بخش پايانی فصل هفتم کتاب «ترک های امروز»
هنر و ورزش در ترکيه
نوشتۀ «آندرو مانگو»
ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو
نخستين اپرای مدرن ترکيه را «احمد ادنان سايگون» در 1934 تصنيف کرد. او اين کار را به خواست آتاتورک و برای اجرا در مقابل شاه ايران که به بازديد ترکيه آمده بود انجام داد. آنگاه، در دههء 1940، اپراخانهء دولتی ترکيه دست به روی صحنه آوردن اپراهای گوناگون شد. در اين جا نيز راهنمای کار همان «کارل ابرت» بود.
پس از جنگ دوم جهانی، اشراف زادهء فرانسوی، خانم نينت دو والووا، بنيان گذار بالهء دولتی ترکيه شد. در سال 1999 بيست و چهار برنامهء محلی و پنجاه و شش برنامهء خارجی اپرا و باله در شش سالن به روی صحنه رفت و آن ها را 250 هزار نفر تماشا کردند. در اين ميان تمايل مردم به تماشای آثار خارجی بيشتر بود.
البته در ترکيه نيز، مثل هر جای ديگر، باله و اپرا برای سليقهء اقليتی از مردم جالب است و در نتيجه برای ادامهء حيات خود به کمک دولت احتياج دارد. استاندارد اين برنامه ها بسيار بالاست و برای اجرايشان اغلب از کارگردانان و هنرپيشه های خارجی استفاده می شود. در اين اواخر کمک مالی به هنرها با مخالفت محافظه کاران اسلامی روبرو شده است. در سرآغاز قرن جديد نمونهء اعلای اين تفکر را می توان در گفتهء شهردار آنکارا، مليح گوگچک، يافت که اعلام داشت «اپرا به درد زير کمر می خورد».
آمدن تلويزيون، ساختن فيلم را در ترکيه متوقف نکرد، اما خود وسيله ای شد برای توليد کمدی های بی محتوا و ملودرام های کم خرج که سينمای ترکيه در آن تخصص داشت. در عين حال، کارهای مهم تري نيز ساخته شده است که معمولا از سبک رئاليسم اجتماعی نشات می گيرند. بهترين و شناخته ترين چهرهء سينمای ترکيه، که تنها فيلمساز شناخته شدهء اين کشور در بيرون از ترکيه می باشد، يولماز گونی (1937 -1984) است؛ هنرمندی از اهالی جنوب ترکيه که به خاطر عقايد سياسی اش به زندان افتاد و پس از آن يک دادستان را در حين دعوا به قتل رساند و عاقبت هم در تبعيد در فرانسه از دنيا رفت. در آنجا او را بعنوان يک سوسياليست کرد و نه ترک می شناختند.
سينمای ترکيه هم، مثل هر هنر ديگری، به شدت تحت تأثير فيلم های هنری خارجی ست که بهترين آن ها را هر ساله در فستيوال فيلم استانبول می توان ديد. در سال 2000 ترکيه دارای حدود 600 سينما بود که مجموعاً به هنگام نمايش فيلم های خارجی حدود 14 ميليون تماشاچی و برای فيلم های داخلی 3 ميليون نفر را به خود جذب می کردند.
علاقمندان جدی هنر آشکارا و عموماً از طبقهء متوسط مرفه می آيند. در عين حال جوانان با استعداد کشور نيز در محافل استانبول، آنکارا، و تا حد کمتری در ازمير يافت می شوند که مشتری ارکسترها، تالارهای موسيقی، سينماها، گالری ها، کتابفروشی ها، و نشريات هنری و ادبی هستند. خارجی هایي که در اين محافل رفت و آمد دارند نيز معمولاً دارای سطح بالايي از فرهنگ هستند.
اکثريت بزرگ ترک های ساکن مجموعه های ارزان قيمت آپارتمانی شهری و خانه های بيرون از محوطه های دانشگاهی مشتری تلويزيون، راديو، و روزنامه ها هستند. در اين ميان، تلويزيون مهمترين رسانه محسوب می شود و ترکيه در سال 2002 دارای 5 کانال دولتی و حدود 20 کانال خصوصی بوده است که همگی برنامه های سرگرم کننده و به خصوص مسابقات فوتبال را پخش می کنند.
بازی فوتبال از آغاز قرن بيستم در ترکيه رايج شد. در ابتدا سه باشگاه فوتبال در استانبول بوجود آمد با نام های «گالاتا سرای»، «فنرباغچه»، و «بیشيک تاش» که تا به امروز به کار خود ادامه داده اند. هر سهء اين باشگاه ها در ابتدا دارای بازيکنان آماتور بودند.
باشگاه گالاتاسرای که معلوم نيست چرا علاقمندانش از آن با عنوان «چيم بوم» ياد می کنند و رنگ های قرمز و زرد علامت آن است در ابتدا باشگاه دبيرستان سلطنتی ترکيه بود و آن را به تقليد از مدارس انگليسی و برای پيروزی در مسابقه با خارجی ها بوجود آورده بودند. امروزه اگرچه اين باشگاه، مثل آن دو باشگاه ديگر، حرفه ای شده است اما هنوز در ذهن مردم با اشرافيت پيوندی دارد. پيروزی باشگاه گالاتاسرای در سال 2000 با دريافت دو کاپ مهم ورزشی موجب شد که، در ميانهء يک بحران اقتصادی، مردم صاحب روحيهء بالايي شوند.
باشگاه فنر باغچه، که با رنگ های آبی و زرد بازی می کند، در اصل باشگاه محلی يک منطقهء ثروتمند در ساحل آسيايي ترکيه بود.
باشگاه بيشيک تاش، با رنگ های سياه و سفيد، در ابتدا يک باشگاه ورزشی محلهء متوسطی در پشت قصر دلما باغچه در ساحل بسفر بود. هنوز هم فوتبال دوستان مرفه اما با افکار عدالتجويانه به آن توجه خاصی دارند.
اين سه باشگاه در پايتخت عثمانی در روزهای جمعه و يک شنبه ـ که روزهای تعطيل مسلمين و مسيحيان بود ـ با يکديگر بازی می کردند. در سال 1923، يعنی در سالی که اعلام جمهوريت شد، فدراسيون ملی فوتبال و تيم ملی فوتبال اين کشور هم بوجود آمد. بازی فوتبال رفته رفته راه خود را به سوی آناتولی گشود و اين کار را از ازمير آغاز کرد.
ليگ فوتبال ترکيه در سال 1951 حرفه ای شد، زمين های بازی فوتبال گسترش يافتند و، برای جا دادن تماشاچيان رو به افزايش بازی ها، نوسازی شدند. در اين مورد به خصوص درآمد های ناشی از تبليغات و حق پخش بازی ها بوسيلهء تلويزيون ها به انجام پروژه ها کمک کرد. در استان های کشور نيز بازرگانان محلی نقش حامی باشگاه ها را بازی می کنند که در مورد اغراض بعضی از آن ها ترديدهايي وجود دارد.
در سال 2002 روزنامه ها گزارشاتی را منتشر کردند مبنی بر اين که گروه های مافيايي در بازی های فوتبال رخنه کرده و از يک سو نتايج مسابقات را تعيين می کردند و از سويي ديگر بساط شرط بندی و پولشويي را به راه انداخته بودند، و حتی مشوق دسته های اوباش بودند.
به هر حال، آنچه که در اصل سرگرمی اشراف استانبول بود اکنون سرچشمهء شورانگيز احساسات مردمی است که گاه موجب اغتشاش و شورش می شوند. يکی از مشکلات فوتبال ترکيه مسالهء داوران است که اگرچه اغلب آن ها از ارتش ـ که يک نهاد مورد احترام و اعتماد مردم است ـ به وام گرفته می شوند اما قضاوتشان همواره مورد اعتراض طرفداران تيم های بازنده است.
در سال 2000 فوتبال ترکيه با يک بدنامی قابل تاسف روبرو شد. به اين ترتيب که، به هنگام انجام مسابقه ای بين تيم های گالاتاسرای و ليدز يوناتيد در استانبول، دو تماشاگر انگليسی با چاقو به قتل رسيدند.
امروزه يکی از افتخارات فوتبال دوستان ترکيه آن است که اين کشور به جای استخدام بازيکنان خارجی اکنون بازيکنان حرفه ای خود را به تيم های مشهور اروپايي می فرستد. به خصوص که در سال 2002 تيم ترکيه توانست در جام جهانی برگزارشده در کره جنوبی مقام سوم را به دست آورد.
علاقمندی به يک تيم فوتبال می تواند پيوندی اساسی را بين ترک ها، کردها، و ساکنان جمهوری های ترک زبان شوروی سابق برقرار می سازد؛ و مقامات نظامی و غيرنظامی ترکيه نيز، که هميشه در جنوب شرقی اين کشور با کردها درگيرند، کوشيده اند تا از طريق حمايت تيم های شهرهايي چون «وان» و «ديار بکر» به آنها کمک کنند تا بتوانند در سطح ملی چهره نمايي نموده و اين پيوند را تقويت نمايند. اما اين که چنين اقدامی موجب همستگی ملی شده و يا باعث آن شده که بر دامنهء دشمنی های اقليت ها افزوده شود نکتهء ناروشنی است.
اکنون فوتبال همهء ورزش های ديگر را در ترکيه تحت الشعاع خود قرار داده و در مقابل کشتی که روزگاری ورزش ملی ترک ها محسوب می شد رفته رفته اهميت خود را از دست داده است. نقطهء اوج اين ورزش در سال 1948 پيش آمد که تيم ترکيه توانست در بازی های المپيک لندن صاحب 6 مدال طلا در وزن های مختلف کشتی شود. امروزه هنوز ورزش موسوم به «کشتی روغنی»، که در آن شرکت کنندگان بدن خود را با روغن زيتون چرب می کنند، ده ها هزار تماشاچی را به مسابقات ساليانه ای که در «کرک پينار» در منطقهء «تراس» ترکيه برگزار می شود جلب می کند.
همزمان با آنکه ورزش کشتی در ترکيه رو به افول داشت، اين کشور در وزنه برداری، به لحاظ درخشش چشمگير يک پناهندهء بلغاری، صاحب چندين مدال شد. اين ورشکار «نعيم سليمان اوغلو» (در اصل «سليمان اوف») نام داشت که در اوج سال های جنگ سرد تبديل به قهرمان ملی ترکيه شد.
ترک ها در سراسر تاريخ به عنوان اسب سواران درخشان ستوده شده اند. آتاتورک کوشيد تا اين سنت را حفظ کند و به اين خاطر دستور داد تا در بيرون آنکارا يک پيست اسب سواری ساخته شود که بعداً توسعه يافته و برای مراسم رژهء روزهای ملی اين کشور به کار گرفته می شود. اما در سال های اخير اسب دوانی محبوبيت خود را رفته رفته از دست داده است و ترک ها بيشتر يا مجذوب زمين های فوتبال هستند و يا انواع و اقسام شرط بندی ها و قرعه کشی ها. همچنين، اتهامات مربوط به تبانی و تقلب در زمينه اسب دوانی به اين ورزش لطمه زده است بطوری که يک بار تماشاچيان صندلی های ميدان اسبدوانی استانبول را به آتش کشيده اند.
کوشش های آتاتورک در زمينهء تشويق مردم به ورزش های ميدانی را جانشيان او ادامه دادند، هر چند که مسلمانان محافظه کار با اين ورزش ها مخالف بوده و آن را نوعی برهنه نمايي تلقی کرده اند که به خصوص به صورت رژهء ورزشکاران در 19 ماه می ـ که سالگرد ورود آتاتورک به آناتولی و شروع جنگ استقلال است ـ انجام می گيرد.
با اين همه، دولتمرد مسلمانی همچون «رجب تائپ اردوغان» در جوانی يک فوتباليست بسيار با استعداد محسوب می شد. البته او هم بعدها پذيرفت که خودش، با پوشيدن شلوار کوتاه فوتبال ـ که خلاف تحريم اسلامی برای نشاندادن بدن مرد محسوب می شود ـ مرتکب گناه شده است. با اين همه، وجود مردان دونده در شورت های ورزشی موجب آن نشد که «علی مفيد گورتونا»، جانشين اردوغان در شهرداری استانبول، که در مسابقات ماراتن سالانهء استانبول ـ که از طريق پل «بسفر» بين اروپا به آسيا انجام می شود ـ اعلام کنندهء شروع مسابقه نشود.
پيشاهنگی در پايان جنگ اول جهانی به ترکيه راه يافت. در ابتدا جمهوری ترکيه کوشيد تا پيشاهنگی تحت تاثير خارجی ها قرار نگيرد. اما در سال های اخير ارتباط های بين المللی در اين زمينه رو به افزايش داشته است.
ورزش های آبی همچون شنا، قايق رانی، ماهيگيری و شيرجه دير به ترکيه وارد شدند. آتاتورک خود يک شناگر پر حرارت بود و حامی مسابقات قايقرانی محسوب می شد. در سال های اخير رشد طبقهء متوسط ثروتمند ترکيه، که در سواحل دريای «آژه آن» و مديترانه دارای خانه هاي تعطيلاتی هستند، موجب شده که توجه به ورزش های دريايي رو به افزايش نهد.
امروزه در ترکيه سنت و مذهب موانع اصلی شرکت فعال جوانان در ورزش های ميدانی محسوب نمی شوند و مانع اصلی را بايد در کمبود امکانات برای اينگونه فعاليت های ورزشی جست. زمين های خوب شهری برای خانه سازی و دفاتر اداری به کار می آيند و در نتيجه در شهرهای بزرگ زمين های بزرگ بازی وجود ندارند و نظرها به سوی بازی هايي همچون بسکتبال و نت بال متوجه شده است که می توان آن ها را در زمين های کوچک و سالن های سرپوشيده نيز بازی کرد.
به هر حال، همپای ثروتمندتر شدن ترکيه می توان پيش بينی کرد که صحنهء ورزشی اين کشور نيز متنوع تر و زنده تر خواهد شد. به خصوص که اين کشور سرشار از استعدادهای محلی است. در سال 1999 آمار ملی ترکيه نشان داد که در اين کشور 5 هزار باشگاه ورزشی و 180 هزار ورزشکار فعال ـ که احتمالاً عضو تيم های ورزشی هستند ـ وجود دارند. بايد توجه داشت که اين اعداد شامل دوندگان، قايقرانان، و گلف بازان طبقهء متوسط که به خصوص در صحنهء اجتماعی استانبول به صورت چشمگيری حضور دارند نمی شود.
پايان فصل هفتم
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |