|
جمعه 30 مهر 1389 ـ 22 اکتبر 2010 |
آنگاه که يک فيلسوف واقع گرا به پاميخيزد!
آريوبرزن داريوش
آقای دکتر آرامش دوستدار، فيلسوف معاصرايرانی مقيم آلمان، درتاريخ سوم ماه سپتامبر سال جاری، نامه ای سرگشاده به پروفسوريورگن هابرماس (1) به مناسبت سخنرانی ايشان در دانشگاه کوپر نیویورک، نگاشته و از او بعلت يارمندی اش بعد از مسافرت به جمهوری اسلامی و ارائۀ نظراتی در خصوص دگرگونی و تحول درحوزۀ انديشه ای جامعۀ امروزايران در زير سلطۀ ولايت فقيه و نگرش به حيطۀ دين و مدرنيته انتقاداتی روشن مبذول داشته است، که در هفتۀ اخير مورد نقد تند و گاه متاسفانه توهين آميز عده ای از دگرانديشان ايرانی قرارگرفته است.
نامۀ روشن ايشان، که نشانه و شاخص تفکرات برجستۀ يک متفکر خردگرا، اخلاقمند و متعهد به ارزش های بی بديل انديشۀ ايرانی است، به مذاق کسانی از طايفۀ جاروکشان ولايت فقيه با داوري های مغشوش، که کوشيده اند با نوشتارهای خود، بزرگ مقداری افکار دکتر دوستدار دربارۀ ايران، اسلام، مسلمانان، دين و مدرنيسم را «کژانديشی» و ناشی از کينه جوئی شخصی ايشان بدانند، خوش نيآمده است و لذا به انتشار مقالاتی چند در بارهء اين نوشتار پرداخته اند. در بخشی از متن نامۀ خود، آرامش دوستدار از آقای هابرماس خواسته اند، تا او، به عنوان يک فيلسوف سرشناس جهانی در برابر ظلم و ستم بر مردم ايران توسط حاکمان جمهوری اسلامی سکوت اختيار ننموده و اسير"شعبده بازی های "شيعی ـ ايرانی " گروهی فيلسوف نمای حرفه ای، امثال خاتمی، سروش، داوری اردکانی و مجتهد شبستری و ديگران نگردد. اما بعضی منتقدين مغرض و بی مروت، بعلت درج اين واقعيات در نامۀ فوق او را "مردی با ذهنی مملو از احساس حقارت و نفرت" ناميده و در برخورد با قسمت های ديگر اين نامه که دکتر دوستدار به درستی و با صداقت به پيشرفت های دوران پادشاهان پهلوی اشاره کرده و اسلام بنيادگرا را خطری بی بديل برای سلامت جامعه بشری و ايران بشمار مي آورد، فوراً بيگانه شدگان ولايت با استدلال مشابه و مرسوم در بين حکومت مداران جمهوری اسلامی، به عوض پاسخگوئی منطقی و احياناً رد ادعای ايشان، وی را متهم به نديده گرفتن وسعت بنياد گرائی و خشونت در دين مسيحيت کرده و او را به "ناآگاهی و عدم شناخت از تاريخ و تمدن اروپا متهم مي کنند". آنها چنين تبيين کرده اند که اگر اسلام حائز اين نکات منفی است، مسيحيت نيز از اين پارامترهای غيرموجه بری نيست.
در ادامه، منتقدين نظرات آقای دوستدار دربارۀ دوران پهلوی ها، که اساساً بخشی از واقعيات تاريخی کشور ما را رد و آن را "اظهار دلتنگی برای تمدن طلائی" از سوی نگارنده بيان وتوصيف کرده اند.
نامۀ آرامش دوستدار به يورگن هابرماس به نظر من آشکار سازی ماهيت و ذات جماعتی حيله گر بنام "نوانديشان دينی" در ايران است که امروز با مشاطه گری، سرخاب و سفيدآب کشيدن دوباره بر چهرۀ باورهای مندرس و نخ نمای قديمی دينی، و ساختن چهرۀ ای مثلاً «نوگرايانه» از دين، در تدارک و مهيا ساختن يک آزمايش خونين و دهشتناک ديگری برای مردم ايران هستند. مگرنه آنکه اينان، بهمين روال در دهه های گذشته به دست تجددستيزانی همانند جلال آل احمد، رضاداوری، احمد فرديد و پادوهای شیعهشناس فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس، هانری کُربن (که "اعتقاد به مهدویت را در تفکر شیعه را عامل حیات و پویایی جوامع شیعی میدانست") ـ يعنی سيدحسين نصر، داريوش شايگان و همپالکی هايشان آ ميخ های محکمی بر تابوت نوزاد نورس مدرنيته در ايران نکوبيدند و با ابرام و پافشاری، مانع نشدند تا اين نهال نوپا در جامعۀ ايران شکوفا گردد؟
آيا افشای سياست های مزورانه و ضد ملی ِ باصطلاح نوانديشان دينی "اوج امتناع از ديدن و تحمل ديگری و عملی ضد دمکراتيک تلقی مي شود؟" آيا انجام اين امر به معنای آن است که دگرانديشی فرهيخته و معتقد به رواداری و مدارا چون دکتر دوستدار تحمل روشنفکر مذهبی هموطن خويش را ندارد؟"
اگرچه درحقانيت اين امر، که انديشمندان امروز ايران برای آيندۀ کشورمان، کاری بس سترگ و راهی بسياردشوار در پيش روی خود داشته و برای ارتقا و نيل به پيروزی چاره ای جز تحمل در عرصه های برخورد خرد و انديشه ها نخواهند داشت، اما تلاش برای اين امر که تفکراتی با ريشه های فقط دينی بايد متقدم، و انديشه های متکی به فرهنگ و تاريخ ايران به کناری نهاده و مورد اعتنا قرار نگيرند، اساساً راهی به سمت تفاهم و همکاری دراين عرصه نمی گشايد. امروز انتقاد از به اصطلاح « روشنفکران مذهبی» به دلايل کارنامۀ سياه تاريخی و سياسی آنها انجام مي پذيرد نه نفی وجودی تفکرات ايشان در عرصۀ انديشه وری.
آيا بايد باز هم ملت ايران، به بهانۀ رعايت حرمت و حقوق انسانی دگرانديشان، به چاه ويلی(2) ديگری همانند سال 1357 سقوط نمايد؟ آيا صرف «جدائی مذهب از دولت» و ورود مذهب (که مي توان آنرا قرائت ايدئولوژيک از دين ناميد) به عرصۀ اجتماعی (سکولاريسم) و نه به حوزۀ خصوصی اعتقادات انسانی(لائيسم)، مي تواند سياسيون را متقاعد و مطمئن سازد که اين پارادايم دوباره به عرصۀ سياسی و دخالت رسمی در اين بخش باز نمي گردد؟ آنان که با ساده انديشی اين متفکران را "قربانی سانسور و سرکوب حکومت و گروه های فشار در ايران دانسته" و باصطلاح نوآوری های آنان در انديشهء دينی را "موجبات تزلزل بنيان های استبداد دينی در ايران مي دانند"، چرا به درستی توضيح نمي دهند که چگونه است که آنها تاکنون هيچگاه توسط رژيم اسلامی نه تحت تعقيب قرارگرفته و نه بازداشت و محبوس شده اند؟ اما يک روزنامه نگارايرانی برای بيان واقعيات اجتماعی مجبور است سال ها درزندان و غل و زنجير بماند؟
در پايان لازم است بيان شود که اگرچه دکتر آرامش دوستدار در هيچ بخشی از نوشتار خويش عنوان نکرده اند که اين نامه را از سوی مردم ايران به تحرير درآورده و ارسال داشته اند، اما شگفت اور آنکه، بعضی ازمنتقدين، با بی توجهی محض در نامۀ اعتراضی خود خطاب به يورگن هابرماس نوشته اند: "آقای هابرماس! هدف ما در نگاشتن اين نامه اين بود که شهادت دهيم آرامش دوستدار نه از سوی ايرانيان بلکه تنها از سوی خويش سخن می گويد."
حال بايد به ناقدان متذکر شد که اگرچه آن نوشتار با امضای شخصی آقای دکتر دوستدار برای آن متفکر آلمانی فرستاده شده است، اما بايد اذعان داشت که تفکرات عرضه شده در آن حاوی بخشی از نظرات و اعتقادات گروه کثيری از ايرانيان مي باشد، و ميتوان گفت که آنها بدينگونه مرتکب ادای شهادت کذب برپايۀ استنباطات بی پايه و شخصی خود گرديده اند.
چهارشنبه 28 مهر 1389
پانويس:
1 ـ يورگن هابرماس متولد18 ژوئن 1929درشهردوسلدورف آلمان ميباشد. اوازفلاسفۀ مکتب فرانکفورت و در مقالات و کتابهای خود از کارل پوپر، ، فرانسوا لیوتار، ژاک دریداو هانس گئورگ گادامر انتقاداتی داشته و آنان را به مباحثاتی فرخواندهاست. به نظر وی اطلاعات (اکسیژن دموکراسی) در این عرصه فرآوری میشود وهرچه فرآیندها و روندهای این تولید، خردورزانه تر وآزادترو با مشارکت حداکثری همه نیروهای اجتماعی باشد، مزایای دموکراسی واقعی تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. وی در دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته در شهر فرانکفورت به تدریس اشتغال داشت و اکنون بازنشسته شده است.
2 ـ درمثال چاه ويل نام چاهی ژرف و عميق است،که ميگويند:" گناهکاران و تبهکاران را روزقيامت و رستاخيزدرآن سرنگون ميکنند".
3 ـ نامۀ دکتردوستدار را دراين آدرس بخوانيد! http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/98
ـ 4-پاسخ پروفسوریورگن هابرماس به این نامه همراه با پاسخ دوبارهی دکترآرامش دوستدار به وی، بزودی دراين آدرس http://www.aramesh-dustdar.com منتشر خواهد شد.ه
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|