بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ مه  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

تصویر کامل می شود

الاهه بقراط

به راستی چه عواملی باید در نظر گرفته شوند تا بر اساس آنها بتوان یک تحلیل واقعی و منطقی از اوضاع به دست داد؟ کدام نکات هستند که می توانند مسیر رویدادها را تا اندازه ای روشن سازند؟ و چه چیز سبب می شود تا انسان در گیر و دار یک تحول چه بسا تاریخی و سرنوشت ساز، که تنها پس از عبور از آن و گذشت زمان است که می توان به اهمیت آن پی برد، نتواند آنگونه که باید به نظارت و بررسی بنشیند؟

این همه البته وظیفه اولیه احزاب سیاسی است. آنها هستند که ادعای قدرت سیاسی دارند و از همین رو باید به کند و کاو در این  عوامل و نکات بپردازند. بگذریم از اینکه برخی از احزاب و گروه های ایرانی، قدرت سیاسی را نه تنها به آنهایی وا نهاده اند که ایشان را سرکوب کرده اند، بلکه برخی حتی از راه دور نیز بسیاری از اقدامات حکومت اسلامی را تئوریزه کرده و «پر شور و با نشاط» در فعالیت های از جمله انتخاباتی آن مشارکت می کنند.

 

تصویر مضحک

تصویر سیاسی ایران هنوز کامل نیست،  ولی روشن است. بر زمینهء برنامهء اتمی که جهان را در چارچوب تعهد به قرارداد منع گسترش سلاح های کشتار همگانی از یک سو، و بر اساس منافع قدرت های اتمی از سوی دیگر، در مقابله با جمهوری اسلامی قرار می دهد و با هاشوری که حمایت از سازمان های تروریستی بر این تصویر می زند، دولت احمدی نژاد با به کار گرفتن بازجویان و شکنجه گران در رأس وزارتخانه های خود و حمایت بسیج و سپاه و زبانی بسیار صریح که جای شک باقی نمی گذارد، یک حکومت ظاهرا قدرتمند را در منطقه به نمایش می گذارد. این تصویر حکومتی است که اقتدارش، اگر داشته باشد، جز در اخلال و تخریب نیست.

در سال های گذشته حکومت اسلامی هر آنچه را پس از آیت الله خمینی بر زبان نیاورده بود، از زبان احمدی نژاد دوباره بیان کرد. رییس جمهوری اسلامی در ایران مطلقا حرف جدیدی نمی زند. او سخنان بنیانگذار حکومت اسلامی را تکرار می کند. دیگران نیز همین ها را به زبانی دیگر و در شرایط مقتضی گفته اند. مثلا بسی پیش از احمدی نژاد و در دوره ریاست جمهوری حجت الاسلام محمد خاتمی بود که حجت الاسلام علی اکبر رفسنجانی گفت یک بمب اتمی کافیست تا اسراییل را با خاک یکسان کند.

احمدی نژاد اما جاه طلبی های جمهوری اسلامی را در ابعاد دیگری مطرح می سازد که اگرچه باورناپذیر به نظر می رسد، لیکن اوج آرمان های حکومت اسلامی و هسته تفکر آنهایی را به نمایش می گذارد که رؤیای اهتزاز پرچم اسلام را بر بام دنیا در سر می پرورانند و خمینی نیز یکی از آنها بود. روح الله خمینی این آرزو و هدف را نه تنها تئوریزه کرد، بلکه در سخنرانی ها و گفتگوهای خود بارها بر زبان آورد.

کسانی که این آرزو و یا اصولا یک آرمان ایدئولوژیک و مذهبی را در سر می پرورانند، از آنجا که خود را برحق می شمارند و پیروزی نهایی را از آن خود می دانند، ساده دلانه «دشمن» را به هیچ می گیرند. این احساس و نوع ارزیابی از خود و «دشمن» در تفکر مذهبی شدیدتر است زیرا با تکیه بر قدرت آسمانی و الاهی، هر دو، هیچ حد و مرزی را در مقابل خود به رسمیت نمی شناسد. حقیقت مطلق از آن اوست و خود بخشی از آن حقیقت مطلق است. از همین رو نیز خطرناکتر از ایدئولوژی های سیاسی مانند کمونیسم و فاشیسم است چرا که قدرت بسیج آن با تکیه بر عقاید دینی بسی بیشتر است. بر اساس همین عقاید یکه تازی می کند، حتی اگر تمام جهان را در برابر خود ببیند.

تصویر مضحک و فکاهه منوچهر متکی، وزیر امور خارجه رژیم، و مشاوران احمدی نژاد که در کنفرانس ضدنژادپرستی (20 آوریل) به شدت دست می زدند تا صدای اعتراض حاضران و  خروج هیئت های نمایندگی کشورهای دیگر را که سالن را به اعتراض ترک می کردند، خنثی کنند، و هم چنین تصویر خود احمدی نژاد که انتظار چنین اعتراضی را نداشت و آب دهان خود را قورت می داد تا بتواند بقیه انشایش را بخواند، همگی گویای موقعیت آن رسالتی است که زمامداران رژیم جمهوری اسلامی، ردایش را خود بر دوش خویشتن انداخته اند.

هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی پس از آن سخنرانی به تهران بازگشت و به گفته خبرگزاری های رژیم مورد استقبال «مردم» قرار گرفت. احمدی  نژاد آن را بی همتا توصیف کرد و با لجبازی گفت بعد از این در هر جلسه بین المللی شرکت می کند تا همین حرفها را بگوید. ظاهرا جمهوری اسلامی برای تثبیت نقش خود، واقعا به گفته خود احمدی نژاد، با قطار بدون ترمز و بدون دنده عقب، به درون جامعه جهانی زده است. آخر چه کسی ممکن است با اطمینان صددرصد بگوید اگر در اروپا رفراندوم برگذار کنید، معلوم می شود اکثریت مردم از اسراییل متنفر هستند، آن هم در حالی که خودش حاضر نیست یک انتخابات نیمه آزاد در کشور خودش برگذار کند؟!

اصلا همه جهان از اسراییل متنفر باشند، چه ربطی به ایران و مردمش دارد و این نفرت چه سودی برای آنها خواهد داشت؟ واقعا چرا جمهوری اسلامی اسراییل ستیزی و نابودی این کشور را هدف خود قرار داده است؟ گذشته از سخنانی که سی سال است هر روز و هر هفته از زبان زمامداران رژیم و در خطبه های نماز جمعه تکرار می شود، راهپیمایی روز قدس نیز که سالی یک بار در آخرین جمعه ماه روزه از سوی حکومت برگذار می گردد، با هدف و شعار نابودی اسراییل از سوی خمینی تعیین شد. نه، این یک موج نیست که آرام گیرد. بلکه گردابی است که هر چه از عمر جمهوری اسلامی می گذرد، عمیق تر می شود و ایران را در خود فرو می برد.

 

اما خطرناک

همه می دانند کنفرانس های سازمان ملل با بودجه های میلیونی از مدتها پیش برنامه ریزی شده و در تاریخ هایی که از مدتها پیش تعیین شده اند برگذار می گردند. احمدی نژاد احتمالا با این توهم که از تریبون های بین المللی و غربی برای تبلیغ نظام و دین اسلام استفاده کند و صدای خود و حکومتش را به جهان برساند، با پشتکار و سماجت فراوان در هر آن نشستی که وی را راه بدهند، شرکت می کند. بگذریم از اینکه او بنا به «عقده ناپلئون» که حتما نباید روانکاو بود تا عارضه اش را در وی تشخیص داد، درست مانند سیاستمداران مشابه خودش، شیفته جنجال در رسانه ها و مطرح شدن است. حال مهم نیست او را در رسانه ها مسخره می کنند و دست می اندازند و یا او را فاشیست و دیوانه می خوانند. مهم این است که عکس ها و فیلم هایش پخش شود. مهم این است که نام جمهوری اسلامی در رسانه ها مطرح گردد. همه اینها را هم خودشان به عنوان «اقتدار» و «محبوبیت» و به زانو در آمدن غرب در برابر جلال و جبروت نظام  به خورد عقب مانده ترین لایه های جامعه ایران می دهند.

این اقتدار در داخل کشور، حتی اگر ملتی را به خاک و خون بکشد، اگرچه اعتراض بین المللی به دنبال دارد، لیکن دولت ها خود را درگیر آن نمی سازند. تنها زمانی که اقتدار جمهوری اسلامی پای خود را از گلیم اش چنان دراز می کند که تا اسراییل هم می رسد، آنوقت دیگران به اشکال مختلف واکنش نشان می دهند و رسانه ها پر از عکس و خبر از «ایران» می شود. گویا احمدی نژاد هم این را فهمیده است که وقت و بی وقت پای اسراییل را به میان می کشد.

کمی پیش از این کنفرانس، احمدی نژاد در مصاحبه مفصلی با مجله آلمانی اشپیگل (این مصاحبه همان زمان به زبان انگلیسی نیز منتشر شد) حرفهای همیشگی خود را تکرار کرد بدون آنکه بتواند به پرسش های مهمی که خبرنگاران آلمانی مطرح  می کردند، پاسخی بگوید. چرا اشپیگل باید چنین گفتگوی مفصلی را با احمدی نژاد در آستانه کنفرانس ضدنژادپرستی منتشر کند، بدون آنکه در این گفتگو حرف تازه ای گفته شده باشد؟

پس از سخنرانی احمدی نژاد در کنفرانس ضدنژاد پرستی نیز خیلی ها این پرسش را مطرح کردند که چرا برنامه ریزان سازمان ملل نخستین وقت سخنرانی را با بیش از بیست دقیقه فرصت، در اختیار رییس جمهوری  اسلامی گذاشتند؟ آیا آنها نمی دانستند احمدی نژاد چه خواهد گفت؟ چرا! می دانستند. از همین رو پیشاپیش کشورهایی مانند آمریکا و آلمان و ایتالیا و هلند و کانادا آن را تحریم کردند. در تمامی رسانه های دست کم آلمانِی زبان این موضوع مطرح شد  که کشورهای یادشده به دلیل احتمال سوء استفاده از سوی هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی، در این کنفرانس شرکت نخواهند کرد. البته سایت «بی بی سی فارسی» آن را بر اساس سیاستِ خودش تغییر داد و قبل از شروع کنفرانس اعلام کرد دلیل عدم شرکت این کشورها سوءاستفاده احتمالی «اعراب» است! گذشت تنها یک روز کافی بود تا شیوه درست خبررسانی را به کارمندان «بی بی سی فارسی» یادآوری کند بدون آنکه در آن کنفرانس یک کلمه هم از آن «اعراب» حرفی در میان باشد!

نه تنها خبرنگاران می دانند، بلکه رهبران جهان و دولت های کشورهای قدرتمند جهان نیز می دانند. دمکراسی اما حکم می کند، تا زمانی که افکار عمومی  کشورهایشان از آنها پشتیبانی نکند، این دانستن هنوز از پشتوانه قدرتمندی برخوردار نباشد که آنها بتوانند دست به عمل بزنند. اگر سخنرانی احمدی نژاد ابتدا در سازمان ملل و سپس در دانشگاه کلمبیا سبب مضحکه شد، این سخنرانی وی جز نفرت و انزجار برنیانگیخت. نه در میان توده  عوام کشورهای عرب که نرخ بیسوادی در آنها بیش از پنجاه درصد و در برخی حتی بیشتر است. بلکه در میان جوانان و طبقه متوسط و روشن کشورهای غربی. در میان خود ایرانیان... دیگر گمان نمی رود کسی بتواند مانند آن خانم روزنامه نگار آلمانی-ایرانی که یک سال پیش در روزنامه «زود دویچه تسایتونگ» مدعی شده بود احمدی نژاد هرگز خواستار «محو» اسراییل از روی نقشه جهان نشده، بلکه حرف او را اشتباه ترجمه کرده اند، به توجیه سخنانی بپردازد که روشنتر از روز هستند. درباره آن سخن هم البته عکس هایی وجود دارد که سخنان احمدی نژاد را به فارسی و انگلیسی با همین کلمه «محو» و «نابود» نشان می دهند. ولی همه، از جمله همان «افکار عمومی» که نمی دانند!

جالب اینجاست، اتفاقا درباره همان سخن که گویا «اشتباه» ترجمه شده، وقتی خبرنگار اشپیگل در همان گفتگوی مفصل از احمدی نژاد پرسید: «اسراییل، کشوری که بنا به گفته شما باید از نقشه جهان محو شود، راستی به ما بگویید شما واقعا چه گفتید و منظورتان چه بود؟» احمدی نژاد نگفت من این حرف را نگفتم! و یا منظورم این نبود!

آن تصویر روشنی که از آن سخن رفت، و برخی از به اصطلاح روزنامه نگاران و فعالان سیاسی تلاش می کنند آن را به گونه ای دیگر جلوه دهند، همین تصویر است. تصویری که روز به روز افکار عمومی جهان را علیه خود بسیج می کند بدون آنکه هیچ برنامه تبلیغاتی از این سو در دست باشد. این خود جمهوری اسلامی است که این تصویر را کامل و روشنتر می کند. دستی که از سوی کشورهای پنج بعلاوه یک و اوباما به سوی رژیم ایران دراز شده است، با این تصویر همراهی می شود. تصویری که روشن است، ولی هنوز کامل نیست. آخرین قطعات اش در دست جمهوری اسلامی است. تصویری که به نظر نمی رسد با هنر نقاشی امثال میرحسین موسوی (یا بزک خاتمی و امثالهم) تکمیل شود، بلکه ظاهرا زبان احمدی نژاد آن را به پایان خواهد رساند، حتی اگر روزی وی رییس جمهوری اسلامی نباشد. زبان احمدی نژاد، زبان حکومت اسلامی است. زبان گروه های مافیایی حاکم است. زبان ملایان پروارشده، آقازاده ها، سران سپاه و بسیج و همه آنهایی است که نه تنها از بقای این رژیم سود می برند، بلکه آرمان اهتزاز پرچم اسلام بر بام دنیا نیز چاشنی درآمدهای میلیاردی شان است. مگر حکومت عربستان سعودی، یارِ غارِ آمریکا، سالانه میلیون ها دلار خرج گسترش دم و دستگاه اسلام در سراسر جهان نمی کند؟ در مورد جمهوری اسلامی نیز فقط بستگی به آن دارد که این زبان در کدام جهت بچرخد، و در هر جهتی که باشد، تصویر را کامل خواهد کرد. 

http://www.alefbe.com/article_Kayhanlondon_30April09.htm

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630