|
دوشنبه 15 فروردين 1390 ـ 4 آوريل 2011 |
دربارهء مقالهء «چه کسی از وزنکشی سياسی میترسد؟»
ب. الف. بزرگمهر
نوشتاری با عنوان «چه کسی از وزنکشی سياسی میترسد؟» را نوشتاری رویهمرفته زیرکانه، پخته و از جنبه هایی روشنگر یافتم. این همه به معنای آن نیست که آقای اسماعیل نوری علا، نویسنده ی آن و مرا در یک جبهه انگاشت یا از آن بدتر هر دو را با هم در یک جوال انداخت و چماقکوب نمود! من که با یک چماق، چان به جان آفرین می سپارم؛ ولی حیف است آن چهره ی خندان و سر زیبای درخشان به چماق گرفتار آید!
در این نوشتار، آقای نوری علا به نکته ی بسیار مهمی اشاره می کند که از دید من نیازمند موشکافی باز هم بیشتری است: «نیروهای اپوزیسیون» و رهبری آن!
گرچه چنین به نظر می آید که روی سخن آقای نوری علا، بیشتر «اپوزیسیون راست» بیرون از کشور باشد، می پندارم بسیاری از نکته هایی که به میان آورده، دامن «اپوزیسیون چپ» را هم می گیرد. آنها هم کم و بیش به همان دردها و ناخوشی ها گرفتارند که وی اشاره نموده است. برخی از این نکته ها را برجسته نموده ام. این یکی را با رنگ سرخ نمایش داده ام:
«ما اگر به اين تجاوز به حريم خارج کشور بی اعتناء بمانيم و خود را در برابر آن خلع سلاح کنيم، در واقع نسبت به گذشتهء خودمان چندين قدم به عقب برداشته ايم. تا آنها نيامده بودند صدای ما مستقل تر و رساتر از امروز بود.»
آیا روی سخن آقای نوری علا همان «رهبران خودانگیخته» که شاید خود را کمی باخته و در برابر «مدعيان "سنگين وزن" تازه به خارج آمده » جا زده اند، نیست؟!
با اینکه آقای نوری علا پته ی چنین رهبرانی را تا اندازه ای روی آب انداخته، شاید مهم ترین نکته درباره ی شمار بسیاری از آن ها ناگفته مانده است: وابسته بودن آنها با هزاران بند آشکار و پنهان به سامانه ی امپریالیستی و دستگاه تبلیغاتی آن! دستگاهی که به آسانی از آدم کودنی به نام «فوکویاما»*، "نظریه پردازی بزرگ" می سازد و به مردم و حتا فرهیختگان قالب می کند؛ از مشتی خودفروخته نیز "رهبر اپوزیسیون" درست می کند و برای هرکدام نیز دکان دونبشی با چراغ های رنگین چشمک زن و ابزارهای دیگر برای به تور انداختن چند مشتری گیج و گول یا نیازمند دست و پا می کند. از گروه نه چندان کوچک "پروفسور"های ایرانی تبار جاخوش کرده در دانشگاه های اروپای باختری و امریکای شمالی که گاه در مقام مشاور گروه های سیاسی به میدان می آیند و عرّ و تیزهای دانشمندمابانه می کنند، می گذرم. آنها نیز کم و بیش همگی سر در همان آخور دارند و رویهمرفته به پیچ و مهره های کوچک و بزرگ سامانه ای دگردیسه شده اند که آقای نوری علا از آن به عنوان «دنیای آزاد» یاد می نماید.
من «طرح پيشنهادی انتخابات آزاد در خارج کشور» ایشان را نخوانده ام که درباره ی آن چیزی بگویم؛ ولی با چنان طرحی به چه آماجی می خواهند دست یابند؟ و آیا نوشتار ایشان، کوشش و فراخوانی دوباره برای گردآوری و توانبخشی نیروی آب رفته ی «راست» نیست؟
مردم ایران و بویژه توده ی کار و زحمت ایران، هشیارند. این را تاکنون بارها نشان داده اند. آنها به راه «راستی» که حاکمیت جمهوری اسلامی جلویشان گذاشته نیز تن نداده اند و با سرسختی در برابر آن ایستاده اند. اگر چنین رژیمی هنوز سالیانی بر سر کار است و آرام آرام مانند موریانه انقلاب بزرگ مردم میهن مان را از درون پوک نموده، درست به دلیل آن است که گزینه ی شایسته ای در برابر آن نمی یابند. این نکته را نه رژیم جمهوری اسلامی هنوز خوب دریافته و نه «اپوزیسیون راست خارج کشور» که با هزاران بند به یکدیگر وابسته اند و راهی برای پیوند میان «ملی گرایی ایرانی» و «ملی گرایی اسلامی» می جویند. به پادوهایشان نگاه کنید که از هر دو سو در آمد و شد هستند! آیا تفاوت عمده ای میان آنها می بینید؟
آیا خواهند توانست «بیضه ی اسلام» را به یاری «فرّ و شکوه فرهنگ سرکوبگر باستانی» حفظ نمایند؟ از دید من، نه! نخواهند توانست!
مردم و توده ی کار و زحمت ایران همانگونه که «صدای مستقل و رسای» آن «فرّ و شکوه سرکوبگر باستانی» را خاموش نمود و به تاریخ سپرد، «بیضه ی اسلام امریکایی» را نیز سرانجام خواهد خشکاند و ریشه اش را برخواهد کند. این فرمان تاریخ است و از آن گریزی نیست!
یازدهم فروردین ماه هزار و سیصد و نود
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |