مردهای صيغه ای يا مردهای تن فروش
اخيرا در نشريه ی شهرزاد نيوز، مصاحبه ای بود با يک پسر 28 ساله ی تن فروش تهرانی. حرف های اين جوان نشان می داد که موج تن فروشی مردانه نيز در ايران گسترش پيدا کرده و پسرها نيز با «رقم هايي دو برابر زن های تن فروش، يعنی بين 300 تا 600 هزار تومان برای هر سرويسی» وارد بازار فروش سکس شده و حتماً به زودی صيغه کردن مردها، يا فحشای مذهبی مردانه، نيز در جمهوری اسلامی آزاد شده يا خواهد شد.
البته اين مساله را سال هاست که مردمان ما می دانند. يادم می آيد پنج سال پيش به مناسبت تولد يکی از دوستانم تصميم گرفتيم که او را سورپرايز (غافلگير) کنيم. هر کسی پيشنهادی برای سورپرايز کردن او داد. و ناگهان خانمی از اقوام ايشان که در تهران زندگی می کرد و برای ديداری کوتاه به آمريکا آمده بود گفت «يکی از مردهايي را که استريپ تيز می کنند دعوت کنيم». تقريباً بيشتر ما شوکه شديم. و مايی که در کشوری زندگی می کنيم که بزعم بزرگان جمهوری اسلامی «در فساد و تباهی غوطه می خورد» به کسی که از کشوری می آمد که مومنان مذهبی بر آن حکومت می کنند معترض شديم.
اين خانم که زنی تحصيل کرده و ظاهراً معقول است ابرو بالا برد و گفت: «عجب امل هايي هستيد. الان در تهران اين يک مد است». و بعد هم رو کرد به من که: «شما چه می گويي که فمنيست هستی و اين همه از حقوق زنان دفاع می کنی؟ چطور مردها می توانند بروند و زن های خوشگل را تماشا کنند ولی زن ها نمی توانند حقوقی برابر داشته باشند و مردهای خوشگل رو ديد بزنن؟»
دوستان مقيم آمريکا همچنان مبهوت به خانم از راه رسيده نگاه می کردند و من گفتم: «اولاً خواهش می کنم شما هم مثل مسئولين جمهوری اسلامی فمنيسم و برابری حقوق زن و مرد را تا اين حد تنزل ندهيد. بعد هم آيا شما که به سبک مردمان زمان برده داری می خواهی بدن يک انسان را بخری امل هستي يا مايي که معتقديم خريد و فروش سکس و تن يک انسان، چه زن و چه مرد، نشانه ای از سقوط جوامع بشری است؟ ما معتقديم هيچ بدنی نيست که بی ارتباط با روان و ذهن انسان باشد، و آن که تن می فروشد در واقع بخشی از انديشه و ذهن خويش را نيز می فروشد و به همين خاطر است که قابل دلسوزی و ترحم است نه قابل تماشا و ديد زدن و لذت بردن».
و اکنون گويا، نه تنها استريپ تيز، بلکه تن فروشی و خريد سکس مردهای جوان نيز کارش در حکومت مذهبی بالا گرفته است و آن گونه که اين جوان تن فروش به مصاحبه کننده می گويد اين هم مساله ای نيست که تازگی داشته باشد. فقط تا به حال رسانه ها و شخصيت های اجتماعی از گفتن و بازتاب آن خودداری می کردند. شايد چون اکثر اين رسانه ها از سوی مردهای سردبير و با ذهنيتی مردانه اداره می شود و اين آقايان بهشان بر می خورد که اعتراف کنند در سرزمين ما تن فروشی مردانه هم هست. يا شايد هم صيغه را که چيزی جز فحشا و تن فروشی نيست خاص زن ها می دانند و فراموش می کنند که وقتی جامعه ای به خريد و فروش تن رو کند زن و مرد نخواهد داشت.
و اما نکته جالب ديگر اين مصاحبه آن است که حالا هم که درباره ی تن فروشی مردها گزارش تهيه شده، عکس زينتی مطلب عکس زنی تن فروش است!
استعمار محجبه
هفته ی پيش روزنامه های مذهبی ترکيه و برخی از رسانه های داخل ايران عکس با روسری ملکه ی انگلستان را، که برای ديدار مسجدی در ترکيه رفته بود، با سلام و صلوات منتشر کرده و ايشان را هم در ليست «خانم های محجبه» گذاشته اند.
يادم می آيد قبل از جمهوری اسلامی، و قبل از تبليغات ميليون ها ميليون دلاری سفارت خانه های ايران در کشورهای خارجی برای حجاب، و قبل از روسری سر کردن اجباری دختران و زنان کارمند و به نمايش گذاشتن آنها به عنوان نشانه هايی از اسلام و، به دنبال آن، برداشتن اجباری روسری از سر دختران مسلمان در فرانسه، وضعيت پوشش زن ها در غرب با هر مذهب و مرامی بسيار آزادانه و اختياری محسوب می شد و کسی را هم با کسی کاری نبود. علاوه بر اين، در مواقعی که هوا سرد بود روسری سر کردن زن های غربی هم مثل کلاه سر گذاشتن شان عادی بود. يا روسری سر انداختن کاتوليک ها و پيروان ديگر مذاهب وقتی به کليسايي، کنشتی، مسجدی می رفتند برای هيچ کس عجيب نبود.
نيز يادم می آيد که بارها و بارها همين خانم ملکه انگليس را با روسری ديده بودم و هيچ کجايي در دنيا به او «محجبه» نگفته بودند ولی حالا از آنجا که اين محجبه بودن هم شده نوعی تبليغات سياسی. يعنی چادر و روسری شده جزو تبليغات سياسی جمهوری اسلامی و فعالين سياسی تندروی مذهبی برخی از کشورهای خاورميانه ای، هر روسری و پوششی را به حساب خودشان می گذارند. يعنی، جمهوری اسلامی کاری کرده و راهی را گشوده که روزنامه های مذهبی ترکيه و برخی از روزنامه های داخل ايران بتوانند با سلام و صلوات عکس ملکه انگلستان را که برای ديدار مسجدی در ترکيه رفته، با روسری انداخته اند و عنوان محجبه را برای او به کار ببرند.
به هر حال، اين جماعت اسلامی بايد يادشان باشد که اگرچه کشور تحت فرماندهی خانم ملکه در طی قرن ها هميشه از مذهب به عنوان وسيله ای برای تجزيه و تجاوز و استثمار و استعمار در کشورهای توسعه نيافته استفاده کرده است، و برای منافع خود از هيچ تظاهری رويگردان نبوده است، اما ايشان را نمی توانند با هيچ سريشمی به اسلاميت خودشان بچسبانند و ايشان را جزو پيروان خودشان به حساب بياورند.
اشتغال زنان در ايران يک درصد کمتر از کشورهای توسعه نيافته
اخيراً گزارش مهمی در ايران منتشر شده تحت عنوان «اشتغال زنان و نقش آن در توسعه ی کشور» که نويسنده اش آقای مقداد محمدی است.
اين گزارش کوتاه و جامع به معيارهای سنجش درجه ی توسعه يافتگی يک کشور و نقشی که زنان در آن کشور می توانند داشته باشند می پردازد.
شروع مطلب به توجه جهانيان به اين مساله مهم اشاره دارد و اين که تسريع فرايند توسعه ی اقتصادي و محقق شدن عدالت اجتماعي وقتی ممکن می شود که به زنان به عنوان نيروی فعال و سازنده نگاه شود.
ايشان، با توجه به آمارهای منتشر شده در دنيا، می گويد: «با توجه به اينكه نيمي از كل جمعيت جهان را زنان تشكيل مي دهند و دو سوم ساعات كار انجام شده توسط زنان صورت مي پذيرد، تنها يك دهم درآمد جهان و فقط يك صدم مالكيت اموال و داراييهاي جهان به زنان اختصاص يافته است. بنابراين، وجود نابرابري براي زنان در تمامي جوامع كم و بيش وجود دارد كه در برخي از سازمان هاي جهاني در چند سال اخير به اين مسئله توجه بيشتری شده و در برنامه ريزي هاي خرد و كلان اقتصادي و اجتماعي سازمان هاي مختلف جهاني قرار گرفته است». و سپس می پردازد به نرخ مشارکت زنان در ايران که 1/9 در صد است در مقابل 8/60 در صد مردان شاغل. يعنی فقط دو ميليون از کل جمعيت شانزده ميليونی جمعيت فعال و شاغل در ايران را زنان تشکيل می دهند.
اين گزارش «شاخص توسعه ی انساني براي زنان» را در كشورهاي توسعه يافته برابر با 80 درصد، در كشورهاي توسعه نيافته 40 درصد و در ايران 39 درصد اعلام می کند و توضيح می دهد که «بررسي علل تفاوت اين شاخص در كشورهاي توسعه نيافته نشان مي دهد كه در كشورهاي توسعه يافته بيشتر اين تفاوت ناشي از ميزان اشتغال و سطح دستمزدهاست در حاليكه در كشورهاي توسعه نيافته علاوه بر تفاوتهاي مربوط به بازار كار، تفاوت در تعليم و تربيت است».
آقای مقداد محمدی در ارتباط با موانع، يا بهتر است گفته شود کمبودهای فرهنگي در راه
اشتغال زنان در کشورهايي چون کشور ما، را
ليست
کرده اند. مثل:
1. باورهاي غلط اجتماعي مبني بر عدم مشاركت زنان در فعاليتها
2. عدم آگاهي زنان ايراني نسبت به حقوق شهروندي خود
3. عدم آگاهي زنان از زمينه هاي مختلف اجتماعي و اقتصادي موجود براي فعاليت
4. بالاتر بودن نرخ بي سوادي زنان نسبت به مردان
5. پايين بودن درصد متخصصين و دارندگان مدارج علمي در بانوان نسبت به مردان
و جالب است که در چنين کشوری تازه «سهم جنسيتی» هم برای زنان می گذارند و آن ها را با برنامه ريزی از رفتن به دانشگاه و به دست آوردن تخصص و مدارج علمی محروم می کنند.
برگرفته از سايت نويسنده:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايد در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |