|
بخش سوم - پيدايش ملی گرائی کردی
اوجلان و حزب پ.ک.ک.
اگر خشونت روش عادی زندگی در شرق ترکيه باشد رهبر «پارتی کارگران کردستان» (پ.ک.ک) را، که عبدالله اوجلان نام دارد، بايد تجسم اين خشونت دانست. او در 1948 در خانواده ای فقير در دهی واقع در بين شهرهای «اورفا» و «غازيان تپه»، در منطقه ای که تک زبانه نبود به دنيا آمد. دوران طفوليت را ترکی صحبت می کرد و ارتباط پيدا کردش با جدايي طلبان کرد کاملاً اتفاقی به نظر می رسد. در دوران دبيرستان احساس کرد که از نظر اجتماعی جزو محرومين است و اين حس موجب شد کتا بر کوشش خود برای پيشرفت بيافزايد. اما هنگامی که خواست در يک مدرسه نيروی هوايي اسم نويسی کند، به علت اين که سنش از سن ورود به آن مدرسه گذشته بود، با ناکامی روبرو شد. اما بزودی توانست به مدرسهء حرفه ای ارزيابان ادارهء ثبت املاک راه يابد و پس از فارغ التحصيلی از اين مدرسه به ديار بکر فرستاده شد و معروف است که دزر آنجا، برای ازضای جاه طلبی های خود دست به رشوه گيری زده است. مدتی بعد توانست از مدرسهء حقوق دانشگاه استانبول پذيرش گرفته به تحصيل بپردازد و سپس، با گرفتن بورسی از وزارت دارايي ترکيه، موفق شد که در سال 1971 درسش را به دانشکده علوم سياسی آنکارا ـ که خاستگاه ديوانسالاران مهم کشور محسوب می شد ـ منتقل کند.
دخالت محدود ارتش نظامی ماه مارس آن سال، که طی آن ارتش دولت غيرنظامی مورد نظر خود را بر کشور تحميل کرد، دخالتی کوتاه مدت بود و، در نتيجه، در سرکوب تمايلات مسلحانه در بين دانشجويان اثری نداشت. اين جا بود که اوجلان به مارکسيست هايي که اتحاديه های دانشجويي را رهبری می کردند متمايل شد. در آوريل سال 1972 او و چند دانشجوی ديگر را به خاطر پخش اعلاميه های غيرقانونی بازداشت کردند. هفت ماهی که او در يک زندان نظامی در آنکارا گذراند او را تبديل به يک انقلابی حرفه ای کرد. در دههء 1960، حزب کارگران کمونيست ترکيه (که در 1971 غيرقانونی اعلام شد) بحثی عمومی را در مورد نارضايتی کردها آغاز کرده و خواستار آن شده بود که مساله از طريق اعمال سياست های مربوط به مليت ها در اتحاد جماهير شوروی حل و فصل شود. در آن زمان مسکو چنين تظاهر می کرد که توانسته است «مساله ملی» را از طريق ايجاد جمهوری هائی فدرال ـ که از لحاظ فرم ملی و از لحاظ محتوا سوسياليست بودند، در حالی که همه ی اين جمهوری ها عملاً تحت حاکميت حزب کمونيست سراسری زندگی می کردند ـ حل کند. اما، اين راه حل تنها منبع الهام انقلابيون ترک و کرد به شمار نمی رفت و عاقبت هم، تمايل به شورش عليه دولت آنکارا که در مناطق روستايي ترکيه و به خصوص استان های عقب افتادهء شرق اين کشور به شدت وجود داشت توانست توجيه نظری خود را در ضديت با امپرياليسم ـ چه در نظر و چه در عمل ـ فرموله کند. آن روزها «ژنرال جياپ»، فرمانده ارتش ويتنام کمونيستی، «چه گورا» ی آمريکای لاتين، که نظريه پرداز جنبش های مقاومت چريکی روستايي محسوب می شد، و کارلوس ماريلای برزيلی، در همه جا قهرمانان دانشجويان دست چپی طرفدار مبارزهء مسلحانه به شمار می رفتند. اما در همان زمان که در غرب ترکيه جامعه ی مرفه و علاقمند به قانون می توانست تمايلات انقلابیون رزمنده را کنترل کند در شرق اين کشور تمايلات مزبور زمينه ی مستعد رشد خود را در نارضايي عمومی جوانان که بخاطر روش های سرکوبگرانه ای که در کشورهای در حال توسعه برای کنترل فقر اعمال می شد، يافتند. در همان حال، و در همه جای ترکيه، انقلابيون رزمنده به دو گروه مجزا تقسيم شده و، در عين جنگيدن با «دشمن طبقاتی» خود، به شدت تمام با يکديگر نيز می جنگيدند. دلايل اصلی جدايی اين دو گروه را می توان در اختلاف شخصيت های، تفاوت های تاکتيکی و ريشه های قومی مشاهده کرد.
اوجلان، پس از شرکت در فعاليت های گروه های متعدد انقلابی و کسب کارآموزی لازم، عاقبت تصميم گرفت که سازمان مستقل خود را بوجود آورد. اين سازمان در سال 1975 در آنکارا اعلام موجوديت کرد. پس از آن اوجلان در پايتخت ترکيه ماند اما گروه کوچکی از حاميانش به قصد «بردن انقلاب به ميان مردم» و تشکيل هسته های محلی به جانب شرق ترکيه رفتند. در نوامبر 1978 اوجلان نيز، به قصد ادارهء جلسه ای در يک دهکده در استان ديار بکر، آنکارا را ترک گفت. تا آن زمان سازمان او نام مبهم «انقلابيون کردستان» را برخود داشت، اما در اين جلسه بود که تشکيلات آن دستخوش تجديد سازمان شد و از دل آن «پارتی کارگران کردستان» (پ.ک.ک) بوچود آمد.
پ.ک.ک در ابتدای کار خود از دو امتياز برخوردار بود؛ يکی اين که همزمان با فروپاشی ساختار قبيله ای جامعهء کرد به خاطر پيدايش شهرنشينی، حزب جديد به خصوص برای جوانان کرد فقير درس خوانده ای که از قبيله کنده شده و خود را به عنوان انسان هائی تجدد خواه می پنداشتند جذابيت زيادی داشت. دوم اين که، بيشتر به خاطر نيروی شخصيت اوجلان، اين حزب در ميان گروه های رزمندهء کرد بيش از بقيه معتقد به اعمال خشونت بود. بعدها از بين 24 نفری که در جلسهء افتتاحيهء پ.ک.ک شرکت داشتند، اوجلان 12 نفر را خائن اعلام کرد. که در بين آن ها زنی به نام «کثيره يلدروم» نيز وجود داشت که اوجلان با او ازدواج کرده بود اما اندکی بعد اين زن از او جدا شد و توانست در همان زمان که به دستور اوجلان هفت تن از «خائنين» به قتل رسيدند خود را به اروپا برساند.
پ.ک.ک در آغاز فعاليت های خود «دشمنان» حاضر در جنوب شرقی ترکيه را هدف قرار داد و به خصوص به مبارزه با اعضا و حاميان گروه موسوم به «بوجاک»، که زمينداران بزرگ استان «شان لی اورفا» بودند، پرداخته، آن ها را «کارگزاران فاشيست ارتجاعيون محلی» ناميد، و توانست، در طول دو سال، تعداد 354 نفر از آن ها را کشته و 366 نفرشان را مجروح سازد. اين روند در تاريخ 12 سپتامبر 1980 بسر آمد، يعنی در روزی که ارتش ترکيه کل قدرت را قبضه کرد.
اوجلان اما توانست از کشور خارج شده و به سوريه بود و، به اين ترتيب، برای حزب خود امتياز سومی را بيافريند. در واقع، بيرون بودن از ترکيه به او امکان داد تا به مدت 15 سال شورشی خونين را در جنوب شرقی ترکيه رهبری کند. دليل اين امتياز سوم آن بود که اصولاً يک سازمان تروريستی غيرممکن است که بدون داشتن پايگاهی در بيرون کشوری که با آن می رزمد پايدار بماند. اما آشکار است که داشتن پايگاه هائی در بيرون از مرزها حداقل باید با آسان گيری کشورهای ميزبان روبرو باشد. و اين آسانگيری هم اغلب راه به توطئه هائی می برد که در برخی از موارد با دخالت پنهان مقامات کشور ميزبان انجام می گيرد. اوجلان که در ماه جولای 1979 به سوريه گريخته بود توانست به مدت 20 سال تحت حفاظت سازمان اطلاعات کشور سوريه (مخابرات) به سر برد.
او جلان در کار خود از سنت هائی چند قرنی استفاده می کرد. در واقع، قرن ها بود که قبايل کرد از يکسو از اختلافات مابين قدرت های منطقه ای سود برده و، از سوی ديگر، دستخوش اميال آن ها شده بودند. در جريان جنگ جهانی اول، اين قبايل در اختلاف بين روسيه تزاری و عثمانی گاه به اين و گاه به آن ديگری کمک کرده بودند. در پی اين جنگ نيز برخی از اين قبايل کوشيده بودند، در مقابل دولت آنکارا، از انگليس ها حمايت بگيرند و برخی ديگر نيز از ملی گرايان ترک حمايت کرده بودند. اوجلان نيز می خواست همين سنت را ادامه دهد اما، قبل از اين کار، بايد نشان می داد که نيرويي قابل محاسبه را در اختيار دارد.
رژيم حافظ اسد در دمشق به او اين فرصت را داد که پيروانش را در ارودگاه هايي که گروه های مسلح فلسيطينی در لبنان بوجود آورده بودند گردآوری کند. حافظ اسد به چند دليل ترکيه را دشمن خود می دانست. ترکيه عضو پيمان اتلانتيک شمالی بود حال آن که سوريه از اقمار شوروی به شمار می رفت؛ او هرگز از اين که ترکيه توانسته بود در سال 1939 استان «هاتای» را از سوريه جدا کند احساس آرامش نمی کرد، چرا که «هاتای» جزو متصرفات فرانسه در سوريه محسوب می شد و جامعهء «علوی» ها، که حافظ اسد از آن می آمد، در اين منطقه حضوری قابل توجه داشتند. او، در عين حال، می کوشيد تا از استفادهء ترکيه از آب های فرات ـ که اگرچه از کوهای جنوب شرقی ترکيه تأمين می شدند اما همواره سوريه و عراق تنها استفاده کنندگان از آن بودند ـ جلوگيری کند. به همين دليل او، در اوايل دههء 1970، انقلابيون مارکسيست ترک را، که در جريان ناآرامی های دانشجويي غرب ترکيه به شدت راديکاليزه شده بودند، به ارودگاه های فلسطينی فرستاده بود. البته چند سال بعد بسياری از اين دانشجويان، که با الهام از شورش های 1968 پاريس خود را «شصت و هشتی» می ناميدند، با استفاده از عفو عمومی دولت ترکيه به کشور خود بازگشتند؛ اما عناصر راديکالتر در اردوگاه ها باقی ماندند و ماجراجويان جديدی همچون اوجلان نيز به آن ها پيوستند.
البته حافظ اسد، ديکتاتور سوريه، محتاط تر از آن بود که اجازه دهد گروه های پرجمعيتی از اين رزمندگان از مرزهای کشورش وارد ترکيه شوند. اما اوجلان در اين ميانه راهی پيدا کرد تا نيروهايش را از طريق شمال عراق به داخل ترکيه گسيل دارد. در آن زمان، طايفهء «بارزانی»، در شمال عراق، با رقيب عرب حافظ الاسد، يعنی ديکتاتور عراق ـ صدام حسين ـ در حال جنگ بود. اوجلان خود را به بارزانی قلمدنزديک کرد اما، هنگامی که بارزانی ها در برابر نيروهای عراق عقب نشستند و به دعوت شاه ايران ـ که متحد اصلی آمريکا در منطقه بود ـ به آن کشور رفتند، اوجلان به صفوف رقيب بارزانی، يعنی جلال طالبانی، پيوست که قلمروی فعاليتش در جنوب شرقی منطقهء بارزانی واقع بود و هم از جانب سوريه و هم، به طور غيرمستقيم، از جانب شوروی حمايت می شد. اوجلان از همکاری با بارزانی و سپس طالبانی استفاده کرده و نيروهايش را از مرز مشترک عراق و ترکيه وارد اين کشور می کرد.
با فروپاشی حکومت شاه در 1979، امکانات تازه ای برای پ.ک.ک بوجود آمد. رژيم جديد اسلامی تهران به سرعت درگير مبارزه با شهروندان کرد خود شد و، از آنجا که ترکيه را متحد «شيطان بزرگ»، يعنی آمريکا، تلقی می کرد، به منظور ايجاد تفرقه در ميان کردها و، همزمان با آن، برای تضعيف ترکيه، پ.ک.ک را وسيلهء مناسبی يافت. آنگاه، پس از اين که تهران و دمشق جبهه متحدی را بوجود آوردند، رزمندگان پ.ک.ک اجازه يافتند تا از طريق ايران به داخل شمال عراق نفوذ کنند.
عاقبت پ.ک.ک توانست نخستين حملهء گستردهء خود به قوای ترک را در تاريخ 15 آگوست 1984 با گذشتن از مرزهای عراق و ترکيه سامان دهد. اين آغاز يک جنگ چريکی بلندمدت بود که به وسيلهء اوجلان از دمشق هدايت می شد. در اين جنگ تهيهء اسلحهء لازم از خارج ترکیه تأمين می شد اما اين کار بر بنياد کمک های مالی سلول هايي که پ.ک.ک در داخل ترکيه بوجود آورده و از ميان مردان کوهستان های شرق ترکيه عضوگيری می کرد بود بنا شده بود.
در اين جنگ ها بود که دولت ترکيه تصميم گرفت که، برای دهکده های اين منطقه و دفع حملات شورشيان پ.ک.ک، گاردهای روستايي بوجود آورد. با پيدايش اين گاردها، که از ميان کردها عضوگيری می کردند، شورشيان پ.ک.ک در دو جبهه در گير شدند؛ يکی عليه نيروهای ارتش ترکيه و ديگری عليه رقبای کردشان. جمعيت روستايي جنوب شرقی ترکيه هم در اين وسط گير افتاده بود.
دولت ترکيه دهکده هايی را که نمی توانست کنترل کند به زور تخليه می کرد. پ.ک.ک نيز به دهکده هايي که طرف دولت ترکيه را گرفته بودند حمله ور می شد و گارهای روستايي را همراه با زنان و بچه ها می کشت. آنگاه اوجلان فرمان سربازگيری گسترده ای را صادر کرد که بر اساس آن جوانان کرد بايد به اجبار به عضويت پ.ک.ک در می آمدند. مردان اوجلان دست به قتل معلمين، کارکنان مساجد، و حتی توزيع کنندگان روزنامه های سراسری ترکيه زدند و حدود 2000 ساختمان دولتی را، که شامل 250 مدرسه و 50 مرکز بهداشتی بود، از بين بردند و کليهء ماشين آلات صنعتی را ويران کردند. اين تخريب وسيع عمدی، که نيروهای امنيتی ترکيه را به نشان دادن واکنش وادار می ساخت، به اين خاطر انجام می شد که جمعيت محلی را هرچه بيشتر به سوی راديکاليزه شدن براند. ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |