‌پذیر کنیم ـ به وجود آید؟

نظریه پرداز «پایان تاریخ»، در پایان می‌گوید: گاهی من به جبرگرائی تاریخی و آینده‌ گوئی متهم می‌شوم، اما اینگونه نیست. این چالش‌هایی‌ست که همه‌ی ما با آن روبرو هستیم، هیچکدام از ما نمی‌تواند دموکراسی را تضمين کند؛ نهادهای دموکراتیک می‌توانند خود را فاسد کنند؛ آن‌ها می‌توانند وارد گودال (بحران) شوند؛ آن‌ها می‌توانند متصلب شوند؛ ما اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم و به سمت آینده برویم باید کار کنیم و آن‌ها را اصلاح نماییم.

سخنرانی فرانسیس فوکویاما را می‌توانید در آدرس‌های زیر در سایت یوتیوب ببینید و بشنوید:

http://www.youtube.com/watch?v=XUwdc625TIk

http://www.youtube.com/watch?v=G0bVLJcaR2s

http://www.youtube.com/watch?v=hDA-l9sSLqQ

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com