بازگشت به خانه

چهارشنبه 10 فروردين 1390 ـ  30 مارچ 2011

 

رژیم فقاهتی، اوج زن ستیزی

امیر حسین لادن

ahladan@earthlink.net

اصل و ریشۀ مذهب در «مردسالاری» و «زن ستیزی» است. رژیم ولایت فقیه اوج ِ این فلسفه است زیرا نه تنها زن ستیز بلکه انتخاب ستیز، عدالت ستیز، آزادی ستیز و انسان ستیز بوده و حقوق مردم را یکجا بخود تخصیص داده و خود را قیّم ملت می داند. کسانی که دنبال اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی جمهوری اسلامی و یا خواستار تعویض مهره های رژیم هستند یا نا آگاه و گمراهند و یا مانند هم پالگی های خود، دنبال قدرت و ثروت می باشند.

حق انتخاب، که اصل هویت و حق طبیعی انسان می باشد، در جمهوری اسلامی از او صلب شده و اوج این تکبر بیشرمانه، سلب ساده ترین و پیش پا افتاده ترین خواست زنان یعنی حق انتخاب پوشش و حجاب اجباری رژیم است. آیا شعاری زن ستیز تر از "یا روسری یا تو سری" وجود دارد، که رژیم در آغاز برپائی خود، سر داد؟ نمی دانم ما کر بودیم یا خواب!

اما این واقعیت انکار ناپذیر را نیز باید اقرار کرد که رژیم فقاهتی، در یک مورد، تساوی حقوق زن و مرد را همواره رعایت کرده!: در اعمال خشونت و بربریت؛ ضرب و شتم و زندان و اعدام. رژیم در این مورد بخصوص، بی چون و چرا معتقد به تساوی حقوق زن و مرد می باشد؛ و در این راستا، روی آتیلا، مغول ها و اعراب صحرانشین را سفید کرده است!

زمانی که مردم می خواستند رژیم را اصلاح کنند، سپری شده، دیگر کسی شعار "رأی من کو؟" نیز نمی دهد. رژیم با سبعیت و بربریت خود، با شکنجه و تجاوز در مقابل اعتراضات ساکت و بی خشونت مردم؛ نشان داد که اصلاحات و تغییر مهره ها پاسخگوی خواست های مردم و برآورندۀ نیازهای جامعه نیستند. شعارها که بیانگر خواست های مردم هستند، تغییر کردند. سکوت شکسته شد، دیوار وحشت فرو ریخت و فریاد مرگ بر دیکتاتنور و مرگ بر ولایت فقیه در همه جا طنین افکن گردید!

****

انسان آزاد بدنیا می آید و از حقوق طبیعی برخوردار است. اولین حق طبیعی انسان برابری است.

آیا زن و مرد هر دو انسان هستند؟ آیا زن بودن و یا مرد بودن مان، از انسانیت مان می کاهد و یا به آن می افزاید؟ آیا غیر از آنست که ما مکمل یکدیگریم و هیچ کدام مان به تنهائی بقا نداریم و محکوم به نیستی هستیم؟ قانون طبیعت حکم بر آن دارد که راز بقا در وجود هر دویِ زن و مرد باشد؛ نه مرد در این راز سهم بیشتری دارد و نه زن سهم کمتری.(۱)

****

تاریخ بیداری زنان در ایران، با تاریخ بیداری ایرانیان، همزمان آغاز می شود ولی بسیار آهسته تر گسترش می یابد و کندتر پیشرفت می کند. زیرا زنان نه تنها با تمام مشکلات و کمبودهائی که مردان با آن روبرو بودند، می بایستی مبارزه می کردند بلکه در خانه و خانواده با جهل و تعصب پدر سالاری، مردسالاری و غیرت خرافات آلود مذهبی نیز روبرو بودند!

جمعی از عاشقان ایران، یعنی کوشندگان راه عدالت و آزادی، که در تلاش بودند تا راه حلی برای مشکلات کشور و ملت پیدا کنند و در فوریۀ 1905، در یک جلسۀ مخفی در منزل محمد ناظم کرمانی، به بحث و گفتگو نشستند. میرزا محمد طباطبائی می گوید: "باید سعی کرد افراد ملت عالم شوند... آن وقت حقوق ملی خود را می دانند... دیگر هرگز زیربار جور و استبداد نخواهند رفت..." محمد ناظم کرمانی می گوید: "اگر صلاح بدانید مدرسه ای برای دخترها و دوشیزه گان مفتوح نمائیم و در تربیت آنان بکوشیم... چه تا دخترها عالم نشوند پسرها بخوبی تربیت نخواهند شد."(۲)

گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهن گرفتن آموخت

شب ها بر گاهوارهء من

بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد

تا شیوهء راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم

الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من

بر غنچهء گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست

تا هستم و هست دارمش دوست(۳)

حرکت اجتماعی سیاسی زنان بصورت یک گروه منسجم در جنبش مشروطه خواهی شکل گرفت. گردهمآئی های سنتی زنان در آن دوران، بارها به انجمن های پنهانی فرهنگی و سیاسی تبدیل شد. سعی و تلاش این انجمن ها، آگاهی دادن و روشن کردن زنان بود. یکی از این گروه ها بمرور به "اتحادیه غیبی نسوان" شهرت یافت. این گروه نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس اول نوشت و به بی توجهی و نحوه رسیدگی و تأخیر در تصویب متمم قانون اساسی اعتراض کرد. این اعتراضیه در روزنامه "ندای وطن" چاپ شد.

در انقلاب مشروطه و بعد از بقلم آوردن قانون اساسی، با اینکه حقوق زنان بطور ویژه رعایت نشده بود، زنان آگاه و مبارز ایران می دانستند که مبارزه با استبداد و پشتیبانی از مشروطه، نخستین قدم بطرف آزادی و برابری است. از اینرو همراه و همیار، دوش بدوش دیگر مبارزان در صحنه حاضر بودند. برای مثال، در ماکو و قره داغ عده ای از مشروطه خواهان بقتل رسیدند و هستی شان به تاراج رفت؛ زنان تهران به پشتیبانی از آنان، جلوی میدان بهارستان اجتماع کردند. روزنامه حبل المتین در شماره بیست و هفت خود می نویسد: "پانصد تن از ایشان [زنان] در جلوخان بهارستان گرد آمده بودند، فریاد زنده باد مشروطه، پاینده باد قانون، نیست و نابود باد استبداد، معدوم باد مستبدین بلند بود."

پروین اعتصامی، یکی از مهره های مهم حرکت های بیداری زنان، با اعتقاد به برابری و "آزادی زن" شعر می سرود. او رهائی زن از بندهای مردسالاری را در دانش و آگاهی می دانست:

پستی نسوان ایران جمله از بی دانشی ست

مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است

زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست

شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است

و در شعری دیگر می گوید:

چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا

که داشت میوه ای از باغ علم، در دامان

زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید

فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان (۴)

پروین اعتصامی، یازده سال قبل از فرمان کشف حجاب رضا شاه، در جشن فارغ التحصیلی خود از مدرسۀ آمریکائی تهران گفت: "سرانجام زن پس از قرن ها درماندگی، حق فکری و ادبی خود را به دست آورد و به مرکز حقیقی خود نزدیک شد."

****

مثلی معروف داریم که می گوئیم "بهشت زیر پای مادران است"؛ پس چرا با پدرسالاری و مردسالاری، زندگی را به مادران جهنم می کنیم؟ چرا به دختران و خواهرانمان که مادران فردا هستند، اجازه تصمیم گیری و حق انتخاب نمی دهیم؟ چرا در همۀ کارها و تصمیمات آنان، حتی لباس پوشیدنشان، دخالت می کنیم؟ آیا این از نا آگاهی، جهالت و تعصب های مذهبی است یا از ضعف شخصیت و عدم اعتماد به نفس، ما مردان؟

همیشه دختر امروز، مادر فرداست

ز مادر است میسر، بزرگی پسران

 

دامن مادر، نخست آموزگار کودک است

طفل دانشور کجا پرورده، نادان مادری (۵)

زن، ستون خانواده و جامعه است. سلامت و قدرت جامعه در ساختار و استواری ستون هایش نهفته هستند. گنجایش تشخیص این امر حیاتی و اساسی، برای جامعۀ ایرانی در حد نیاز شُش به تنفس هوای سالم می باشد. آگاهی، استقلال رأی و اندیشه و خود کفائی اقتصادی، از اساسی ترین حربه های مورد نیاز زن برای رهائی از بندهای اسارت مردسالاری و پدر سالاری می باشند.

جنبش عدالتخواهی، برابری و آزادی زنان برای پیروزی، نیاز به یک تحول عظیم اجتماعی دارد. پیروزی این جنبش در گروی آگاهی و همراه کردن هرچه بیشتر زنان با اهداف جنبش می باشد. هنوز با اینکه اکثریت زنان ایرانی در تارهای عنکبوت پدرسالاری، مردسالاری و خرافات مذهبی اسیرند؛ آنرا پذیرفتند و معترض نیستند. آموزش و آگاهی به مردان نیز ضروری است، که بدانند، برابری و آزادی زن، مکمل و ضامن آزادی اوست. سیستم قانونمندِ مردمسالارِ فردای ایران؛ بدون برابری حقوق زن و مرد، امکان پذیر نیست. مگر اینکه هدف ما "نیمه مردمسالاری" باشد! با حذف زنان و عدم شراکت نیمی از ملت ایران، ما عملاً فاتحۀ مردمسالاری را باید بخوانیم!

 

(۱) مقاله "روز زن" امیر حسین لادن ۲۰۱۰

(۲) تاریخ بیداری ایرانیان – محمد ناظم کرمانی

(۳) ایرح میرزا

(۴) و (۵) پروین اعتصامی

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com