تـرانه در تـنگنای شوراها
نگاهی به يکی از مشکلاتِ ترانه سرایی در ایران
يغما گلروئی
توضيح سکولاريسم نو: يغما گلروئی يکی از ترانه سرايان جوان و مشخص داخل کشور است. او، در سايت خود مقالهء بلندی در مورد مشکلات کنونی ارانه سرئی در ايران نوشته است که بخشی از آن به رابطهء بين ترانه سرا با دستگاه های نظارتی دولتی سر و کار دارد. اين بخش، همراه با تعريفی که از «نرانهء نوين» داده شده، در اينجا نقل می شود و ما خوانندگان خود را به مراجعه به سايت آقای گاروئی و خواندن کل مقالهء دقيق و جالب توجه ايشان تشويق می کنيم <<<<<<<<
*********
«ترانهی نوین»، ترانهی انسانیست که دغدغه های به روزِ خود را با جماعتِ جامعهیی که در آن نفس میکشد ـ و بل با دنیا ـ در میان میگذارد! ترانه به عنوان چیزی لازم برای زندهگیِ افراد جامعه باید بتواند عدهی بیشتری را متوجه خود و آنان را به ارتباط برقرار کردن با خود دعوت کند و در همینجاست که ضرورتِ وجودِ «پیام« درترانه پیش میآید! یعنی اصلِ نخستِ ترانه داشتن پیام است و فرمُ زبانُ تکنیک همهگی نقشِ حمالانی را بازی میکنند که باید گوهرِ اندیشهی ترانهسرا را به مخاطب برسانند! ترانه هر چه عمومیتر باشد و عدهی بیشتری را به خود جلب کند موفقتر است، امّا این به آن منظور نیست که ترانه باید برای تمامِ افراد قابلِ درک باشد! ترانه به قصدِ اعتلای کلِ جامعه نوشته میشود حتا اگر بخشی از افرادِ جامعه آن را درک نکنند! ترانهسرا تلاش میکند آنچنان قدرتی در اندیشه و زبان داشته باشد که بتواند پیامهای انسانیاَش را در قالبی ناب بهزبانِ مردم درآورد و با آنان ارتباط برقرار کندُ همچنین باعث شود آنها به امیدُ آرمانِ آرزوی مشترک برسند! ترانه (مانندِ شعر و هنرهای دیگر) به دلیلِ این که وسیلهیی برای ارتباط با دیگران است یک پدیدهی سیاسیست و به همین دلیل کسی که به چنین کاری روی میآورد باید از شعورِ سیاسیِ برخوردار باشد! اومیباید به مفهومِ کلمه، معاصرِ زمانِ خود باشد چرا که لغرش و اشتباهِ او ـ به وسیلهی آثارشـ میتواند لغزش و اشتباهِ بخشِ عظیمی از جامعه ـ که مخاطبینِ او هستند ـ را رقم بزند! ه
ترانهی نوین یکی از اساسیترین نقشها را در اُفتُ خیزهای تاریخِ معاصرِ ما ایفا کرده و گاهی به صدایاکثریتِ خاموشِ جامعه بدل شده و آنچه آنان به زمزمه میگفتند را فریاد زده و هزینهی بسیاری در این زمینهپرداخت کرده!ه
***
در روزگارِ ما دو شورای نظارت بر ترانه فعالند: «شورای مرکزِ موسیقی»، که بر ترانههایی که قرار است در قالبِ آلبوم منتشر شوند نظارت میکند، و «شورای بخشِ موسیقیِ صدا و سیما»، که بر ترانههایی که قرار است از این رسانه پخش شوند، ناظر است! ه
هر دوی این شوراها دید یکسانی نسبت به ترانه دارند؛ البته در شورای صدا و سیما سختگیریها و ممیزیهای بیشتری اعمال میشود! [اما] هیچ کدام از این دو شورا برای مجوز دادن به ترانهها دارای قانون و چهارچوبِ مشخصی نیستند! هر کلمه و یا عبارت ممکن است مجاز یا غیرِمجاز اعلام شود و خطوطِ قرمز برای ترانهسرایان مشخص نیست! در هر دوی این شوراها با ترانههای «اجتماعی و معترض» برخوردِ قهرانه میشود! یعنی اگر ترانهیی از دردهای جامعهسخن بگوید، به احتمال قریب به یقین مجوزِ انتشار در آلبوم را دریافت نخواهد کرد! چرا که این شورا معتقد است که چنین ترانههایی ممکن است در جامعه فضای یاس و دلمردگی ایجاد کند! حالا این سوال پیش میآید که وقتی در جامعهیی فقر و فاصلهی طبقاتی وجود دارد و بر دیوارِ هر خیابانش شمارهی تلفنِ کسانی که قصدِ فروشِ کلیهی خود را دارند به چشم میخورد، اگر ترانهسرا از روزگارِخوش و حال و احوالِ خوشتر بنویسد، مخاطب او را یک شارلاتان نخواهد پنداشت؟ آیا بازگفتنِ این فجایع در قالبهای هنری (مثلِ نقاشی، عکاسی، شعر، سینما و...) زودتر به درمان میانجامد یا چشم بستن بر آنها؟
از دیدِ اعضای شورای تصویب، ترانه (لابد بهاین دلیل که یک هنرِ نازل است) نباید خود را واردِ این امور کند و به قولِ ایشان سیاسی شود! جالب این که اگر مثلاً در ترانهاَت از سفرهی خالیِ یک خانواده که مثلاً در چپرهای گردنهی تنباکو ساکن اند سخن بگویی، یک ترانهی سیاسی گفتهیی! آقایان اعضای شورابه این که ترانه باید آیینهی زندهگیِ اجتماعیِ ترانهسرا باشد معتقد نیستند و معتقدند که باید بخشی از آن آینه را با ترمهی سیاه پوشاند و با تکیه بر همین دیدگاه برای ترانههایی که از دردِ جامعه سخن میگویند مجوز صادر نمیکنند! ترانههای معترض هم بههمین بایکوت دچار میشوند! آثارِ انگشتشمارِ معترضی هم که مجوز دریافت میکنند باید عباراتی مثلِ «به مردمِ ستمدیدهی فلسطین» را بر پیشانیِ خود داشته باشند و از ترانهسرا هم تعهد گرفته میشود که حتماً این جملهی را در اینسرتِ آلبوم بیاورد! یعنی اگر اعتراضی به نابرابریهای اجتماعیِ جامعهی خودت داری باید آن را در قالبِ ترانهیی دربارهی فلسطین یا بوسنی منتشر کنی! ه
همین مورد در ترانههای عاشقانه هم پیش میآید و ترانهسرا مجبور است برای مجوز گرفتنِ ترانه در بالای برگه آن را به یکی از قدیسین پیشکش کند! یعنی ترانهیی را که برای همسر، یا یک دوست و همباور گفتهیی مجبوری تقدیمِ قدیسین کنی تا بلکه با این ترفند مجوزِانتشار یا پخش از صدا و سیما دریافت کند! البته با یک بار شنیدنِ این ترانه موضوع لو میرود و مشخص میشود که هدف و مخاطب ترانهسرا که بوده!ه
در علتِ به وجود آمدنِ این شوراها گفته میشود که در مرحلهی اول میخواهند از پخشِ ترانههای نازلی که از لحاظ ِ اصولِ ادبیات و شعر (مثلِ وزن و قافیه و...) دارای اشکال هستند در جامعه جلوگیری کنند و در مرحلهی دوم از رواجِ آن چه ابتذال مینامندش پیشگیری به عمل آید. ولی بسیاری آثارِ لبریزِ غلط از هر دوی این شوراها مجوزِ پخش و انتشار دریافت کرده! برای نمونه ترانهی «نون و دلقک» که با صدای محمد اصفهانی اجرا شد را مثال میزنم که معجونی از اشتباهاتِ وزن و قافیه و معنا بود، اما از طرفِ هردوی این شوراها مجوز دریافت کرد!
این نشان میدهد که اصلِ اوّلی که از آن با عنوانِ دلیلِ اصلیِ وجود شوراها یاد میکنند فقط یک بهانه است و این شوراها تنها و تنها به قصدِ جلوگیری از انتشارِ ترانههایی که حرفی برای گفتن دارند تشکیل شدهاند! جالب اینجاستکه در هر دوی این شوراها تعدادِ کسانی که در ترانه تجربه داشتهاند به دو نفر هم نمیرسد! یعنی کسانی بر این رشته نظارت میکنند کهخود هیچ تجربهیی در آن زمینه نداشتهاند! بسیاری از واژهها از نظرِ افرادِ تشکیل دهندهی شورا نباید مجوزِ ورود به ترانه را پیدا کنند!ه
کلماتی مثلِ بوسه، گیسو، دخترک، بانو، خلق، خشم، مُشت و... تو برای آن که بتوانی مثلاً در ترانهاَت بگویی: «دستت را به من بده! بانو!» باید ابتدا، در قالبِ همان ترانه، بانو را به عقدِ خود درآوری یا قسم بخوری که مرادت از بانو، عیالِ مربوطه است تا بلکه ترانهات مجوز دریافت کند! به فرض که ترانهسرا بخواهد دستِ مثلاً همسرِ خود را در ترانه بگیرد، باید عقدنامهی خود را هم ضمیمهی متنِ ترانه کند و لابد از او تعهد میگیرند که متنِ عقدنامه را در اینسرتِ آلبوم بیاورد.ه
خودِ اعضا با داعیهی اصلاح در متنِ ترانهها دست میبرند و یک واژه یا یک سطر و گاهی چند سطر را به سلیقهی خود تغییر میدهند بدونِ این که با ترانهسرا در اینباره دستِ کم مشورتی بکنند! به خود حق میدهند در آنچه ترانهسرا از وجودِ خود تراشیده و بر کاغذآورده دست ببرند با این توجیح که قصدِ اصلاح و راه انداختنِ کارِ ترانهسرا را دارند تا بیش از این در راهروهای مراکزِ موردِ نظر سرگردان نباشند. ه
اهالیِ شوراها با هر نو آوری در وزن و لحن و زبان و ساختارِ ترانه مخالفند! اگر از رو خواندنِ وزنِ بعضی از ترانهها برایشان مشکل باشد در چشم بر هم زدنی آن را رد میکنند! با ساختارهای تازه در ترانه کنار نمیآیند! آوردنِ کلماتِ زبانِ محاوره (که گنجینهیی برایترانهسرایان است) را هم در ترانه جایز نمیدانند و معتقدند که ترانهسرایان باید تااطلاعِ ثانوی به سراغِ زبانِ خیابان یا زبانِ کوچه نروند و از اصطلاحاتِ آن نوع زبان در ترانههاشان استفاده نکنند! همین موضوع لحن و زبانِ ترانههای بیرون آمده را لحظه به لحظه از لحنِ مرسوم در جامعه که به سرعت در حالِ تغییر است دور میکند و بینِ ترانهسرا و مخاطبانش فاصله میاندازد! ه
ترانهسرایی که میخواهد برای جوانانِ زیرِ بیست سالِ جامعه ترانه بنویسد مجبور است به رسمِ آقا معلمهای عصا قورت داده حرفبزند و همین باعث میشود آن دسته از مخاطبین با او ارتباط برقرار نکنند! شوراها از اصلیترین دلایلِ وضعیتِ فعلیِ ترانه در سرزمینِما هستند! آنها باعثِ سرخوردهگیِ ترانهسرایانِ متعهد شدهاند و با آثاری که مجوزشان را صادر کردهاند کلیتِ ترانه را زیرِ سوال بردهاند.ه
http://weblog.yaghma-golrouee.com/?id=1
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |