بازگشت به خانه  |   فهرست الفبائی نام نويسندگان    |   فهرست کليهء مقالات   |

درد اهل ذمه

نگرشی بر زندگی اجتماعی اقليت های مذهبی در اواخر عصر صفوی

نوشتهء يوسف شريفی

آرشيو کتاب

 

فصل نهم

دیهء اهل کتاب ـ نابرابری انسان ها

بخش 10

زرتشتیان و  مشروطیت

 

نقش اقلیت های مذهبی در طول انقلاب مشروطیت و برقراری آن یکسان نیست، یهودیان ایرانی نقش بسیار کم رنگی در این انقلاب داشتند و شاید به توان گفت اصلا نقشی نداشتند. موارد نادری از فعالیت مستقیم یهودیان ایرانی در انقلاب مشروطیت وجود دارد، حبیب لوی از پیوستن دو تن از جوانان یهودی تهرانی به انقلابیون گیلان اشاره می کند. او می نویسد که یکی از آنان حاجی داود ابراهام یعقوب پرفروش بود که به شغل خیاطی اشتغال داشت وسخنوری قابل بود که برای سربازان سخن می گفت. او مورد توجه سپهسالار تنکابنی بود. دیگری جوان هفده ساله ای به نام عزیز آشر ربی رحمیم بود که به روسیه سفر کرد و در مراجعت از آن جا، در رشت به اتقلابیون مشروطیت بر خورد می کند و به آنان می پیوندد.([1])     

ارمنیان بیشتر از راه جنبش های چپ و مبارزات نظامی در برقراری مشروطه همکاری کردند.([2]) گروه زیادی از جوانان ارمنی با برداشتن اسلحه به صفوف مشروطه خواهان پیوستند. یپرم خان ارمنی یکی از نظامیان مشروطه خواه بود که از لحاظ نظامی نقش قابل توجهی در انقلاب ایفا کرد، هم او بود که پس از خاتمه استبداد صغیر و فتح تهران، به سمت رییس شهربانی تهران گماشته شد.

در این بخش هدف بر آن است که اصول آزادی و برابری در رابطه با اقلیت های مذهبی در انقلاب مشروطه مورد بررسی قرار گیرد و انقلاب مشروطیت از لحاظ فکری و نگاه به انسان و حقوق بشر بررسی گردد. بنابراین در این بخش توجه بیشتری به نقش زرتشتیان در این انقلاب می شود، چون زرتشتیان از طریق فعالیت های سیاسی، سعی بسیاری برای تامین حقوق مساوی با مسلمانان، برای اقلیت های مذهبی ایرانی به عمل آوردند. آنان ارتباط های مستقیمی با رهبران فکری وسیاسی مشروطه داشتند و در پاره ای از موارد در وضع برخی از مواد قانون اساسی نقش موثری داشتند. زرتشتیان از لحاظ سیاسی نقش بسیار فعالی را در این نهضت بازی کردند.

زرتشتیان مانند یهودیان در دوران صفویه و قاجاریه متحمل نامردمی های بسیاری شدند. تبعیض و آزار بسیاری در مورد آنان انجام گرفت. موارد بسیاری از قتل عام های آنان را در این دوران می توان مشاهده کرد. قتل و عام هایی که در اکثر موارد دستور آن از طرف دولتیان و یا فتوای آن از سوی علما صادر می شد، در این گونه موارد هیچ گونه مجازاتی را برای قاتلان وجود نداشت و اگر مسلمانی شخص غیر مسلمانی را یه قتل می رساند، مجازات نمی شد و حد اکثر می باید دیه مقتول را پرداخت می کرد. در بسیاری از موارد، دیه هم پرداخت نمی شد. تاریخ از موارد بسیاری حکایت می کند که زرتشتیان را به قتل رساندند و یا آنان را مجبور کردند که به زور مسلمان شوند. در بسیاری از موارد مشاهده می شد که زنان و کودکان آنان را می ربودند و آنان را مجبور می کردند مسلمان شوند. در اواخر عصر قاجاریه با اینکه چند سالی بود که زرتشتیان از پرداخت جزیه معاف شده بودند ولی مواردی مشاهده می شد که از آنان خواسته شده است که دوباره جزیه را پرداخت کنند. نجس شمردن زرتشتیان هم از دیگر مشکلاتی بود که آنان طی قرن ها پس شروع عصر صفوی با آن روبرو بودند.

          بهترین شرحی را که موقعیت اجتماعی و حقوقی زرتشتیان را در آن زمان توصیف می کند، نوشته میرزا ملکم خان است که از زبان ملا بهرام گبر بیان می کند. میرزا ملکم خان می نویسد، روزی در جلسه ای که عده ای از مسلمانان و ملا بهرام در آن حضور داشتند، ملا بهرام زبان به شکایت می گشاید که:

"در یزد، کرمان بچه های ما را تمام کردند، نه بس بی مواخذه کشتند. به این طورها ماندن گبر در یزد و کرمان ممکن نیست، مگر اینکه حکم شاهنشاهی این باشد که هر که گبری را بکشد، عوضش هر که قاتل است بکشند."

این پیشنهاد ملا بهرام که اگر مسلمانی، زرتشتی را کشت باید کشته شود، آن قدر عجیب بود که باعث خنده حضار شد. چگونه می توان مسلمانی را به جرم قتل زرتشتی قصاص کرد؟. زرتشتیان طبق طبقه بندی انسان ها در فقه شیعه در ردیف انسان های درجه سوم قرار داشتند و نمی توان مسلمانی را به جرم کشتن آنان کشت ویا قصاص کرد. حداکثر می توان قاتل را 800 درهم نقره جریمه کرد.

میرزا ملکم خان از راه دیگری وارد می شود، چون ناصرالدین شاه زرتشتیان را رعیت خود خطاب کرده و از آنان حمایت کرده بود، او این گونه از زبان ملا بهرام گبر به ناصرالدین شاه نامه می نویسد:

" مطیع اسلام حرفی با احکام و قوانین شرع نداریم و مطیع و منقادیم، می خواهیم بدانیم، تمرد و مخالفت رای پادشاه، تبعید وسیاست لازم دارد یا نه، معلوم است دارد. اگر کسی مجوس را بکشد و به این واسطه خلاف رای شاه به عمل آورد تنبیه آن چیست؟."

پس از ارسال این نامه ناصرالدین شاه فرمان داد که: "هرکس مجوسی را به قتل برساند بلادرنگ او را مغلول [در غل وزنجیر] به تهران بفرستند تا پادشاه حق خود را از او وصول نماید."([3]) پس از صدور این فرمان زرتشتیان یزد و کرمان تا حدودی آسوده شدند.

با شروع نهضت مشروطیت، زرتشتیان که طی قرن ها رنج ها و نامردمی های بسیاری را تحمل کرده بودند، جذب این نهضت شدند. بارقه امیدی در دل هایشان برافروخته گشت. آنان به شعار آزادی، برابری و برادری مشروطه خواهان دل بستند. آن ها مشاهده می کردند که مشروطه خواهان با نگاه دیگری به آن ها می نگرند. نگاهی که پس از قرن ها برای آنان تازگی داشت. از دید مشروطه خواهان تمام ایرانیان چه مسلمان و چه غیر مسلمان آزاد، برابر و برادر بودند.

چند سالی پیش از شروع انقلاب مشروطیت، در دوران ناصرالدین شاه، زرتشتیان کرمان انجمن «ناصری زرتشتیان کرمان» را با کمک پارسیان هند پایه گذاری کرده بودند. این انجمن نقش فعالی در احقاق حقوق زرتشتیان ایفا می کرد. انجمن مشکلات، مسائل و آزارهایی را که به زرتشتیان وارد می شد را به طور  مستقیم به ناصرالدین شاه و یا مقامات دولتی گزارش می کرد و از آنان کمک می خواست. در نامه هایی که می نوشتند آنان در خواست های خود را هم عنوان می کردند.([4])

زرتشتیان در پس پرده نقش بزرگی را در برقراری مشروطیت ایفا کردند. روزنامه حبل المتین توسط مویدالاسلام در کلکته هند از سال 1311 قمری / 1893 میلادی شروع به انتشار کرد. این روزنامه نقش بزرگی در روشن شدن افکار عمومی ایرانیان بازی کرد. زرتشتیان کمک های مالی در اختیار مویدالاسلام قرار می دادند تا او بتواند روزنامه خود را به طور مرتب منتشر کند. یحی دولت آبادی اشاره می کند که "مدیر حبل المتین همه گونه استطاعت دارد که با منتشر نشدن نامه او در ایران اداره را تعطیل ننموده."([5]) زرتشتیان پنجاه شماره از این روزنامه مشترک شدند و پول آن را پرداخت کردند و.از مویدالاسلام خواستند که روزنامه ها را برای آن ها به ایران ارسال دارد.([6]) زرتشتیان مشکلات و مسائلی را که با آن در ایران روبرو بودند را در نامه هایی برای این روزنامه ارسال می داشتند و روزنامه نظرات آنان را منعکس می کرد.

هنگامی که به علت انتشار افکار آزادی خواهی، ورود روزنامه حبل المتین به ایران ممنوع شد، پارسیان نسخه های روزنامه ها را در داخل عدل های اجناس وارداتی از هند مخفی می کردند و به ایران می فرستادند، به این ترتیب این روزنامه در ایران توزیع می شد و به دست آزادی خواهان می رسید.

زرتشتیان برای برقراری مشروطیت کمک های مالی بسیاری انجام دادند. آنان به همین منظور شرکتی تشکیل دادند که مرکز آن در شهر یزد بود (سال 1273 شمسی). شرکت شعبه هایی هم در شهر های لندن وبمبی داشت. یک بخش از آن کمک ها مبلغ ده هزار تومان بود که در آن زمان مبلغ بسیاری بود، زرتشتیان در اختیار مشروطه خواهان گزاردند.([7]) هنگامی که مشروطه خواهان در جمادی الاول و جمادی الثانی سال 1324 / جولای و اگوست 1906 میلادی به مدت 29 روز در سفارت انگلیس بست نشستند، مخارج بست نشینان در این مدت بالغ بر سی نه هزار تومان شد که شش هزار تومان آن را ارباب جمشید پرداخت کرد.([8])  پس از خاتمه استبداد صغیر و برکناری محمد علی شاه، دوران مشروطه دوباره آغاز شد، در این زمان مجلس جشنی توسط ظهیرالدوله در محل انجمن اخوت برگزار شد، هدف این جشن جمع آوری پول برای کمک به خانواده های جان باختگان مشروطه و زخمی شدگان این رویداد بود. در این جشن ارباب جمشید و ارباب جهانیان کمک هایی کردند.([9])

زرتشتیان در تهیه اسلحه برای مجاهدان مشروطه نقش داشتند. در اواخر دوران قاجاریه تاجران زرتشتی در تجارت اسلحه دست داشتند، تفنگ به ایران وارد می کردند. در گزارشی که در کتاب وقایع اتفاقیه آمده است گزارش شده است که در 26 سپتامبر 1896 رستم گبر یکی از تجار زرتشتی، صندوق تفنگ وارد کرده است. در گزارش آمده است:

"رستم گبر یکی از تجار مجوس است، صندوق تفنگ مارتینی وارد گمرک خانه شیراز کرده بود مجیرالسلطنه و سرکار والا فرمانفرما مطلع می شوند. ده قبضه تفنگ سرکار والا فرمانفرما و پنج قبضه مجیرالسلطنه و دو قبضه باقرخان مدیرگمرک از مشارالیه گرفته تفنگ را مرخص می نمایند."([10])

زرتشتیان از امکاناتی که در اختیار داشتند استفاده می کردند و برای مجاهدین اسلحه تهیه می کردند. در گرماگرم انقلاب مشروطیت و پس از استقرار آن، هنگامی که امکان برخورد بین مجاهدین مشروطه خواه و محمدعلی شاه پیش بینی می شد خبری در روزنامه صوراسرفیل در تاریخ 11 جون 1908 انتشار یافت که حاکی از آن بود که تعدادی از تفنگ های دولتی به یکی از تجار زرتشتی فروخته شده است. درست دوازده روز بعد محمدعلی شاه مجلس شورای ملی را به توپ بست. در خبر آمده است که :

 

"خلاصه مکتوب شهری"

"در چندی قبل از ذخیره دولتی چهار صد قبضه تفنگ [ورندال] بلند قد خارج نموده وبه ..... تاجر پارسی فروخته اند، صاحبان هوش و ذکاوت می دانند آن فروشنده خائن کیست؟" ([11])

 

تجارت خانه های جمشیدیان و جهانیان تفنگ و اسلحه کمری را از راه بندر بوشهر وارد کرده و در بسته های پارچه و پنبه مخفی می کردند و به تهران و تبریز و رشت و اصفهان می فرستادند و بدین ترتیب اسلحه را در اختیار مجاهدان قرار می دادند.([12]) فریدون جهانیان هم کمک های مهمی از لحاظ تهیه اسلحه به مجاهدین کرد و سرانجام هم در راه مشروطه خواهی کشته شد.([13]) یحیی دولت آبادی هم به نقش زرتشتیان در تهیه و توزیع اسلحه برای مجاهدین مشروطه اشاره کرده است.([14])

فعالان زرتشتی در دوران مشروطیت بهای فعالیت هایشان را در پشتیبانی از مشروطیت و برقراری آن پرداختند. تعدادی از آنان جان خود را در این راه فدا کردند و به دست گروه های مخالف مشروطه به قتل رسیدند. از جمله زرتشتیانی که در دوران مشروطیت به قتل رسیدند از افراد زیر را می توان نام برد:

1.     ارباب فریدون زرتشتی، تاجر زرتشتی که در تاریخ 3 ذیحجه 1325 قمری / 6 ژانویه 1908 میلادی در تهران به قتل رسید.

2.     ارباب پرویز شاه جهان، مدیر تجارت خانه جهانیان که در ذیحجه سال 1324 قمری / فوریه 1907 میلادی در شهر یزد به قتل رسید.

3.     فریبرز، مستاجر یکی از مزارع ارباب پرویز شاه جهان .

 

بسیاری از فعالیت های مشروطه خواهان در داخل انجمن های شورایی که در نقاط مختلف کشور ایجاد کرده بودند، انجام می گرفت. این انجمن ها نقش اساسی در برقراری و حفظ مشروطه بازی می کردند.([15]) زرتشتیان خود اتحادیه زرتشتیان را در دوران مشروطیت ایجاد کردند و آنان در انجمن ایالتی کرمان عضو شدند.([16])  در تهران زرتشتیان به هیئت انجمن آذربایجان پیوستند. این انجمن یکی از فعال ترین انجمن های مشروطه خواهان بود که در دوران مشروطیت در برقراری آن و پس ازبرقراری مشروطیت در حفظ و نگهداری مشروطه، نقش اساسی بازی کرد. طی اطلاعیه ای که در روزنامه صوراسرافیل منتشر شد، پیوستن زرتشتیان به انجمن آذربایجان اعلام گردید متن اطلاعیه به صورت زیر است:

"پارسیان محترم تهران به تازگی داخل هیئت انجمن اتحادیه آذربایجان شده و جزو اعضای آن مجمع قرار گرفتند. عموم اعضای انجمن از این اتحاد ویگانگی برادران وطنی خود کمال تشکر و امتنان را دارند. و در همراهی و معاونت آنان تا همه مقام حتی با نثار جان حاضرند، و نیز از تمام اخوان اسلامی خویش تمنا و در خواست می نماید که بیشتر از بیشتر در اکرام و احترام این ملت قدیم محترم که یادگار نیاکان ایرانیانند به منتها درجه که وجدان و حس انسانیت حکم می کند بکوشند، و در نیک بد آنان خود را شریک و سهیم دانند. انجمن اتحادیه آذربایجان."([17])

این برای نخستین باری بود که پس از قرن ها گروهی از ایرانیان مسلمانان، زرتشتیان ایرانی را برادران وطنی خود خطاب می کردند و حتی حاضر بودند که برای همراهی و معاونت آنان جان خود را فدا کنند. به طوری که خواهیم دید، این انجمن برای مجازات قاتلان فریدون زرتشتی فعالیت ها کرد، تا جایی که توانستند قاتلان را به مجازات برسانند. پیوستن زرتشتیان به این انجمن ها و فعالیت های آنان هویت جدیدی به آنان داد، دیگر آنان انسان های درجه سوم محسوب نمی شدند و از ارزش برابر و مساوی با مسلمانان برخوردار بودند. زرتشتیان با تمام توانی که در حد خود داشتند، در برقراری مشروطیت اقدام کردند. شعار برادران زرتشتی از دیگر شعارهای مشروطه خواهان بود که روحانیون شیعه ضد مشروطه را خوش نمی آمد و آنان این شعار را مورد انتقاد قرار می دادند.

در مجلس جشنی که در روزهای جمعه 15 و شنبه 16 جمادی الثانی  سال 1325 / 26 و 27 جولای 1907، به مناسبت سالگرد اعلام مشروطیت صورت گرفت، زرتشتیان و ارامنه و یهودیان به صورت فعالی در آن جشن شرکت کردند، همراه با انجمن ها و سازمان های مختلف مسلمان، غرفه ها و طاقنماها در صحن مجلس ساختند و طاق نصرت ها بستند.([18]) غیر مسلمانان ایرانی با شرایطی برابر با مسلمانان در این جشن حضور یافتند. تفرشی در این مورد می نویسد:

" ….. مردم، جوقه جوقه، دسته دسته، وارد طاقنماها می شدند، شربت وشیرینی صرف و حرکت می کردند، خاصه در طاقنمای بنی اسرائیل، جمعیت خیلی زیادی از مسلمانان دیدم که آنجا به صرف چای و شربت [مشغول] هستند."([19]) 

این حضور برابر غیر مسلمانان ایرانی در مجلس جشن، به نگاه فقها خوش نمی آمد، در انتقاد به این واقعه آیت الله آخوند رستم آبادی در نامه ای که در تاریخ 26 جمادی الثانی سال 1325 / آگوست 1907 میلادی به علمای نجف می نویسد، از این رویداد شکایت می کند، او این گونه می نویسد:

"در شب جشن مجلس ..... بابی مشرب ها و طبیعی مذهب ها در جشن مزبور حاضر بودند و مخصوصا گبرها و ارامنه و یهود طاق ها بسته و مزین ساخته نشسته بودند و فرنگی ها همگی به حضرت آقایان حجج و علما اعلام حاضره موسسه این مجلس دست داده و تهنیت و تبریک می گفتند. بدین کلمه که زنده باد آزادی پاینده باد مشروطه در این جشن در سر طاق درب مجلس به خط جلی نوشته بودند که زنده باد برادری و برابری. در سر طاق فرقه مجوس در همان شب که شربت وشیرینی گذاشته بودند و مردم به صورت مسلمان نشسته و می خوردند([20]) به خط جلی نگاشته که زنده باد مساوات وهمی سرودند که زنده باد ملت زردشت. ای مسلمانان چشم اسلامیان روشن باد."([21])

با این که دوران مشروطیت آغاز شده و مجلس شورای ملی شروع به کار کرده بود، گروهی از فقها نمی توانستند اصل آزادی و برابری را هضم کنند، این دو شعار مشروطیت، هنوز برای آنان قابل قبول نبود. در جلسه ای که در ششم رمضان 1325 / اکتبر 1907 میلادی برای انتخاب نماینده دوم یزد در آن شهر تشکیل شده بود، گروهی از علما، طلاب، تجار و اصناف در آن شرکت داشتند. آقا سید یحیی که یکی از علمای سرشناس آن دوران یزد بود، او هم در این جلسه شرکت داشت، او نارضایتی خود، از برابری زرتشتیان و مسلمانان که پس از برقراری مشروطیت پیاده شده بود را اظهار می کند. اومی خواهد که موقعیت زرتشتیان یزد به همان صورت اسف انگیز دوران صفوی و قاجاریه نگاه داشته شود، او این تغییرات را بر خلاف شرع اسلام می پندارد. در صورت جلسه آمده که آقا سید یحی در انتقاد از تغییراتی که در وضعیت اجتماعی زرتشتیان یزد پیش آمده، چنین اظهار نظر کرده است:

"آقا سید یحیی:

من صریحا می گویم همان روز که ملا عبدالکریم([22]) به جهت وداع به محضر من آمده بود، آخرین کلمه حرف من با او این بود که به سلامتی بروید تهران و نگذارید زردشتی ها غالب شوند، زیرا می شنوم یکی از فصول قوانین مجلس مساله مساوات است، باید در یزد زردشتی خفیف و خوار باشد، بروید به تهران و به اهل مجلس حالی کنید که یزد سوای سایر بلاد ایران است. مثلا می شنوم در شهرهای داخله زردشتی ها سوار بر اسب و قاطر می شوند. البسه فاخر و الوان می پوشند، کلاه به سر می گذارند این کارها خلاف شرع است. زردشتی باید قبای کرباس (مله) بپوشد، عمامه کرباس (مله) به سر بگذارد اگر متمول باشد. ..... آقایان اوامر مجلس، مثل احکام نادرشاه افشار است،([23]) که به غلبه و غضب ایران را تصاحب کرد."([24])

 

قتل فریدون زرتشتی ؛

چالشی برای برابری انسان ها

فریدون پارسی یزدی یکی از تجار زرتشتی و از مشروطه خواهان فعال به شمار می رفت. او دارای تجارتخانه ای در تهران بود. فریدون در راه بر قراری مشروطیت فعالیت می کرد و پول و اسلحه به مجاهدین مجلس می داد.([25]) فریدون در تاریخ 3 ذی حجه 1325 قمری / 6 ژانویه 1908 میلادی / 17 دی 1286 شمسی در خانه خود به قتل می رسد. قاتلان شبانه به خانه او می روند و فریدون را جلوی چشم همسر و فرزندانش به قتل می رسانند، همسر فریدون را هم زخمی می کنند.

روزنامه صوراسرافیل خبر قتل فریدون را این گونه انتشار داد:

 

" تعزیت وتسلیت "

"9 ساعت از شب چهارشنبه گذشته، انوشه روان ارباب فریدون پارسی یزدی، مدیر تجارت خانه طهران جهانیان را که در حسن معاشرت و درست کاری و نوع خواهی مشهور خویش و بیگانه بود، یک دسته از اشرار که برای کشتن مشروطه خواهان ماموریت مخصوص داشته اند، با قمه وغداره آن جوان بیگناه را در خوابگاه خانه اش بی رحمانه در جلو چشم اهل و عیالش با چند زخم منکر که به سر و پهلویش زدند هلاکش نمودند و صاحبان وجدان و عموم ملت ایران را به منتها درجه که حس بشری درک می نماید، متالم ومتاثر نمودند. از این پیش آمد ناگوار اعضای اداره صوراسرافیل کمال هم دردی و اندوه و حزن را داشته و بواسطه اطمینان کاملی که به همم عالیه وهمراهی ملت داریم، به تمام پارسیان محترم دور و نزدیک تسلیت و قول صریح می دهیم که به خواست خدا در سایه مجلس مقدس شورا، عنقریب مرتکبین گرفتار و قصاص خواهند شد. انشاالله این عقیده راسخ، از قوه، به عمل می رسد."([26])

قتل فریدون، هیجان شدیدی را در بین مردم و مشروطه خواهان ایجاد کرد و همان طور که روزنامه صوراسرافیل قول داده بود، آنان خواستار دستگیری و مجازات قاتلان او شدند. بر خلاف رسم آن زمان که مسلمانان در مراسم ختم زرتشتیان شرکت نمی کردند، شمار بسیاری از مسلمانان در مجلس ختم فریدون شرکت کردند و احساس تاسف و همدردی خود را ابراز کردند. فردای آن روز گروه کثیری از مردم راه مجلس را در پیش گرفتند و خواستار مجازات قاتلان فریدون شدند.([27]) مشروطه خواهان ایران، انجمن پارسیان هندوستان و مجلس از دولت تقاضای مجازات قاتلان فریدون را می کنند. زرتشتیان در عریضه ای که به مجلس شورا می نویسند از قتل فریدون شکایت می کنند و خواستار آن می شوند که مجلس در این مورد رسیدگی کند.([28]) زرتشتیان در تهران و سایر شهر ها کارهای خود را تعطیل می کنند و خواستار دستگیری قاتلان فریدون می شوند.([29]) پس از تحقیقیاتی که انجام می شود، مشخص می گردد که قاتلان فریدون از غلامان شاهی هستند و به تحریک محمدعلی شاه این جنایت را انجام داده اند.([30]) در ضمن مشخص می شود که قاتلان فریدون همان کسانی هستند که چندی پیش واقعه میدان توپخانه را ایجاد کرده اند.([31]) قاتلان فریدون شناسایی و توسط عدلیه دستگیر می شوند.

در مورد مجازات قاتلان فریدون بر خورد عقیده عظیمی بین مشروطه خواهان از یک سوی، که خواهان اعدام قاتلان فریدون بودند و روحانیون شیعه از سوی دیگر در می گیرد. فریدون یک زرتشتی بود و طبق طبقه بندی انسان ها در فقه شیعه، در ردیف انسان های درجه سوم قرار داشت. طبق قوانین فقه شیعه نمی توان مسلمانی را به جرم قتل زرتشتی مجازات کرد. حداکثر مجازات می توانست پرداخت دیه باشد. مشروطه خواهان، انجمن ها، مجلس، انجمن پارسیان، کوتاه نمی آیند و مجازات قاتلان فریدون را در خواست و پیگیری می کنند.

پس از دستگیری قاتلان فریدون، مردم و ناطقین مشروطیت هر روزه مجازات آنان را درخواست می کنند. پارسیان (زرتشتیان) از چندی پیش به انجمن آذربایجان در تهران پیوسته بودند. این انجمن یکی از فعالترین انجمن ها در دوران مشروطیت بود.([32]) در روز 24 ذی حجه سال 1325 / 27 ژانویه سال 1908 مجمع عمومی انجمن آذربایجان تشکیل می گردد. در این جلسه که قریب به هزار نفر در آن شرکت کرده بودند، دادخواهی همسر فریدون خوانده می شود و حاضران به شدت تحت تاثیر قرار می گیرند. در این جلسه دو لایحه برای مجازات قاتلان تهیه و به وزارت عدلیه و حکومت ارسال می گردد. بیست نفر از اعضای انجمن انتخاب می شوند که این دو لایحه را به دست مقامات برسانند و آن را پی گیری کنند. افراد منتخب انجمن، ماجرا را پی گیری می کنند.([33])

یحیی دولت آبادی می نویسد که از مجتهدان مجلس در خواست می شود که مجازات قاتلان را تعیین کنند. سید عبدالله بهبهانی اظهار می دارد که مجتهدان در بیرون از مجلس تصمیم گرفته اند که محکومان را شلاق بزنند و سپس به مدت ده سال در قلعه کلات زندانی کنند. یحیی دولت آبادی مامور می گردد که صورت حکم را بنویسد. او صورت حکم را می نویسد و اعضای هیئت روحانی مجلس آن را امضا می کنند و برای اجرا به وزیر عدلیه می فرستند.([34])  نکته جالبی که در صدور حکم این مجازات به نظر می رسد آن است که چون قاتلان فریدون همان کسانی بودند که واقعه میدان توپخانه را ایجاد کرده بودند، روحانیونی که حکم مجازات قاتلان را صادر می کنند، قاتلان را به جرم قتل فریدون زرتشتی مجازات نمی کنند، بلکه حکم مجازات آنان، به علت ایجاد بلوای میدان توپخانه و قتل و زخمی کردن مردم مسلمان  صادر می شود.

روز دوشنبه آخر ذی حجه سال 1325 / سوم فوریه سال 1908 قاتلان را به وزارت عدلیه می آورند و جمعیت زیادی در آن روز در عدلیه حاضر می گردند. به هر یک از محکومان سیصد ضربه شلاق می زنند و به گردن هر یک از آنان زنجیر می بندند و آنها را برای زندانی شدن به قلعه کلات در خراسان می فرستند.([35])

آن چه که تاریخ نشان می دهد آن است که پس از قرن ها، حد اقل از شروع عصر صفوی تا آن روز، این اولین باری بود که مسلمانانی را برای قتل یک زرتشتی مجازات می کردند. کسروی این مجازات را نمونه پیشرفت مشروطه می داند. او در تاریخ مشروطه می نویسد:

"اگر چه این کیفر کشندگان فریدون به هواداران کیش شیعی بسیار بر خورد و این که به کیفر کشته شدن یک زرتشتی به تن نه تن شیعی تازیانه زنند، به گردن آنان گران افتاد و یکی از داغ های دل هاشان همین می بود. لیکن روی هم رفته از این کیفرها نتیجه های نیکی به دست می آید."([36])  

اجرای این حکم به مذاق گروهی از روحانیون شیعه به سرکردگی شیخ فضل الله نوری خوش نمی آید و بر آنان سخت گران می آید. آنها از اجرای آن حکم به شدت انتقاد می کنند. شیخ فضل الله نوری روحانی ضد مشروطه از اجرای این حکم شکایت می کند، او معتقد است که با انجام این مجازات، قانون قصاص اسلامی نقض شده است و آن نقض را ستمی بر مسلمانان می پندارد. او در انتقاد از این مجازات می گوید:

"..... وکفایت می کند در این باره ذکر ستم مسمی به عدلی، که در فقره مجازات و ریخته شدن خون و قتل یک زردشتی صادر شد. مقصود این است در باب اعمال خلاف شرع مشروطه خواهان، ذکر این نمونه بسنده است که آنان به نام عدل، ظلمی نقض قانون قصاص اسلامی مرتکب شدند وقاتل مردی زردشتی را به قتل رساندند."([37])

در رساله تذکرة الغافل منسوب به شیخ فضل الله نوری هم از این مجازات به شدت انتقاد شده است. در این رساله آمده است:

"اگر مساوات نبود به عنوان سر سلامتی وتحبیب به خانه کفار نمی رفتند و آن کلمات کفر آمیز در منبر نمی گفتند. اگر مساوات نبود آن زنادقه چند نفر مسلم را به لوث قتل یک نفر گبر با سوء حال نمی کشتند."([38])   

         

برابری انسان ها بدون درنظر گرفتن دین آنها، مشکلی نبود که درک آن فقط برای روحانیون مخالف مشروطه مشکل باشد، بلکه این مشکل حتی برای روحانیون مشروطه خواه هم وجود داشت. تضاد احکام دین و اهداف اصلی مشروطه خواهان که آزادی و برابری تمام انسان ها بود، سردرگمی و گیجی عجیبی را در روحانیون مشروطه خواه هم ایجاد کرده بود. هر یک از آنان حاضر بودند تا نقطه ای جلو بیایند، ولی نمی توانستند از خط قرمز خودشان بگذرند. هیئت روحانی مجلس، حکم مجازات قاتلان فریدون زرتشتی را مستقیما برای قتل فریدون صادر نمی کند. مثال دیگری که در رابطه با قتل فریدون روی داد، واقعه ای است که حسن رشدیه در آن درگیر بود، این واقعه، دیدگاه این روحانی مشروطه خواه را مشخص می کند. شرح این واقعه در این جا آورده می شود. حسن رشدیه در جناح روحانیون مشروطه خواه مذهبی بود.([39]) او از جمله کسانی بود که از تساوی حقوق مردم دفاع می کرد. او هم دچار این سرگردانی فکری بود و نمی توانست تساوی حقوق و برابری انسان ها را بدون درنظر گرفتن دین آنها بپذیرد و تضاد آن را با احکام دین اسلام می دید. پس از واقعه چوب خوردن قاتلان فریدون، حسن رشدیه، نامه ای به شریف کاشانی تاریخ نویس دوران مشروطیت می نویسد و در آن از معجزه اسلام سخن می گوید. شریف کاشانی می نویسد:

"عصر امروز، ..... [پس از چوب زدن قاتلان فریدون] جناب مستطاب مآب، حاجی میرزا حسن رشدیه در باب چوب زدن قاتلین فریدون شرحی مرقوم داشته، بجهت داعی فرستاده که در واقع موجب حیرت است. خیلی به موقع دید، که در تاریخ ثبت و ضبط شود. چون فقره ای تازه و شنیدنی است. [رشدیه] مرقوم فرموده اند: ..... امروز دیدم که جمعی را در عدلیه به جرم قتل فریدون چوب می زنند. یعنی از استنطاق به مقصود نرسیده، به استعمال شلاق پرداخته اند. لازم دیدم که یکی از معجزات حقیقت اسلام را به جنابعالی که مورخ وقایع ایام این ملک هستید عرض کنم."([40])  

ماشاالله آجودانی از قول کاشانی می نویسد:

در همین ایام شاهزاده سالارالدوله([41]) که در عشرت آباد خانه نشین بود، وکالت نامه ای به رشدیه می دهد که یکی از دهاتش را بفروشد و پولش را به او برساند. مشتری های مسلمان ..... زیاده بر هفت و هشت و نه هزار تومان نمی خریدند ..... مگر غیر مسلم، که قیمت ها را بالا می بردند. یکی از همین غیر مسلم ها فریدون فارسی بود. آن قدر قیمت را بالا برد که دیگر مشتری نماند. شاهزاده هم عرصه را بر رشدیه تنگ می کند که زمین را به فریدون بفروشد و قباله را بنویسد. این ها بخشی از همان شرحی است که رشدیه در اختیار کاشانی گذاشته است. رشدیه سپس می نویسد:

"دوشب قبل [دو شب پیش از قتل فریدون] از شدت اضطراب خواب نکرده، با روح مقدس نبوی، ..... در مناجات بودم که یا رسول الله ..... فردای قیامت این مواخذه را از من خواهید کرد که: من هر یک ذرع مربع خاک ایران را، اقلا یک مسلمان به کشتن داده، این خاک را از زرتشتیان گرفته، به دست شما دادم. و تو به چه دلیل این همه اراضی را به دست زرتشتیان دادی؟ پس شرّ این آدم را از سر من رفع کن. بحمدالله صبح آن شب، خبر در شهر پیچید که فریدون ..... بدان تفصیل که می گویند، مقتول شده است. ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ([42])." ([43])

ماشالله آجودانی به درستی می نویسد:

"این جا دیگر شیخ فضل الله نوری و یاران او نیستند که از قتل فریدون فارسی مشروطه خواه، شادی می کنند. این رشدیه مشروطه خواه و رشدیه معارف پرور است که تناقض عمیق مشروطه ایرانی را در پنج سطر پایانی یک یادداشت یک صفحه ای، در سینه تاریخ به یادگار می نهد. حتی شکر خدای می گزارد که فریدون فارسی کشته شد و زمین فلان شاهزاده مستبد و دیوانه ولی مسلمان، به همان مشروطه خواه نامسلمان فروخته نشد." ([44])

به هر روی انجام این مجازات، قدم بزرگی بود که در دوران مشروطیت، در راه برقراری برابری ایرانیان برداشته شد.


 

[1]  - تاریخ یهود ایران حبیب لوی، جلد سوم، صفحه های 841 تا 843 .

[2]  - برای اطلاعات بیشتر از نقش ارمنیان در انقلاب مشروطیت، می توان به کتاب نقش ارامنه در سوسیال دموکراسی ایران، از خسرو شاکری، آرشاویر چلنگریان، تیگران درویش مراجعه کرد. این کتاب به کوشش محمد حسن خسروپناه توسط نشر وپژوهش شیرازه منتشر شده است.

[3]  - ملکم خان ، رساله کنسطیطوسیون : فصل نامه ایران نامه، سال نوزدهم شماره 1 و 2 ، زمستان 1379 و بهار 1380 صفحه های 210 و 211  ، به نقل از هما ناطق، درباره رساله کنسطیطوسیون، نشریه الفبا دوره جدید ، جلد پنجم زمستان 1363 . بخش هایی از متن این رساله در پیوست شماره 8 در انتهای کتاب آمده است.

[4]  - متن بخشی از این نامه ها را می توان در کتاب تاریخ  زرتشتیان کرمان، سروشیان، در صفحه های 37 تا 63 مشاهده کرد.

[5]  - حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، جلد اول، صفحه 281 .

[6]  - تاریخ زرتشتیان کرمان، سروشیان، صفحه های 71 تا 74 ، نامه شماره 252 و نامه شماره 253  این دو نامه در سال 1317  قمری حدود هفت سال پیش از برقراری مشروطیت، به مدیر روزنامه حبل المتین، موید الاسلام نوشته شده است.

[7]  - یکتایی . مجید : پیدایش مشروطه در ایران، تهران، اقبال، 2536 شاهنشاهی / 1356 شمسی، صفحه 111.

[8]  - جعفریان . رسول : بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، صفحه های 121 و 242 ، به نقل از بیانات حاج محمد تقی بنکدار که برای شیفته سردبیر مجله دانشمند بیان کرده است، مجله دانشمند شماره 190 صفحه 159.

[9]  - خاطرات ظهیرالدوله، صفحه 458.

[10]  - وقایع اتفاقیه ، گزارش های خفیه نویسان انگلیس : به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، انتشارات نوین، چاپ دوم 1362 ، صفحه های 552 و553 .

[11]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 31 ، پنجشنبه 11 جمادی الاول سال 1326 قمری /  11 جون 1908 میلادی، صفحه 6 .

[12]  - پیدایش مشروطه در ایران، یکتایی، صفحه 111.

[13]  - انجمن شورایی در انقلاب مشروطه، هما ناطق.

[14]  - حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، جلد دوم، صفحه 187 .

[15]  - برای مشاهده نقش اتجمن های شورایی در مشروطیت می توان به منابع زیر مراجعه کرد:

- انجمن شورایی در انقلاب مشروطه، هما ناطق.

- پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، منصوره اتحادیه، فصل پنجم، فعالیت انجمن ها و پایان کار مجلس، صفحه های 239 تا 262 . 

[16]  - انجمن شورایی در انقلاب مشروطه، هما ناطق.

[17]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 23 ، پنجشنبه 17 محرم 1326 قمری / 19 فوریه 1908 میلادی، صفحه 6 .

[18]  - مقاله شرح اولین سالگرد مشروطه ، ولد میرزا نصرالله تفرشی : به اهتمام محمد معینی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال نهم شماره 34 تابستان 1384 ، صفحه 240 .

[19]  - مقاله شرح اولین سالگرد مشروطه از تفرشی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، شماره 34، صفحه 246 .

[20]  - طبق فقه شیعه اهل ذمه نجس می باشند و مسلمانان نمی توانند با آنان دست دهند و یا از غذای آنان بخورند. دست دادن علما با غیر مسلمانان و خوردن شربت و شیرینی زرتشیان توسط مسلمانان، برای آخوند رستم آبادی قابل درک نبود. برای آگاهی های بیشتر به بخش طهارت ونجاست اهل ذمه در این کتاب مراجعه کنید.

[21]  - نامه آیت الله آخوند رستم آبادی به علمای نجف در مورد دلایل مخالفت با مشروطیت، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال دهم، شماره 38 ، تابستان 1385 ، صفحه 286 .

[22]  - شیخ عبدالکریم اولین نماینده یزد در مجلس شورای ملی بود. در لیست نمایندگان اولین دوره مجلس شورای ملی نام های شیخ عبدالکریم و عمادالاسلام به عنوان نمایندگان یزد آمده است. (منبع ادوار مجالس قانونگذاری در دوران مشروطیت، یونس مروارید، صفحه 54) 

[23]  - نادر شاه افشار هنگامی که به سلطنت رسید قدرت آخوند های شیعه را بسیار محدود کرد، موقوفات که منبع اصلی تامین درآمد های آنان بود را از دست آن ها خارج کرد. پس از پیروزی نادر شاه، "هفتادهزار از طلاب که از دولت ایران (زمان صفوی) مواجب می گرفتند، مواجب آن ها را نادر قطع کرد. روسای طلاب نزد او بنالیدند، که این ها لشگر دعا هستند، چرا باید سلطان نان آن ها را قطع کند و موقوفات آن ها را ضبط؟، نادر شاه گفت: وقتی شش هزار افغان بی سر و پا بر ایران و پایتخت ایران غالب شدند، دو کرور مخلوق اصفهان و صد هزار طلاب علوم چرا جواب شش هزار نفر افغان کون برهنه و دو هزار گبر بی سر وپا را ندادند.؟" (جامع المقدمات، دکتر باستانی پاریزی، صفحه 522 ، به نقل از تاریخ کرمان). مرتضی راوندی می نویسد: "به آسانی می توان دریافت که محرومیت علما از عوایدشان تا چه اندازه باعث خشم آنها شد." (تارخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، جلد دوم صفحه 442 ). به علت اقداماتی که نادر شاه، برخلاف منافع  روحانیون شیعه انجام داد، آن ها نظر مساعدی به نادر شاه ندارند.

[24]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 17 ، پنجشنبه 14 شوال 1326 قمری / 21 نوامبر 1908 میلادی، صفحه 4 ، صورت مجلس ونطق اهالی یزد برای انتخاب وکیل.

[25]  - حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، جلد دوم، صفحه 187 .

     - مشروطه ایرانی، صفحه 148 ، به نقل از واقعات اتفاقیه کاشانی جلد اول صفحه 157 .  

[26]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 20 ، تاریخ 11 ذی حجه 1325 قمری برابر با 14 ژانویه 1908 میلادی صفحه های 4 و5 .

[27]  - تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ملک زاده، صفحه های 515 و 516 .

[28]  - عریضه زرتشتیان در تاریخ روز شنبه ششم ذی الحجه 1325 / 9 ژانویه 1908 در مجلس خوانده شد. متن کامل این عریضه را می توان در کتاب مذاکرات مجلس اول، غلامحسین میرزا صالح، صفحه 553 مشاهده کرد.

[29]  - تاریخ مشروطه کسروی، صفحه 530 .

[30]  - حیات یحیی ، یحیی دولت آبادی، جلد دوم، صفحه 188 .

[31]  - واقعه میدان توپخانه که در تاریخ مشروطیت به نام کودتای نافرجام محمد علی شاه علیه مشروطیت هم خوانده شده است، بدین صورت بود که در 15 دسامبر 1907 میلادی / 24 آذر 1286 گروهی از مخالفان مشروطه و مجلس شورا، به سر کردگی شیخ فضل الله نوری در میدان توپخانه گرد می آیند و در آن جا چادر می زنند. شمار جمعیتی که در توپخانه جمع می شوند را یکهزار و پانصد تن نوشته اند. اوباشان از آن جا به سمت مجلس می آیند به طرف مجلس تیراندازی می کنند. تعدادی از آخوند های ضد مشروطه هم آنان را رهبری می کردند، از جمله آنان غیر از شیخ فضل الله نوری می توان از سید علی یزدی، میرزا ابوطالب زنجانی، ملا محمد آملی و ملا محمد علی رستم آبادی نام برد. محمد علی شاه هم از آنان پشتیبانی می کرد (تاریخ انقلاب مشروطه ملک زاده صفحه های 563 تا 571). در میدان توپخانه این علما سخنرانی هایی در مخالفت با مشروطه ایراد کردند، سید علی یزدی سوار توپ شد و در دشنام بر مجلس و مشروطگی داد سخن داد. آنان سعی داشتند مردم را بر ضد مشروطه تحریک کنند. شیخ فضل الله نوری در آن جا صریحا فتوا داد که:

"هر کس وکلای مجلس را بکشد، در این دنیا پادشاه و در آخرت خداوند عالم، جزای خیر خواهد داد.

..... دو نفر بیچاره را گرفتند کشتند، یکی از کشته ها را فورا شقه کرده به درخت آویختند خواستند نفت آورده آتش بزنند، شیخ فضل الشیطان [منظور شیخ فضل الله نوری است] مانع شده بود، که وحشیگری می شود. گویا کشتن و شقه کردن و مُثله نمودن وحشیگری نبوده است." (منبع: هما ناطق، در معرفی یک سند یا در مشروطه مشروعه، نوشته حاجی مرتضی مرتضوی، وکیل آذربایجان و نماینده اصناف و تجار در مجلس اول مشروطه، نشریه زمان نو شماره 3 صفحه های 38 تا 49).

فریدون آدمیت در مورد این واقعه می نویسد: جوان نگون بختی که به زبان اعتراض چیزی گفت، جانش را باخت. در جنون رفتار، جسد نیمه برهنه اش را به درخت آویزان کردند، چشمانش را به عنوان "چشم مشروطیت" با چاقو از کاسه درآوردند. اوباشان توپخانه به سمت مجلس تیراندازی می کنند و مشروطه خواهان ومردم در مقابله با اوباشان توپخانه در پیرامون مجلس گرد می آیند. این جمعیت را حدود ده هزار نفر تخمین می زنند. دسته مسلحی برای دفاع از مجلس از قزوین می آید. از کسانی که با پول و اسلحه به یاری مجلس و مشروطه خواهان آمدند، ارباب جمشید و فریدون پارسی بودند. (فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران جلد دوم – مجلس اول و بحران آزادی صفحه های 228 و 229 ). 

پس از مذاکراتی که مشروطه خواهان با شیخ فضل الله نوری انجام می دهند مخالفان مشروطه چادرها را جمع می کنند ومیدان توپخانه را ترک می کنند. کسروی می نویسد که همان اوباشان میدان توپخانه بودند که چند روز بعد فریدون زرتشتی را به قتل رساندند. (تاریخ مشروطه ایران کسروی صفحه 528 ) حبیب لوی در رابطه با این واقعه می نویسد:

 "در این موقع درباریان عده ای از قاطرچی ها و ارازل و اوباش شهر را تحریک کرده به مخالفت با مجلس مشروطیت برانگیختند و آنها در میدان توپخانه اجتماع نموده و با داد و فریاد و جیب بری و کشتن یک نفر می خواستند مشروطه خواهان را مرعوب سازند و مخصوصا قسمت مرکز و جنوبی شهر به دست این اوباش بود. این عده با چند نفر از ملا نما ها به محله یهودیان رو آورده [محله یهودیان در نزدیکی میدان توپخانه قرار داشت] از ملا ابراهام .... راب تهران تقاضا نمودند که بایستی در شهر با کلیه یهودیان به حرکت آمده و فریاد کنند که ما یهودیان مشروطه نمی خواهیم. ملا آبراهام و یهودیان که از آن دسته و محمد علی میرزا (محمد علی شاه) وحشت داشتند، انجام این تقاضا را به عنوان جمع نمودن یهودیان به فردا موکول کردند و شبانه دو نفر از جوانان یهودی را از بی راهه به پشت مسجد سپهسالار رفته و خود را به مجلس رسانده مراتب را به اطلاع زعمای آزادی خواهان رساندند و آنها چون می دانستند که یهودیان چاره ای ندارند، انجام این امر را موافقت کردند روز بعد عده ای از ریش سفید ها و جمعیت یهود را راه انداخته در حالی که ملا ابراهام در جلو آن ها بود، فریاد می کردند "ماامت موساییم مشروطه نمی خواهیم"، بعد روزنامه ای کاریکاتوری از یهودیان کشیده بود که یکی از اوباش چماق بر سر آنها نگاه داشته و می گفت بگویید، مشروطه نمی خواهیم، بمب توسری خواهیم، مشروطه نمی خواهیم." (تاریخ یهود ایران حبیب لوی، جلد سوم صفحه های 829 و 830 )

علی اکبر دهخدا در مورد حادثه میدان توپخانه مطلبی در نشریه صوراسرافیل شماره 21 می نویسد. او در مقاله چرند و پرند، با اشاره به واقعه توپخانه، هشدار می دهد که باید مواظب سید علی یزدی از علمای ضد مشروطه و یاران شیخ فضل الله نوری بود. در انتهای مقاله دهخدا اشعار زیر را می آورد:

دیگش سربار است                      بر توپ سوار است

توحید شعار است                        اسلام مدار است

با فرقه الواط                              همخوابه و یار است

در پیش دو چشمش                     مسلم سر دار است

گه غرق شراب است                    گه گرم قمار است

با آن خر نوری                           با حسن دبوری

گه عاشق دین است                      گه طالب یار است  (نشریه صوراسرافیل شماره 21 صفحه 8)  

[32]  - "در تهران انجمنی به نام انجمن آذربایجان تشکیل شد که بسیار تندرو بود. می گفتند دارای 2965 نفر عضو بود. رئیس آن اول مرتضوی و سپس تقی زاده بود. این انجمن با انجمن ایالتی آذربایجان از نزدیک تماس وهمکاری داشت. انجمن ایالتی آذربایجان در دوره استبداد صغیر، مرکز مقاومت علیه محمد علی شاه بود." (منبع: کتاب ادوار مجالس قانون گذاری در دوران مشروطیت، یونس مروارید، پای نوشته صفحه 127)

[33]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 22 ، تاریخ آخر ذی حجه 1325 قمری / سوم فوریه  1908 میلادی، صفحه 3 خبر اولین مجازات دوره مشروطیت.

[34]  - حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، جلد دوم، صفحه های 189 و 190 .

[35]  - روزنامه صوراسرافیل، شماره 22 ، تاریخ آخر ذی حجه 1325 قمری / سوم فوریه  1908 میلادی، صفحه 3 خبر اولین مجازات دوره مشروطیت.

[36]  - تاریخ مشروطه کسروی، صفحه 561 .

[37]  - رساله حرمت مشروطه، شیخ فضل الله نوری، رسائل مشروطیت، پای نوشته صفحه 158 .

[38]  - رساله تذکرة الغافل، منسوب به شیخ فضل الله نوری، رسائل مشروطیت، صفحه 180 . 

[39]  - حسن رشدیه را پدر مدارس ایران به سیستم جدید می دانند. رشدیه در سال 1305 قمری اولین مدرسه به سبک نوین را در محله ششکلان تبریز تاسیس کرد. با سیستمی که او ایجاد کرده بود با 60 ساعت تدریس دانش آموزان می توانستند خواندن و نوشتن را بیاموزند. تاسیس مدرسه و بیرون آوردن آموزش از انحصار ملایان و آخوندها به نظر آنان خوش نیآمد و حکم تکفیر او را صادر کردند و به تحریک ملایان و آخوند ها، طلبه ها به مدرسه رشدیه ریختند و نیمکت ها و تخته ها را شکستند و دبستان را بهم زدند (تارخ مشروطه کسروی صفحه 21). رشدیه به مشهد رفت مدرسه خود را در آنجا تاسیس کرد، ولی ملایان دوباره حکم به تکفیر او دادند و به مدرسه اش حمله کردند ومدرسه وخانه اش را غارت کردند، دست او را هم شکستند. رشدیه از پای ننشست و دوباره مدارسی  در تبریز و تهران ایجاد کرد، ولی هر باره به تحریک روحانیون، طلبه ها به مدارس او حمله کردند ومدارس را تخریب و تعطیل کردند. در دوران سلطنت مظفرالدین شاه وبا حمایت امین الدوله صدر اعظم او، رشدیه توانست چندین مدرسه تاسیس کند. با برقراری مشروطیت و کاهش قدرت ملایان، تعداد مدارس رشدیه در تهران به 26 واحد رسید. رشدیه در سال 1290 شمسی به استخدام وزارت معارف درآمد. رشدیه در سال 1323 شمسی وفات یافت. (مقاله آموزش الفبای صوتی با حسن رشدیه از شیرزاد عبدالهی، روزنامه شرق، شماره 301 ، 7 مهر 1383)

[40]  - مشروطه ایرانی، آجودانی، صفحه 484 ، به نقل از واقعات اتفاقیه در روزگار از شریف کاشانی صفحه 160 .

[41]  - ابوالفتح میرزا ملقب به سالارالدوله برادر کوچکتر محمد علی شاه بود، او چندی هم خیال سلطنت در سر داشت. سالارالدوله مدتی حکمران کردستان بود و درسال 1325 قمری با قوای دولتی مشروطه خواهان در نزدیکی نهاوند به جنگ پرداخت، ولی سپاه او در این جنگ شکست خورد. (تاریخ مشروطه کسروی، صفحه های 367 تا 370 ). در جمادی الاخر سال 1325 ، پس از تامین جانی که از سوی ظهیرالدوله حاکم همدان به او دادند، او به تهران آمد. پس از اتمام دوران استبداد صغیر و برقراری دوباره مشروطیت، محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد و به روسیه گریخت ولی پس از مدتی محمدعلی شاه برای تصرف ایران در سواحل بحرخزر پیاده شد، سالارالدوله برادر او هم در غرب ایران قیام کرد. دولت مشروطه برای دستگیری محمد علی شاه صد هزار تومان و برای دستگیری سالارالدوله بیست پنج هزار تومان جایزه نقدی تعین کرد. سالارالدوله در غرب ایران بنام خود سکه زد که روی آن نوشته شده بود "السلطان ابوالفتح شاه قاجار" . سالارالدوله مدتی کرمانشاه و کردستان را گرفت و از آنجا تلگرافی خود را شاه ایران خواند و از همدان با نیروی مجهزی عازم تهران شد ولی در 24 فرسنگی تهران از قوای دولتی مشروطه خواهان به سرکردگی یپرم خان ارمنی شکست سختی خورد و به عراق گریخت. دولت املاک او را توقیف کرد، ولی دولت روس او را تبعه روسیه دانست. سالارالدوله پس از فرار از ایران مدتی در سویس زندگی کرد. او در قیام شیخ خزعل به اهواز وارد شد ولی وقتی که شیخ به تهران فرستاده شد، سالارالدوله دوباره به اروپا گریخت ومدتی در مصر اقامت کرد. سالارالدوله در خرداد سال 1338 شمسی درگذشت. برای مطالعه جزییات اقدامات ضد مشروطه سالارالدوله، می توان به کتاب "مقدمات مشروطیت"، نوشته هاشم محیط مافی صفحه های 300 تا 320 و 344 تا 349 مراجعه کرد.

[42]  - "و (ای رسول) چون تو تیر افکندی نه تو بلکه خدا افکند"، بخشی از سوره انفال آیه 17 قران. ترجمه کامل این آیه بر مبنای ترجمه استاد قمشه ای چنین است: "(ای مومنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول) چون تو تیر افکندی نه تو بلکه خدا افکند که مومنان را به پیش آمد خوشی بیازماید که خدا شنوای دعای خلق و دانا (به مصالح امور عالم) است." این بدان معنی است که به گمان رشدیه، فریدون را مردم نکشتند و این خدا بود که فریدون را به دست مسلمانان به قتل رساند، تا املاک سالارالدوله را او نتواند خریداری کند و املاک همچنان در دست مسلمانان باقی بماند. رشدیه معتقد بود که خداوند دعای او را برای کم کردن شر فریدون، مستجاب کرده است.

[43]  - مشروطه ایرانی، آجودانی، صفحه 149.

[44]  - مشروطه ایرانی، آجودانی، صفحه های 149 و 150.

 

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630