بازگشت به خانه

چهارشنبه 14 ارديبهشت 1390 ـ  4 ماه مه 2011

 

کلیشهء روشنفکری

رضا حیرانی

 

هستند بسیاری که معتقدند، مخوف‌ترین شخصیت‌های مرد سینمای ایران در فیلم‌های زنی به رخ کشیده شده اند که همواره از حمایت همسرش در ساخت‌ آثار سینمایی‌اش تقدیر کرده است.

 

شخصیت‌های مرد فیلم‌های تهمینه‌ میلانی از حسن (محمدرضا فروتن) و احمد (آتیلا پسیانی) دو زن گرفته، تا حاج صفدر (جمشید هاشم‌پور) در واکنش پنجم گرچه نمایانگر اوج سیاه‌ نمایی علیه مرد ایرانی بودند اما دست‌کم شخصیت ‌پردازی این مردان دیوسیرت توانسته بود مخاطب را به این نوع سینمای خاص تهمینه میلانی نزدیک کند.

تمامی این شخصیت‌ها، که گویی همه و همه انگار کار و بار و زندگی‌شان را گذاشته‌ بودند تا زنان مقابل خویش را از حق و حقوق طبیعی‌شان محروم کنند، دارای مابه‌ازاهایی بیرونی در جامعه ایران بودند. هرچند در این میان عباس (دانیال حکیمی) و مهندس زندی (جهانگیر الماسی) در فیلم دیگه چه خبر و دکتر روانشناس (آتیلا پسیانی) در فیلم آتش‌بس از زیر تیغ خانم میلانی قسر در رفتند، اما باز هم کفهء ترازوی نگاه ضدمرد خانم میلانی چنان توسط دیگر مردان فیلم‌هایش سنگین شده که نمی‌توان به کسانی که به او انگ مردستیزی می‌زنند خرده گرفت.

اما همهء این بدبینی مفرط در فیلم‌های تهمینه میلانی وقتی در کنار فیلمنامه‌های نسبتاً خوب و شخصیت ‌پردازی‌های اصولی او قرار می‌گرفته وسوسهء دیدن این فیلم‌ها را حتی برای مخالفان اش اجتناب ‌ناپذیر می‌کرده. تهمینه میلانی به واسطهء چنین آثاری توانسته بود جایگاه خودش را به‌عنوان فیلمسازی که نبض شرایط اجتماعی، و از آن مهم‌تر، ذائقهء مخاطبان اش را به خوبی می‌شناسد تثبیت کند و باید پذیرفت در بسیاری از فیلم‌هایش توانسته به نقاط تاریک جامعه نظر داشته باشد.

اما این کارگردان صاحب‌نام و خوش‌فکر با ساخت «آتش‌بس» گرچه توانست گیشه را مثل همیشه به دست بیاورد اما در مسیری قرار گرفت که باعث شد، امروز و با گذشت چند سال از ساخت آتش‌بس، امضایش را پای اثری بگذارد که هیچ نشانی جز مردستیزی از تهمینه میلانی ندارد.

او که در انتخاب سوژه همواره تیزهوشی‌اش را به رخ کشیده، این بار و در فیلم «یکی از ما دو نفر» گویی چرک ‌نویس‌های آتش‌بس را سر و سامانی داده و خواسته از دیگ فیلم دیگرش آشی نو به کاسهء مخاطب بریزد. سوژهء دست چندم به همراه بازی‌های درنیامدهء بازیگران به حدی است که اگر نام تهمینه میلانی در پای این فیلم نبود به سختی می‌توانستیم فیلم را به کارگردانی که در کارنامه کاری‌اش «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم» و «زن زیادی» را دارد نسبت بدهیم.

بحران فروپاشی و سقوط فیلم از همان طرح اولیه آغاز می‌شود؛ جایی که دیگر  از خلاقیت و نکته ‌سنجی میلانی اثری نمی‌بینیم. او نه‌ تنها، برخلاف ادعایش در برنامه هفت، در این فیلم نتوانسته به دغدغه‌‌های اجتماعی‌اش نزدیک شود، بلکه در مفهوم «دفاع از حقوق زنان» به قدری اغراق شده و کاریکاتوری دفاع کرده که مخاطب کمترین دلسوزی را نسبت به شخصیت زن فیلم روا می‌دارد. ظرافت‌ها  و به ‌ویژه تعلیق فوق‌العاده‌ای که در دیگر فیلم‌های میلانی، به‌خصوص از دو زن تا زن زیادی، شاهد بودیم، در «یکی از ما دو نفر» فرومی‌پاشد. فیلم از همان دقایق ابتدایی دست‌های خودش را رو می‌کند و تا انتها نمی‌تواند از این دام خودساخته بیرون بیاید. هرچند مثل فیلم آتش‌بس، میلانی با هوشمندی و کمک طراحی صحنهء زیرکانه توانسته فضای تصویری مناسب و رویایی را برای مخاطب جوان متعلق به قشر متوسط جامعه که مخاطبان اصلی فیلم‌هایی از جنس آتش‌بس و یکی از ما دو نفر هستند بسازد اما، حتی برخلاف آتش‌بس، شخصیت‌های متمول و خوش‌پوش فیلم نتوانسته‌اند به فضای ذهنی مخاطب وارد شوند.

دختر جوان فیلم که اصرار دارد نمایندهء قشری باشد که در عین روشنفکری (با تعاریف ذهنی کارگردان)  و مدرن بودن، نجابت خویش را حفظ می کند، برای رو کردن دست نامزد خود سر راه مهندس خوش ‌چهره و خوش ‌پوش و پرادو سواری (نشانه‌ای بر موفقیت او از هر نظر) قرار می‌گیرد و عجیب اینکه این مهندس خوش ‌چهره ـ که میلانی در طول فیلم اصرار دارد بر جنبه هوسرانی‌ اش اصرار کند ـ همانند مردان لوطی ‌مسلک فیلم‌های دههء 40 سینما، برای رسیدن دختر به هدفش نهایت مرام را به خرج می‌دهد تا ما متوجه نشویم که مردی با خصلت‌های پررنگ هوسرانی چطور ناگهان شرافت اخلاقی‌اش فوران می‌کند و در طول مسیر حتی کلمه‌ای در باب وقایع پیش آمده با دختر گفت‌وگو نمی‌کند و تنها، در نهایت، کارت ویزیت خودش را به دختر می‌دهد و این آغاز همان چرخهء دل بستن دختر به مرام و مردانگی مردی است که بی‌شک باید رویای او را نقش بر آب کند.

اصرار خانم میلانی برای نشان دادن تعلق خاطر دختر به سنت‌ها به کلیشه‌ای‌ترین وجه ممکن نشان داده می‌شود. استفاده از المان‌های معماری سنتی و وحشت دختر از نگاه‌های هیز مهندس در طول فیلم و از طرفی هیجان او در گوشه ‌گوشهء این رابطهء چندوجهی، که یک سرش به ترس دختر و تلاشش برای حفظ اصالت و نجابتش ختم می‌شود و سر دیگرش به هیجان کودکانه او در انتخاب نام فرزندان آینده‌اش با همین مرد، مخاطب را نسبت به فهم او دچار تردید می‌کند. رژهء اتومبیل‌های گران ‌قیمت در طول فیلم، و به‌ویژه هنگامی که صاحبان این اتومبیل‌ها عوامل پروژه‌ای هستند که گویی فراموش کرده اند محیط کار با پارتی‌های آخر هفته‌ای فرق دارد، همچون تبلیغ مناسبی برای دانش‌آموزانی است که در آستانهء انتخاب رشته هستند و به آنها نوید می‌دهد که محیط کار فعالان حوزهء معماری، به قدری خاص و ویژه است که شما در محیط کار می‌توانید همانند مانکن‌های برند‌های مشهور لباس در آن ظاهر شوید.

شاید حیرت‌آورترین و عجیب‌ترین شخصیت‌ فیلم پدر این دختر، با بازی همایون ارشادی، است؛ پدری که گویی الگویی تمام‌قد از لحاظ فهم و شعور و مثلاً روشنفکری مرد ایرانی است (باز هم بنا به تعاریف ذهنی میلانی از این کلمه)؛ پدری که در نقش راهنمای تور مردشناسی دختر تلاش دارد او را به خواسته ‌هایش برساند، به قدری سست و بی‌هویت از آب در آمده که نه توانسته به‌خوبی تعریفی یا تبلیغی برای لزوم روابط دوستانه میان پدرها و دختران جوان‌شان باشد و نه شخصیتی باورپذیر از این پدر بی‌نظیر به ما نشان بدهد.

اصرار تهمینهء میلانی در ساخت جامعه‌ای که زنان و مردانش می‌توانند هم روشنفکر باشند (با تعریف مورد نظر کارگردان) هم حامی سنت‌ها، هم دارای روابط باز باشند، هم دارای مرزهای مشخص و به‌شدت دههء 30 تا چهلی، از شخصیت‌های این فیلم و به‌خصوص دختر جوان، با بازی السا فیروزآذر، عروسکی ساخته که دمی زیبای خفته می‌شود و دمی چهل‌گیس. گاهی به قالب سیندرلا درمی‌آید و گاه شهرزاد فتاده در چنگال پادشاهی خونخوار. تکلیف کارگردان نه با شخصیت‌هایش (که بی‌شک در حد تیپ باقی مانده‌اند) روشن است نه با روابط و محیط پیرامون این افراد. جوانان نشان داده شده در این فیلم به جای آنکه آگاهی و هوشیاری‌شان بتواند ملاک حق انتخاب‌شان در ایجاد روابط‌ شان باشد، چنان دچار فروپاشی هویتند که گویی باید برایشان مراقبان تمام‌قد گذاشت که مبادا دچار لغزشی بی‌جبران شوند.

فضای سینمای ایران چنان به سمت کلیشه و گیشه سقوط می‌کند که می‌توان برای این ازهم‌گسیختگی، تهمینه میلانی و روند کاری‌اش را ملاک قرار داد. سینمایی که تهمینه میلانی ِ «دو زن» و «واکنش پنجم» را به «یکی از ما دو نفر«» برساند بی‌شک بیماری‌اش وخیم شده است. ملاک این سینما نه فیلم‌هایی از جنس «دربارهء الی» و «جدایی نادر از سیمین» است، نه «به رنگ ارغوان» و «گزارش یک جشن». فیلم‌هایی از این دست تنها پادزهرهای لحظه‌ای هستند. همانند پلک گشودن‌های یک بیمار رو به موت در آخرین لحظات.

برای این سینما که فقدان فیلمنامه‌های خوب و سوژه‌های بدیع در آن تبدیل به خصلتی ابدی شده، باید به فکر چاره‌ بود. فکری نه از جنس مباحثی چند دقیقه‌ای در «سیما»، بلکه ای کاش دلسوزان این صنعت به جای پرداختن هر روزه به مبلغ دستمزد بازیگران کمی هم به فکر پرورش فیلمنامه ‌نویسانی باشند که ضمن شناخت ادبیات قصه‌‌گوی امروز ایران و جهان، بتوانند سینمای قصه‌گو را از تار و پود کلیشه و تکرار نجات بدهند.

7 ارديبهشت 1390

http://www.farheekhtegan.ir/content/view/23556/64/

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com