چهار شنبه 15 مهر 1388 ـ 7 اکتبر 2009 |
حضور آگاهانه زنان یعنی خط پایان کشیدن به هر شیوهء خشونت آمیز
ناهید نصرت
سايت تغيير برای برابری پرسيده است: چگونه می توان در بستر مبارزات جاری ، فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پيوند زد؟
بنظر من، برابری خواهی جزء تفکیک ناپذیر تامین حقوق شهروندی و عدالت در یک جامعه است. بدون تامین برابری حقوقی دو جنس نمی توان از تامین حقوق بشر و عدالت اجتماعی در یک جامعه حرف زد. مبارزه اجتماعی در ایران برای دموکراسی با مبارزه زنان برای برابری حقوق و بهره مندی از حقوق شهروندی در هم تنیده است. این پیوند در نبود آگاهی جنسیتی است که مجزا بنظر می رسد. هنر جنبش زنان این است که این پیوند طبیعی را با ظرافت دوباره شکل دهد. هیچ جامعه ای نمی تواند بدون تامین حقوق زنان از تامین حقوق بشر حرف بزند. جمهوری اسلامی سی سال تلاش کرد که بی حقی اجتماعی زنان را طبیعی جلوه دهد، سیستم ارتباط جمعی دنیای امروز دیگر این امکان را نمی دهد، که کسی بر این زور عریان بایستد. تلاش ما زنان تنها قرار دادن این بی حقی در برابر چشمان همه و غیر طبیعی کردن دوبارهء یک امر طبیعی جلوه داده شده است.
مبارزات مردم در ایران برای آزادی و برخورداری از حقوق بشر است که در بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است. در این کشور ها تساوی حقوق زن مرد و عدم دخالت دولت در زندگی شخصی افراد در این حقوق مستتر است. در جامعه ما قوانین زن را «نیمه بشر» محسوب مکنند. این تلقی بتدریج ما به ازای فرهنگی هم ایجاد کرده است. در چنین جامعه ای دیگر نمی توان برای حقوق بشر مبارزه کرد و بر رعایت حقوق زنان و عدم دخالت دولت در حریم خصوصی افراد، که باز هم عمدتاً متوجه زنان است، تاکید نکرد. بنظر من، در چنین جامعه ای برای تحقق حقوق بشر مردها هم لازم است که برای حقوق لگد مال شده زنان مبارزه کنند.
بنظر من، بستر مبارزات جاری بهترین مکان برای به چالش کشیدن تفکرات و قوانین ضد زن است. زنان همانگونه که تاکنون توانسته اند، به خوبی می توانند خواست «تساوی حقوق زن و مرد جزو لاینفک حقوق بشر» را جا بیاندازند. جنبش زنان از اولین و پیگیر ترین جنبش های مدنی در ایران بوده و سالهاست که زنان در ایران برای لغو قوانین تبعیض آمیز جنسی مبارزه می کنند، ولی علیرغم وجود انبوه زنان در مبارزات اخیر، در تمامی حرکت های اعتراضی، چه در داخل و چه در خارج از ایران، حضور آگاهانه زنان کمرنگ است. در حالیکه تبعیض و ستم جنسی بر زنان از شاخص های این سیستم است و کسی نمی تواند مدعی مبارزه با این سیستم باشد، بدون آنکه به مسئلهء زنان اشاره ای بکند. طرح مسائل زنان در راستای مبارزه برای آزادی، نه تنها خدشه ای بر آن نیست، بلکه به غنای این مبارزه هم کمک می کند. بنظر من کمبود خواست های زنان در خواست های عمومی، ناشی از اینست که بسیاری از زنان، که عادتا از حقوق خود در برابر سایر اعضای خانواده می گذرند، همین شیوه را در مبارزات اجتماعی هم نشان میدهند.
حضور آگاهانه زنان نه تنها برای رسیدن به تساوی حقوقی زن و مرد است، بلکه برای پیشرفت انسانی تر مبارزه ضروری است. زنان در کلیت خود پتانسیل بیشتری برای پیشبرد صلح آمیز مبارزه دارند. برای نمونه کنش زنانی که در اعتراضات اخیر، با صحبت با جوانان بسیجی و یا با قرار دادن خود بین جوانان معترض و بسیجی ها تلاش می کردند، مانع از خشونت و کشتار بسیجی ها شوند و آنان را به صفوف مردم بیاورند، حرکتی زنانه است. چون به یک جوان محروم که به بسیج پیوسته به چشم یک مادر نگاه می کند و می کوشد که به او هم آگاهی دهد و نه خون بریزد و نه مورد خشونت قرار گیرد. در حالی که در برخی خبر رسانی ها، در برابر مرگ یک بسیجی با خونسردی آمده بود که مثلاً « بسیجی به سزای اعمال خود رسید». زنان عموماً بیش از مردان با هستی انسانی سرو کار دارند و حساسیت بیشتری به زندگی انسان نشان می دهند. حضور هفتگی مادران داغدار در پارک های ایران و همبستگی هماهنگ زنان در خارج از کشور ، نشان از واکنشی طبیعی دارد؛ واکنشی که صدها زن را بی آنکه یکدیگر را بشناسند، به هم پیوند می زند.
شیوه های مبارزه در حال تغییرند. زمان انقلابات با خشونت باید روزی سرآید. مردم باید با آراء خود بتوانند به سیستمی خاتمه دهند. تلاش کنیم که تحولات در جوامع انسانی هر چه متمدنانه تر و انسانی تر صورت گیرد و انسانها بتوانند خواستهای خود را بدون نابودی یکدیگر به پیش برند. چون هر قدرتی که با زور بر سر کار آید، هرگز این ابزار را کنار نخواهد گذاشت. تحولات اساسی بدون خونریزی باید که ممکن شود و جوامع انسانی باید مکانیسمهای دیگری برای تحولات اجتماعی پیدا کنند. انسانهای متمدن بسوی جوامعی میروند که دولتها با جلب نظر مردم روی کار باشند نه بزور اسلحه. زمانی که اسلحه و زور حرف میزنند، جایی برای منطق و استدلال باقی نمیماند. جنبش زنان پتانسیل تحول در مبارزات اجتماعی و مدنی را دارد.
بنظر من، زمان آنکه زنان سیاهی لشکر این یا آن جریان باشند گذشته است، زنان اگر حضور دارند برای پیشبرد ارزشهایی است که برای رسیدن به جامعه ای انسانی لازم میبینند. زنان در تمامی حرکتهای اعتراضی اخیر حضور فعال دارند. در این حضور به خودی خود نیاز به برخورداری از یک زندگی انسانی مستتر است ولی تا پررنگ نشود و پافشاری نشود، دیده نمیشود. حضور آگاهانه زنان یعنی پر رنگ کردن خواستهایمان. طرح خواستهایمان، تساوی حقوقی زن ومرد، در خواستهای عمومی. حضور واقعی زنان یعنی پررنگ کردن وجود تبعیض جنسی برای پایان بخشیدن به آن. مثلا بنظر من دانشجویان دختر نمیتوانند از جنبش دانشجویی حمایت کنند، که خواستهای وِیژه دختران در آن طرح نیست. حضور آگاهانه دانشجویان دختر در مبارزات دانشجویی یعنی طرح مسائل ویژه دانشجویان دختر در خواستهای صنفی دانشجویی.
مرد سالاری و زور و قلدری پیوندی درونی دارند و مبارزه زنان سالهاست که آنها را به چالش میکشد. حضور زنان تنها در شعارهایی که بر تامین حقوق زنان پافشاری میکند نیست، حضور آگاهانه زنان یعنی خط پایان کشیدن به هر شیوه خشونت آمیز در مبارزه برای پیشبرد نظر، هر چند که ارتجاع حاکم در به خون کشیدن و تخریب آن تلاش دارد. حضور اگاهانه زنان یعنی جلوگیری از خشونت و خونخواهی، تقویت راههای انسانی و مدنی در پیشبرد مبارزه، دفاع از حقوق فردی، آزادی پوشش و سبک زندگی.
حضور آگاهانه زنان یعنی عدم دنباله روی از جنبش عمومی و برخورد آگاهانه با آن برای رشد و عمق بخشیدن به آن. مثلا در این آشوب رنگها میشود دختر جوانی را که با نواری سبز میاید فهمید و از حق هر فردی در انتخاب هر رنگی دفاع کرد، ولی نمیشود آنقدر محو جنبش سبز شد که حتی از « برقع سبز » هم به وجد آمد. برقعی که به هر رنگی که باشد نشان از جور و ستم جنسی دارد. اگرنه چرا در لباس محلی مردانه دیده نمیشود؟ حضور آگاهانه زنان حتی در جنبش سبز یعنی کمک به زنان در کنار زدن برقع های سبز.
جنبش فمینیستی سال های ٦۰ در اروپا هم اگر دنباله روی از جنبش دانشجویی میکرد و بر خواستهای خود پافشاری نمیکرد، نمیتوانست دولتها را در به رسمیت شناختن حقوق زنان وادارد. جنبش فمینیستی نه تنها دولتها را وادار به رسمیت شناختن حق بهره مندی برابر زن و مرد از زندگی کرد، بلکه بینشهای آزادیخواهانه و چپ را نیز عمق بخشید. زنان حتی در آنارشیستها هم از فعالین آنارشیستهای ضد خشونت بودند. جنبش زنان در ایران بی شک میتواند در این برهه نقش مثبتی در پیشرفت انسانی مبارزه برای آزادی و عمق بخشیدن به آن ایفاء کند.
جنبش زنان به دنبال تصرف قدرتی نیست. این جنبش بیش از هر چیز به گسترش آگاهی اجتماعی به حقوق زنان نیاز دارد، این آگاهی است که میتواند هم در قوانین و هم در سنن تحولی به سود زنان ایجاد کند. تنها حضور آگاهانه ما زنان است که میتواند وجدان اجتماعی را نسبت به حقوق پایمال شده مان حساس کند و غیر طبیعی بودن آنچه را که طبیعی جلوه میدهند، آشکار سازد.
ما در کلن می کوشیم که در بلوک زنان در حرکت هایی که برای حمایت از مبارزات مردم در ایران برپا می شود، شرکت کنیم و بر خواست های زنان تاکید کنیم. طبیعی است که توقف خشونت، کشتار ، شکنجه و آزادی زندانیان سیاسی بر هر خواسته دیگری برای ما هم مقدم تر است ولی لغو قوانین ضد زن و حجاب اجباری را در رابطه با حقوق شهروندی طرح می کنیم. اختیار پوشش بعنوان ابتدایی ترین حق یک فرد، در یک جامعه اگر وجود نداشته باشد، چگونه میتوان به تحقق حق بیان و یا حقوق دیگر امید داشت؟ مسئله حجاب اجباری فقط تکه ای پارچه نیست، مسئله اینست که حجاب اجباری نماد قیمومیت زنان از جانب حکومت است. دولت حق ندارد پوششی را برای شهروندان اجباری کند.
ما در اینجا عموما در یک بلوک به گردهمایی ها می رویم. از آنجایی که جنبش ما زنان یک حزب یا سازمان نیست. انتخاب شیوهء مبارزه هم یک جور نیست. شاید همین هم قوت ما باشد که به هزاران شکل می توانیم خواسته هایمان را پیش ببریم. طرح فردی خواست های زنان هم باز در جهت تقویت این خواست هاست. خوب است هر زنی هر جور که خود را راحت تر احساس می کند، در پیشبرد خواست ها تلاش کند. مهم اینست که به این امر واقف باشد که طرح مسائل زنان قدمی در راه حل آنهاست.
بنظر من ما زنها با حضور آگاهانه مان در حرکت های اعتراضی به صدای بلند بگوییم که ما زنیم و چه می خواهیم. برخلاف آن که بسیاری فکر میکنند که مسئلهء زنان بعد از حل مسائل عمومی برای آزادی قابل طرح است. طرح مسائل زنان در راستای مبارزه امروز و حضور آگاهانه زنان در این جنبش در جهت تقویت، تعمیق و برگشت ناپذیر شدن خواست آزادی و حقوق بشر، یک ضرورت است.
اما به اين پزسش بپردازم که تحول شرايط چه تاثيری بر کمپين يک ميليون امضا دارد؟ بنظر من، میلیون ها انسانی که به خیابان ها آمدند، بخشی از آنها امضا هایی برای این کمپین هم بودند. کار کمپین حرکتی آبگونه است. قطره قطره جمع میشود تا سیلی شود که تغییر قوانین را اجتناب ناپذیر کند. کارهایی از این دست صبر و حوصله زیاد می خواهند. این مبارزه می تواند موازی مبارزات دیگر پیشبرده شود و میتواند مبارزه برای آزادیخواهی را غنی تر کند. کمپین کاری پایه ای و مبارزه ای دیر پا ست. فراموش نکنیم که آگاهی و رشد هر ملتی مهر خود را بر سیستمی که در آن پیاده میشود میکوبد. کمپین در جهت آگاهی بخشیدن به حقوق زنان گام بر میدارد. این مبارزه نمی تواند پایان یافته تلقی شود، حتی ضمانت اجرایی قوانین خوب هم به آگاهی مردم بستگی دارد. کمپین به جرئت توانست مسئله زنان را همه گیر کند. کمپین همچنان ضرورت وجودی دارد و خوب است که ادامه داده شود.
کلن سپتامبر 2009
http://www.sign4change.info/spip.php?article4778
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |