|
دوشنبه 6 تير 1390 ـ 27 ماه ژوئن 2011 |
مسجد و کافیشاپ ـ بررسی دو جهان ایرانی
فصلنامه انجمن ایرانیمطالعات فرهنگی و ارتباطات
مقدمه
جامعهء ایرانی عرصهء تنازع، رقابت و همزیستی شیوههای گوناگون زندگی است. این شیوههای زندگی بر سر دستیابی به سرمایهء نمادین در حال منازعه رقابت و چالش با یکدیگرند. نه تنها از زندگی، لذت، و ارزش روایتهای مختلفی دارند بلکه حتی از امور عینی رخ داده در گذشته نیز روایتهای مختلفی دارند گویا چندین تاریخ همزمان در ایران اتفاق افتاده است.[1]
این روایتهای گوناگون مستتر در شیوههای زندگی ارتباط های مختلفی میان جفتهای (دوگانگیهای) متضاد اساسی ساختاری برقرار میکنند. اینان روایتهای مختلفی از ارتباط میان زندگی/ مرگ، زن / مرد، زمان دور / زمان نزدیک، ایران / اسلام، ایران / غرب و... دارند.
شیوههای متفاوت و گاه متباین زندگی ایرانی، جهانهای متفاوت ایرانیاند. جهانهایی که در آنها اهمیت عناصر مختلف زندگی متفاوت است. این جهانها ـ با وجود تمام این تفاوتها ـ ایرانیاند، چرا که حاصل امتزاج و پیوند میان جریانهای مختلف فرهنگی در بستر تجربهء ایرانیان هستند. همچنین همهء آنها پیوندی، التقاطی، و دورگهاند. حتی شیوههای زندگیای که آشکارا یکی از این جریانات فرهنگی (برای نمونه مدرنیسم و یا اسلامگرایی) را به عنوان الگو و سرمشق برگزیدهاند و تلاش برای خلوص دارند التقاطیاند. چرا که اینان نیز در واکنش و گفتوگو با تجربیات تاریخی ایرانی شکل گرفتهاند.
این تجربیات تاریخی متأثر از برخورد سه نیرو و جریان فرهنگی ایران، اسلامی و غربی شکل گرفتهاند. فهم هر ایرانی از غرب و یا اسلام محصول پیوند افقها[۲] است. از این رو حتی آنانی که خواستهاند تماماً غربی بیاندیشند و یا آنانی که خواستهاند تماماً اسلامی بیاندیشند نیز متأثر از پیشفهمها و پیشادراکها، عناصری از ایرانیت را در نگاه و کنش خود حفظ کردهاند. به همین دلیل تمامی این شیوههای زندگی هم ایرانیاند و هم التقاطی و پیوندی.
نکتهء مهم در تحلیل این شیوههای زندگی ایرانی آن است که این شیوههای زندگی از یک سو هم پیامد تحولات اجتماعی ـ فرهنگی ایرانند و هم از سوی دیگر شکل دهنده تحولات اجتماعی و فرهنگی میباشند. حاصل این دیالکتیک میان عاملان و شرایط تاریخی ایران جهانهای فرهنگی مختلفی است که در عرصهء فرهنگی و اجتماعی ایران درحال تنازعند. موضوع اصلی تنازع، تحمیل «تعریف مشروع و معیار» از زندگی (بوردیو، 1984 و 1382 و 1384 و بارکر، 1383) و عناصر مهم آن است.
در میان شیوههای زندگی مختلف، دو شیوهء زندگی بیش از دیگران در تقابل با یکدیگر شکل گرفته است. طیفی از جامعه متأثر از ارزشهای انقلاب اسلامی کماکان بر حفظ شیوهء زندگی اسلامگرا و انقلابی تأکید کردند. این شیوهء زندگی که میتوان آن را «اصولگرایی انقلابی» نامید با سیاستهای جمهوری اسلامی منطبق است. نفی مصرفگرایی غربی، دوری از نشانههای هویت غربی و مدرن، تأکید بر ارزشهای اسلامی با برداشت فقاهتی، اجتناب از روابط با نامحرم و دوری از مدگرایی از جمله ویژگیهای این شیوه زندگی است. در مقابل، به ویژه در میان اقشار مرفهتر، شیوه زندگی متخالفی شکل گرفت که با ویژگیهایی چون مدگرایی، گسترش ارتباط با جنس مخالف، تأثیرپذیری از جریانهای جهانی مصرفی و... شناخته شد. این سبک زندگی مورد مخالفت مستقیم وغیرمستقیم نظام قرار گرفت.
اگر پیوستاری از سبکهای زندگی ایرانیان را در نظر بگیریم، این دو شیوهء زندگی در دو قطب این پیوستار قرار میگیرند. یکی از این دو حاصل پیوند ایران با اسلام است و دیگری حاصل پیوند ایران وغرب. البته پیوندهای دوگانه و چندگانه دیگری نیز در عرصه شیوههای زندگی ایرانی رخ داده است لیکن این دو بیشترین تخالف را با یکدیگر دارند و مقایسه این دو زندگی متخالف میتواند فهم بهتری از منازعات و رقابتهای اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی بدست دهد. همچنین این دو سبک زندگی در رقابتی جهانی نیز با یکدیگر به سر میبرند.
برای بررسی این دو شیوهء زندگی در ایران، شهر تهران، و خاصه شمال شهر تهران، مناسبتر به نظر میرسد. در این بخش از شهر تهران سطح مناسبتر درآمد اقتصادی امکان بروز شیوههای زندگی انتخابی را افزایش داده است. همچنین جریانهای جهانی و ملی بیشترین تعامل را در این منطقه کشور دارند و همین طور کلان شهر مکان مناسبتری برای بررسی تغییرات فرهنگی است. به تعبیر دیوید لایون، «هر حرکتی به سوی وضع پسامدرن، حرکتی کلان شهری است» (لایون، 1383: 101). در شهر است که میتوان تغییر تأکید از امور اقتصادی و کارکردی به مسایل فرهنگی و زیباشناختی را مشاهده کرد. اسکات لش معتقد است تجلی مکانی این تغییرات فرهنگی را بیش از هر جا در شهرهای بزرگ میتوان یافت (لش، 1383: 360).
برای مقایسهء دو سبک زندگی پسامدرن و اسلامگرای انقلابی بهترین گروه سنی جوانان هستند چرا که جوانان خواه در مقام کارگزار و خواه در مقام پذیرنده بیش از هر گروه سنی دیگر درگیر جریانهای فرهنگی جدید هستند. به تعبیر زیمل (1380) جنبشهایی که در حال توصیف آنیم بیش از هر گروه سنی دیگر جنبشی از آنِ جوانان هستند. این جوانان هستند که تغییرات تاریخی انقلابی را به وجود میآورند. زیمل علت این امر را آن میداند که «کهنسالان با نیروی حیاتی رو به زوال هرچه بیشتر و بیشتر متوجه محتوای عینی زندگی هستند... ولی جوانان بدواً متوجه جریان زندگی هستند، فقط بیتاب آن هستند که توانها و نیروی حیاتی زیاده خود را تا حد نهایت گسترش دهند» (زیمل، 1380: 235).
برای مطالعهء شیوهء زندگی جوانان اصولگرای انقلابی، مساجد و برای مطالعهء سبک پسامدرن، کافی شاپهای منطقهء 3 تهران برگزیده شد. این مکانها بیش از هر مکان دیگر فضاهای اجتماعیایاند که توسط این دو شیوه زندگی شکل گرفتهاند. در این دو فضای اجتماعی دوگونه ارزشهای مختلف حاکم است. در کافیشاپها شاهد مد و سلیقه التقاطی، تعامل امر محلی و جهانی، اهمیت بازی، سرگرمی و مصرف، نقش حیاتی لذت و... هستیم (لایون، 1383 و تورن، 1381) و در مقابل در مساجد شاهد سوءظن به لذتها، اسلامگرایی فقاهتی، جدایی زن و مرد و... هستیم.
در این مقاله به بررسی تطبیقی دو شیوهء زندگی متخالف در میان جوانان منطقهء 3 تهران یعنی میان آنانی که بسیج مساجد کانون تجمعشان است با آنانی که پاتوقهایشان در کافیشاپها قرار دارد را میپردازیم.
پایههای نظری
آیا سبک زندگیهای مورد بررسی به ویژه سبک زندگی رایج در میان جوانان کافیشاپها سبک زندگی پسامدرن است یا سبک زندگیای است متأثر از ویژگیهای مدرنیته متأخر است؟ به نظر میرسد جدا از بحثهای مربوطه به اینکه آیا وضعیت مورد مشاهده در این سبکهای زندگی، حکایت از مدرنیته متأخر دارد و یا ما وارد جهان پسامدرن شدهایم، میتوان در هر دو گروه از نظریات ویژگیهای مشترکی برای سبک زندگی یافت. از جمله این ویژگیها عبارتند از؛ تنوع و تکثر، ناهمگونی، تغییرات سریع و بیانی بودن، جدا از تشابه ویژگیها در بخش تبیین نیز میتوان میان بخشی از پساساختارگرایان و معتقدان به مدرنیته متأخر نیز وجوه تشابهی یافت.
بخشی از متفکران پسامدرن معتقد به امحای امر اجتماعیاند و یا، همچون اولریش بک، نقش عوامل اجتماعی را در انتخاب سبک زندگی نادیده میگیرند. اما بخشی از متفکران پسامدرن کماکان اهمیت عضویت در گروههای اجتماعی و همچنین تجربیات اجتماعی را در انتخاب سبک زندگی توسط عاملان مدنظر دارند. تبیینهای نظریه «بوردیو» میتواند در تحلیلهای این گروه دوم مورد استفاده قرار گیرد. فدرستون، اسکات لش، گیبینز و بوریمر و معتقدند که میتوان روش تحلیل بوردیو را برای تحلیل پست مدرنیته بکار گرفت.
گیبینز و بوریمر (1381) معتقدند انتخابهای سبک زندگی مردم با موقعیتهای ایشان در فضای اجتماعی مرتبط است و میتوان از الگوی مفهومی بوردیو در تحلیل آن استفاده کرد. با وجود پویایی فضای اجتماعی و نقل و انتقالات دائمی افراد و گروهها در آن کم و بیش حدود این جابجاییها هنوز به نقطهء شروع و جایگاه اولیه افراد و گروهها وابسته است. همچنین با وجود گسترش بازاندیشی در میان عاملان اجتماعی هنوز حدود بازاندیشی بیارتباط با تجربیات و جایگاه اجتماعی عاملان نیست. البته گیبینز و بوریمر اصلاحیهای در الگوی نظری بوردیو انجام میدهند که برای این پژوهش بسیار حائز اهمیت است. نکته مهم این است که در جوامع سنتی و در مدرنیته برخی از سبکهای زندگی برتر از دیگران شمرده میشدند اما در وضعیت جدید دیگر چنین ادعاهایی نمیتواند صادق باشد. استدلال ایشان این است که «ارزش نسبی داشتن یک سبک زندگی بیشتر از سبک زندگی دیگر از لحاظ اهمیت فروکش کرده است» (گیبینز و بوریمر، 1381: 126-125).
اسکات لش (1383) از معتقدان به جامعهشناسی پست مدرنیسم نیز رهیافت بوردیو را در تحلیل فرهنگی بکار میگیرد. لش مستند به برخی از آثار بوردیو بهویژه کارهای مردمشناسانه وی و همچنین با استنباطی که خود به وسیله مفاهیم بوردیویی انجام میدهد، ویژگیهای سنت، مدرنیته و پسامدرنیته را درنظر بوردیو بیان میکند. مدرنیزاسیون در نظریهء بوردیو به مفهوم تمایزیابی و خودمختارشدن میدانها (حوزهها) در سطح ساختاری و تمایزیابی منش در سطح عاملیت راجع است، «پست مدرنیزاسیون فرایند تمایززدایی و واژگون شدن خودمختاری است. این فرآیند هم شامل فرآیند تمایززدایی میدانها یا ساختارها، و هم تمایززدایی عاملیت یا «منش است» (لش، 1383: 377).
اسکات لش دو عامل محرک را در فرآیند پست مدرنیزاسیون مهم تشخیص میدهد و نظریه بوردیو را برای تحلیل آنها مهم میداند. عامل نخست پیدایش طبقات اجتماعی جدیدی است که حاملان صور فرهنگی جدید پست مدرنیستی هم در حوزههای تولید و هم در حوزهء پذیرش و مصرف هستند و عامل دوم پیدایش نوع جدیدی از نیرو نوکیشی با کهن کیشی است. هر دوی این عوامل درتحلیل سبکهای زندگی مورد مطالعه در این مقاله حائز اهمیت است.
نکتهء دیگر این پرسش است که آیا الگوی بوردیو در ترسیم فضای اجتماعی، اختصاص به فرانسه دارد یا میتوان آن را در مورد کشور ما نیز بکار بست؟ بوردیو نیز آرزو داشت تا الگوی نظری وی دردیگر نقاط جهان نیز مورد آزمون تجربی قرارگیرد. وی سرمایهء اقتصادی و فرهنگی را دو عامل اصلی در انتخاب سبک زندگی توسط عاملان در کشورهای پیشرفته صنعتی میدانست (بوردیو، 1984 و 1996) ولیکن خود نیز اذعان داشت که ممکن است در کشورهای دیگر سرمایههای دیگر اهمیت بیشتری داشته باشند (بوردیو، 1380). از این رو با توجه به قدرت دو نهاد دین و سیاست در فرهنگ ایرانی در تحلیل خود از این دو عامل علاوه بر فرهنگ و اقتصاد در گزینش سبک زندگی توجه میکنیم.
دین نه تنها میتواند مردم را نسبت به برخی از سبکهای زندگی در قیاس با سبکهای زندگی دیگر ترغیب نماید بلکه میتواند تأثیر قابل ملاحظهای در کنترل فرهنگ مصرفی و سبکهای زندگی مصرفی داشته باشد. باکاک معتقد است «هنوز مواعظ دینی میتوانند بسیاری از مردم را در سراسر جهان با دلایل مستحکم و الگوهای برانگیزنده به محدودکردن امیالشان به کالاها و تجارب مصرفی ترغیب کنند» (باکاک، 1381: 177). از این رو دین نه تنها میتواند بر انتخاب سبک زندگی اثر گذارد بلکه احتمالاً در سبکهای زندگی دینداران تبعیت کمتری از الگوهای مصرف سرمایهداری خواهد شد. از نظر باکاک ادیان جهانی به دلیل تواناییشان در اقناع امیال ناخودآگاه میتوانند عمل مصرفگرایی پسامدرن را نقد و مهار کنند. از این رو با توجه به ادبیات نظری سئوالهای ذیل مطرح گردید:
تفاوتهای اصلی سبک زندگی جوانان بسیج مساجد و کافی شاپ چیست؟
عناصر و منابع این دو فرهنگ از چه فرهنگهایی گرفته شده و چگونه ترکیب و بازسازی شده است؟
این دو سبک زندگی در چه زمینهها و بسترهای اجتماعی شکل گرفتهاند و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
هنجارهای مصرف در این دو سبک زندگی چگونه است؟
این دو سبک زندگی با چه نظامهای ارزشی قرابت دارند؟
میزان سرمایه فرهنگی و اقتصادی، نوع دینداری و گرایشهای سیاسی چه تاثیری برگزینش سبک زندگی دارد؟
جهت مطالعه این دو سبک زندگی از هر دو روش کمی و کیفی استفاده شد. در بخش کیفی از روش مشاهده مشارکتی و در بخش کمی از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه استفاده شد. جامعهء مورد تحقیق جوانان منطقهء 3 تهران هستند که مرکز تجمع و یا پاتوق ایشان کافیشاپها و یا مساجد منطقهء 3 است. گروه سنی مورد نظر جوانان 17 تا 30 سال است. برآورد حجم جامعه آماری جهت محاسبه حجم جمعیت نمونه از جمله دشواریهای این تحقیق بود. برای این منظور فهرستی از مساجد و کافیشاپهای منطقه تهیه گردید. سپس با مراجعه به 30 کافیشاپ و 10 مسجد حجم تقریبی جامعهء آماری برآورده گردید و از طریق پیشآزمون نسبت p. q و از طریق فرمول کوکران حجم جمعیت نمونه بدست آمد. جمعیت نمونه براساس نمونهگیری منطبق سهمیهای میان جوانان کافیشاپ و مسجد به نسبت 3 به 1 تقسیم گردید سپس بقیه مراحل توسط نمونهگیری خوشهای انجام گردید.
جهان مسجد، جهان کافی شاپ
75 درصد جمعیت نمونه را جوانان کافیشاپ و 25 درصد را جوانان مسجد تشکیل میدادند. از جهت جنسیتی نیز حدود 60 درصد پاسخگویان زن و بقیه را مـردان تشکیـل میدادند. از جهت مشخصات زمینهای مانند وضعیت تأهل، تحصیلات، تحصیلات پدر و مادر، بعد خانوار تفاوتهایی میان دو گروه منزلتی وجود دارد.
چنانچه انتظار میرفت درصد متأهلین در میان جوانان مسجد (سبک زندگی اصولگرایی انقلابی) بسیار بالاتر از درصد متأهلین در میان جوانان کافیشاپ (سبک زندگی پسامدرن) است. متوسط سطح تحصیلی جوانان پسامدرن بالاتر از جوانان اصولگرا است. این تفاوت در مورد سطح تحصیلی پدران این جوانان نیز وجود دارد. اما تفاوت سطح تحصیلی در میان مادران بیشتر است. از جهت منزلت شغلی نیز وضعیت جوانان شاغل پسامدرن بهتر است. این تفاوت منزلت شغلی در مورد پدران افزایش نیز مییابد. در مورد بعد خانوار نیز میانگین بعد خانوار جوانان اصولگرا بیشتر است.
سبک زندگی جوانان مسجد و جوانان کافیشاپ که به ترتیب اصولگرایی انقلابی و پسامدرن نامیده شد در ابعاد مختلف مورد مقایسه قرار گرفت. این ابعاد عبارتند از:
1. فعالیتهای وقت آزاد (اعم از نوع ورزش، مسافرت، نحوهء استفاده از رایانه، کلاسهای آموزشی، نوع مهمانی، رفتن به تئاتر و سینما، هیئتهای مذهبی، مطالعه و...)،
2. هنجارهای مصرف (مانند ملاکهای انتخاب پوشاک...)،
3. مدیریت بدن و بخش ذهنیتر آن شامل اهمیت عناصر مختلف زندگی و الویت ارزشهای مادی و فرامادی.
جوانان کافیشاپ بیش از جوانان مسجدی به سینما و تئاتر میروند. در حالی که درصد بالایی از جوانان مسجدی در اوقات آزاد خود به هیئتهای مذهبی میروند و همچنین قرآن، دعا و کتب مذهبی میخوانند، این فعالیتها در میان جوانان کافیشاپ رایج نیست. درصد
جوانان مسجدی که در اوقات آزاد مطالعه غیردرسی میکنند بالاتر از جوانان کافیشاپ است. جوانان کافیشاپ نیز بیش از جوانان مسجدی در اوقات آزاد خود با دوستانشان تلفنی صحبت میکنند. در زمینهء انتخاب نوع ورزش نیز تفاوتهای بارزی میان جوانان مسجد و جوانان کافیشاپ وجود دارد. ورزشهای اسکی، اسکی روی آب، اتومبیل رانی، بدنسازی و ایروبیک، بیلیارد و تنیس در میان جوانان پسامدرن کافیشاپ رایجتر از جوانان اصولگرای مسجدی است. در مقابل ورزشهای کوهنوردی، پیاده روی و دو، شنا، فوتبال، ورزشهای رزمی، والیبال، پینگ پونگ و بدمینتون در میان جوانان اصولگرا رایجتر از جوانان پسامدرن است (بوردیو، 1381). چنانچه ملاحظه میشود ورزشهای جوانان پسامدرن انفرادیتر است و بیشتر جنبه زیباشناختی دارد و کمتر قدرتی است و برخورد فیزیکی کمتری دارد. در مقابل ورزشهایی که مورد اقبال جوانان اصولگرا است در مقایسه با ورزشهای مورد علاقهء جوانان پسامدرن بیشتر جنبهء قدرتی دارد، این ورزشها اجتماعیترند.
جوانان پسامدرن عموماً بیشتر از جوانان اصولگرا به مسافرت سیاحتی میروند در مقابل جوانان اصولگرا بسیار بیشتر از جوانان پسامدرن به مسافرت زیارتی میروند با این حال 16/1 درصد جوانان کافیشاپ به مسافرت زیارتی نیز میروند.
در این دو نوع سبک زندگی نحوهء استفاده از رایانه متفاوت است. جوانان اصولگرا از رایانه بیشتر جهت کارهای فنی و هنری و همچنین مطالعه اطلاعات سایتها استفاده میکنند در مقابل رایانه برای جوانان کافیشاپ جنبه ارتباطی و تفریحی نیز دارد.
جوانان این دو سبک زندگی گرایشهای متفاوتی به کلاسهای آموزشی دارند. کلاسهای موسیقی، آواز، زبان، رقص و... در میان جوانان کافیشاپ علاقمندان بیشتری دارد. در حالی که برای بخش عمدهای از جوانان کافیشاپ، رفتن به پارتی یکی از فعالیتهای اوقات فراغت است و تمایل به این نوع مهمانیها بیشتر از مهمانیهای خانوادگی است در مقابل جوانان مسجدی تمایل بسیار بیشتری به مهمانیهای خانوادگی دارند و این نوع مهمانی را ترجیح میدهند.
موسیقی جایگاه مهمتری در سبک زندگی جوانان کافیشاپ دارد. در این سبک زندگی موسیقی خارجی نیز همانند موسیقی داخلی مورد توجه است حال آنکه موسیقی خارجی در میان جوانان اصولگرا رایج نیست و موسیقی داخلی نیز در قیاس با جوانان کافیشاپ کمتر رایج است. جوانان کافیشاپ بسیار بیشتر از شبکههای داخلی به تماشای ماهواره میپردازند. در مقابل تماشای برنامههای شبکههای ماهوارهای در میان جوانان مسجد رایج نیست و ایشان بیشتر از جوانان کافیشاپ شبکههای داخلی را تماشا میکنند.
ذائقهء موسیقیایی نیز در میان جوانان کافیشاپ و جوانان مسجد تفاوت جشمگیری دارد. چنانچه انتظار میرود نوارهای مداحی و قرآن در میان جوانان کافیشاپ رایج نیست و در مقابل شیوع قابل توجهی در میان جوانان مسجد دارد. نکته قابل توجه این است که نوارهای مداحی بسیار بیشتر از نوارهای قرآن در میان جوانان مسجد رایج است.
موسیقی سنتی ایرانی که با بزرگانی چون شجریان شناخته میشود رواج مشابهی در دو سبک زندگی دارد. موسیقی پاپ داخل کشور در میان جوانان کافیشاپ رایجتر از جوانان مسجد است. نکته قابل توجه این است که اگرچه طرفداران جدی موسیقی سنتی ایرانی در میان جوانان کافیشاپ بیشتر از موسیقی پاپ داخلی است اما از آن سو درصد جوانان کافیشاپی که اصلاً به موسیقی سنتی ایران گوش نمیکنند نیز بیشتر از کسانی است که اصلاً به موسیقی پاپ داخلی گوش نمیدهند. در مورد جوانانِ مسجد، موسیقی سنتی ایرانی نسبتاً رایجتر از موسیقی پاپ داخلی است.
در مورد موسیقی ایرانی خارج از کشور که عموماً با خوانندگان لسآنجلسی شناخته میشود میان دو گروه از خوانندگان تمایز قائل شدیم. گروه نخست شامل گوگوش، ابی، داریوش، قمیشی و... میشود. گروه دوم را خوانندگانی چون اندی، محمد، کامران و هومن و... تشکیل میدهند. این دو نوع موسیقی در میان جوانان مسجد تقریباً رایج نیست. در مقابل رواج بسیار زیادی در میان جوانان کافیشاپ دارند. در میان جوانان کافیشاپ هر دو نوع تقریباً به یکسان محبوبیت و رواج دارد.
موسیقی کلاسیک خارجی در قیاس با انواع دیگر موسیقی در میان هر دو نوع سبک زندگی رواج کمتری دارد. البته محبوبیت موسیقی کلاسیک خارجی در میان جوانان کافیشاپ کمی بیشتر از موسیقی سنتی ایرانی است. جوانان مسجد علاقهء بسیار کمتری در قیاس با جوانان کافیشاپ به موسیقی کلاسیک خارجی دارند. همچنین تمایل جوانان مسجدی به موسیقی پاپ و راک خارجی نیز کم و تقریباً همانند موسیقی کلاسیک خارجی است. اما موسیقی پاپ و راک خارجی طرفداران بسیاری در میان جوانان کافیشاپ دارد. این نوع موسیقی از موسیقیهای داخل کشور اعم از سنتی و پاپ در میان جوانان کافیشاپ محبوبتر است. موسیقی لسآنجلسی و موسیقی پاپ و راک خارجی محبوبترین انواع موسیقی درمیان جوانانِ کافیشاپ است.
هنجارهای مصرف در میان جوانانِ مسجد تفاوت زیادی با هنجارهای مصرف در میان جوانانِ کافیشاپ دارد. در مورد معیار انتخاب پوشاک عامل زیبایی و رنگ لباس (جدا از تعریفهای متفاوت از زیبایی) اهمیت یکسانی در این دو نوع سبک زندگی دارد. دو عامل مهم در انتخاب لباس که جوانان کافیشاپ را از جوانان مسجد جدا میکنند عبارتند از: 1. مطابق مد بودن و 2. مارک دار بودن. این دو عامل اهمیت زیادی در انتخاب لباس در سبک زندگی پسامدرن دارد. حال آنکه سبک زندگی اصولگرا نه تنها اهمیتی به این دو عامل نمیدهد بلکه موضع انتقادی دارد. عامل اساسی دیگری در انتخاب لباس هست که این بار درمیان جوانان مسجد اهمیت زیادی دارد. حال آنکه در میان جوانان کافیشاپ بیاهمیت است. این عامل اهمیتدادن به مقتضیات فرهنگی کشور در انتخاب لباس است.
نکتهء قابل توجه این است که هنجارهای مصرفی جوانانِ مسجد بیشتر بر کارایی، سودمندی و برطرف کردن نیازهای حیاتی تأکید دارد. حال آنکه در هنجارهای مصرفی جوانان کافیشاپ، فرم و سبک بیش از محتوا اهمیت دارد. در هنجارهای مصرفی جوانان کافیشاپ چگونه مصرف شدن مهمتر است از محتوایی که مصرف میشود. همچنین نیازهای مصرفی بیشتر از آنکه ناشی از نیازهای زیستی باشد ناشی از تمایلات برانگیخته شده توسط جریانهای فرهنگی فراملی است. هنجارهای مصرفی در این سبک زندگی جهانی و فرا ملیتی است از این رو مقتضیات فرهنگی داخلی اهمیت بسیار کمی دارد. در مقابل هنجارهای مصرفی جوانانِ مسجد در مقابل مصرفگرایی موضع انتقادی میگیرد و بر فایدهمندی یک کالا در برطرف کردن نیازهای ضروری تکیه دارد از این رو معیار با دوام بودن نیز در این سبک زندگی اهمیت بیشتری از سبک زندگی پسامدرن دارد. همچنین در سبک زندگی اصولگرا ارزانتر بودن لباس در قیاس با سبک زندگی پسامدرن بیشتر مورد توجه قرار میگیرد.
میان نوع سبک زندگی و اهمیت دادن به کفش، ساعت و گوشی تلفن همراه رابطهء نیرومندی وجود دارد. جوانانِ کافی شاپ بسیار بیشتر از جوانان مسجد به مد روز بودن کفش، ساعت و گوشی تلفن همراه اهمیت میدهند. از منظر جوانانِ مسجد گسترش توجه به مد و زیبایی اندام در جامعه، نشانهء انحطاط فرهنگی است. حال آنکه توجه به مد و زیبایی اندام در میان جوانانِ کافیشاپ بسیار مهم است.
زیستن در هر سبک زندگی نیازمند مجموعه اطلاعاتی از شیوهها و اقلام مصرفی آن سبک زندگی است. در سبک زندگی جوانان کافیشاپ مارک[3] اهمیت زیادی دارد. این موضوع حوزههای گوناگون تولید اعم از لباس، کفش، ساعت، عطر، لوازم آرایش، عینک، شکلات، کفش ورزشی و... را شامل میشود. میزان شناخت جوانان کافیشاپ از مارک بسیار بیشتر از جوانان مسجدی است و همبستگی قویی میان نوع سبک زندگی و شناخت مارک وجود دارد اما به هر حال در هر دو سبک زندگی انتخاب پوشاک وسیلهای است برای بازنمایی و بازسازی هویت متمایز خویش. در هر دو سبک زندگی به بیانی بودن سبک زندگی توجه میشود.
با بیانی شدن بدن، تن از چیزی صرفاً وراثتی خارج شده است (چاوشیان؛ تقیآزاد ارمکی، 1381) اما این تحول در دو سبک زندگی یکسان نبوده است. جوانان کافیشاپ بیشتر از جوانان مسجد این نیاز را احساس میکنند که میباید وزن خود را کنترل کرد. در میان راههای کنترل وزن جوانان کافیشاپ بیش از جوانانِ مسجد رژیم غذایی میگیرند و در مقابل جوانان مسجد بیشتر ورزش میکنند. جدا از رواج متفاوت مدیریت بدن در دو سبک زندگی، در این دو سبک زندگی هنجارهای جنسیتی مدیریت بدن نیز متفاوت است. در میان جوانان مسجدی جراحی بینی یا صورت مردان برای زیبایی و جوانتر شدن عموماً امر پذیرفتهای نیست. در مقابل جوانان کافیشاپ با مدیریت بدن به وسیله جراحی زیبایی نه تنها برای زنان بلکه برای مردان نیز موافقاند. همچنین جوانان کافیشاپ اهمیت بسیار زیادی به تناسب اندام میدهند و به طور میانگین اهمیت تناسب اندام در سبک زندگی جوانان کافیشاپ بسیار بیشتر از سبک زندگی جوانان مسجد است.
در سبک زندگی جوانان کافیشاپ اهمیت ارزشهای مادی بیشتر از سبک زندگی جوانان اصولگرا است. در حالی که در میان صفات مختلف جوانان کافیشاپ تلاش میکنند تا بیش از هر چیز جذاب و خوشقیافه و همچنین شیک به نظر برسند. جوانان مسجد تلاش میکنند دیندار و راستگو به نظر آیند. همچنین صفات اجتماعیِ بودن و مدرن بودن نیز برای جوانان کافیشاپ اهمیت بیشتری در قیاس با جوانان مسجد دارد. در میان صفات مختلف در مورد سه صفت جذاب و خوشقیافه بودن، دیندار بودن و شیک بودن بیشترین تفاوت میان دو سبک زندگی را شاهدیم. صفات اولی و سومی عمدتاً مورد توجه جوانان کافیشاپ است و صفت دوم مدنظر جوانان مسجد. هر دو گروه به دو صفت اجتماعی بودن و راستگو بودن اهمیت میدهند لیکن جوانان کافیشاپ به اجتماعی بودن بیشتر توجه نشان میدهند و جوانان مسجد بیشتر به راستگو بودن.
در هر سبک زندگی اهمیت عناصر مختلف زندگی متفاوت است. در دو سبک زندگی پسامدرن و اصولگرا جذابیت فعالیتهای مختلف تفاوت دارد. جوانان کافیشاپ بیش از جوانان مسجد مناسبـات خانوادگی، رابطه با جنس مخالف، ارتباط با دوستان، گردش و خوشگذرانی، ورزش و سرگرمی و خرید کردن را جذاب میدانند. در مقابل شرکت در مراسم مذهبی و کار و تحصیل برای جوانان مسجدی جذابیت بیشتری در مقایسه با جوانان کافیشاپ دارد.
در سبک زندگی جوانان کافیشاپ زمانِ نزدیک اهمیت بیشتری از زمانِ دور دارد حال آنکه زمان دور حضور گستردهای در سبک زندگی جوانان اصولگرا دارد. جوانان اصولگرا حضور در دورهء زمانی آرمانشهر موعود را به هر دورهء دیگر ترجیح میدهند. حال آنکه آرمانشهر دوران ظهور برای جوانان پسامدرن کافیشاپ جذابیتی ندارد.
از اصول مهم دیگر تمایز میان دو سبک زندگی جوانان کافیشاپ و مسجد نوع رابطه زن و مرد است. در سبک زندگی اصولگرایی انقلابی، تفکیک جنسیتی بسیار اهمیت دارد حال آنکه در سبک زندگی پسامدرن توجه به تفکیک زدایی جنسیتی است.
نوع ایمان و دینداری نیز در دو سبک زندگی متفاوت است. دینداری جوانان مسجد، شریعتمدارانه است. احکام فقهی حضوری پررنگ در سبک زندگی جوانان مسجد دارد و در واقع تنظیم کنندهء این سبک زندگی است. در مقابل دینباوری در میان جوانان کافیشاپ گرایش به بیشکلی دارد. توجه به فرم از سوی جوانان اصولگرا و موضعگیری در مقابل فرم از سوی جوانان پسامدرن تمایز اصلی میان نوع دینباوری جوانان مسجد و کافی شاپ است. اگرچه در مورد محتوا میتوان حدسهایی را مطرح نمود لیکن محتوا خارج از سنجش و مشاهدهپذیری عینی و لذا بیرون از دایرهء این تحقیق قرار دارد.
میزان آشنایی با سینما در میان جوانان کافیشاپ تفاوت معناداری با جوانان مسجد دارد. حدود 90 درصد جوانان مسجد آشنایی بسیار پایینی با هنر سینما دارند این درصد برای جوانان کافیشاپ حدود 60 درصد است.
جوانان کافیشاپ و جوانان مسجد به جهت آشنایی با رمان تفاوت معناداری ندارند.
گرایش به ایدئولوژی جمهوری اسلامی چه در زمینهء سیاست داخلی و چه در زمینه سیاست خارجی در میان جوانان مسجد بسیار بالاست در مقابل گرایش به ایدئولوژی جمهوری اسلامی در میان جوانان کافیشاپ بسیار پایین است. گرایش به ایدئولوژی سنتی خانواده به معنای پذیرش نظام هنجاری، نقشها و روابط تعریف شده در یک خانواده سنتی نیز در میان جوانان مسجد بیش از جوانان کافی شاپ است ولی با این وجود حدود 35 درصد جوانان مسجد با این ایدئولوژی مخالفاند.
سنجش رابطهء متغیرهای مستقل (سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، نوع گرایش دینی، نوع گرایش سیاسی و ایدئولوژی سنتی خانواده) با یکدیگر نشان میدهد که: 1) با افزایش گرایش دینی فقاهتی، احتمال گرایش سیاسی به ایدئولوژی جمهوری اسلامی افزایش مییابد. 2) با افزایش گرایش دینی فقاهتی احتمال گرایش به ایدئولوژی سنتی خانواده نیز افزایش مییابد. 3) با افزایش اعتقاد به ایدئولوژی سنتی خانواده، احتمال گرایش به ایدئولوژی جمهوری اسلامی نیز افزایش مییابد، البته شدت رابطه ضعیف است. 4) با افزایش بعد خانوار احتمال اعتقاد به ایدئولوژی سنتی خانواده افزایش مییابد.
سنجش رابطهء متغیرهای مستقل با سبک زندگی نشان میدهد که: 1) ارتباط میان سرمایهء اقتصادی و سبک زندگی تأیید نمیشود. 1) با افزایش سرمایه فرهنگی احتمال گزینش سبک زندگی پسامدرن افزایش مییابد. 3) نوع گرایش دینی قویترین رابطه را با سبک زندگی دارد. با افزایش گرایشهای دینی فقاهتی احتمال گرایش به سبک زندگی پسامدرن کاهش مییابد. 4) میان سبک زندگی و نوع گرایش سیاسی ارتباط نیرومندی وجود دارد. با افزایش اعتقاد به ایدئولوژی جمهوری اسلامی احتمال گزینش سبک زندگی پسامدرن کاهش مییابد و بر عکس. 5) با کاهش گرایش به ایدئولوژی سنتی خانواده احتمال گزینش سبک زندگی پسامدرن در قیاس با سبک زندگی اصولگرا افزایش مییابد.
نتیجه گیری
جامعهء ایرانی عرصه تنازع و برخورد جریانهای مختلف وگاه متباین فرهنگی است. تحولات فرهنگی جهانی در تعامل با تحولات اجتماعی ایران سبکهای زندگی ایرانی را نخست متنوع و دوم دگرگونپذیر و ناپایدار ساخته است. جامعهء ایرانی عرصهء رقابت سبکهای زندگی گوناگون جهت تحمیل «تعریف مشروع و معیار» از زندگی است. دو شیوهء زندگی پسامدرن و اصولگرایی انقلابی دو سر پیوستار این تنازع و رقابتاند. این سبکهای زندگی «غیرهای» یکدیگرند. اگر بخواهیم از ادبیات کاستلز بهره بگیریم باید بگوئیم این هر دو هویت به گونهای همزمان هم هویت مقاومت و هم هویت مشروعیت بخش هستند. هویت اصول گرا در سطح ملی همچون هویت مشروعیت بخش و در سطح فراملی همچون هویت مقاومت عمل میکند. برعکس فرهنگ کافی شاپ ادامهء هویت مشروعیت بخش جهانی است که در مقابل فرهنگ رسمی همچون هویت مقاومت عمل میکند.
از جمله عرصههای شکلگیری و بروز سبک زندگی پسامدرن کافیشاپها هستند. کافیشاپها مقاومت گفتمانی در برابر گفتمان انقلاب اسلامی است. در واقع اگر فرهنگ جوانان بسیج مساجد تجلی گفتمان انقلاب اسلامی باشد. «غیر» آنها جوانان کافیشاپ هستند و تقریباً هرآنچه در یکی مشروع است در دیگری طرد میگردد. این جریان طرد فرهنگ مقابل و تعریف خود براساس «دیگری»، لزوماً در خودآگاه عاملان صورت نمیگیرد بلکه به تعبیر بوردیو عموماً در منطق عملی ایشان مستتر است.
جهان کافیشاپ همانند معماری آنکه با ویژگی دنج بودن مشخص میشود جهانی است که از گفتمان رسمی کشور فاصله میگیرد. کدر بودن شیشههای کافی شاپها، نورهای زرد کمرنگ، دنج بودن مکان آنها در گوشه مراکز خرید، برجها و... بازتابی است از فرهنگ کناره جوی کافیشاپ. کناره گیری این فرهنگ از جامعه نه برای گریز از آن بلکه برای فراهم کردن فضایی است که در آن خود را از تسلط گفتمان رسمی بیرون آورد. در بسیاری از کافی شاپها جالباسیهایی است که هنگام ورود دختران مانتو خود را به آن آویزان میکنند و در واقع فرهنگ رسمی را در تعلیق میگذرانند تا در محیط آشنا و البته کوچک کافیشاپها در جایی که همه چیز از رنگ، چیدمان، تزئینات، معماری داخلی و... برایشان آشنا است در فضای فرهنگی مطلوب خود سیر کنند.
کوچک بودن محیط کافی شاپها نیز از همینرو است. کافیشاپها البته یکسان نیستند اما حسن بزرگ آنان این است که هر گروه کوچکی میتواند کافیشاپ خود را شکل دهد. در اینجا مصرفکننده است که حکومت میکند، دنجی مکان کافیشاپها و کدری شیشه هایشان عزلت نشینی نیست بلکه کنارهگیری و گریز از فرهنگ غالبی است که با آنها بیگانه است و دریچهای است به جهانی که در فراسوی مرزهای ملی غالب است. جهان کافی شاپ خود را بر بیرون میبندد تا دریچهای به جریانهای فرهنگی فراملی بگشاید. این محیط های کوچکگاه 3X4 جهانیترین محیط های ایرانند. از روابط اجتماعی گرفته تا هنجارهای مصرف (از پوشاک تا محصولات فرهنگی) همه و همه بیش از آنکه با هنجارهای داخلی مطابقت داشته باشند فراملی و بینالمللی هستند.
در جهان کافیشاپ همه چیز برعکس سیاستهای رسمی است. در واقع خرده فرهنگهای پسامدرن بدیلهای نظام فرهنگی مسلط هستند. اگر از او خواستهاند که بشنود، نمیشنود، در مقابل درخواست فرهنگ رسمی برای پیروی از شریعت و سنت هم شریعت گریز است و هم سنتگریز. در مقابل گفتمان انقلابی که از او انتظار زهد انقلابی دارد فرهنگ کافیشاپ تجملگرا و زرق و برق دوست است. در مقابل توجه به تقوا بسی لذت جو است. آنجا که از او خواسته شده است ایرانی باشد غربی است و آنجا که از او خواسته شده است ایرانی نباشد بسیار ایرانی است. در مقابل دعوت به تحدید روابط جنسی به روابط مشروع آن هم در خانه، آشکارا جنسی است. فرهنگ کافیشاپ نه در پی آرام کردن تمایلات جنسی بلکه در پی افروختن آن است. فرهنگ کافیشاپی هنجارهای جامعه خود در کانالیزهکردن روابط جنسی را به سخره میگیرد.
دختر کافیشاپ درست مقابل دختر «نجیب» با انتظارات نقشی سنتی است. او نه تنها پسرانهتر است بلکه دلیلی نمیبیند تا زیبایی خود را ننمایاند. او همانند پسران سخن میگوید با همان صدا میخندد و سیگار میکشد. در کافیشاپها بر روی همه میز ها جاسیگاری وجود دارد.
در فرهنگ کافی شاپ اصول «ثبات» و «یکتایی» در روابط جنسی در بسیاری از موارد جای خود را به دگرگونی و کثرت میدهد. اگرچه اصول مانایی و یکتایی کماکان به عنوان یک آرمان باقی میمانند اما روابط تنها تا جایی که رضایت بخش باشند تداوم مییاید. در روابط کافی شاپی تنها در روابط عمیق (فابریک) است که اصل یکتایی اعتبار مییابد. از این رو وحدت دیگر یک پیش گزینه [4] نیست. این امر در مورد ثبات نیز صادق است. افزون بر دو اصل ناپایداری و کثرت (تنوع خواهی) تفکیک زدایی و ابهام ویژگیهای سوم و چهارم روابط جنسیتی در جهان کافیشاپ است. در چنین جهان سیالی به تعبیر «باومن» مرز جدا کنندهء جلوههای «طبیعی» و «انحرافی» غرایز جنسی مبهم است. نه تنها با صورتهای مختلف و نوپدید فعالیتهای جنسی مدارا میشود، بلکه چنین شیوههای نوپدیدی نیز به عنوان راههای جدید کسب خوشبختی و بدست آوردن لذت مورد استقبال قرار میگیرد.
در سبک زندگی کافیشاپی دیگر ازدواج شروع تازهای نیست که روح را به «چیز کاملا متفاوتی» برساند. به تعبیر باومن دوستی چیزی نیست جز «پیوند منافع یکی شده» در این جهان سیال[5] «مردم میآیند و میروند، فرصتها در میزنند و اندکی پس از ورود دوباره ناپدید میشوند، بخت و اقبالها طلوع و افول میکنند و پیوندها متغیر، بیثبات و ناپایدارند. در چنین جهانی مردم برای فرار از اضطرابهای ناشی از ناپایداری به دنبال روابط انسانی میروند ولی چندان طولی نمیکشد تا دریابند که خود این روابط نیز ناپایدار و بیثباتند، سپس در ناامنی شدیدتری گرفتار میشوند از این رو بارها تجربه میکنند که به روابطی که امید بسته بودند، خود باعث ناامنی و تشویش خاطر میشود».
در جهان کافی شاپ مبناهای اجتماعی و فرا شخصی روابط فرو ریختهاند از این رو روابط بیش از پیش «انتخابی» شده است. مبنای این انتخاب دیگر نه هم قومیتی بودن است نه هم خونی و نه هم مسلکیهای مذهبی و ایدئولوژیک است. انتخاب جهت پاسخگویی به دو انگیزش صورت میگیرد: لذت و نفع از سویی و رفع تنهایی از سوی دیگر با فرو ریختن تمام مبناهای فرا شخصی، دیگر امر ثبات دهندهای باقی نمانده است این رو نیاز به رفع تنهایی تنها به گونهای موقتی میتوانند التیام یابند. اما لذت و نفع جایگاه بیهمانندی مییابند. اینان به گونهای توامان هم مبدا حرکتند و هم مقصد.
اریش فروم این مسئله را که چگونه میباید بر جدایی غلبه کرد، مسئله واحد انسانها در تمام اعصار و فرهنگها میداند. این مسئله در جامعه مصرفی کافیشاپ به مسئلهای غامض بدل شده است. در جهان کافی شاپ سوق دادن روابط از تمایل جنسی به سوی تعهدی عاشقانه که دارای ثبات و ایمنی خاطر باشد کاری دشوار است. روابط بیش از هر چیز به سرمایهگذاری شباهت یافته و جهان اجتماعی نیز همانند جهان کالاهای مصرفی شده است. اگر روابطی» کاملا رضایت بخش «نبود میتوان آن را با» مدلهای جدید و بهتر «جایگزین کرد.
توضیح باومن درباره روابط اجتماعی در جهان مجازی در مورد روابط اجتماعی در جهان کافیشاپ نیز صادق است. ویژگیهایی چون روابط بیشتر و البته سطحیتر و کوتاهتر و مزایائی چون انقضای عندالمطالبه و بدون درد سر و افزایش فرصتهای انتخاب در روابط انسانی در جهان کافیشاپ نیز خودنمائی میکنند.
در روابط اجتماعی متاثر از الگوی روابط مجازی به همان آسانی که میتوانید دکمه Disconnect را در اینترنت فشار دهید میتوانید از روابطی که دیگر رضابت بخش نیست رهایی یابید. پیوندها همچون کالاهای مختلف عرضه شده در فروشگاهها هستند. کافی شاپها فروشگاههای پیوندهای رنگارنگ انسانی هستند. در چنین الگویی از روابط اجتماعی تعهدات بلند مدت و الزام بلند مدت امری کمیاب و توقعی آرمانی است. ترانهای لس آنجلسی میگوید:» نگاهم تا از نگاهش جدا شد یکهو سر به هوا شد... سر به هواست میدونم، خیلی بلاست میدونم، میخوام دل بکنم نمیشه.... «.
اما اگر جوانان کافیشاپ در را بر فرهنگ رسمی میبندند تا در را بر فرهنگ غالب جهانی باز کنند، «غیرهای» آنان، جوانان مسجد، جوانان بسیج مسجد تلاش میکنند تا در پناه فرهنگ رسمی غالب جامعهء ایرانی به چالش با فرهنگ غالب جهانی بپردازند. اگر فرهنگ غالب جهانی مدگرا است اینان مد را طرد میکنند. اگر فرهنگ غالب جهانی هنجارهای سنت و اسلام فقاهتی را نمیپسندد اینان بیش از پیش به آن پناه میبرند. در این هنگامه شهر آشوب مدرنیته متأخر آنان آرامش را در مساجد مییابند، در جایگاههایی که اسلام بیش از هر جای دیگری نفوذ دارد. البته بیش از خود شبستان مسجد اتاقهای بسیج جایگاه آرامش، تجلی و رشد آنان است.
فرهنگ بسیج «نه» به فرهنگ غالب غربی است. جوان اصولگرا دموکرات نیست ولایتمدار است، مصرفگرا نیز نیست بلکه سادگی را فضیلت میداند. به تعبیر یک دیوار نوشتهء بسیج، «فرهنگ غرب یعنی غربت، غربت انسان از انسانیت». در دیوار نوشتهای دیگر آمده است «معنای زندگی به خوشگذارنیهای غفلت زا نیست». آنجا در کافی شاپ اگر زندگی به معنای زندگی تجملاتی نباشد حداقل بخش جذاب زندگی بخش تجملاتی آن است. در کافی شاپ «لذت» به عنوان هدف نه تنها در فرهنگ مصرفی ارضاء میگردد بلکه تولید نیز میگردد. اما در این سو هنجارهای مصرف هنوز بر برطرف شدن نیازها تاکید میکند. در مقابل جایگاه کانونی و تعیین کنندهء «لذت» در فرهنگ کافی شاپ، در فرهنگ اصولگرا لذت چیزی از جنس غفلت است. در دیوار نوشتهای دیگر فراخوان فرهنگ اصولگرایی چنین بیان شده است: «از خواب غفلت و لذت بیدار شوید».
دو گانگی حجاب/ بیحجابی عمدهترین چالش میان این دو سبک زندگی است. وقتی در فرهنگ اصولگرا از وضعیت بد جامعه در پیش از انقلاب یا اکنون صحبت میشود نخستین جلوهای که مد نظر است وضعیت حجاب است. فرهنگ اصولگرا بیحجابی را خطری برای امنیت اجتماعی، به عنوان امنیت شیوههای زندگی، میداند. این احساس خطر تا بدان حد است که گاه تا حد بسیج برای انقلاب نیز پیش میرود. بر دیوار مسجدی نوشته شده است «آیا میدانید بیحجابی معنویت جامعه را به خطر میاندازد؟» از این رو در این دیدگاه ممنوعیت حجاب در فرانسه اقدامی هوشمندانه از جانب غرب در جهت مقابله با فرهنگ رقیب تلقی میگردد. چرا که در این تلقی «حجاب نماد یک زندگی معنوی است» و در تقابل با فرهنگ غرب است که دراین فرهنگ با صفت «فرهنگ برهنگی» از او نام برده میشود.
این تنها رسانههای اصولگرا نیستند که برعکس رسانههای فرهنگ غالب جهانی عاری از سیگنالهای جنسی هستند. معماری مسجد نیز چنین است. پردههای مساجد جدایی جنسیتی در عرصهء عمومی را شکل میدهندگاه حتی در مسجد نیز جدا است. اگر دخترها و پسرها دو به دو با هم به کافیشاپ میآیند، اینجا حتی اتاق بسیج خواهران نیز از برادران جداست. در مقابل فرهنگ کافیشاپ که در پی تفکیک زدایی است در اینجا تفکیک تا به نهایت گسترش مییابد.
رابطهء بسیج با سنت نیز غامضتر از آن است که عموماً تصور میشود. اگر چه سنت در بسیج تمجید میشود اما سنت از منشور بسیج عبور داده میشود. در بسیاری از مساجد میان بسیج و هیئت امناء و امام جماعت چالشی دائمی (گاه ضعیف و گاه شدید) برقرار است. فرهنگ بسیج مساجد جزئی از فرهنگ سنتی یا اسلام فقاهتی سنتی نیست بلکه حاصل بازخوانی سنت و اسلام فقاهتی است. در این بازخوانی نه تنها اهمیت برخی امور افزایش یافته و برخی امور دیگر اهمیت خود را از دست دادهاند بلکه قرائت و شیوههای کنشی نوظهوری پدیدار گشته است.
رابطهء بسیج و قدرت (نظام) تاثیرات مهمی دارد. مطابق این پیمایش در حدود یک سوم تا یک چهارم جمعیت بسیج را کسانی تشکیل میدهند که با فرهنگ بسیج سنخیتی ندارند. برخی مزایای اداری همچون کوتاهتر شدن خدمت سربازی سبب از میان رفتن همگنی و ناخالصی جمعیت شده است. مخالفان، بسیج را ساختاری شبه اداری میدانند که از بالا کنترل میشود، حال آنکه بسیج کماکان بر ساختار مردمیاش به ویژه در حوزههای محلهها و مساجد تاکید دارد. رابطهء بسیج و نظام موضوع مهمی در تحلیل بسیج است که خود نیازمند پژوهش مستقلی است.
همچنین در میان بسیجیان مساجد نیز، همچون جوانان کافی شاپ، میتوان سنخهای مختلفی را از یکدیگر تمیز داد. این سنخ شناسیها قدرت تبیینی بالایی دارند. برای نمونه جوانانی که از خانوادههای طبقهء متوسط یا بالای مذهبی به بسیج میپیوندند و ساختار خانوادگی مشارکتیتری را تجربه کردهاند رفتارهای متفاوتی با جوانانی دارند که از طبقات کارگری با ساختار خانوادهای اقتدار طلب بیرون آمدهاند. گروه اول احتمال دارد جذب شیوههای زندگی مذهبی دیگری شود ولی احتمال فاصلهگیری از مذهب در میان آنها کمتر است اما احتمال گزینش شیوههای زندگی غیرمذهبی در ادامهء زندگی برای گروه دوم بسیجی بیشتر است. این گروه دوم تمایل بیشتری به چالش مستقیم و چهره به چهره با سبکهای زندگی مقابل دارد. همچنین این نکته را نیز میباید مد نظر داشت که جوانان مسجدی را صرفاً جوانان بسیج مسجد تشکیل نمیدهند. از این رو افزون بر سنخهای مختلف جوانان بسیجی مسجد سنخهای دیگری نیز از جوانان در مسجد وجود دارد که بسیجی نیستند.
فرهنگ بسیجی حاصل یکی از زناشویهای ایران و اسلام در دوران مدرنیته است. دورگه بودن و پیوندی بودن این فرهنگ هم در ادبیات و هم در سبک زندگی آنان هویدا است. در مقابل فرهنگ کافی شاپ ناشی از زناشویی ایران و غرب است. در اینجا نیز دورگه بودن و پیوندی بودن خود را در سبک زندگی و نحوهء مصرف نمایان میسازد. حتی ادبیات محاورهای آنها بیرون از این تحلیل نیست. اگر در محیط کافیشاپ واژههای انگلیسی بسیاری میشنوی در ادبیات محاورهای مسجد واژههای عربی به گوش میرسد.
بررسی تأثیر مصرف در سبک زندگی نشان میدهد که مذهب نقش کنترلی و کاهنده در مصرف گرایی دارد. همچنین نوع گرایش مذهبی ذائقه و سلیقه هنری را متأثر میسازد. عامل مذهب در ایران نقش مهمی در گزینش سبک زندگی دارد. این نقش مهمتر از نقش سرمایهء اقتصادی است. مقایسهء دو سبک زندگی نشان میدهد که گرایش به ایدئولوژی سنتی خانواده در سبک زندگی پسامدرن کمتر از سبک زندگی اصولگرایی انقلابی است. مطابق یافتههای تحقیق گرایش سیاسی در ایران ارتباط قویی با سبک زندگی دارد به گونهای که این ارتباط از ارتباط گرایش سیاسی با پایگاه اقتصادی و اجتماعی و همچنین ارتباط سبک زندگی با سرمایهء اقتصادی بیشتر است.
نتایج نشان میدهد که فرهنگ جامعهء مصرفی در جامعهء در حال توسعهء ایران نیز حضور دارد. همچنین با گسترش این فرهنگ گرایش به ایدئولوژیها و آرمانشهرها کاهش یافته است. بررسی عناصر فرهنگی و همچنین هنجارهای مصرف در دو سبک زندگی پسامدرن و اصولگرایی انقلابی نشان میدهد که فرهنگهای این جوانان ترکیبی، دورگه و حاصل چهل تکهسازیاند. سبک زندگی پسامدرن ایرانی برآیند تلاقی و امتزاج جریانهای فراملی فرهنگی با هویت ایرانی است (یکی از امتزاجهای ممکن) و در مقابل سبک زندگی اصولگرایی انقلابی ایرانی محصول مواجه برداشت ایرانی از اسلام با مدرنیته است (پاسخی از مجموعه پاسخهای ایرانی ـ اسلامی به مدرنیته). این دو سبک زندگی هرکدام بر اساس تعریف «دیگری» از طرف متقابل شکل گرفتهاند. کافیشاپها حوزهء عمومی جدیدی را شکل دادهاند که متأثر از گفتمان پست مدرنیته و در تقابل با گفتمان اصولگرایی انقلابی است. گفتمان حاکم بر بسیج مساجد نیز گفتمان اصولگرایی انقلابی است که برحسب تعریف «دیگری» از گفتمان مدرنیته شکل گرفته است.
منابع
* آزاد ارمکی، تقی و چاووشیان، حسن (1381) «بدن به مثابه رسانه هویت»، مجلهء جامعهشناسی ایران، دوره چهارم، شماره 4، ص 75-57.
* باکاک، رابرت (1381) مصرف، ترجمهء خسرو صبری، تهران: انتشارات شیرازه.
* باومن، زیگمونت (1384) ترجمهء عرفان ثابتی، تهران: انتشارات ققنوس.
* بوردیو، پی یر (1380) نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمهء مرتضی مردیها، تهران: انتشارات نقش و نگار.
* بوردیو، پییر (1381) «کنشهای ورزشی و کنشهای اجتماعی»، ترجمهء محمدرضا فرازنده، فصلنامه ارغنون، شماره 20.
* بوردیو، پییر (1375) «جامعهشناسی و ادبیات: آموزش عاطفی فلوبر»، ترجمهء یوسف اباذری، فصلنامه ارغنون، شماره 9 و 10.
* بوردیو، پییر (1382)، «سرمایهء جدید»، ترجمهء مرتضی مردیها، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 191-192، صفحات 183، 174.
* بوردیو، پییر (1384) «شکلهایسرمایه»، از کتاب سرمایهء اجتماعی به کوشش کیان تاجبخش، ترجمهء افشین خاکباز و حسن پویان، تهران: انتشارات شیرازه.
* پارکر، جان (1383) ساختاربندی، ترجمهء امیرعباس سعیدیپور، انتشارات آشیان.
* تورن، آلن (1381) نقد مدرنیته، ترجمهء مرتضی مردیها، تهران: انتشارات نگاه معاصر.
* چاووشیان، حسن (1381) سبک زندگی وهویت اجتماعی: مصرف و انتخابهای ذوقی به عنوان تمایز و تشابه اجتماعی در دوره مدرنیته متأخر، پایان نامه دکتری، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
* دیورینگ، سایمون (1382) مطالعات فرهنگی، ترجمهء نیما ملک محمدی و شهریار وقفیپور، انتظارات تلخون.
* زیمل، گئورک (1380) «تضاد فرهنگ مدرن»، ترجمهء هاله لاجوردی، فصلنامه ارغنون، شماره 18: 246-225.
* گیبینز و بوریمر (1381) سیاست پست مدرنیته، ترجمهء منصور انصاری، انتشارات گام نو.
* لش، اسکات (1383) جامعهشناسی پست مدرنیسم، ترجمهء حسن چاووشیان، تهران: انتشارات مرکز.
* واکووانت، لویک جی. دی (1379) متفکران بزرگ جامعهشناسی، ترجمهء مهرداد میردامادی، نشر مرکز.
* Bourdieu، Pierre (۱۹۸۴) Distinction A Social Critique Of the Judgement of taste، Translated by Richard Nice، Routledgc & Kagan Paul.
* Bourdieu، Pierre (۱۹۹۶) The Rules of Art، Translated By Susan Emanuel، Polity Press.
پانويس ها:
[1]. گویا چندین انقلاب مشروطه داشتهایم، چندین نهضت ملی شدن صنعت نفت، چندین انقلاب 57 و...
[۲]. Fusion of harison
[۳]. Brand
[۴]. Default
[۵]. Liquid
منبع: فصلنامه انجمن ایرانیمطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره ۴، دوره دوم، پائیز و زمستان 1384
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |