کتاب «ترک های امروز»
فصل سوم:
سال های پر کشاکش (1960 تا 1980)
قسمت هشتم:
بحران سياسی و اقتصادی ترکيه را فرا می گيرد
نوشتۀ «آندرو مانگو»
ترجمهء اختصاصی برای سکولاريسم نو
اغتشاشی که در ميان دانشجويان دانشگاه آغاز شده بود به سرعت به مناطق روستايي رسيد. و به اين ترتيب دشمنی ريشه دار نيروهای چپ و راست تبديل به اغتشاشی در ميان گروهای مختلف اجتماعی شد. در اين ميان، از ديد مبارزان سنی مذهب، عضويت در فرقهء اقليت علوی با چپ گرايي و حتی گرايش به بلشويسم همسان شد. در ماه دسامبر 1978 صد و پنج نفر که اکثر آن ها علوی بودند به وسيله ی جنگجويان سنی در شهر «قهرمان ماراش» کشته شدند و اجويت عليرغم ميلش ناچار به اعلام حکومت نظامی شد. اما قتل ها ادامه يافت. و در هشت ماهه اول سال 1980 حدود سه هزار قتل سياسی انجام گرفت. در ميان کشته شدگان مشهورترين قربانی که به نماد کشتگان آن سال تبديل شد عبدی ايپکچی سردبير ليبرال روزنامه مليت بود. يک تروريست شهرستانی به نام محمدعلی آگاچا متهم به قتل او شد. اما او موفق شد از زندان نظامی گريخته و به اروپای غربی برود. او همان کسی است که در ماه مارس 1981 به علت سوقصد نسبت به جان پل دوم پاپ کاتوليک ها در رم شهرتی جهانی يافت. او که به زندان مادام العمر محکوم شده بود عاقبت به ترکيه مسترد گشت. و پيش از آن که اعدام شود لغو اعدام در آن کشور او را از اعدام نجات داد.
اغتشاش در عين حال از دانشگاه هايي که عملا فلج شده بودند به دببريستان ها کشيد. مردم حتی به خاطر خواندن روزنامه ای که يک گروه با آن مخالف بود در خيابان کشته می شدند. اعتصابات گسترده، کارخانه ها را تعطيل کرد. در پی تاسيس کارگران مارکسيست در 1960 که در پی آن بخش انشعابی اين حزب کنفدراسيون اتحاديه های کارگران انقلابی (ديسک) بوجود آوردند. بعدها رهبران اين کنفدراسيون ترجيح دادند که تشکيلات خود را کنفدراسيون اتحاديه های اصلاح طلب بخوانند. بين اين کنفدراسيون و فدراسيون اصلی قديمی کارگری ترکيه رقابت عميقی وجودداشت. صاحبان شرکت های بخش خصوصی و به ويژه موفق ترين آن ها به وسيله ی رهبران دو تشکيلات کارگری که در افراط گری می کوشيدند از هم سبقت بگيرند قرار داشتند. کارگران ديگری که عضو اتحاديه ها نبودند و از لحاظ تعداد در اقليت قرار داشتند در اين ميان تبديل به يک طبقه ممتاز شدند. که آن را اشرافيت کارگری می خواندند. آن هم در زمانی که برای توده های جمعيت ترک شرايط اقتصادی سختی وجود داشت.
سياست های اقتصادی و خارجی بلند اجويت عملا قابل اجرا نبودند. و در همان زمان که رهبران اتحاديه ها بخش خصوصی را زير فشار قرار داده بودند، بلند اجويت و سليمان دميرل در کار تبذير منابع مالی عمومی با يکديگر رقابت می کردند. تورم که پس از غیرنظامی شدن حکومت در 1961 به تدريج رو به افزايش نهاده شده بود با دخالت مجدد نظاميان در 1973 شتای افزاينده تی به خود گرفت. در 1978 حدود پنجاه در صد به قيمت ها افزوده شد و سال بعد اين افزايش به هفتاد در صد رسيد. دميرل در رويارويی با کسر بودجه ای که به علت افزايش مرتب قيمت نفت وارداتی افزون تر می شد تصميم گرفت که از طريق ايجاد حساب های پر سود سپرده ارز خارجی را به کشور جلب کند. اما در زمانی که اجويت به قدرت رسيد اين سياست به مخاطره افتاده بود.
در واقع ترکيه در سپتامبر 1963 عضو وابسته اتحاديه اقتصادی اروپا شده بود. و قرار بود که پس از طی يک دوره ی جا افتادن تبديل به عضو کامل آن شود. اما اين امر از هر دو جانب مرتبا به تاخير می افتاد. حال آن که در همان زمان يونان به سرعت به سوی عضويت کامل اتحاديه حرکت می کرد. تقاضای عضويت اين کشور در جون 1975 به وسيله ی دولت محافظه کار کنستانتين کارا مانليس به اتحاديه اروپا داده شده بود. اما خودداری امريکايي ها از ممانعت از دخالت نظامی ترکيه در قبرس روابط يونان و امريکا را به سردی کشانده بود. در نتيجه يونان نيز همچون فرانسه از عضويت در سازمان ناتو کناره گرفت. عملی که البته برخلاف فرانسه بعدا در آن تجديد نظر شد. کارامانليس می کوشيد که به جای امريکا از نفوذ اروپا برای برقراری تعادل در قبرس استفاده کند. و در اين مورد رييس جمهور فرانسه ژيسکار دستن که دوست او بود کمکش می کرد. به هر حال تا سال 1975 ترکيه و يونان شانه به شانه هم در مسير عضويت در اتحاديه ی اروپا حرکت کرده بودند. برخی از مقامات اروپايي نشان داده بودند که به تقاضای ترکيه برای عضويت خوش آمد خواهند گفت. اما ترکیه در اين مسير به موقع اقدام نکرد.
در 1979 يونان به عضويت اتحاديه اروپا در آمد. سال قبل از آن بلند اجويت اعلام داشته بود که پيش بينی های مندرج در موافقت نامه های اوليه با اتحاديه اروپا عملا در راه توسعه ترکيه مشکل آفريده است. و دولت او خواهد کوشيد تا از اين که ترکيه زير دست و پای بازار مشترک خرد شود جلوگيری نمايد. پيشنهاد او آن بود که اتحاديه اروپا به مدت پنج سال شرايط گذاشته شده برای عضويت ترکيه را کنار بگذارد. و در عين حال هشت بيليون دلار به صورت کمک و اعتبار در اختيار آن بگذارد. اروپا به اين پيشنهاد وقعی نگذاشت و کس ديگری هم در اين زمينه اقدامی نکرد. ترکيه با افزايش قرض ها و از بين رفتن اعتبارات خارجی ديگر قادر نبود که هزينه ی خريد نفت مورد نياز خود را تامين کند. در زمستان 1979 تا 80 ترک ها مجبور شدند که در خانه های بدون گرما زندگی کنند. آسانسورها در آپارتمان ها از کار افتاد و حتی بيمارستان ها به انرژی برق لازم دسترسی کافی نداشتند. به زودی نه تنها برای خريد نفت بلکه برای انواع کالاهای خانگی از لامپ برق گرفتهتا روغن آشپزی، سيگار و حتی نمک صف های بلند تشکيل شد. بدينسان مديریت غلط اقتصاد قحطی های گوناگونی را بوجود آورده بود که حتی در طی جنگ دوم جهانی نيز سابقه نداشت. اکنون روشن بود که تنها مغرب زمين می تواند به کمک ترکيه بيايد. زکی کونر الپ، که يکی از دیپلمات های با تجربه ترکیه که در 1979 بازنشسته شده بود، طی گزارشی می نويسد: «ما به حمايت عملی، واقعی و فوری نياز داشتيم. به هر کجا که می شد دست تقاضا دراز کرده بوديم به اميد واهی از يکی به ديگری روی می کرديم اما در پايان کار به سوی در نخستی که برويمان بسته بود باز گشتيم. اين در نه از آن کوبا بود و نه مکه و نه مسکو، بلکه به مغرب زمين تعلق داشت».
بدين ترتيب اعتقاد پر حرارت اجويت برای اين که ترکيه يکی از اعضای جهان سوم و کشورهای عدم تعهد باشد اقتصاد ترکيه را به زانو در آورد و او در سپتامبر 1979 هنگامی که در پنج انتخابات ميان دوره ای و سپس در انتخابات مجلس سنا، شکست خورد هزينه ی اين اشتباه را پرداخت. در پی استعفای او سليمان دميرل که اکثريت مجلس را نداشت تنها به وعده احزاب دست راستی برای حمايت از او دولت را تشکيل داد.
ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |