بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/06/24.Wednesday/062409-Raah-e-Tudeh-Crossroad.htm |
تير 1388 ـ جون 2009 |
یا سلطهء خونین کودتا (احمدی) یا نجات انقلاب (موسوی)
توده ای ها گزينهء ديگری نمی بينند (*)
برگرفته از سايت راه توده
ایران روزهای سرنوشت سازی را پشت سر میگذارد. از دل آن نبردی که از فردای کودتا علیه رای و اراده مردم درانتخابات ریاست جمهوری آغاز شده، یا سلطه خونین و موقت کودتاچیها بیرون خواهد آمد و یا نجات انقلاب 1357. اقلیتی حاکم که طی 3 دهه، گام به گام ارگانهای نظامی و غیرنظامی را در جمهوری اسلامی قبضه کرد، میخواهد گام آخر را بردارد. این اقلیت که نقشی در انقلاب 57 نداشت و اساسا اختلافی با نظام شاهنشاهی نداشت مگر شریک شدن در غارت مردم، اکنون میخواهد پس از کشتار مردم و از دم تیغ گذراندن باقی مانده کادرهای مذهبی انقلاب 57، سلطه فاشیستی برجامعه را تثبیت کرده و سپس برای تثبیت موقعیت جهانی خود به دامن امریکا پناه ببرد. این جان کلام است و بقیه شعارهائی که علیه امریکا و اروپا و بقول خود"انگلیس خبیث" میدهند، حتی اگر در این مرحله از سر سادگی و صداقت هم باشد، در ادامه این مسیر رنگ باخته و به تسلیم کشور به همان قدرتهای خبیث ختم خواهد شد.
این خیز که با کودتای 22 خرداد برداشته شد، با چنان مقاومت ملی روبرو شده که کودتاگران هرگز به خواب نیز ندیده بودند. بزرگترین همبستگی ملی، در کوتاه ترین فاصله میان هفتههای مناظره تلویزیونی تا روزهای بعد از کودتا در میهن ما شکل گرفت. امری که نه حکومت و نه ناظران داخلی و بین المللی رویدادهای چند سال اخیر ایران آن را حدس نمیزدند. این بزرگترین دستآورد ملی برای مقاومت در برابر کودتاست، که با تعمیق بی وقفه آگاهی مردم از ماهیت حکومت همزاد و توام شده است. آن نیروئی که اجازه تکمیل گام آخر را به آن اقلیت کودتاچی نمیدهد، همین است.
تجربه انقلاب 57 در برابر نسل آن انقلاب است. این تجربه میگوید که در شرایط اوج گیری یک جنبش ملی علیه حکومت، هر اقدام حکومت برای تسلیم نشدن در برابر خواست مردم، به ضد خود تبدیل شده، مردم را برای مقاومت مصمم تر میکند. مانورهای حکومتی برای فریب جنبش، اعتماد مردم به خویش و نفی هر حرف و حرکت حکومت را تقویت میکند و پایههای آخرین اعتمادها را در آخرین لایههای اجتماعی حکومت نیز فرو میپاشد. سرکوب مسلحانه مردم که همیشه آخرین چاره حکومتها برای مقاومت در برابر جنبشهاست، راه حلهای نوین مقاومت در برابر حکومت را در برابر مردم قرار میدهد. این که بعد از یک کشتار جنبش چند گام از خیابان به عقب بردارد هرگز به معنای پایان کار نیست، زیرا، مردم فرصتهای دیگر و ابتکارات دیگر را جستجو میکنند و خشمگین تر و مصمم تر به میدان باز میگردند. ما همه این تجربه را از انقلاب 57 داریم. حتی در همین 9 روز گذشته شاهد بودیم که خواستهای ابتدائی و مسالمت آمیز که در راهپیمائیها بیان شد، پس از سرکوب حکومتی، به فریادها و شعارهائی بمراتب تندتر و صریح تر بر فراز بامها تبدیل شد. هر مقاومتی در برابر مردم، تنها میتواند خشم را در جنبش تقویت کند و آخرین دریچهها را بین حکومت و مردم ببندد. در غیاب روزنامهها و تلویزیونی که مردم به آن اعتماد داشته باشند، روزنامههای دیواری، در کوتاه ترین جملات و رساترین پیامها به میدان میآیند و مردم خود ابتکار عمل را بدست میگیرند. کافی است سیر شعارهای مردم طی 9 روز گذشته دنبال شود تا آنچه ما میگوئیم تائید شود. انتشار تصاویر تقلبی برای اغتشاشگر معرفی کردن مردم و قلب حقایق در خیابان به نمایش در آمده و یک ملت دیده، جنون است، سیاست نیست. و آنچه سیمای جمهوری اسلامی اکنون مشغول آنست، همین است. آنچه رهبر در نماز جمعه گذشته خود بیان کرد نیز همین است و باید یقین داشت کسانی که درعالی ترین سطوح حاکمه این تئوریهای تبلیغاتی را برای واژگونه جلوه دادن رویدادها، بعنوان راه حل ارائه میدهند یا بیخبرند و یا ماموریت دارند!
ما، امروز، نه تنها درتهران، بلکه در بسیاری از شهرهای ایران شاهد سبز شدن روزنامهها بر دیوارها هستیم، که مضمون آنها نشان میدهد، نویسندگان این شعارها تودههای مردم اند. برای نمونه، این شعار که بعد از کشتار روز شنبه در محلات تهران سبز شد و باندازه یک کتاب تفسیر مذهبی و غیرمذهبی در آن نهفته است: "رهبر ما قاتله- ولایتش باطله".
این همان شرایطی است که در سال 57 در جامعه ایران شکل گرفت. مردم بسیار زودتر از رسانههای مجاز کشور، رویدادها را در شعارهای کوتاه خیابانی خود و بر دیوارنویسیهائی که گاه فارسی آنها غلط بود، اما مضمون آن دقیق و بی غلط، تفسیر میکردند. از جمله این شعار که فردای معرفی بختیار بعنوان نخست وزیر از سوی شاه مردم در کوچهها فریاد زدند: "ما میگیم خر نمیخوایم- پالون خر عوض میشه"
سقوط کامل اعتبار سیمای جمهوری اسلامی و روزنامههای حامی کودتا، اخبار و سخنرانیها و موضع گیریهای کودتاچیان، اظهار نظرهای اعضای شورای نگهبان، حرفهای پوچ و دروغ فرماندهان انتظامی، سپرده شدن شهرها بدست قوای نظامی و بالاخره سخنان شخص رهبر که با واکنش تند مردم روبرو شد، ما را به دوران اوج گیری جنبش عمومی مردم ایران در سال انقلاب 57 نزدیک میکند. در هر حکومتی، ابتدا پایههای اعتماد مردم به آن فرو میریزد و سپس خود فرو میپاشد. حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی، با سرعتی شگفت انگیز در این مسیر گام بر میدارد. در همین مسیر، شکاف در بدنه و سپس "سر" حاکمیت و سرانجام در قوی انتظامی و نظامی آن اجتناب ناپذیر است. این نیز از تجربههای فراموش نشده انقلاب 57 است. ما تردید نداریم، طولی نخواهد کشید که حداقل در بخشهائی از سپاه و نیروی انتظامی نیز تلاش خواهد شد حساب خود را از بسیج و واحدهای چماق بدست و جنایتکارانی که مانند روز کودتای 28 مرداد به میدان آمدهاند جدا کنند. چرا که در بدترین موقعیت جهانی که همه نوع خطر خارجی برای کشور وجود دارد، با سرکوب های خیابانی اخیر ضربه بزرگی به پایگاه اجتماعی سپاه پاسداران وارد آمد و از هرکجا که جلوی این فروپاشی اعتماد و پایگاه گرفته شود به نفع ایران و این نیروی نظامی است. ما اعتقاد داریم کور ذهنی و سرگیجه، خصلت حکومتهای استبدادی و در تله افتاده است و ابتکار و نوآوری خصلت جنبشها.
حکومت آخرین فرصتها را از کف میدهد و امتیازهائی که دیروز باید میداد، فردا میدهد و جنبش به استقبال گامهائی میرود که در شرایط عادی باید "فردا" بر میداشت اما اکنون چنان میرود که گوئی این گامها را "دیروز" برداشته است! حکومت فرصت سوزی و امکان سوزی میکند و جنبش مردم امکان میسازد و فرصتها را تبدیل به پیروزی میکند. این درس تاریخ است و هرکس شک دارد، به تحولات سال 1357 مراجعه کند.
آنچه ایران را، در شرایط کنونی از شرایط 1357 متمایز میکند، ظرفیتی است که هنوز در بدنه و حتی در اندک ارگانهای جمهوری اسلامی برای دفاع از انقلاب 57 وجود دارد و مردم به آن وصل شده اند. ظرفیت و امکانی که رژیم شاه فاقد آن بود! این که میرحسین موسوی در راس جنبش کنونی مردم ایران قرار گرفته، بزرگترین فرصت برای نرفتن به سوی جنگ داخلی و متلاشی شدن کشور است و حاکمیتی که آخرین فرصت و فرصتها را از کف میدهد، آتش به هست و نیست خویش میزند و طبیعی است که خانه را نیز به آتش میکشد. کودتاچیان این پنبه را باید از گوش خود بیرون بیآورند که میتوانند خود را تثبیت کنند. در واقع نیز ایران طی چند هفته وارد چنان مرحلهای نوین شده که بازگشت به گذشته در آن ناممکن است. حتی همین که برای نخستین بار چنین جنایاتی در تمام شهرهای کشور و بویژه در پایتخت علیه سیل مردم به خیابان آمده مرتکب شدند، خود باندازه کافی گویای عبور از یک دوره و ورود به دوره دیگر است. دیگر ناممکن است حکومت فعلی بتواند بنام "ملت" سخن بگوید. نه در داخل کشور کسی میپذیرد و نه در عرصه جهانی. مگر راه حلی برای آشتی با مردم پیدا شود، که این راه حل قطعا توپ و تانک و چماق و یورش به مردم و دروغگوئی واژگونه جلوه دادن رویدادها در رسانههای تحت سلطه کودتاچیان نیست. هر اندازه این واقعیت دیرتر پذیرفته شود، به همان اندازه بازگشت از راه رفته دشوار تر میشود. ما با این جمله محمد خاتمی در نامه خود خطاب به حکومت عمیقا موافقیم که "فرصتها بسرعت از دست میرود". همچنان که پیروزی بزرگ گسترده ترین شرکت مردم درانتخابات برباد رفت. ایران با آن پیروزی و تشکیل دولتی که مردم انتخاب کرده بودند، حتی اگر بمب اتم را نیز آزمایش میکرد، هیچ قدرتی در جهان به خود اجازه و جرات حمله به ایران را نمیداد. و اکنون نه تنها آن پیروزی برباد رفت، بلکه با خیره سری در برابر مردم میرود تا کشور را نیز به باد بدهد.
تمام سخن ما، اینست که ما بتدریج به آن سو میرویم که مردم آماده اتخاذ روشهای دیگری - از اعتصاب تا مقابله به مثل- دربرابر حکومت شوند. اخباری که از برخی محلات جنوب و شمال تهران رسیده، تائید کننده این پیش بینی ماست. حاکمیت جمهوری اسلامی هنوز نفهمیده که با یک جنبش سراسری در کشور روبروست و نه با اعلام قیام مسلحانه مجاهدین خلق در سال 1360. وقتی یک جنبش دهها میلیونی در خیابان است و بربام خانهها فریاد میزند، طبیعی است که برای دفاع از خویش بتدریج مشت را با مشت پاسخ میدهد و دندان را در برابر دندان نشان میدهد. این را حکومتهای خیره سر به جنبشها تحمیل میکنند، نه جنبشها به حکومتها. هشداری از این واضح تر؟
توضيح: تيتر اصلی اين مقاله چنين است: «خیره سری حکومت مقاومت ملی را وارد مراحل نوین میکند»
http://www.rahetudeh.com/khiresari.htm
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |