|
دوشنبه 29 فروردين 1390 ـ 18 آوريل 2011 |
اقلیت های قومی در بستر بحثی آرام
گزارش میزگرد "دمکراسی و مسئله اقلیت های قومی در ایران"
در دانشگاه جورج واشنگتن
با شرگت آرش نراقی، استاد دانشگاه پنسيلوانيا
و آرام حسامی، استاد کالج مونتگمری
رویا ملکی
میزگرد «دموکراسی و اقلیت های قومی در ایران»، که به همت دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه جورج واشنگتن برپا شد، محملی بود برای بحثی آرام دربارهء مساله ای که سال هاست محیط داخلی ایران از بحث و گفتگو پیرامون آن محروم شده است: قومیت.
به گفتهء یکی از سخنرانان این میزگرد، گرچه هنوز جنگ بر سر کلید واژه ایی همچون اقلیت های قومی، اقلیت های ملی یا ملل ایرانی، در ادبیات متداول سیاسی حاکمیت ایران وجود دارد، اما نباید فارغ از آن شد که 49 درصد نقشهء ایران زمین با بیش از سی قوم ایرانی موزائیک شده است.
ذهن هر فعال اجتماعی به این موضوع می اندیشد که «مسئلهء اقوام ایرانی آیا تقابلی با دموکراسی دارد؟» و این سوالی بود که در دانشگاه جورج واشنگتن مطرح شد و حاضران با دیدگاه های مختلف به بحث درباره اش مشغول شدند. میزگرد با ارائه دیدگاه های دکتر آرام حسامی استاد کالج مونتگمری مریلند و دکتر آرش نراقی، استاد کالج موراویان پنسیلوانیا آغاز شد.
دکتر آرش نراقی گفت: گروه های قومی که واجد زبان، مذهب، آداب و رسوم، اسطورها، ادبیات خاص هستند و ارزش های خود را در آن قالب های مشترک بیان می کنند و از این طریق به زندگی خود هویت و معنا می بخشند، واجد تعیین حق سرنوشت خود هستند (خود به معنای حقوق گروهی) که این حق تعیین سرنوشت برای این اقوام، مستلزم دو حق دیگر است.
وی در تعریف این دو حق افزود:حق خودگردانی یا خود مختاری بدین معنا که بتوانند مقررات مربوط به خود را به نحوی که با شرایط ویژه شان تناسب بیشتری دارد سامان بخشند و دیگری حق حفظ هویت فرهنگی؛ و این دو حق را نباید بر مبنای ذهنیت پدر سالاری قوم گرایانه قرائت کرد (پدیده ای که بر مقیاس پدر سالاری ملی گرایانهء دولت مرکزی در اقوام حاشیه ای باز تولید شده است). این حق را باید به عنوان تدابیری برای حفظ هویت فاعلان اجتماعی و مشارکت موثر ایشان در تعیین سرنوشت خود دانست.
این استاد فلسفه با ارائهء یک فرض گفت: فرض بر این است که اقوام و ملل مختلف در ضمن یک قرارداد (واقعی یا فرضی ِ) عادلانه تصمیم می گیرند که در کنار هم یک کل واحد را سامان بخشند. بنا بر این، اساس ملت یک قرارداد اجتماعی خردمندانه و عادلانهء مبتنی بر احترام متقابل برای تأمین منافع تمام شرکای این ملک مشاع است.
وی ادامه داد: یکی از مهمترین شروط ضمن عقد این ازدواج سیاسی، حق طلاق سیاسی است یعنی اعضای این کل قرارداد سیاسی باید معلوم کنند که تحت چه شرایطی حق دارند که قرارداد فی مابین را فسخ کنند.
تقسيم حق طلاق سیاسی به دو نوع «توافقی» و «یک طرفه» بخش دیگری بود که نراقی به توضیح آن پرداخت و گفت: در طلاق سیاسی توافقی، افراد به این نتیجه می رسند که پیوند سیاسی آنها برای طرفین زیان بار است و شیوه های حل اختلاف هیچ یک به نتیجه نرسیده است. و در طلاق یک طرفه، یکی از طرفین به این نتیجه می رسد که این پیوند به زیان اوست.
این استاد دانشگاه کالج موراویان پنسیلوانیا موارد اختلاف این طلاق را اینگونه تفسیر کرد: در این اختلاف یکی بر این باور است که سرزمین هایش به زور به نحو غاصبانه به دولت مرکزی ضمیمه شده است (عدالت جبرانی)، دوم دولت مرکزی به نحو سیستماتیک و گسترده حقوق اساسی قوم دیگر را نقص می کند (عدالت توزیعی) و در آخر دولت مرکزی به نحو مستمر شرایط خود مختاری مورد توافق قوم دیگر را نقض می کند (نقض عدالت قراردادی).
نراقی افزود: باید میان دو تلقی از «حق جدایی طلبی» تمایز گذاشت؛ اول حق طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن، و دوم حق طغیان علیه دولت مرکزی و تلاش برای جدا شدن و تاسیس یک دولت مستقل؛ که منظور من در اینجا حق جدایی طلبی نوع اول است.
وی همچنین ادامه داد: طلاق ملی گرایانهء پدر سالارانه در واقع تداوم پدر سالاری فراگیر در فرهنگ ماست. در ملی گرایی پدر سالارانه، مام مقدس وطن خلق شده است و برای اقوامی که به اختیار یا به جبر به قید این عقد در آمده اند حق خروج یا طلاق قائل نیست. این امر بیشتر ناشی از احساس تملک بر آن اقوام و صغیر و ناقص دانستن ایشان است. فقدان حق طلاق سیاسی صرفاً به تداوم بی عدالتی اقوام حاشیه می انجامد.
وی تاکید کرد: تصدیق حق طلاق سیاسی لزوماً به این معنا نیست که اقوام به مشارکت ملی در دولت ملی ادامه نخواهند داد، بلکه بدین معناست که از این پس حق دارند که اگر نتوانند به هیچ نحو دیگری روابط ملی را عادلانه کنند از متن یک رابطهء ظالمانه خارج شوند.
نراقی در بخش دیگری از سخنان اش در خصوص دموکراسی گفت: در قرائت سنتی و صوری از دموکراسی، دموکراسی را بیشتر بر مبنای نظام انتخاباتی و رای گیری تصویر می کنند. به بیان دیگر، نظام دموکراتیک نظامی است که در آن انتخابات آزاد داور نهایی تصمیمات و مناقشات در عرصهء عمومی است. اما این تلقی از دموکراسی می تواند گمراه کننده باشد.
این استاد فلسفه ادامه داد: دموکراسی در واقع حکومت مبتنی بر گفت و گوی عقلانی است و داری سه شرط است: التزام به منطق گفت وگوی عقلانی در عرصه عمومی، التزام به قاعدهء اکثریت و رعایت حقوق اقلیت به مثابه قیدی بر قاعدهء اکثریت.
وی با گسترده کردن این سه شرط افزود: التزام به گفتگوی عقلانی در عرصه عمومی ایجاب می کند که بکوشیم در جامعه نهاد هایی طراحی کنیم که تضمین کنندهء تمام شهروندان و گروه های اجتماعی واجد صدا باشند، صدای آنها در عرصه شنیده شود، و بتوانند بر سرنوشت عرصهء عمومی موثر واقع گردند.
نراقی، در ادامه، با تفسیر شرط دوم (التزام به قاعده اکثریت) گفت: بالاخره در مقام عمل برای تصمیم گیری ها و سیاست گزاری ها باید قاعده ای فیصله بخش وضع کنیم و آن قاعده عبارت است از رأی اکثریت. اما آیا اکثریت می تواند قوانینی وضع کند که حقوق اساسی اقلیت را نقض کند؟
وی با پاسخ منفی به این سوال ادامه داد: حکومتی که به هر نحو حقوق شهروندان خود را نقض کند اصل عدالت را ـ که تأمین اش فلسفهء وجودی آن حکومت است ـ نقض می کند و لذا مشروعیت خود را از میان می برد. بنابر این، رأی اکثریت در محدودهء معین اعتبار دارد و آن محدوده را حقوق بشر تأمین می کند.
این استاد دانشگاه در تعریف شرط سوم گفت: رعایت حقوق اقلیت ها به مثابه قیدی بر قاعدهء اکثریت در واقع محدودیت اعتبار رأی اکثریت را نشان می دهد چرا که اکثریت نمی تواند هیچ قانون یا سیاستی را التزام آور کند که نتیجهء آن نقض حقوق اساسی انسانی اقلیت است و از حقوق اقلیت آن است که این امکان برای آنها گشوده شود که در جامعه تبدیل به اکثریت شوند.
وی اظهار داشت: در اینجا یک اشکال وجود دارد و آن اينکه در بسیاری موارد اقلیت هایی در جامعه وجود دارند که می دانند هرگز نمی توانند تبدیل به اکثریت شوند.
نراقی با طرح این سوال که: آیا جامعه نسبت به این "اقلیت دائمی" مسئولیت ویژه ای دارد؟ افزود: بله، اکثریت باید تدبیری بیاندیشد که دستکم آن ارزش ها تا آنجا که به زندگی آن اقلیت ها مربوط است محفوظ بماند و مورد حمایت قرار گیرد. به تعبیر دیگر در پاره ای موارد باید به برخی اقلیت ها حقوق ویژه ای داد که رأی اکثریت قادر به نقض و نفی آن نباشد. این حقوق غیر از مصادیق معروف حقوق بشر است و بیشتر با حقوق مربوط به هویت و ارزش های فرهنگی دینی و سیاسی آن اقلیت به مثابه یک گروه سر و کار دارد.
این استاد دانشگاه، با تاکید بر این که یکی از ضروریات دموکراسی عادلانه رعایت حقوق فردی و گروهی گروه های ویژه و نیز اقلیت هاست، گفت: حقوق گروهی بر سه نوع تعریف می شود اول حقوقی که صاحبان آن گروه هستند نه فرد، و تنها از طریق یک مکانیسم جمعی (رأی اکثریت آن گروه ها یا نمایندگان شان) قابل اعمال است، که حق دولت ها از این نوع است؛ دوم مکانیسم اعمال یا نقص آن نيز جمعی است نه فردی، یعنی حقوقی که صاحبان اصلی آنها گروه به صفت گروه است که همان حق خودگردانی است؛ و سوم مبنای توجیه آن منافع جمعی است نه فردی، و این حقوقی است که بر مبنای منافع تمام یا اکثریت گروه توجیه می شود نه فرد خاص که همان حق هویت فرهنگی است.
وی در پایان با تاکید بر این که حق جدایی طلبی یکی از حقوق لازم برای اقوام ایران است گفت: یکی از حقوق انسان ها حق مشارکت موثر در تصمیماتی است که بر زندگی ایشان تأثیر جدی بر جای می گذارد، این حق را که از فروع حق آزادی است، گاهی حق تعیین سرنوشت هم می نامند و حق تعیین سرنوشت یا مشارکت مؤثر از جمله مصادیق حقوق اساسی بشر است.
همچنین در این میزگرد، که توسط شهره عاصمی از تلویزیون ایران ما گردانده می شد، دکتر آرام حسامی استاد فلسفه با طرح این سه پرسش که "چه گفتمانی مناسب ترین راه برای بررسی قومی ملیتی ایران است؟ این گفتمان در چه راستا تمرکز دارد؟ و این که نتیجهء عملی این گفتمان در مورد مسائل قومی ایران چه خواهد بود؟ " بر آن شد تا طرحی بزند بر دموکراسی و اقلیت های قومی در ایران، فدرالیسم یا ساختار متمرکز.
وی در پاسخ به این که «چه گفتمانی مناسب ترین راه برای بررسی قومی ملیتی ایران است؟» گفت: در دهه های اخیر، جنبش های اقلیتی در کار گفتمان سازی وارد شدند و دلیل و منطق این کار بهره گیری از فلسفه پست مدرن است. بنا به این فلسفه، فرهنگ غالب، اکثریت را تشکیل می دهد که این فرهنگ خودش ساختار قدرت است. جنبش های اقلیتی بر آنند تا بدانند می توانند گفتمانی آماده کنند که در گفتمان مرکزی و محور راه پیدا کند و آلترناتیوی در این گفتمان اکثریت باز کند.
این استاد فلسفه با اشاره به این که این گفتمان نیازمند یک ادبیات است افزود: تمام جنبش های اقلیتی با این معضل مواجه هستند که چگونه این گفتمان را پیش ببرند و از چه واژه هایی در این راه بهره بگیرند.
حسامی با تأکید بر این« دغدغهء ادبیاتی» افزود: جنبش های اقلیتی هنوز در پی آنند که آیا وارد مسئله "ملت" و "قوم" شوند آیا "تمامیت ارضی" را مطرح کنند یا بر "حفظ یکپارچگی ایران زمین" تاکید کنند و این جدل های ادبیاتی است که مسئلهء اصلی را، که همانا آزادی و یک جامعه بی تبعیض است، به حاشیه می راند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به سه گفتمان پدید آمده در دنیا اشاره کرد و اظهار داشت: یکی از گفتمان های بوجود آمده در دنیا مسئله ملیت – دولت است یا دولت – ملت؛ گفتمانی که بر اساس مسئله قومی – ملیتی فرهنگی مطرح می شود. این گفتمان به تعریف ملت می پردازد و نمایی از ویژگی های آن را ارائه می دهد و در این گفتمان مسئله کاملا فرهنگی می شود و از بعد جامعه شناسی ریشه یابی می شود و به نتیجه می رسد که هر کسی که ملت است باید حتماً سرزمین خود را داشته باشد.
این استاد دانشگاه گفتمان فلسفی – اخلاقی را نوع دیگری از گفتمان های رایج در دنیا عنوان کرد و افزود: این گفتمان هم با معضلات خود دست به گریبان است. در این گفتمان طرح مسئله می شود که چه کسی لیاقت دارد که سرزمین خود را داشته باشد و چه کارهایی می تواند انجام دهد که از نظر اخلاقی درست است؟ در این گفتمان بحث عدالت عنوان می شود و این سوال که چگونه یک گروه قوی می تواند عدالت اجتماعی برقرار کند؟
وی با تاکید بر این که در این دو مدل گفتمانی، صورت مسئله کمرنگ می شود گفت: باید به جای این دو، گفتمان مدنی- سیاسی را جایگزین کنیم و صورت مسئله را به صورت شهروندی- مدنی- سیاسی نگاه کنیم.
حسامی ادامه داد: باید با حذف واژه ها و الفاظی که در درون این دو نوع گفتمان مسئله ساز می شود تعریفی ملموس و عملگرایانه خلق کنیم.
این استاد دانشگاه همچنین در بخش پایانی پاسخ خويش به اولین سوالش گفت: قدرت است که به اقلیت ها معنا می دهد، چرا که ساختار قدرت با ترویج بقیه را به حاشیه می کشاند. و این یک مسئله سیاسی – مدنی است که یک قدرت قالب و مقتدر با اقلیت ها چه رابطه ای می تواند داشته باشد؟ این قدرت از کجا می آید؟ و چگونه باید با آن روبرو شد؟ و این ساختار قدرت است که در جوامع دموکراتیک راهکارهایی برای آن هموار شده است.
این استاد فلسفه با اشاره به سوال دوم مبنی بر این که »این گفتمان در چه راستایی تمرکز دارد؟» اظهار داشت: تمرکز باید بر روی قدرت و ساختار قدرت باشد.
وی با اشاره به سوال سوم در خصوص «نتیجه عملی این گفتمان در مورد مسائل قومی ایران» گفت: باید تعریف کنیم که در هر جامعه ای چگونه می توان با قدرت تعامل و یا آن را مهار کرد؟
استاد کالج مونتگمری مریلند به تجزیهء ساختار یک دولت پرداخت و بیان داشت: قوهء مقننه قانون گذار، قوهء مجریهء اجرا کنندهء قانون، و قوهء قضائیه بر قرار کننده عدالت ساختار یک قدرت هستند. اما چگونه می توان این قدرت را مهار کرد؟ برای این مهم چهار اصل را اجرا می کنیم: در اولین اصل، قدرت را تفکیک می کنیم، در دومین اصل، موازین را معين می سازيم، یعنی در بطن قدرت موازینی تعریف می کنیم که نتوانند در حیطهء قدرت خود هم قدرت تام داشته باشد. سومین اصل که برای ایران پیشنهاد می شود و شاید بزرگترین ضابطه ای است که می تواند بدون هیچ اختلاف اساسی بحث اقلیت ها را حل کند اصل تقسیم قدرت است؛ «تقسیم بدون توجه به قومیت ها و با مد نظر قرار دادن جغرافیا» اصل چهارم کثرت گرائی است یعنی ترویج گروه های جامعهء مدنی و کوشندگان غیر وابسته به دولت در دولت.
حسامی همچنین در ادامه سخنان اش، با اشاره به این که هر چه قدرت به مردم نزدیکتر باشد بازخواست پذیر تر است، به ارائهء طرحی کلی از نوع حکومت ایالت های مختلف آمریکا پرداخت و با تعریف مدل حکومتی فدرالیسم بر آن شد تا بگوید، ایران نیز می تواند با تقسیم قدرت و داشتن یک قدرت مرکزی مسئله اقلیت های قومی را حل کند.
وی در این راستا و برای حل این مشکل گفت: سه گزینه وجود دارد؛ ابتدا می توان دولت مرکزی ایران را به شرط دموکرات شدن نگه داشت و اعلام کرد که این دولت می تواند مرکزی بماند ولی باید حقوق قومیت ها را رعایت کند؛ دوم می توان گفت که این دولت دموکرات نیست، نمی تواند باشد و در نتیجه تجزیه طلبی را اختیار کرد که این روش بدون خونریزی و جنگ ممکن نیست؛ و سوم این که ـ بدون توجه به مسائل قومی و مذهبی ـ خود مختاری اعلام شود و دولت مرکزی نیز وجود داشته باشد که این روش عملی تر است.
در ظاهر، اصول حکومت اکثريت و دفاع از حقوق افراد و اقليت ها دو امر متناقض به نظر می رسد. اما اين اصول، در واقع ستون های دوگانه ای هستند که ارکان آنچه که يک دولت دموکراتيک ناميده می شود را استوار نگه داشته اند. مسئلهء رابطهء متقابل مرکز و حاشیه، توزیع قدرت و مردمسالاری، توزیع منابع اقتصادی و حد و مرزهای استقلال یک قومیت (ملیت) و رابطهء متقابل قومیت ها با یکدیگر، از جمله مسائل مهم و حساس گذار به دموکراسی است که این روزها در بوتهء نقد هر نشست و کنفرانسی به چشم می خورد و راهکار های بسیاری برای آن نازل می شود. اما آنچه همچنان اقوام ایرانی با آن دست به گریبانند حقی ست به نام حق شهروندی.
پس از پایان سخنرانی ها، حاضران در پرسش و پاسخ شرکت کرده و سئوالات و نظرات انتقادی شان را طرح نمودند.
سخن بر سر این بود که اقوامی را قانون اساسی جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته و در اصول متعدد و بسیار مشخص به حقوقِ فردی و گروهی آنها تاکید و دولت را موظف به تأمین و برقراری این حقوق کرده است. اما رفتارهای سرکوبگرایانهء حکومت ایران با این اقلیت ها به بهانه هایی چون مبارزه با تجزیه طلبی و یا سرکوب ضد انقلابیون سبب شده که این روزها حیات اقوام ایرانی به دغدغه ای برای کنشگران مدنی، فعالان حقوق بشر و جامعه بین المللی تبدیل شود.
گر چه تنوع اقوام، تنوعی ناخواسته اجتماعی و فرهنگی است اما این تنوع، رویکردی سیاسی به چهره گرفته است؛ رویکردی که ریشه در تاریخ، برخورد های غلط حکومت های مرکزی، سوء تفاهم های سیاسی و در نهایت ضعف سیاستمداران و روشنفکران دارد. و اگر مدیریت جامعه توجه کافی به نیازها و حقوق مشروع این اقلیت ها نداشته باشد، خواه ناخواه پیامدهای آن دامن ایران را می گیرد.
بنا به آمار، درسال 2006 ایران دربین 20 کشور ِ دارای بیشترین اقلیت، رتبهء 20 را احراز کرد. در سال 2007 این رتبه از 20 به رتبه پنجم ارتقا یافت و این نشانگر اوجگیری میزان تهدیدهای متعدد اقلیتهای قومی در این کشور است که توانسته است از موقعیت اقلیتهای تحت ستم در کشورهایی نظیر ترکیه، لبنان، تایلند، اسراییل، رواندا، اتیوپی، افغانستان و حتا عراق نیز پیشی گیرد.
این برنامه در روز شنبه مورخ 20 فروردین در ساعت 9 شب در سالن فینگر هال دانشگاه جورج واشنگتن پایان یافت.
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2011/april/16/article/-edbec40e41.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |