|
بخش اول - مناطق کردنشين
شرق ترکيه در بهار زيباست. و همچنان که برف های فلات مرتفع آب می شوند دشت ها و کوهپايه ها در وفور گل های وحشی زندگی از سر می گيرند. پس از آن تراکتورها به شخم زدن زمين برای کاشتن گندم، جو و چغندر مشغول می شوند. اين فلات را کوه های بلندی محاصره کرده اند که در پشت شان، رو به سوی مشرق و در دامنهء کوه آرارات، درهء «آراس» قرار دارد که به خاطر رطوبت و گرمايش جای مناسبی برای کشت برنج محسوب می شود. در جنوب منطقه نيز درياچهء «وان» واقع است که مرکز اّگيرندهء فلات محسوب می شود و آسمان آبی را در خود منعکس می سازد. کمی پايين تر از آن، در شمال منطقهء آغازين بين النهرين، دو دره عميق دجله و فرات قرار دارند که در سراسر آن ها کشت پنبه جريان داشته و سدهای تازه ساخت آبياری آن مزارع را بر عهده دارند. در سراسر کوهپايه ها نيز درختان پسته و بادام پراکنده اند.
شهرهايي به کهنگی تاريخ، در قامت قرون وسطايي خويش، در سراسر اين منطقه پراکنده اند. محله های اين شهرها زيبا نيستند اما خيابان های وسيع، خانه های آپارتمانی و هتل های چهار و حتی پنچ ستارهء اين شهرها خبر از ثروتی تازه به دست آمده می دهند. هر شهر قابل ذکری دارای دانشگاه جديدی است که در محوطه ای وسيع و با ساختمان هايي سيمانی تاسيس شده اند. تعداد فرودگاه ها بيش از نياز خطوط هوايي است. ارتباطات از طريق زمينی و هوايي آنقدر مناسب اند که خط آهن ساخته شده در نخستين سال های تاسيس جمهوری ترکيه را به بيهودگی کشانده اند. جوامع مدنی محلی قوی و سرزنده اند، شهرداران به خواسته های انتخاب کنندگانشان پاسخ می دهند، و اتاق های بازرگانی که اغلب در ساختمان های جديد چشمگير مستقر ند سخت به فعاليت مشغولند.
اما فضای جهان سومی هنوز از اين منطقه رخت برنبسته است و می توان آن را بخصوص در مراکز کهنه و ويران شهری يافت؛ جايي که دختران اجازهء خروج از خانه ندارند و تفريح گروه های پسران پرتاب سنگ به اتومبيل ها است. همچنين آن را می توان در خانه های بدساخت دهقانان ساکن دهکده های به هم ريخته يافت که جاده هايی آسفالت نشده آن ها را به هم وصل می کند.
در حواشی شهرها ده ها هزار مهاجر روستايي ـ که بسياری شان به وسيلهء شورش ملی گرايان کرد از خانه و کاشانهء خود رانده شده اند ـ در زاغه ها و حلبی آبادها زندگی می کنند. جوانان بيکار اوقات خود را در قهوه خانه ها می گذرانند و، در عين جستجوی کار، دايماً به رفتن به جانب غرب ترکيه و حتی اروپا می انديشند.
مسافران گذری، که در هتل های مدرن شهرها اقامت کرده و به مغازه های شيک و پر از کالای محله های نوساز سرمی کشند، به راحتی فقری را که در گرداگرد اين مناطق محله ها موج می زند نمی بينند. اگرچه مالکان ثروتمند زمين، که برخی از آن ها تمام دهکده ای را صاحب اند، وجود خارجی دارند اما ديگر چندان نشانه ای از ثروت های بزرگ به چشم نمی خورد چرا که ثروتمندان منطقه به مغرب ترکيه مهاجرت می کنند تا بتوانند درآمد حاصل از املاک و شرکت هاشان در شرق کشور را در آنجا خرج کنند. حتی بخشی از پولی که به وسيلهء دولت در اين منطقه سرمايه گزاری می شود به راحتی راه خروج از منطقه را پيدا می کند.
شرق ترکيه دستخوش تغيير است. دولتمردان توانسته اند آن را در اقتصاد ملی کشور ادغام کنند اما هنوز، تا زمانی که شرق بتواند خود را به وضعيت غرب ترکيه و سواحل آن برساند، راه درازی در پيش است.
جغرافيا و تاريخ، هر دو، موجب حضور دائم سختی و مرارات در اين منطقه بوده اند. از جمله می توان به قرن های بلندی از جنگ های مرزی، برخوردهای بين قبايل، درگيری با دولت مدرن و سرکوبگر مرکزی، بيکاری گسترده، و نارضايتی فراوان اشاره کرد. و اين همه زمينهء مساعدی است برای نداوم جنگ های قبيله ای و بنيادگرايي های مذهبی و سياسی. در واقع، به موازات آن که غرب ترکيه به تدريج آرام و گاه به اصول اسلامی بی تفاوت می شود، شرق ترکيه خاستگاه رهبران مذهبی رسمی و غير رسمی کشور است. ايستگاه های بنزين کنار راه پر از تبليغ مسجدها و مراکز مذهبیهستند، اماکنی که با يک نگاه می توان مناره های آنها را در همه جا ديد که به شکل زننده ای رنگ سبز خود را به رخ می کشند ـ چيزی که در ترکيه غربی کمتر به چشم می خورد.
استان های منطقهء شرقی و جنوب شرقی ترکيه مناطقی فقير و عقب افتاده محسوب می شوند. طبق آمارگيری اکتبر سال 2000، 7/12 ميليون از جمعيت ترکيه، يعنی نوزده در صد کل جمعيت اين کشور، در اين دو منطقه ساکن اند، اما سهم آن ها در توليد ناخالص ملی صرفاً 4/8 در صد است. در آمارگيری سال 1994 ميانگين هزينهء خريد کالاهای خانگی در منطقهء مرمره، که شامل استانبول هم می شود، حدود 1200 دلار بود اما اين رقم در آناتولی شرقی صرفاً 177 دلار، و در منطقهء جنوب شرقی آن حدود 153 دلار بود. اين دو منطقه سکونتگاه های شهروندانی از ترکيه محسوب می شوند که دارای اصليت کردی اند. اما اين اصليت را نمی توان عامل مهم عقب ماندگی منطقه دانست.
در سراسر تاريخ مضبوط، کردها در کوهستان های واقع در بين فلات آناتولی و دشت های شمال بين النهرين و دشت های ايران ساکن بوده اند. قبل از فروپاشی امپراتوری عثمانی، کردها زير فرمان دو نفر بودند، يکی سلطان عثمانی که در استانبول حکومت می کرد و ديگری شاه ايران که در تهران بود. از آنجا که زبان کردی يکی از زبان های هند و اروپايي محسوب شده و با زبان فارسی همريشه است و اغلب کردها زبان فارسی را به عنوان زبان ادبی خود به کار می برده اند، کشيدن خط فارقی بين کردها و فارس های تحت فرماندهی شاه ايران ممکن نبود. اما از لحاظ مذهبی اين تفاوت وجود داشت که اغلب کردها سنی هستند و ايرانی ها شيعه اند. در داخل امپراتوری عثمانی، اين جدايي مشابهی بين سنی ها و علوی ها که يکی از فرقه های شيعی محسوب می شوند تفاوت های قومی را که در زبان و تا حدودی در آداب وجود دارد تحت الشعاع قرار می داد.
پس از پايان جنگ اول جهانی، بيش از سه ميليون کرد عثمانی، تبديل به بخشی از جمعيت کشور جديدالتاسيس عراق شدند و چند صد هزار نفرشان نيز به سوريه تعلق يافتند. اما اين دو کشور صاحب دو دولت عرب شده بودند که به هنگام اعطای استقلال، به وسيلهء انگليس ها در عراق و فرانسوی ها در سوريه قدرت را در دست گرفته بودند. کردهای جنوب قفقاز هم، که در قرن نوزدهم تحت تسلط روس ها بودند، در پی فروپاشی اتحادجماهير شوروی تبديل به شهروندان دو جمهوری مستقل آذربايجان و ارمنستان شده اند. به اين ترتيب، کردها اکنون در شش کشور منطقه پراکنده اند و بيشترين تمرکزشان نيز در ترکيه است.
ملی گرايان کرد اعتقاد دارند که کردها بازماندگان قوم باستانی «ماد» هستند که با «پارس ها»، يا «فارس ها» همريشه اند. حداقل چهار نوع زبان کردی وجود دارد که ملی گرايان کرد اصرار دارند آن ها را لهجه بخوانند، هر چند که به کاربرندگان اين زبان ها قادر به فهم يکديگر نيستند. بيشتر کردهای متولد ترکيه لهجه های مختلف زبانی به نام «کرمانجی» را به کار می برند. اما اقليتی از کردها که در غرب منطقهء کردزبان ساکن اند صاحب زبانی به نام «ديميلی» هستند که افراد بيرون از منطقه آن را «زازا» می خوانند. در حال حاضر هر دو زبان کرمانجی و زازا دارای گرامر و مشخصات استاندارد شده اند. در ترکيه، برای نوشتن اين دو زبان، از الفبای لاتين استفاده می کنند که مطابق تصميم بوجود آورندگان خط ترکی دارای علایم افزوده ای به برخی از حروف هستند. کردهای عراق که در جنوب مرز ترکيه ساکن اند نيز به زبان کرمانجی سخن می گويند. همچنين زبان ديگری به نام «سورانی» در بين آنها متداول است که به طور ساده «کردی» خوانده می شود. در مناطق شرقی و جنوبی اين منطقه برای نوشتن از حروف عربی استفاده می شود. در سال 2003 يک گردهمآيي وسيع از روشنفکران کرد کشورهای متعدد که در شهر ديار بکر ترکيه سامان يافته بود بيانيهء پايانی خود را در آن سه زبان کرمانجی، زازا و سورانی منتشر کرد.
کردها که، مثل فارس ها، در اصل زرتشتی بودند پس از فتح منطقه به دست اعراب که در قرن هفتم ميلادی اتفاق افتاد، رفته رفته مسلمان شدند. اما هنوز در ترکيه، عراق، و سوريه اقليت کوچکی از کردهای موسوم به «يزيدی» وجود دارند که خود را زرتشتی می خوانند اما مسلمانان منطقه آن ها را شيطان پرست می دانند. انجمن های اخوت اسلامی در بين کردهای ترکيه ريشه های قوی داشته و به خصوص بر سلسلهء سنی مذهب «نقشبنديه» تسلط دارند. اين سلسله در اصل در آسيای مرکزی بوجود آمد و شعبه ای از آن با نام «قديری» شناخته می شود.
تا همين اواخر، کردها مردمی قبيله ای و عشيره ای محسوب می شدند و در منطقهء سکونت شان شهری وجود نداشت. اما روسای عشاير کرد در شهرهايي همچون ديار بکر، ماردين و سيرت، در جنوب شرقی ترکيه، خانه های اربابی داشتند. جمعيت اين شهرها مخلوط بود از مقامات عثمانی، شهرنشينان عرب زبان، و ارامنهء ترک زبان. کردهای عشايری تنها برای فروش کالای خود و خريد مايحتاجشان به اين شهرها رفت و آمد می کردند. بدينسان، ساکن شدن کردها در شهرهای ترکيه روند جديدی محسوب می شود که اخراج ارامنه، بلافاصله پس از جنگ اول جهانی، آن را تسريع کرده است. پس از اين اخراج، کردها خانه های رها شدهء ارامنه را تصرف کردند و رفته رفته مشاغلی را که قبلاً به ارامنه تعلق داشت ادامه دادند.
ساختار اجتماعی کردها نيز ساختاری قبيله ای است. در گذشته، قبايل منفرد کرد کنفدراسيون هايي خودمختار را تشکيل می دادند که پيش از قرن نوزدهم مستقيما تحت آمريت عثمانی ها بودند، اما هنگامی که تمرکز نوع اروپايی بر قلمروی عثمانی حاکم شد واحدهای خودمختار کرد سرکوب شدند و رهبری جامعهء کرد از روسای قبايل به رهبران مذهبی منتقل شد؛ رهبرانی که بيشتر شيوخ سلسله های درويشی محسوب شده و اغلب بزرگ مالکان منطقه نيز بشمار می آمدند و به آن ها «آقا» گفته می شد.
در اواخر قرن نوزدهم، سلطان عبدالحميد دوم دست به ايجاد گروهان های سواره نظام کرد زد که فرماندهی شان با رهبران عشيره ای بود. اين گروهان ها را، که از مدل قزاق های روس اقتباس شده بودند، عطف به نام سلطان، «حميديه» می خواندند؛ اما هنگامی که گروه موسوم به «ترک های جوان» در عثمانی به قدرت رسيدند نام ديگری برای آن ها انتخاب شد. با آغاز دوران جمهوری نيز اين گروهان ها منحل شدند و همين کار يکی از دلايل نارضايتی کردها را فراهم ساخت. از رسميت افتادن اسلام ـ که مهم ترين پيوند بين سلاطين عثمانی و رعايای کردشان محسوب می شد ـ نيز به اين نارضايتی دامن زد و، عاقبت، کنترل دم افزای دولت مرکزی و اجباری شدن ماليات و سربازگيری اين نارضايتی را به اوج خود رساند. به خصوص که اين دو امر آخر کردها را از منابع درآمد خود محروم می ساخت. در عين حال، برقراری مرزهای تثبيت شده در پی جنگ اول جهانی، امکانات تازه ای را به شکل قاچاقچی گری برای آنها بوجود آورد.
جامعهء کرد هميشه جامعهء خشنی بوده است و حتی پس از شکسته شدن ساختار عشيره ای نيز دشمنی بين عشاير همچنان به جای مانده است. هنگامی که يک عشيره را بر روی زمينی اسکان می دادند زمين مزبور به عنوان ملک شخصی رييس عشيره، که اغلب در منطقه حضور نداشت، به ثبت می رسيد و مخالفت با اين مالکان بزرگ، به موازات مخالفت با دولت مرکزی، و همراه با ادامهء دشمنی های خانوادگی و قبيله ای، مجموعاً بر شعله های خشونت می افزود تا اينکه بالاخره، اين خشونت به صورت ايدئولوژی های سياسی مذهبی و سکولار وجه توجيه يافت. اسلام کردی و مارکسيسم کردی نسبت به معادل های ترکی شان ساده تر اما خونريزترند. شهروندان ترکی که دارای اصليت کرد هستند چيزی بيش از يافتن فرصتی برای گريختن از فقر نمی خواهند، اما در بين شان بنيادگرايانی که هميشه هم در اقليت هستند، به نسبت جمعيت، در مناطق کردزبان بيش از نقاط ديگر وجود دارند.
بهر حال، تجربه نشان داده است که سنت خشونت به سختی ماندگار است و روش های آموزشی مدرن نيز کمتر قادر به محو آن هستند. ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |