بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

شنبه 9 آبان 1388 ـ  31 اکتبر 2009

 

نگاهی به سخنان اخير خامنه ای

حشمت اله طبرزدی

 

چند روز پيش، علی خامنه ای، رهبر حکومت اسلامی، همچون گذشته سخنان یک جانبه ای ایراد کرد. او در سخنان اخیر خود، ضمن تکرار مباحث ملال آوری همچون تعریف و تمجید از حکومت تحت امر و دستگاه های حکومتی، و اظهار این نکته ی شگفت انگیز که اگر صدا و سیما بتواند خدمات واقعی حکومت را بیان کند در بین مردم شادی و شعف بیشتری ایجاد خواهد کرد(!؟)، دو نکته ی جدید را نیز در سخنان خود گنجاند که مورد توجه ی رسانه ها قرار گرفت.

نکته ی اول مربوط به نقد و تعریض و تحلیل رفتار مخالفین تقلب و کودتای انتخاباتی در چهار ماه گذشته بود. مضمون گفتار خامنه ای چنین بود که اگر چه اتفاقات زیادی در امر انتخابات و مسائل پس از آن قابل بررسی است اما باید این امور را اصلی و فرعی کرد.

او سپس مخالفت با انتخابات را مسئله یا جرم اصلی خواند و در این زمینه بحث هایی را مطرح کرد. خامنه ای با این بیان خود می خواست بگوید که درست است که او دستور سرکوب را در ۲۹ خرداد صادر کرد یا، پیش از آن، انتخابات را به صورت یک جانبه تایید نمود، و به همین دلیل عده ای کشته شده یا در زندان ها شکنجه شدند و مورد تجاوز قرار گرفتند، اما جرم نا بخشودنی این بود که میر حسین و کروبی یا حتا محسن رضایی نتیجه ی انتخابات را نپذیرفتند و همین امر موجب شد که مردم به خیابان ها بریزند.

خامنه ای در همین سخنان خود به یک واقعیت نیز اشاره کرد و گفت که این عمل آن ها موجب این شد که مجموعه ای از مردم در مقابل نظام قرار بگیرند. او همچنان تلاش کرد به نحوی بین کروبی و موسوی با معترضین اختلاف بیندازد و به همین دلیل به پیام خصوصی خود برای آن ها در پیش از شروع اعتراضات اشاره کرد و گفت که در آن پیام به آن ها گفته است که اگرچه ممکن است شما راه انداز این اعتراضات باشید اما معلوم نیست که تا پایان، این موج در دست شما باشد. اشاره ی او به نفی شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل در روز قدس بود و می خواست به این دو نفر ِ، به تعبیر خودش، ناشی گوشزد کند که این موج می رود که از دست شما خارج شود. پس ـ به تعبیر عسگر اولادی ـ به آغوش رهبر برگردید!

این بیان خامنه ای در عین حال که گذشته را نقد و بر رسی می کرد اما ناظر بر تظاهرات ۱۳ آبان نیز بود. از یک سو می خواست موسوی و کروبی را به خویش بخواند، از دیگر سو تهدید نماید و در عین حال تحریک کند که در مقابل مردمی که مخالف شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل هستند، ایستادگی کنند.

به نظر من، این ها نکات خیلی مهمی نیست که لازم به نقد و بررسی باشد. اما مهم این است که خامنه ای دریافته است که جنبش اعتراضی در جامعه ریشه دوانیده و به راحتی امکان سرکوب آن نیست؛ و موسوی و کروبی نیز با تهدید صرف، از میدان به در نخواهند رفت. پس بهترین سیاست تفرقه اندازی و تداوم حکومت است. اما مهم تر از این امر، این است که خامنه ای زیر سوال بردن انتخابات را جرم بسیار بزرگ می داند اما تقلب را نمی پذیرد و تجاوز و شکنجه و کشتار در زندان و بیرون از آن را نیز در برابر زیر سوال بردن اصل انتخابات، امری فرعی به حساب می آورد. من در این جا فقط این نکته را به آقای خامنه ای گوشزد می کنم که انتخابات امر مقدسی نیست که اگر زیر سوال برود جرم بزرگ به حساب بیاید. بلکه این خون و آبرو و امنیت و حیثیت انسان ها است که اگر به امر ایشان یا بدون امر ایشان اما به وسیله ی دستگاه های تحت امر ايشان، هدر برود گناه نابخشودنی است.

در همین کشور همسایه، یعنی افقانستان، انتخاباتی برگزار شد و پس از آن که کمیته ی مستقل انتخابات اعلام کرد که تقلب صورت گرفته، انتخابات به سرعت به دور دوم رفت و عرش خدا نیز نلرزید. موجب تأسف شدید و شرمساری ما ایرانیان است که پس از آن همه ادعا، اینک کرزای، با تجربه ی کمتر از یک دهه حکومت داری، به این راحتی  مسئله ای را که می رفت که به بحران ملی تبدیل شود حل و فصل می کند اما اقای خامنه ای در مقابل نصایح و اعتراض همه ی بزرگان و دلسوزان و مردم معترض ایستاد و چنین شرایطی را بر کشور تحمیل کرد. به راستی «جرم بزرگ» ریختن خون بی گناهان و تجاوز در زندان و شکنجه و سرکوب دختران و پسران بدون سلاح است یا اعتراض به انتخابات که امری مدنی و حقی شناخته شده در همه ی امور عالم است؟

 

محور دوم بیانات خامنه ای پذیرش انتقاد از رهبر بود. او برای اولین بار  به رعیت دستور داد تا از رهبر انتقاد شود! من به عنوان کسی که در 29 مهر ماه 1376 با طرح اندیشه ی دوره ای شدن، پاسخگو بودن و انتخاب مستقیم رهبر از سوی مردم، و در پایان سال 1378 با نوشتن نامه ی معروف به "علی شکنجه گاه نداشت"، عملاً، خط قرمز را شکسته و از رهبر انتقاد کردم، نیاز می بینم که در مورد این نکته ی جدید سخنان ایشان نیز دیدگاه خودم را مطرح کنم. در آن دوره، یعنی 10-12 سال پیش، هر کس از رهبر انتقاد می کرد، موستجب عذاب سختی بود چون، به زعم رهبر، جرم بزرگی مرتکب  شده بود. به همین دلیل بود که من به شدت از سوی گروه فشار، زیر نظر حجازی و در بیت رهبری، کتک خوردم و در پی ماجرای نوشتن آن نامه نیز 2 سال در سلول انفرادی به جرم توهین به رهبر زیر شکنجه قرار گرفتم. البته این فقط من نبودم که تابوی انتقاد از رهبر را شکسته بودم و باید عذاب می دیدم. ده ها تن دیگر از مبارزان و مصلحان نيز به این سرنوشت دچار شدند. اما امروز رهبر خود رسماً از مخالفین می خواهد که از او انتقاد کنند. به باور من، این امر حد اقل یک دهه دیر اعلام شده است. در واقع رهبر یک دهه از تحولات اجتماعی عقب هستند. اگر آن زمان چنین سخنی گفته بودند ای بسا نقد ها کارساز می بود و به وضع موجود گرفتار نمی شدند. آن نقد ها به این دلیل که شنیده نشد و به شدت سرکوب شد امروز در خیابان ها به فریاد اعتراضی مرگ بر دیکتاتور تبدیل شده است.

رهبر چه دیر به صرافت افتاد! ولی من از همین رویکرد بسیار دیر نیز استقبال می کنم. من به آقای خامنه ای گوشزد می کنم که ممکن است تا 10 سال دیگر ایشان در قید حیات نباشند یا اگر هستند دارای چنین جایگاهی نباشند. پس اگر می خواهند قدم مثبتی بردارند و خیلی دیر نشده باشد، خوب است که امروز اعلام کنند که همه ی زندانیان سیاسی بدون قید و شرط آزاد شوند؛ آزادی های اساسی مصرح در قانون اساسی ـ یعنی آزادی عقیده، بیان، مطبعه، حزب، میتینگ و انتخابات ـ به طور کامل اجرا شده و تضمین گردد. آری! امروز مسئله ی جنبش اجتماعی این نیست که حق انتقاد از خامنه ای را دارد یا ندارد. مسئله ی آن پذیرش حقوق اساسی شهروندان مطابق با اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و کنواسیون های الحاقی آن است. مطابق معمول آقای خامنه ای 10 سال از مطالبات اساسی مردم عقب است. امید ندارم این توصیه را بپذیرند اما من عادت دارم تکرار کنم.

 

درباره ی شعار های 13 آبان نیز او نباید نگران باشد. برای این که مردم تصمیم گرفته اند شعار مرده باد و مرگ بر این و آن فرد و دولت را کنار بگذارند. اگر شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده می شود به مفهوم خواستن مرگ برای ایشان و دیگری نیست. بلکه خواهان مرگ مناسبات ظالمانه ای است که به نام دین بر مردم تحمیل شده است. این مناسبات را تغییر بدهند تا این شعار نیز زمینه ی طرح نداشته باشد. مردم 13 آبان می ایند تا آزادی های اساسی خود را طلب کرده و دست دوستی به طرف همه ی دنیا دراز کنند.

البته حکومت نیز دریافته است که از طریق سرکوب، امکان پیشگیری از تظاهرات ملیونی مردم وجود ندارد. و گویا در نظر گرفته اند تا از نیرو های نظامی و شبه نظامی به عنوان مردم حامی حکومت و حامی شعار های حکومتی ـ مثل مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل ـ استفاده کنند. این سیاست نیز کارساز نخواهد بود. چون مردم نمی پسندند و حکومت  نیز بهتر است دست از لجبازی با مردم بردارد.

http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1696.aspx

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630