فصل يازده ـ سيب سرخ يا انگور ترش
بخش دوم ـ ترکيه بر سر دو راهی گزينش
نوشتۀ «آندرو مانگو»
ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو
ترک های ساکن اروپا رفته رفته به زندگی نوع اروپايي عادت می کنند اما در داخل ترکيه وضع متفاوت است. در واقع مهم ترين تفاوت بين اتحاديه اروپا و ترکيه نه به مذهب و نه به نهادهای اجتماعی و نه به فرهنگ مربوط می شود بلکه به اين واقعيت مربوط است که ترکيه بسيار فقيرتر از اروپاست. مسلم است که امروزه ترکيه نسبت به 1923، يعنی هنگامی که آتاتورک جمهوری را در آن برقرار کرد، از سطح زندگی به مراتب بهتری برخوردار است اما اين بهتر شدن سطح زندگی در اروپا هم اتفاق افتاده است و در نتيجه پاسخی که آتاتورک در آن سال به يک روزنامه نگار اتريشی که نظر او را در تفاوت های شرق و غرب پرسيد داده است همچنان واقعيت دارد. آتاتورک به روزنامه نويس مزبور گفت: «فکر کن دو مرد روبروی تو ايستاده اند. يکی ثروتمند است و به هر چه بخواهد دسترسی دارد و ديگری فقير است و هيچ ندارد. حال آن که اگر دارایی هاشان را کنار بگذاريم اين دو آدم با يکديگر هيچ فرقی ندارند. وضعيت ترکيه نيز در رويارويي با اروپا چنين است»
البته در اين جا آتاتورک تاثير پايدار شرايط تاريخی و اجتماعی بر نحوهء زندگی مردمان را دست کم گرفته است. چرا که او اعتقاد داشت تنها يک تمدن عمومی وجود دارد و، در نتيجه، بيش از يک فرهنگ منحصر به فرد نيز وجود ندارد. اين نظر ممکن است در مورد مراتب متعالی فرهنگ، همچون هنرها و علوم، درست باشد اما فرهنگ سازندهء همهء جوانب زندگی است و، در نتيجه، عادات و سنن جوامع مختلف به صورتی آشکار با هم متفاوت است.
اما در اين جا نيز نمی توان منکر شد که اکنون، چه در سطح محلی و چه در سطح بين المللی، روند دايم التزایدی از همگرايي در کار است. در اين جا بد نيست نامه ای را که در يک سايت اينترنتی ترکی منتشر شده نقل کنيم:
«هفتهء پيش من از چندين شهر مشرق ترکيه بازديد کردم و متوجه شدم که آناتولی به سرعت رنگ و بوی خاص محلی خود را از دست می دهد. الان ديگر تفاوتی بين شهر "الازيق" و آنکارا، يا شهر مالتيا و قونيه وجود ندارد. همان ساختمان ها، همان مغازه ها، همان فرهنگ خريد، همان غذاها و همان مايحتاج انسانی در همه جا هست. رنگ ها آشناست. حکايت ها و شکايت ها تکراری است و ظاهر جوانان شبيه هم شده است؛ آنسان که گويي دستی نامريي ماهرانه يک يونيفورم خاکستری را بر روی لباس های رنگين محلی شهرهای گوناگون کشيده است... همچنان که وارد شهری می شويد راديوی اتومبيل آهنگ هائی را پخش می کنند که ديگر محلی و فولکوريک نيستند و موسيقی پاپ آمده از لندن، پاريس و استانبول محسوب می شوند. جوانانی که در ازمير يا آنتاليا می خواهند ظاهری متفاوتی داشته باشند اکنون لباس های ساخت ايتاليا را به تن می کنند و، در نتيجه، نه تنها از يکديگر متفاوت نيستند بلکه عين هم شده اند. کارگاه های محلی قاليبافی طرح های سنتی را رها کرده اند. در حومه های ديار بکر نوزادان تی شرت هايي با کلمات لاتين بر تن دارند، و مردمی که با موسيقی غربی آشنايي ندارند به ضرب آهنگ گروه های راکی که هرگز نشنيده اند راه می روند... عروسی ها هم ديگر شبيه عروسی های دهاتی سابق نيست و تقليدی از نمايش های تلويزيونی است... غذای محلی هم به سختی به دست می آيد چرا که رستوران های فرئشندهء همبرگر و پيتزای آمريکايي در بهترين مناطق شهرها قد علم کرده اند... خانه ها آنچنان اند که گويي يک مقاطعه کار بی سليقه همه ی آن ها را ساخته است: چند طبقه، شبيه به هم، بی هيچ جذابيت، با بالکن هايي پر شده از بشقاب های ماهواره ای. در هر شهر خيابان های پر مغازه شبيه هم اند، و جمعيت خريدکننده جايي جز اين خيابان ها برای رفتن ندارند. در سراسر اين کشور به هر خانه که بروی می بينی غذا در قابلمه ها و ماهيتابه هايي تهيه می شود که روزنامه ها تبليغ شان را می کنند و آن ها را در بشقاب ها و بر روی روميزی هايي می خورند که روزنامه ها به مردم نشان می دهند. به کتابفروشی ها که می روی فرهنگ نامه ها را می بينی که رديف، شبيه سنگ های قبرستان، بر قفسه های نيمه خالی چيده شده اند... آن موزائيک فرهنگی زنده ای که می گوييم به آن مفتخريم اکنون به صورت بيرحمانه ای زير ورقه ی گچ يکدستی از فرهنگ جهانی خفته است».
با اين همه، مثلاً، «بين گل»، که مرکز استانی به همين نام و با جمعيتی حدود 70 هزار نفر در جنوب شرقی آناتولی است، يکی از شهرهای نادوست داشتنی ترکيه محسوب می شود. اين شهر هنگامی که در نوامبر سال 2003 چند تروريست انتحاری دست به منفجر کردن دو کنيسه يهوديان، کنسولگری بريتانيا و بانک انگليس در استانبول زدند، به خاطر اين که اهليت اين شهر را داشتند، موجب شدند تا جهان شهرشان را کشف کند. اين شهر پس از سرکوب شورش شيخ سعيد، که يکی از مشايخ خانقاه نقشبنيديهء کردستان ترکيه بود، در سال 1925 به وسيلهء دولت مرکزی ساخته شده و نامگذاری شد. شيخ مزبور که ملی گرای کرد بی اطلاعی محسوب می شد اعلام داشته بود که هدفش احيای خلافت اسلامی است. از آن روزگار به بعد ملی گرايان سکولاريست کردستان ترکيه کوشيده اند تا صفوف خود را از بنيادگرايان مذهبی کرد جدا کنند و جنگ های ميان این دو گروه موجب شده که در اين منطقه سنتی از خشونت پا بگيرد که اکنون در فعاليت های مافيا، قاچاقچيان، و اختلافات خانوادگی و به خصوص رفتار بيرحمانه با زنان اين خانواده ها نيز نمود پيدا کرده است.
برخی از مفسران ترک از اين شکوه دارند که اروپايي ها اصرار می کنند که پيش از آن که ترکيه موفق شود جمعيت کرد خود را در بقيهء جمعيتش ادغام کرده و روند ملت سازی را تکميل کند، حقوق اقليت ها را رعايت نمايد. به عبارت ديگر، ترکيه پيش از آن که کل جامعهء خود را با تمدن اروپايي آشنا کند مجبور است دست به عدم تمرکز بزند. اگرچه درست است که دولت مرکزی بيشترين کاری را که می توانسته در مورد استان کوهستانی «بين گل» انجام داده است اما اين منطقه، که ماليات حاصل از آن تنها يازده درصد مخارج عمومی آن را تامين می کند، نسبت به ساير نقاط کشور دارای کمترين سهم است. دولت مرکزی در اين شهر دست به تاسيس يک دبيرستان سکولار زده است. اما يکی از تروريست های انتحاری از همين دبيرستان فارغ التحصيل شده است. تروريست انتحاری ديگر، شاگرد يکی از دبيرستان های شهر «ماربين» بوده که آن هم در جنوب شرقی کشور قرار دارد. اين موضوع نشان می دهد که آموزش و پرورش مدرن لااقل در مورد دانش آموزان کم سن و سال نمی تواند خشم و نارضايتی آن ها را از ميان بردارد. سنت های محلی بنيادگرايانهء مذهبی و خشونتی که تروريسم اسلامی در سطح بين المللی بوجود آورده از همين واقعيت ريشه می گيرد و موجب می شود تا مردان جوان منطقه برای گرفتن تعليمات تروريستی و ايدئولوژيک به پاکستان و افعانستان بروند.
در آغاز قرن جديد، دانشگاه استانبول، که همواره دارای رييسی کاملاً سکولار بود، شاهد تظاهرات دانشجويان ريشويي شد که فرياد می زدند «لعنت بر کافران». هنگامی که دانشجويان ترک شعار «مرگ بر کاپيتاليسم يا جهانی شدن و يا امپرياليسم» را سر می دهند با جوانان همفکر خود در مغرب زمين تفاوتی ندارند؛ اما هنگامی که اين شعار تبديل به «لعنت بر کافران» می شود می توان در آن پژواکی از افکار قرون وسطايي را شنيد. مصلحان اجتماعی ترک، که آتاتورک بزرگترين آن ها بود، توانسته بودند کشور خود را از دل قرون وسطا بيرون بکشند. اما در نقاطی همچون «بين گل»، با آپارتمان ها و خانه های سيمانی و کافه های اينترنتی اش (که يکی از آن ها به وسيلهء يکی از اين انتخاری ها اداره می شد)، بنيادگرايي قرون وسطايي زنده است؛ درست همانگونه که نفرت قرون وسطايي از يهوديان در آلمان متمدن زنده مانده بود تا اين که هيتلر از آن بهره برداری کرد. بهر حال، اگرچه ممکن است که ترکيه بيش از همسايگان اروپايي خود دارای افراد دردسرساز نباشد اما اين اشخاص اغلب از سرچشمه های کاملاً محلی سنتی تغذيه می شوند.
ترکيه از يک جهت ديگر نيز با مغرب زمين تفاوت دارد و آن اين که کشوری جوان محسوب می شود. در ميان جمعيت حدوداً 70 ميليونی آن، 22 ميليون نفر را کودکان و بچه های سن مدرسه تشکيل می دهند که معدل 32 درصد جمعيت کشور است. اين نسبت در انگلستان سال 1999 يازده ميليون از 59 ميليون نفر، يعنی نوزده در صد، بوده است. در سرشماری سال 2000 ترکيه، گروه سنی بين شش تا سی سال حدود 60 درصد جمعيت را تشکيل می داد که اين عدد در مورد انگلستان 32 در صد است. اين ازدحام جمعيت جوان در ترکيه ـ اگرچه می تواند نشان قدرتی باشد اما مسايل ناشی از آن نيز بسيار است. «اورهان هاموک»، داستانويس ترک، تروريسم را برآمده از سنی می خواند که از آن با عنوان «لعنت شدگی» نام می برد. منظور از اين عنوان بچه های سنين نوجوانی هستند که در فقر به سر می برند و راهی برای تحقق آرزوهای خود ندارند. اما ـ البته ـ همهء ترک ها فکر نمی کنند که محکوم به لعنت شدگی ناشی از فقر هستند و اکثرشان می کوشند تا به همت خود از چنگال فقر بگريزند. البته در ترکيه نظريه های مربوط به توطئه فراوان است و گفته می شود که بدبختی های شخصی و ملی مردم ترک همگی ناشی از بدخواهی بيگانگان است. با اين همه، بايد پذيرفت که، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی عمومی، هنجار غالب قضاوت منطقی اجتماعی است.
دموکراسی پارلمانی پس از مرگ آتاتورک در ترکیه برقرار شد اما در زمان حیات خود او بود که حکومت عقلانی در ترکیه شکل گرفت. اين عقلانيت را به خصوص می توان در سياست خارجی ترکيه مشاهده کرد، که به صورتی موفقيت آميز دو هدف کاملا مشخص را تعقيب کرده است. نخست حفظ يکپارچگی و استقلال کشور، و ديگری استفاده از همهء منابع قابل دسترس برای توسعهء اقتصادی آن. در واقع، از آغاز تأسيس جمهوری ترکیه مسالهء توسعه در مرکز همهء گفتگوهای سياسی قرار داشته است و متفکران حوزه های مختلف زندگی اجتماعی، در مورد چگونگی ارتقای سطح زندگی کشور، تحقيق و بحث کرده اند. به صورتی مشابه، توسعهء زندگی شخصی نيز يکی از مشغله های عمدهء ترک ها به شمار می رود. آن ها برای بهبود وضع زندگی خود مجدانه می کوشند تا محدوديت های محيط زندگی خويش را بشکنند و خود را به دنيای بيرون برسانند. بنيادگرايان مذهبی جوان و انقلابيون سکولاريست آرمان گرا برجسته ترين نمونه های کوشش ترک ها برای ايجاد ارتباط و همکاری با همفکران خود در داخل و خارج اين کشور محسوب می شوند. اما هر دوی اين گروه ها در حواشی زندگی ترکان به سر می برند و اکثريت مردم ترک در پی آنند تا از طرق عقلايي سطح زندگی خود را بهتر کنند، و در اين راه می کوشند تا از تجربيات ديگران استفاده کرده و به جريان اصلی تمدن بشری بپوندند.
اين تلاش را به صورتی آشکار می توان در کار روشنفکران ترک مشاهده کرد. آن ها ممکن است هنگام بحث کردن دست به ساده سازی مسايل بزنند و، مثلاً، بگويند اگر ترک ها به اتحاديهء اروپا نپيوندند محکوم به آنند که در جهان سوم بمانند و همرديف ايرانی ها و عرب ها شوند؛ اما اشتياق آن ها برای مدرنيته، به آن صورتی که مغرب زمين عرضه اش می دارد، شکلی اصيل و منطقی دارد. آن ها در جستجوی شکستن ديوار انزوا هستند و در راستای فرو ريختن ديوارهای ساخته شده به وسيله تاريخ حرکت می کنند؛ به نقاط اتصال گذشته مابين ترکيه و مغرب زمين توجه دارند و انديشيدن به تحول موازی دو فرهنگ نيز يکی از مشغله های اصلی استادان دانشگاه و نويسندگان پر تخيل ترکيه است.
مثلاً، مضمون اصلی کتاب موسوم به «رمانتيک:تابستانی در وين»، نوشتهء نويسندهء زن ترک به نام «آدالت آقااوغلو» ـ که جوايز متعددی را نصيب خود کرده ـ تلاقی گاهی را به وجود می آورد که در آن فرهنگ ترک با فرهنگ مغرب زمين روياروی می شوند. قهرمان داستان يک معلم سالخوردهء تاريخ در يک دبيرستان شهرستانی است، که پس از بازنشستگی، با استفاده از پس انداز خود به وين سفر می کند و در آنجا عاشق ميراث دوران «باروک» اين شهر می شود. در اين داستان و در نگاه نويسنده، محاصرهء وين به وسيلهء عثمانی ها نمادی از تقابل و در عين حال تداخل فرهنگ های ترک و مغرب زمينی می شود. همين توجه را می توان در کار موسيقیدان جوان ترک، «امره آراچی»، يافت که در مطالعات خود نوعی موسيقی را کشف کرده است که در دربارهای عثمانی قرن نوزده با الهام از موسيقی غربی ساخته می شده. تاريخ نويسان متعدد ترک نيز در مورد نفوذ افکار و آرمان های مغرب زمينی در ترکيهء عهد عثمانی تحقيق کرده اند. هدف عمومی اين فعالت ها آن است که نشان داده شود که ترکها تنها دريافت کنندهء صرف فرهنگ غربی نبوده اند بلکه هميشه با غرب درگير يک گفتگوی فرهنگی بوده اند.
دانشجويان ترکی که به دانشگاه های مغرب زمين می روند، استادانی که در دانشگاه های غرب استخدم می شوند، بازرگانان و مقاطعه کارانی که در بيرون از ترکيه فعاليت دارند، و تودهء عظيم مهاجران کارگر ترک نيز، هر يک به شيوهء خاص خود، درگير همين گفتگوی فرهنگی با مغرب زمين هستند.
در برابر تمايل فراوان ترک ها برای درگير شدن با فرهنگ مغرب زمين در سطحی مساوی و متقابل، تمايلات شکست گرايانهء کساني که همهء گرفتاری های ترکيه را به گردن مغرب زمين می اندازند رفته رفته رنگ باخته اند. اگرچه در قرن نوزدهم امپراتوری عثمانی را «عضو مريض اروپا» (و نه آسيا) می خواندند اما به هر حال اين واقعيت مهم است که ترکيه هرگز مستعمره نشده و، در نتيجه، از عقدهء حقارتی که مردم مستعمرات در خود حمل می کنند در آن ها خبری نيست.
اگرچه مذهب اسلام آن ها ـ يا، در مورد سکولارها، زمينهء خانوادگی اسلامی آن ها ـ وجه تمايز بين ترک ها و اکثريت اروپايي ها محسوب می شود، اما ترک ها اعتقاد دارند که اروپايي ها تنها از طريق خوش آمد گويي به آن ها در امر پيوستن شان به جامعهء اروپايي می توانند واقعيت افکار آزادی خواهانه، و جدايي شان از تئوری های مربوط به برخورد تمدن ها بر بنياد مذاهب، اثبات کنند. در واقع، اگرچه متفکران ترک معترفند که رنسانس و عصر روشنگری در اروپا آغاز شده و از کنار ترکيه گذشته است اما، در عين حال، معتقدند که اين فرصت های از دست رفته در طی قرون را می توان در عصر مدرن، که دانش بشری قابليت انتقال بلافاصله را يافته است، جبران کرد.
البته اروپا با اين گونه بحث ها به راحتی مجاب نخواهد شد. به خصوص که پيوستن ترک ها به جامعهء آن ها برايشان امر بی هزينه ای نيست. به خصوص آلمان ها از مهاجرت وسيع کارگران ترک به کشورشان در هراس اند، هرچند که قرار است گردش آزاد کار در اتحاديهء اروپا پس از طی يک مرحلهء گذار طولانی تحقق يابد. در عين حال، ترکيه، به خاطر داشتن بخش کشاورزی بزرگ خود، با پيوستن به اتحاديهء اروپا، خواهد توانست از کمک های مالی کشاورزی اين اتحاديه استفاده کند. اگرچه بنظر می رسد که اروپا قصد دارد بسياری از اين کمک ها را به آسانی حاصل در اختيار ترکيه نگذارد اما، در هر حال، ايجاد موانع خاص برای جلوگيری کردن از هجوم کمک های مالی منطقه ای اتحاديهء اروپا به مناطق فقير و عقب افتاده سرزمين ترکيه کار آسانی نخواهد بود. در نتيجه، مذاکرات بين اتحاديهء اروپا و ترکيه امری کند و طولانی بزرگ بوده است و هنوز هم کسی قادر نيست پيش بينی کند که ترکيه در چه زمانی به عضويت کامل اين اتحاديه در خواهد آمد.
ترک ها نگران آنند که تاکتيک های تأخيرآفرين اروپايي ها موجب آن شود که طرفداران جدايي و انزوای ترکيه و بی اعتمادان نسبت به مغرب زمين در اين کشور دست بالا را پيدا کنند؛ اما در اين مورد نبايد دست به اغراق زد. تمايل به روندهای دموکراسی های ليبرال در ترکيه طرفدار فراوان دارد و به نظر می رسد که، عليرغم همهء مشکل تراشی های اروپايي ها، در ترکيه محقق شد. در واقع، اگرچه مشاوره و کمک اروپايي ها و آمريکايي ها می تواند دگرگونی جامعهء ترکيه را آسانتر کند اما اين خود ترک ها هستند که بايد تغييرات اجتماعی خويش را، نه به خاطر مجاب کردن مغرب زمين، بلکه به خاطر خودشان انجام دهند. در عين حال می توان چنين بحث کرد که اگر ترکيه از لحاظ حکومت و مديريت اجتماعی خود را به سطح اروپا برساند تنها زمانی خواهد توانست که از لحاظ رفاه اجتماعی نيز به سطح ديگر اعضای اين اتحاديه برسد که اروپايي ها مقررات دست و پا گيری برای آن وضع نکنند.
به هر حال اين واقعيت هم هست که ساختار خود اتحاديه اروپا نيز دستخوش تغيير است و به تدريج که ساکنان کشورهای اين اتحاديه اختيار آن را می يابند که محل زندگی و کار خود را خود انتخاب کنند، جامعهء اروپايی با شدت بيشتری متنوع و گوناگون می شود. هم اکنون سواد يک اروپا که دارای واحد مشترک پول، سياست امنيتی سراسری، و سياست خارجی يک دستی است را می توان در افق مشاهده کرد. اگر چنين امری متحقق شود آنگاه اتحاديهء اروپا به راحتی خواهد توانست ترکيه را از آن خود کند. اما، صرفنظر از اين که در روابط بلند مدت ترکيه و اروپا چه اتفاقاتی پيش خواهد آمد، پرسش اصلی آن است که آيا مدل مطلوب آيندهء ترک ها، جهان توسعه يافته است يا بخش توسعه نيافته ـ و، به زبان ساده تر، عقب مانده ـ ی کره زمين؟ اگر اين پرسش به همين صورت مطرح شود پاسخ به آن امری آشکار و بديهی است: در مسابقهء توسعه ترک ها تن به همدوشی با عقب ماندگان نخواهند داد.
ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |