بازگشت به خانه

دوشنبه 6 تير 1390 ـ  27 ماه ژوئن 2011

 

چند مناظره در مورد

يک جمعه گردی>>>

برگرفته از يادداشت های آمده در سايت «خودنويس»

 

sam********@ymail.com

بنظر من قضیه اینقدرها هم مشکل نیست! اصلاً مهم نیست که این آقایان از نظر سابق برگشته اند یا نه و یا با چه معیاری می توان آنها را بازگشته از اسلامیسم به حساب آورد. مهم اینست که این آقایان در راس رهبری جنبش قرار نگیرند. اگر براستی با ملت اند می توانند به همراه مردم ایران در این جنبش شرکت کنند و از ایده استقلال، آزادی و حاکمیت ملی برای همگان حمایت کنند. مشکل ما با این آقایان و خانم های اصلاح طلب این است که تا دیروز که در قدرت بودند، مشغول آدمکشی و جنایت بودند و هم اکنون هم که به بیرون پرتاب شده اند، می خواهند همچنان سخنگوی مردم و جنبش باشند، بدون آنکه کلامی راجع به گذشتهء خود و چرایی بازگشت شان به مردم، پیش افکار عمومی روشنگری کنند. بنظر من، در یک جنبش دموکراتیک، هیچ جایی برای تفکرات سرکوبگرانه و انحصار طلبانه معتقد به خودی و غیر خودی، از قبیل تفکرات اسلامی، وجود ندارد. هیچ جایی هم برای پنهانکاری و زد و بند و سه استفاده از مردم نیز وجود ندارد که خود بخود تکلیف جریانات معتقد و تقیه و تزویر روشن است.

 

محمد جواد

من اصلا نفهمیدم سرو ته این نوشته چی میخواهد بگه!!! ولی چند تا نکته:

اولاً مهاجرانی نگغته پرونده خامنه ای بی لکه هست. گفته تخلف مالی نداره، همانجا هم گفته خامنه ای قاتل هستش. شما [نوری علا] با این ریش سفیدتون جالب نیست دروغ مینویسی.

دوماً گفته اید: "اصلاح طلبان به خارج آمده، «خارج کشور» را سرزمينی بی‌صاحب يافته اند که می‌توان در آن خيمه و خرگاه بپا کرد."

شما مگر پادشاه ممالک خارجه هستی که تعیین کنید چه کسی بیاید یا نیاید؟ شما برای من بسیار جالب بود که انگار چون سال هاست بیرون ایران بدون هزینه کار سیاسی می کنید، طلبکار هم هستید از دیگران.

سوماً فرموده اید "سکولار ـ دموکرات‌ها هنوز دارای مرکزيت منسجمی نيستند که بخواهند برای تظاهرات و نافرمانی فراخوان بدهند و لذا اين مورد هنوز ناآزموده مانده است."

عجت عذر تقصیر خنده داری!!! بزار یک سوال بپرسم: خود جناب شما را چند نفر در ایران می شناسند. قصدم توهین نیست ولی به نظر میاد امثال جنابعالی آنقدر بی خطر هستید که کیهان هم که به همه عالم می پرد از شما نامی نمی آورد. در ضمن ما چند سال باید منتظر بمانیم تا شما ها منسجم شوید؟؟؟ و شمایی که دو سال است بعد از انتخابات با توجه به افول بسیار زیاد حکومت مذهبی هنوز هم منسجم نشدید، لیاقت رهبری یا حتی مشارکت در رهبری یک جنبشی که مساله جان انسان ها ممکن است به خطر بیفتد را دارید؟

 

pur****@gmail.com

محمد جواد نوشته است: «شما برای من بسیار جالب بود که انگار چون سال هاست بیرون ایران بدون هزینه کار سیاسی می کنید».

علت این است که همان کسانی که در اینجا حمایت شان می کنید (یعنی اصلاح طلبان) ایشان و امثال ایشان را سرکوب، ترور و در سراسر جهان آواره نمودند و هیچ فرصتی در ایران برای مطرح کردن شان به ایشان ندادند و با چنگ انداختن به منابع مادی، معنوی و تبلیغاتی در ایران از شرایط رانتی بهره بردند و البته به پیشرفت هایی در جهت منافع و آرمان های خود و جهت‌دهی به افکار عمومی نایل آمدند.

نوشته است: «من اصلا نفهمیدم سرو ته این نوشته چی میخواهد بگه!!!»

برای شما چکیده می کنم:

1) اصلاح طلب: حفظ جمهوری اسلامی با اصلاحاتی، بازگشت به دوران زرین خمینی، احتمالاً تغییر قانون اساسی با حفظ چهارچوب کنونی آن.

2) اصلاح طلب سابق: رد جمهوری اسلامی، نوشتن قانون اساسی نوین که مذهب رسمی آن اسلام است و یک شورای نظارتی روحانی مثل شورای نگهبان دارد.

3) سکولار- دموکرات: نوشتن قانون اساسی نوین بدون مذهب رسمی و بدون شورای نظارتی روحانی و فقط با تکیه بر اعلامیهء جهانی حقوق بشر.

4) دیگران

مقاله [ی نوری علا] که به نگر من خیلی هم خوب نوشته شده است می گوید که گروه دوم، که پیش از این نبوده، در حال طلوع است.

 

sam********@ymail.com

من البته از آقای نوری علا دفاع نمی کنم که خود من به ایده های ایشان انتقادهای فراوان دارم، منتهی ایرادهای شما [محمد جواد] را بسیار نا موجه، غیر منطقی و طبق روال معمول اصلاح طلبان با سابقه اسلامی گری، مملو از مغالطه دیدم. این مغالطه ها از قرار زیرند:

۱- گفت اید که : "اولا مهاجرانی نگغته پرونده خامنهای بی لکه هست. گفته تخلف مالی نداره، همانجاهم گفته خامنه ای قاتل هستش. شما با این ریش سفیدتون جالب نیست دروغ مینویسی."

برخلاف صحبت شما، آقای مهاجرانی بوضوح گفته است که نقطه خاکستری در پرونده آقای خامنه ای وجود ندارد! اگر این به معنای سخن آقای نوری علا نیست، پس به چه معناست. ضمنا از دید اسلامیون، فساد تنها در فساد مالی و جنسی خلاصه میشود! آنها آدمکشی را "فساد" نمیدانند.

حتی پاسدارانی که در زیر دست اینها بوده اند، برای محکوم کردن آخوندهای اصلاح طلب (خط امام سابق) و رفسنجانی میگویند که ان زمانی که ما در جبهه ها میجنگیدیم یا از نظام دفاع میکردیم، شما ها مشغول جمع ثروت بودید (نقل به مضمون)، که معلوم میکند که اینها ادمکشیها، تیر خلاص زدنها و شکنجه ها و بکارت برداشتن ها را فساد نمیدانند. این فرهنگ این جماعت است. باید لغت نامه اینان را شناخت تا منظورشان را بهتر فهمید.

۲- گفته اید که : "شما مگر پادشاه ممالک خارجه هستی که تعیین کنید چه کسی بیاید یا نیاید. شما برای من بسیار جالب بود که انگار چون سالهاست بیرون ایران بدون هزینه کار سیاسی میکنید، طلبکار هم هستید از دیگران"

اگر این آقایان به اسم خودشان مشغول فعالیت بودند که حرفی نبود. مشکل این است که این ها با لابی کردن پیش دول غربی، خود را "نماینده ایرانیان" قلمداد می کنند، که صد البته سخنی مسخره و خنده دار است. هدف شان هم از این لابی کردن و قالب کردن خود به دنیای غرب، از یک طرف محکم کردن جمهوری اسلامی است در خارج و گرفتن شناسایی بین المللی است برای استفاده از آن به عنوان چماق بر سر حریف قدر به عنوان برگ برنده در منازعات جناحی. بنا بر این اگر ایشان (آقای نوری علا) اختیار خارج از کشور را ندارد، اختیار خودش را که دارد. اصلاح طلبان با ان سوابق وحشتناک خیلی بیجا می کنند که از طرف من ایرانی حرف می زنند و خود را نماینده من می دانند. البته اگر اینها (اصلاح طلبان) به اسم خودشان کار می کردند، اساساً چنین صحبتی مطرح نبود.

۳- گفته اید که : "سوما فرموده اید «سکولار ـ دموکرات‌ها هنوز دارای مرکزيت منسجمی نيستند که بخواهند برای تظاهرات و نافرمانی فراخوان بدهند و لذا اين مورد هنوز ناآزموده مانده است». عجت عذر تقصیر خنده داری!!! بزار یک سوال بپرسم: خود جناب شما را چند نفر در ایران می شناسند. قصدم توهین نیست ولی به نظر میاد امثال جنابعالی آنقدر بی خطر هستید، که کیهان هم که به همه عالم می پرد از شما نامی نمی آورد."

الف- آقای نوری علا بیشتر مقاله نویسند (کار فرهنگی می کنند) تا رهبری سیاسی، بنا بر این با شخصی کردن این صحبت بجایی نمیرسید. مقایسه آقای نوری علا با رهبران سیاسی از اساس بی معناست. ضمنا صرف اینکه شما از وجود کسی خبر ندارید، به معنای بی خبری همگان از ایشان نیست.

ب- بر خلاف تصور شما، کیهان از سکولارها، لیبرالها و خارج کشوریها دائم نام برده و هدفش را مقابله با نفوذ آنان میداند. البته مساله نفوذ خارج کشوری ها که حتی در دوران طلایی!!! خمینی هم مطرح بود و خط امامیها دائم از جلوگیری از تکرار انقلاب مشروطه (که حاصل و دستاورد تحصیلکردگان غرب و تحفه از غرب برگشتگان بود) دم میزدند.

ج- معیار خطرناک یا بی خطر بودن، مطرح شدن توسط روزنامه کیهان یا هر یک از جراید رژیم نیست. اسم مرحوم فرخزاد را هم در کیهان مطرح نمیکردند، اما این مساله مانع از قتلش نشد. اسامی سران و هواداران سازمان مجاهدین را هم مطرح نمیکنند، ولی این مانع از زد و بند با عراقیها برای نابودی پایگاه اشرف و کشتار ساکنین ان نشد. اساسا کیهان که سیاست تبلیغاتی خود و اولویتهای ان را که با معیار خطرناک بودن تنظیم نمیکند. برخی از خطرات را با ترور شخصیت از بین میبرند و با تبلیغات مسموم، که البته این میدانی است که کیهان در ان فعال است، برخی دیگر را بدون سر و صدا ترور فیزیکی میکنند و اغلب حتی رد خود را در ترور پاک میکنند. مگر رژیم قتل فروهرها را به ضد انقلاب نسبت نداد؟ مگر روزنامه کیهان نگفت که "خودشان خودشان را میکشند تا آبروی نظام را ببرند"؟ مگر کیهان در بی اهمیت دانستن داریوش فروهر صحبت از "حزب یکنفره ملت ایران" نکرد؟ اینها بستگی به اولویتهای سازمان امنیتی و سرکوب در کشور دارد.

4. گفته اید که : "در ضمن ما چند سال باید منتظر بمانیم تا شما ها منسجم شوید؟؟؟ و شمایی که دوسال است بعد از انتخابات با توجه به افول بسیار زیاد حکومت مذهبی هنوز هم منسجم نشدید، لیاقت رهبری یا حتی مشارکت در رهبری یک جنبشی که مساله جان انسانها ممکن است به خطر بیفتد را دارید؟ "

تا حدی با این حرف موافقم. منتهی این نباید به این معنا تعبیر شود که باید دست همکاری به تنها نیروی متشکل در صحنه، به برکت رانتهای حکومتی سی ساله داد یعنی اصلاح طلبان جنایتکاری که تنها تفاوتشان با آدمکشان حاکم، تفاوتشان در تعادل قوای رژیم است و هدفشان تقسیم قدرت با مافیای حاکم و مردم و مطالباتشان را هم میخواهند بطور ابزاری در راستای این هدف، مورد سوء استفاده قرار دهند. هدف جنبش مردم نباید رفتن از جمهوری اسلامی بروایت خامنه ای به سمت جمهوری اسلامی به روایت دوران طلایی !!! خمینی باشد.

از ان گذشته که اصلا با هر کسی که نباید وحدت کرد. وحدت با اصلاح طلبانی که بدنبال اجرای بی تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت هستند تا به دوران طلایی!!! خمینی- بخوانید دوران قدر قدرتی خودشان-برگردند به هیچ عنوان نمیتواند کمترین کمکی به یک جنبش دموکراتیک و آزادی خواهانه کند. یکبار با خمینی وحدت کردیم، نتیجه اش را دیدیم. همان یکبار تجربه وحدت با خمینی چی ها برای هفت پشتمان بس است.

محمد جواد

من سعی می کنم تا جایی که میشه خلاصه کنم،

1- مهاجرانی گفته بود خامنه ای نکته خاکستری از نظر مالی نداره(من نمیدونم دارد یا ندارد)، این آقا نوشته مهاجرانی گفته خامنه ای نقطه سیاهی در پرونده اش نداره. این دو با هم فرق میکنه اگر شما فرقش را متوجه نمیشوید من بحثی ندارم. شما به نظرم همون آقایی هستی که مدام میگفتی موسوی انتخابات را تایید کرده بعد وقتی من گفتم کجا این را گفته گفتید جایی نگفته ولی چون در بیانیه چندمش اشاره به مساله تقلب نکرده پس امتخابات را تایید کرده، نقل قول از آدمها باید کامل و بدون دخل و تصرف آورده شود.

2- فرض که شما اصلا درست میگی اینها لابی میکنند، باز هم این به ایشون یا کس دیگری مربوط نمیشه که اینها نباید بتوانند در خارج فعالیت کنند، چرا آقای نوری علا این حق را دارد که طبق نظرات خودش تشکیلات داشته باشه فعالیت کنه ولی بقیه باید از ایشون اجازه بگیرند؟

3- مهمترین حرف من هم همین قسمت سومه، ببین خربزه آبه، وعده سر خرمن و اینها را بنداز دور، مردم تو ایران دنبال کسی میرن که بخواد هر چند کمتر از بقیه و مهمتر از اون بتونه وضع را تغییر بده، ایده الیست ها معمولا فقط حرف میزنند. بزار یک مثال برات بزنم، من 4 سال دوره خاتمی دانشجو بودم 4 سالم دوره احمدی نژاد، 4 سال دوره خاتمی با همه اینکه ما میگفتیم این بی عرضست. بهترین سالهای زندگی من شد، 4 سال بعدش آشغال. چون اون زمان ما آزادی های کوچیکی داشتیم که متوجهش نبودیم، احمدی نژاد که آمد این بسیجی های عقده ای ریختن و سعی کردن همه را پس بگیرند. به خاطر همین ما ها همه بر این شدیم که رای بدیم. اوپوزوسیون خارج کشور 20 و چند سال وجود داره، بیشتر حرف و میزنند و وقت بازنشستگیشون را میگذرونند.

 

sam********@ymail.com

۱- از قدیم و ندیم گفتند که "ما چو صد داریم نود هم پیش ماست"؛ کسی که حتی نقطه خاکستری هم در زندگیش نداشته باشد، نقطه سیاه بطریق اولی ندارد. بنا بر این وقتی که آقای مهاجرانی حتی نقطه خاکستری هم در زندگی خامنه ای نمیبیند، پس بطریق اولی به وجود نقطه سیاهی هم در زندگی وی قائل نیست. ضمناً آقای نوری علا نقل قولی هم نکرده که شما انتظار بی عیب و نقص اعلام نمودن آنرا دارید. ایشان از حرف آقای مهاجرانی این نکته را استنتاج کرده که آقای مهاجرانی، پرونده آقای خامنه ای را عاری از هر گونه لکه خاکستری میبیند. ما که روبات نیستیم که کلمات را عینا تکرار کنیم. ما به عنوان انسان، پس از گوش دادن به حرف و درک ان حرف، میتوانیم ان مفهوم را در کلمات خود بسته بندی کنیم بشرط آنکه همان معنا را بدهد. به این میگویند "نقل به مضمون" که امیدوارم شما معنای آنرا بدانید.

در مورد آقای موسوی راست گفتید. من همان کسی هستم که بر اعلامیه موسوی انگشت گذاشته ام و قبول "تلویحی" انتخابات را از اطلاعیه ایشان استنتاج نموده ام. همانطور که قبلا هم گفته ام،به نظر من اعلامیه ای که "راهکار عبور از بحران" را نشان میدهد، باید به نحوی به "بحران" اشاره کرده و در مورد ان راه حل نشان دهد. اگر اعتراضات (بحران) از "رای من کو" شروع شد، پس باید به انتخابات تقلبی اشاره میشد. مسلم است که امتناع از ذکر ان، انهم در جایی که باید ذکرش میامد، نوعی امتیاز دادن به حاکمیت است، با قبول تلویحی دولت برامده از ان انتخابات، چه شما دوست داشته باشید و چه نداشته باشید. به این میگویند "معنای تلویحی" (در مقابل تصریح) که البته من در این مورد زیاد صحبت کردم و بیش از انهم جای این صحبتها نیست.

۲- در مورد بند ۲، ایشان تا زمانی که از طرف خودش فعالیت میکند، البته به کسی مربوط نیست، اما وقتی از طرف تمام ایرانیان صحبت میکند و خود را نماینده تمام ایرانیان قلمداد میکند، این حق برای تک تک ایرانیان محفوظ است که موافقت یا مخالفت خود را بیان کنند. بنابر این، این حق آقای نوری علا و هر کس دیگری است که بگوید که این جماعت با ان سوابق وحشتناک حق حرف زدن از طرف "مردم ایران" را ندارند. این البته با "فعالیت سیاسی " فرق دارد. آقای نوری علا هم حرفی از "اجازه گرفتن" نزده که شما مظلوم نمایی میکنید! اگر ما مردم حکومت الله را به هر روایتی نخواهیم چه کسی را باید ببینیم؟ چه کسی به اینها گفته که از طرف ما نمایندگی کنند؟ من به عنوان یک ایرانی، نمایندگانی تا این حد متعفن و ننگین و آدمکش نمیخواهم. اینها قبل از نشستن بر کرسی نمایندگی باید بر کرسیهای یک دادگاه مردمی بنشینند و از اتهاماتشان دفاع کنند.

می دانید که بر خلاف ایران و قوانین سرکوبگرانه ان، که توسط همین جنایتکاران خط امامی پایه ریزی شد، در کشورهای دموکراتیک افراد میتوانند مخالفت یا موافقت خود را با گروه ها و جریانات مختلف ابراز کنند. بنا بر این آقای نوری علا یا هر کس دیگر این حق را دارد که با این آقایان مخالفت کرده و بگوید که اینها نماینده اش نیستند. به این میگویند آزادی بیان.

۳- قسمت سوم شما همان استدلال آشنای انتخاب بین بد و بدتر است. نتیجه این استدلال و ان انتخاب ر اهم مردم دارند با روی کار آمدن اوباش احمدی نژاد پس میدهند. اتفاقا روی کار آمدن بقول شما "آشغالهای بسیجی" نتیجه همان انتخاب خاتمی با استدلال "انتخاب بین بد و بدتر" است که تنها منجر به روی کار آمدن "بدترین" شد. احمدی نژاد که پدیده منفصل، ایزوله و منقطعی نیست، بلکه دنباله منطقی رشد و بلوغ تضادهای جمهوری اسلامی است. با انتخاب بین بد و بدتر تنها نظامی امکان بقا میابد که هم بد را دارد و هم بدتر را و هم بدترین را. خلاصه اینکه احمدی نژاد تنها فاز جدیدی از سرطانی به نام "جمهوری اسلامی" است. تا زمانیکه این غده سرطانی وجود دارد، ناهنجاری هایی مثل احمدی نژاد و حکومت اوباش اجتناب ناپذیر هستند.بهتر بودن دوران خاتمی هم نسبت به دوران احمدی نژاد (البته از برخی جهات)، صرفا نتیجه نارس بودن تضادها در زمان خاتمی بود که با انتخاب خاتمی ان تضادها به بلوغ رسیدند، درست مثل غده سرطانی که هر چه میگذرد بزرگتر، خطرناکتر و دردناک تر میشود. این تنها نشانه پیشروی مرض است و لاغیر. بنا بر این هر نوع تغییری که گزار به دموکراسی و مردم سالاری را در بر نداشته باشد، منجر به جمع شدن بساط سرکوب و شکنجه نشود و سیستم ولایت فقیه را نگاه دارد هرگز نمیتواند چیزی را بطور اساسی تغییر دهد، میخواهد نامش "بازگشت به دوران طلایی !!!خمینی" باشد یا "اجرای بدون تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه " یا استفاده از ظرفیتهای مغفول مانده قانون اساسی! مشکل شما اینست که فقط به تغییر نگاه میکنید بدون آنکه به محتوای ان توجه داشته باشید.

در مورد بازنشستگی آقایان اپوزیسیون هم من نمیدانم که به بازنشستگی رسیده اند یا نه. اما صرف اینکه ممکن است که اپوزیسیون موجود خارج از کشور باید بازنشسته شود، که دلیل موجهی برای روی آوردن به قاتلین و آدمکشان سابق نیست، که باید بجای دوران بازنشستگی، دوران پاسخگویی را در پشت میز و صندلیهای دادگاه های صالحه و در مقام دفاع از خود در مقابل اتهامات بگذرانند. به نظر من، چنین اپوزیسیونی که بیانگر خواستها و مطالبات دموکراتیک و تاریخی مردم باشد را حتی اگر وجود هم نداشته باشد باید ساخت. چیزی که مسلم است اینست که ادامه رویه فعلی با رژیم جمهوری اسلامی تنها منجر به بحرانهای بزرگتر میشود، همانطور که ادامه رژیم با خاتمی و اصلاحات کذایی اش ماهیت رژیم را از ملا سالاری به اوباش سالاری تغییر داد. موسوی و کروبی راه حل نیستند، که خود بخشی از مشکلند. خوشبختانه بر خلاف ادعای شما، مردم ایران این مساله را فهمیده اند و به چیزی کمتر از جمع شدن بساط جمهوری اسلامی قانع نیستند که این مطلب را هم در شعارهای خود مبنی بر خواست "جمهوری ایرانی" و ابراز نفرت از "جمهوری اسلامی" نشان داده اند. بنابر این مردم ایران بطور قاطع بیزاری خود را از تمامی عوامل و اجزای نظام جمهوری اسلامی فریاد کرده اند و بطور اخص حاضر نیستند که آرزوها و آمالشان خرج به قدرت رسیدن کسانی شود که در جنایات رژیم دست داشتند، در پایه گذاری نهادهای سرکوب شرکت مستقیم داشتند و نهایت آمالشان بازگشت به ان دوره سیاه است که آنرا "دوره طلایی!!!" امامشان میخوانند.

 

محمد جواد

شما مثل اینکه فرق نکته تاریک در زمینه مالی ش نیست را با کلاً نکته تاریکی ندارد را متوجه نمی شید، پس من بحثی ندارم.

برداشت شخصی شما به درد بحث کردن نمیخوره، من در مورد واقعیات میتونم بحث کنم، شما از اینکه موسوی توی یکی از بیانیه هاش ننوشته تقلب کردند نتیجه گرفتی انتخابات را تلویحا تایید کرده، نمیگی تو هزار تا بیانیه دیگش هم گفته بود تقلب شده. این نتیجه گیری مرغ پخته را به خنده میندازه. برداشت شخصی شما هست به هر حال، برداشت شخصی صغری خانم هم ممکنه یک چیز دیگه باشه. رو برداشت شخصی نمیشه بحث کرد. هر وقت موسوی گفت بنده انتخابات را تایید میکنم میتونی بیای اینرو ادعا کنی.

دوم آقای نوری علا بسیار هم حق دارند مخالف باشند بنویسند، انتقاد کنند، ولی حق ندارند بگویند چرا آمده اید اینجا فعالیت میکنید. اصلاح طلب ها از جانب مردمی که در کشور به دعوت اینها به تظاهرات آمدند و فداکاری کردند میتونند حرف بزنند، بلی از جانب شما که خارج نشستی یا در داخلی و مخالف اینها هستی نمیتوانند.

سوم، ببین برادر برای شما که ایران نیستی راحت بگی بین بد و بدتر انتخاب نکنید بشینید منتظر باشید تا کل بدی ها بروند، آدمی که وسط این دعواست اینجوری نگاه نمیکنه، موسوی و کروبی هم جنایتکار نیستند، هر وقت یک مدرک آوردی که به دستور اینها کسی را به قتل رساندند میتونی ادعا کنی، غیر از این حرفت مثل صلوات میمونه، مردم ایران هم انقدر احمق نیستند که به خاطر کسی که به قول شما جنایتکار برن بیرون جلوی گلوله، بلی شعار جمهوری ایرانی دادند شعار یاحسین میرحسین هم دادند.

 

sam********@ymail.com

نوشته ايد: "برداشت شخصی شما به درد بحث کردن نمیخوره، من در مورد واقعیات میتونم بحث کنم."

اینجا صحبت از برداشت های شخصی است. تمام این وبلاگ [خودنويس] اختصاص به نظرات و برداشتهای شخصی افراد دارد. من برداشت شخصی ام را مینویسم، تو هم برداشت شخصی ات را مینویسی. طبعا اگر برداشت شخصی کسی با واقعیت مطابقت داشت ان برداشت معتبر است. بنا بر این تمام برداشتها به درد صحبت میخورد، به شرط آنکه البته حرفی برای صحبت در میان باشد. امثال شما حرفی ندارید که بزنید، به همین دلیل هم زود عصبانی میشوید و جر میزنید.

نوشته ايد: "شما از اینکه موسوی توی یکی از بیانیه هاش ننوشته تقلب کردند نتیجه گرفتی انتخابات را تلویحا تایید کرده، نمیگی تو هزار تا بیانیه دیگش هم گفته بود تقلب شده. این نتیجه گیری مرغ پخته را به خنده میندازه. برداشت شخصی شما هست به هر حال، برداشت شخصی صغری خانم هم ممکنه یک چیز دیگه باشه. رو برداشت شخصی نمیشه بحث کرد."

شما هر کاری که بکنید، بالا بروید، پایین بیایید، در اطلاعیه ای که نام "عبور از بحران" را بر خود یدک می کشد، باید سخنی از انتخابات قلابی، به عنوان علت العل بحران، بمیان می آمد. وقتی در همان اطلاعیه دولت ملزم به پاسخگویی به قوه قضاییه می شود- که البته حرف خنده داری است، کجای دنیا قوه مجریه به قوه قضاییه پاسخگو است، پس اصل تفکیک قوا چه میشود؟!- در کنار مسکوت گذاشتن انتخابات قلابی، خود به خود تعبیری جز قبول تلویحی انتخابات و دولت برآمده از آن ندارد.

بله ممکن است که در هزاران اطلاعیه دیگر سخن از تقلب شده باشد، اما مسکوت گذاشتن این مساله در اطلاعیه ای که نام "عبور از بحران" را یدک میکشد، تنها نشاندهنده آنست که جناح موسوی آماده سازش بر سر این مساله با خامنه ای بود. البته خامنه ای در ان زمان "سید خراسانی " بود و "شعیب بن صالح" خود را هم داشت که طبعا هیچ نیازی به سازش با جناحی شکست خورده را در خود نمیدید. به هر حال این به چیزی جز چراغ سبز جناح موسوی برای آشتی با خامنه ای قابل تعبیر نیست.

نوشته ايد: "هر وقت موسوی گفت بنده انتخابات را تایید میکنم میتونی بیای اینرو ادعا کنی."

اگر آقای موسوی در اطلاعیه ای به صراحت دم از قبول نتایج انتخابات زد، آنگاه بجای آنکه بگویم موسوی بطور "تلویحی " انتخابات را پذیرفت، میگویم موسوی به "صراحت" انتخابات را تایید کرد.

نوشته ايد: "اصلاح طلب ها از جانب مردمی که در کشور به دعوت اینها به تظاهرات آمدند و فداکاری کردند میتونند حرف بزنند، بلی از جانب شما که خارج نشستی یا در داخلی و مخالف اینها هستی نمیتوانند."

اصلاح طلبان از طرف مردم نیامده اند، از طرف امثال شما آمده اند که قبولشان دارید. و الا که امثال ندا کم نبودند که به هیچیک از جناح های رژیم باور و اعتقادی نداشتند، بنا بر این بسیار بیجا میکنند که از طرف ملت ایران صحبت میکنند. شعار ملت ایران استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی بود، این کجا، "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر" موسوی کجا. شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" مردم کجا، و برنامه موسوی مبنی بر اجرای بی تنازل قانون اساسی با محوریت ولایت فقیه کجا. ایشان نه نماینده مردم داخل ایرانند و نه نماینده ایرانیان خارج از ایران. ایشان بخشی از سیستم جنایت پیشه حاکمند که در نتیجه جنگ قدرت با گرگهای حاکم به بیرون پرتاب شده اند و به هیچ عنوان خواستهای مترقی و دموکراتیک مردم ایران را نمایندگی نمیکنند. خود اینها هم باید بابت جنایاتی که کرده اند به مردم جواب پس بدهند.

سوم آنکه مساله این نیست که من چه میگویم یا مردم ایران چه میگویند و چگونه میبینند و چه میخواهند. من صحبت از خواسته ها نمیکنم. من صحبت از واقعیتهای سرسخت مادی و ملموس میکنم. چه مردم ایران آنگونه که شما ادعا میکنید، و من شک قوی دارم، ببینند و چه نبینند، تاثیری در واقعیت ندارد. واقعیت آنست که تغییر مهره ها نمیتواند سیستمی غیر قابل اصلاح مثل جمهوری اسلامی را اصلاح نماید. و الا که منهم دلم میخواست که تغییر سیستم ایران به راحتی نوشتن طومار برای ساخت یک مدرسه یا یک درمانگاه بود. یک بار دیگر هم قبلا ما این صحبت را کردیم. خواسته من و شما صرفا خواب و خیال است اگر چنانچه با قوانین ملموس و مادی و علی (علت و معلولی) در تناقض باشد، چه ما خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید. تغییر و اصلاح هم بر اساس خواست من و شما باید با استفاده از قوانین علی و مادی و علمی انجام شود و نه با خواب و خیال. بنا بر این اینقدر داخل و خارج نکن. دو دو تا در همه جای دنیا چهار تاست. قوانین تحول و تطور اجتماعات و جنبشها هم خارج و داخل نمیشناسد. ما مردم که تافته های جدا بافته نیستیم. ما هم مثل بقیه داریم روی زمین زندگی میکنیم و در شمول قوانین طبیعی و اجتماعی ان هستیم.

نوشته ايد: "سوم، ببین برادر برای شما که ایران نیستی راحت بگی بین بد و بدتر انتخاب نکنید بشینید منتظر باشید تا کل بدی ها بروند، آدمی که وسط این دعواست اینجوری نگاه نمیکنه، "

ممکن است که صحبت از تغییر برای من راحت تر باشد و برای داخل مشکل تر. معذلک این هم چیزی را تغییر نمیدهد. کسی نمیگوید که تغییر سیستم در ایران کار آسانی است. حرف اینست که سیستم کنونی به هیچ عنوان اصلاح پذیر نیست، نه با روایت خاتمی، نه با روایت خامنه ای و نه با روایت موسوی و یا احمدی نژاد.

نوشته ايد: "موسوی و کروبی هم جنایتکار نیستند، هر وقت یک مدرک آوردی که به دستور اینها کسی را به قتل رساندند میتونی ادعا کنی، غیر از این حرفت مثل صلوات میمونه، "

شما موسوی و کروبی را به این دلیل از جنایت معاف کرده ای که دستور جنایت نداده اند. کسی نگفته است که موسوی دستور قتل عام را داده است ولی قدر مسلم موسوی دستور همکاری با این پروژه را به وزارت اطلاعات داده است، که از عملکرد ان دفاع هم میکند. من نمیدانم چطور میتوان در کشتاری مانند سال 67 شرکت داشت، یکی از وزارت خانه ها را درگیر ان ساخت و آنوقت ادعا کرد که مسئول کل این وزارت خانه ها یعنی دولت و نخست وزیر "دستور این کار را نداده است". آیا اینها بدون اطلاع موسوی در این پروژه خونین شرکت کرده بودند؟ مصاحبه موسوی با کانال یک تلویزیون اتریش و توجیه و دفاع از ان جنایت راه هر گونه خوشبینی را بر انسان میبندد. در مورد درگیری وزارت خانه دولتی هم در پروژه خونین کشتار 67، خاطرات منتظری خود بهترین گواه است. البته دخالت وزارت اطلاعات و امنیت کشور دربخشی از دهه 60 در کشتارها و سرکوبها، خود موید همراهی و مسولیت موسوی، در مقام نخست وزیر و مسئول وزارت خانه ها، در سرکوبها و کشتارها است. هیچیک از این همکاریها را هم وزارت اطلاعات انکار نکرده است. اساسا نه تنها نخست وزیر، بلکه هر مدیری مسئول کار دستگاه ها و افراد زیر دستش میباشد و صد البته که آقای موسوی مستثنا نیستند. من بر اساس خاطرات آقای منتظری و مصاحبه ای که آقای موسوی با کانال یک تلویزیون اتریش نموده اند، آقای موسوی را متهم به همراهی و شرکت در این کشتارها میدانم و تا زمانی هم که توضیحات کافی را برای اطلاع افکار عمومی ارائه نکنند، همچنان بر نظر خود هستم. بر ایشان است که توضیحات کافی را برای روشنگری افکار عمومی و تبرئه خود از این جنایت ارائه دهند. قضاوت شما هم راجع به سخنان من و در مورد جنایات موسوی و کروبی البته قضاوت شخصی شماست و گر نه افرادی مثل قاضی جفری رابرتسون، قاضی سازمان ملل، موسوی را متهم به جنایت و مسئول در ان دانسته و خواهان محاکمه آنها در دادگاه برای پاسخگویی به این جنایت شده اند.

نوشته ايد: "مردم ایران هم انقدر احمق نیستند که به خاطر کسی که به قول شما جنایتکار برن بیرون جلوی گلوله، بلی شعار جمهوری ایرانی دادند شعار یاحسین میرحسین هم دادند. "

در مورد جنبش دو سال پیش مردم البته این درست است که مردم به خاطر جنگ قدرت بین خط امامیهایی مثل موسوی بیرون نرفتند، شکی در ان نیست. به همین دلیل هم موسوی را نماینده افکار عمومی نمیدانم، گر چه منکر این نیستم که به هر حال جماعت معدودی هم با عربده های یا حسین میر حسین مقدم سردار "خاوران" و فاتح "لعنت اباد" را گرامی داشتند. به هر روی، اینطور افراد هم در ایران هستند، همانطور هم که عده ای طرفدار خامنه ای هستند. به هر حال اینها به نسبت کل جمعیت بسیار قلیلند. به همین دلیل هم هست که میبینیم که غلظت شعارهای جمهوری ایرانی از غلظت شعارهای یا حسین میر حسین بیشتر است. به همین دلیل هم ندا آقا سلطان نماد و سمبل جنبش میشود و نه نیرهای نا آگاه و متوهمی مثل سهراب اعرابی، با آنکه به هر حال وی هم قربانی است و خونش همانقدر ارزش دارد و قاتلانش هم باید به مجازات برسند، از صدر تا ذیل.

به هر حال اینطور افرادی که عربده های یا حسین میر حسین میکشند، قبل از آنکه قاعده و روال معمول جامعه ایران باشند، استثنا هستند و از این استثناها در دنیا کم نیست. مثلا در اروپا و بالاخص در آلمان و اتریش هنوز عده ای ماه پرست و خورشید پرستند. آیا این میتواند قاعده و روال معمول افراد جامعه مدنی پیشرفته ای مثل آلمان و اتریش باشد؟ خیر.

در مورد نبود لکه خاکستری و سیاه در زندگی مالی آخوند خامنه ای هم بودجه های کلان دفتر رهبری و حسابهای کلان مجتبی در انگلستان خود به تنهایی نمایانگر دست بازی است که از طریق دفتر آقای خامنه ای در بیت المال از طرف نزدیکان ایشان و به واسطه ایشان وجود دارد. بنا بر این حتی اگر خودش هم از این حساب برداشت نکند، مسئول غارت و دزدی کسانی است که از دفتر ایشان و به واسطه ایشان در این حسابها دست دارند. و الا که هویدا هم خودش دزد نبود، حتی دارایی شخصی چندانی هم نداشت، معذلک به خاطر آنکه دست دزدان را در بیت المال مردم باز گذاشته بود، از جمله به عنوان همکاری در دزدی و فساد محاکمه شد. حالا اگر غارت از بیت المال کشور از طریق دفتر خامنه ای اسمش دزدی نیست و خامنه ای هم مسئول بودجه دفترش نیست و لکه سیاه که هیچ، لکه خاکستری هم به حساب نمی اید، پیشنهاد میکنم که آقای عطا الله خان مهاجرانی و امثال شمایی که تایید میکنید چشمانتان را در اولین فرصت به یک چشم پزشک ماهر نشان دهید.

 

محمد جواد

اولا که متوهم تو هستی که خارج نشستی واسه ما تکلیف تایین میکنی، چند سال ایران نیستی مستر، که به خودت اجازه میدی بچه 18 ساله ای که جونشو گذاشت کف دستش برای آزادی. بابا جنابعالی از لحاظ ذهنی مشکل داری، از اینکه توی یک بیانیه اش نگفته تقلب میگی انتخابات را تایید کرده، بابا هیچ دیوونه ای این مزخرفات را نمیبافه را نمیزنه.

نوشته اي: "جماعت معدودی هم با عربده های یا حسین میر حسین مقدم سردار "خاوران" و فاتح "لعنت اباد" را گرامی داشتند. به هر روی، اینطور افراد هم در ایران هستند، همانطور هم که عده ای طرفدار خامنه ای هستند. به هر حال اینها به نسبت کل جمعیت بسیار قلیلند"

از کجا میدونی این عده قلیلند مستر خارج نشین، تو توی یک دونه تظاهرات هم نبودی، آمار تو از کی میگیری.از کیهان یا صغری خانم.

 

بیبن داداش شما شعور کافی برای بحث کردن نداری و گرنه انقدر و قیح نبودی که دهنتو باز کنی به یک یچه بیگناه بگی متوهم، خوش و خرم باشی.

 

zed

جواد آقای عزیز، این مبارزه ما متاسفانه کار دیروز و امروز و فردا نیست و بسیار طول خواهد کشید تا هیولای اسلام به زنجیر کشیده شود ، ولی‌ آنچه امیدوار کننده است این است که سی‌ سال پیش وقتی‌ حقایق اسلام و تشیع را می‌‌گفتی‌ حتا جوانان و طبقه تحصیل کرده حاج و واج نگاهت می‌‌کردند ولی‌ امروز حد آقل شنونده به طور تصاعدی زیاد شده ،سد شکسته و دیگر باز گشتی نیست.

 

mir********@yahoo.com

محمد جواد گرامي!

آرام تر برادر! بزرگتري كوچكتري سلامي عليكي! ما مخلص هر كه سوداي آزادي ايران از ظلم و ستم داشته باشد (از جمله شما) هم هستيم ولي (به اعتقاد من) آرام تر نوشتن به نفع همگي ما است. اگر الان از همين سخن من رنجيده ايد اولاً بر من ببخشيد ثانياً تصور كنيد مخاطب شما بعد از ديدن لحن تند شما چه حالي داشته. حرف و نظرتان را البته بي هيچ ترسي هميشه بگوئيد تا ديگران (از جمله من) استفاده كنيم.

پي نوشت: "خامنه اي قاتل است" را مردم جان به كف گرفته در خيابان و جلوي گلوله گفته اند. من نشنيده ام جناب مهاجراني يا هيچ اصلاح طلب نامدار ديگري با همين صراحت و با نام بردن از "خامنه اي" چنين جمله اي گفته باشد. معمولاً خيلي تند بروند بطور كلي ميگويند "حكومت" يا "حاكميت" يا "آنها". شايد شما تفسير بفرمائيد منظورشان "خامنه اي" است ولي فكر نمي كنم هنوز جرأت اسم بردن بنام داشته باشند. شايد هم من اشتباه مي كنم.

 

mir********@yahoo.com

و يک نكته خارج از موضوع:

با احترام و ارادت عميق به جناب نوري علا و اعلام همرأيي با بيشتر نظرات ايشان جسارت كرده و نكته ظريفي در مورد فوكوياما يادآوري مي كنم.

فرموده ايد: "نمی توان ادعا کرد که تاريخ حکومت ايدئولوژيک برای هميشه به پايان رسيده است. چنين ادعائی از جمله ادعاهای مضحک فوکويامائی محسوب می‌شود"

واقع آن است كه فوكوياما هم چنين ادعايي نكرده است. هم از "پايان تاريخ" او و هم "جنگ تمدن ها"ي هانتينگتون گهگاه اينجا و آنجا تعابيري ميشود كه با معناي نظرات اين دو متفكر كم و بيش فاصله دارد.

نقل قولي از منبع زير شايد مفيد باشد نويسنده اش امير عباس ميرشكاري است كه متاسفانه آشنايي با ايشان ندارم:

http://www.dadgan.blogfa.com/post-60.aspx

"اساسي ترین و رایج ترین اشتباه در ارزیابی اثر فوکویاما،آمیختگی تاریخ با وقایع است. فوکویاما هرگز ادعا نمی کند که وقایع،درآینده از وقوع بازخواهد ایستاد. وی بر این باور است که تمامی آن چه که در آینده رخ خواهد داد، حتی بازگشت نظامهای توتالیتر،آن است که دموکراسی در دراز مدت، و حتی احتمالاً در طی قرون، به مرور زمان رایجتر و فائقه تر خواهد گشت؛اگرچه ممکن است به گونه ای موقت به عقب رانده شود"

بحث مفصل تري هم از زبان خود فوكاياما اين جاست:

http://www.zendagi.com/new_page_795.htm

پي نوشت: در يك كلام فوكوياما طرف من و شماست جناب نوري علا! مسخره اش نكنيد! ثواب دارد.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com