بازگشت به خانه

نقل مطالب اين ترجمه تنها با ذکر مأخذ مجاز است

فهرست مطالب کتاب

 

 

 

زندگينامهء مصطفی کمال ـ آتا تورک

بخش دوم ـ جنگ استقلال

فصل چهل و يک ـ بحران در چاناک

قسمت اول

          نيروهای غربی با اندکی نگرانی منتظر عمل بعدی کمال پيروزمند بودند. رابرت وانسی تارتT از اعضای وزارت خارجه انگليسT نوشته است: «مثل اين بود که بوکسوری پس از آن که نقش زمين شده باشد يک باره برخاسته، حريف را غافلگير کرده و داور را هم از لای طناب های دور رينگ به بيرون پرتاب کرده باشد». وينستون چرچيل با تفصيل بيشتری به اين موضوع پرداخته و نوشته است:

          «فاجعه ای که بی حساب عمل کردن يونانی ها و بی خيالی نيروهای متحده و اختلاف و توطئه های طولانی مدت بين آن ها موجب شده بود اکنون پا به اروپا می گذاشت. امضا کنندگان معاهده سورس به توهم دچار شده بودند که يونان وجد آن بود. اما اين توهم اکنون فرو ريخته  می ريخت و تنها چند هنگ در هم ريخته از ارتش های انگليس، فرانسه و ايتاليا فاصلهء بين جنگ و اروپا فاصله انداخته بودند... بازگشت ترک ها به اروپا، آن هم پيروزمندانه و رام نشده، و در حالی که تا مفرق به خون مسحيان بيچاره آغشته  بودند برای نيروهای متحده بدترين تحقير محسوب می شود. تا چندی پيش پيروزی آن ها در سرزمين های عثمانی يک پيروزی بی بديل محسوب می شد و در کمتر لحظه ای از تاريخ نيروهای پيروزمند اين گونه با تکبر با ملتی شکست خورده عمل کرده بودند. اما اکنون حاصل جنگی موفق و پر حشمت که مرگ چندين هزار انسان در شبه جزيزه گالی پولی، صحراهای فلسطين و بين النهرين و باتلاق های جبهه ی سالونيکا فراهم ساخته بود برباد می رفت و آن همه لشکرکشی، امکانات، و تجهيزات در پايان کار حاصلی جز شرمندگی نداشت».

          حال چه بايد می شد؟ کمال به هيچ روی قصد محدود کردن عمليات خود به اسميرنا را نداشت و هدف اصلی اش رسيدن به قسطنطنيه و آدريناپل در منطقه تراس شرقی بود. او به چيزی کمتر از مرزهای تعيين شده بوسيله ی ميثاق ملی قانع نبود و در يک سلسله مصاحبه در اسميرنا اين نکته را به روشنی توضيح داده بود که حاضر است مقاصد خود را از طريق گفتگوی بلافاصله متحقق کند. او به يک روزنامه نگار آمريکايي گفته بود که تا هشت روز ديگر وارد قسطنطيه خواهد شد و بلافاصله از آنجا به قصد تصرف تراس شرقی حرکت خواهد کرد. در عين حال، نشان داده بود که به  موصل هم نظر دارد اما منکر داشتن نقشه ای برای بين النهرين شده بود. او همچنين اعلام می داشت که دعوای او نه با انگلستان که با يونان است. و توضيح می داد که در کنار برنامه های جنگی برنامه هايي هم برای صلح در نظر گرفته است که شامل تضمين امنيت ترعه ها می شود. اما تأکيد کرده بود که اگر متحدين پيشنهادات او را نپذيرند او آماده است تا يونانيان را تا قلب اروپا تعقيب کند.

          در همان احوال، او مشغول فرستادن نيروهای خود از ساحل دريا به سوی «چاناک» که در سواحل آسيايي داردانل قرار داشته و مرز «منطقهء بی طرف اعلام شده» نيز از همانجا می گذشت، بود. منطقهء بی طرف حلقه ای بود بر گرد قسطنطنيه که از چاتالجا در مغرب تا دماغه ازميت در مشرق و از دريای سياه در شمال تا داردانل در جنوب کشيده شده و دولت سلطان متعهد شده بود تا بی طرفی آن را رعايت کند و متحدين هم دفاع از آن را بر عهده گرفته بودند. دو ماه پيش تر، هنگامی که يونانی ها اين منطقه بی طرف را در چاتالجا مورد تهديد قرار داده بودند فرانسوی ها و ايتاليايي ها در دفاع از آن به انگلیس ها پيوسته بودند. اما اکنون که کماليست ها همين منطقه را در چاتانکا مورد تهديد قرار داده بودند چه می کردند؟

          گزينه های متحدين عبارت بودند از مقاومت در برابر کمال يا پذيرفتن او پيش از آن که نيروهای ترک وارد اسميرنا شوند. کابينه لويد جورج با اصرار بر اين که آب های ترعه ها جزو حوزهء منافع اصلی انگلستان محسوب شده و بايد تحت کنترل اين کشور باقی بمانند چنين تصميم گرفته بود که در برابر هر گونه کوشش ترک ها برای عبور از ترعه ها و ورود به سواحل اروپايي مقاومت نظامی کند. لندن در مورد واکنش احتمالی پاريس و رم، يعنی شهرهايي که در آن افکار عمومی از شکست يونانی ها شادمان شده و به هر گونه دخالت نظامی که منجر به جنگ شود با ديده ی ترديد می نگريستند، دچار هيچ گونه توهمی نبود. اما کابينه انگليس از فرانسه و ايتاليا انتظار داشت که در امر ممانعت از ورود ترک ها به سواحل اروپايی با  آن همکاری کند. در عين حال اعتقاد بر اين بود که دفاع از اين سواحل حتی بدون کمک فرانسوی ها و ايتاليايي ها هم ضرورت دارد. در واقع، در مقابل حساسيت کنترل ترعه ها، حفظ سواحل آسيايي چندان حياتی به نظر نمی رسيد و تنها در صورتی بايد از آن دفاع می شد که کشورهای ديگر نيز همکاری کنند. و از آنجا که به نظر نمی رسيد فرانسويان و ايتاليايي ها آمادهء دادن چنين کمکی باشند به ژنرال هارينگتون دستور داده شد تا چاناک را از نيروهای خود خالی کند.

          ژنرال اما مردی با روحيه ای مصمم بود و در يک جلسهء کميسيون عالی متحدين در قسطنطنيه موفق شد تا از همکاران فرانسوی و ايتاليايي خود قول همکاری بگيرد. آن ها تعهد کردند که در امر دفاع از چاناک و دماغهء ازميت با انگليس ها همکاری کنند. آنگاه، پس از کسب موافقت دولت های مزبور، ژنرال هارينگتون از عقب نشينی از چاناک خودداری کرد و به جای آن به نمايندهء کمال در آن شهر اعلام داشت که سه کشور متحد برای دفاع از منطقهء بی طرف آماده اند. نيروهای فرانسه و ايتاليا از راه رسيدند و قوای انگليس با ارکستر نظامی از آن ها استقبال کرد و پرچم های سه کشور ـ لااقل در آن لحظه ـ بر فراز چاناک به اهتزاز درآمد.

          در کميسيون عالی تصميم به همکاری بين متحدين به قوت ادامه داشت و در جلسهء مورخ پانزده سپتامبر چنين گفته شد که احتمال دارد کمال به زودی و از طريق عبور دادن نيروهای خود از ترعه ها تصميم خود را به اجرا بگذارد. آن ها برای متوقف کردن اين عمل تشکيل بلافاصلهء کنفرانس صلح را توصيه کردند. لندن با اين نظر موافق بود و در همان روز کابينهء انگليس، همچنان بتصور اينکه فرانسه و ايتاليا با اين کشور همکاری خواهند کرد، تصميم گرفت تا برای تقويت ژنرال هارينگتون نيرويي کمکی ارسال دارد و در عين حال از کشورهای بالکان در صورت لزوم تقاضای کمک کند تا همگی بتوانند از پيشرفت قوای کمال جلوگيری نمايند. اميد اين بود که نشان داده شود امپراتوری بريتانيا مصمم است از يکسو فرانسه را در کنار خود نگاهداشته و از سوی ديگر کمال را از دست زدن به اقدامی پيش از آن که کميسيون صلح در ونيز و پاريس تشکيل شود برحذر دارد.

          اين تصميم قبل از هر چيز به کوشش چرچيل که همچنان نگران تحقير شدن کشورش بود به تصويب رسيد. اگرچه او سه سال بود که، در مقابل طرفداری لويد جورج از يونانی ها، به ترک ها توجه نشان می داد اما اکنون که اين سياست شکست خورده بود تصميم داشت تا در مقاومت در برابر ترک ها در کنار لويد جورج بايستد. به نظر او حملهء ترک ها به ترعه ها، قسطنطنيه و منطقهء تراس شرقی خطری برای اروپا و جمعيت مسيحی سرزمين خود ترک ها محسوب می شد و به هر قيمت ممکن بايد از آن جلوگيری می شد.  او می گفت: «شکست تهوع آور است. و اين که می گويند پيروزمندان جنگ های بزرگ هم گاه ناچارند آن را فرو بلعند قابل پذيرش نيست. جلوی کمال را بايد گرفت». خانم استيونسن، منشی لويد جورج که از بيرون سالن محل برگذاری جلسات کابينه صدای گفتگوی چرچيل و نخست وزير را می شنيد، نقل کرده است که چرچيل می گفت: «روزنامه ها ممکن است سر و صدا به پا کنند. متحدين ما ممکن است جا بزنند. اما ما بايد پيش از آن که ترک ها قدم به خاک اروپا بگذارند آن ها را وادار به انجام مذاکرات صلح کنيم». خانم استيونسن از اين سخنان بوی جنگ می شنيد و وسوسه شده بود که طی يادداشتی ترس خود را به اعضای کابينه اعلام دارد. اما اگرچه او بر اين وسوسه فائق آمد اما به زودی ديگران هم در اين ترس با او شريک شدند.

          در آنزمان هارينگتون در قسطنطنيه آماده می شد تا برای دريافت نيروهای کمکی بيشتر فرانسويان را تحت فشار بگذارد. اما در همين اوضاع و احوال بود که ناگهان کميسر عالی فرانسوی، به نام ژنرال پله، به ناگهان با يک کشتی از قسطنطنيه عازم اسميرنا شد بی آن که همکاران خود در نيروهای متحده را از اين امر با خبر کند. او قصد داشت با ترغيب کمال به محترم شمردن حريم منطقهء بی طرف در برابر دريافت حمايت فرانسويان در کنفرانس صلح، از درگيرشدن کشور خود در يک جنگ جديد اجتناب کند. اما اکنون غازی دستی پر تر از گذشته داشت و در اين جا نقش دولتمرد عاقل را کنار گذاشته و در مقام يک ژنرال پيروزمند ظاهر شده و با اعتراض خاطرنشان کرد که دولت او چيزی به نام منطقهء بی طرف را به رسميت نمی شناسد. او به ژنرال فرانسوی گفت: «در يک عمليات نظامی، هدف، تعقيب سريع دشمن و درهم شکستن اوست. و بر اين اساس نگاهداشتن ارتش ترک غيرممکن است و آن ها تا آزادسازی کامل منطقه تراس شرقی از پای نخواهند نشست». و ادامه داد که در واقع، ارتش ترک هم اکنون به سوی قسطنطنيه حرکت کرده و خود را آمادهء ورود به آن شهر می کند و خود او نيز اگرچه آماده است تا در کنفرانس صلح شرکت کند اما عمليات نظامی را قابل توقف نمی داند و لازم می بيند که پيش از فرارسيدن زمستان اين عمليات با موفقيت به پايان رسد.

          در همين زمان چرچيل، پس از کسب موافقت لويد جورج و بدون دخالت دادن وزارت خارجه انگليس، اعلاميه ای صادر کرد. لرد کرزن که برای تعطيلات آخر هفته از شهر بيرون رفته بود اين اعلاميه را برای اولين بار در روزنامه های صبح يکشنبه خواند و آن را تظاهری بيهوده و توخالی ارزيابی کرد. اين اعلاميه با لحنی تحريک آميز خطاب به مردم انگلستان نوشته شده و از تصميم کابينه به مقاومت در برابر هر گونه تهاجم ترک ها اشاره می کرد که با همکاری کشورهای منطقه انجام می گرفت. بدينسان، در همان زمان که کمال تهديدهای خود را برای ژنرال پله مطرح می ساخت اين اعلاميه در سراسر جهان منعکس شد. کشورهای منطقه که در اين  اعلاميه به آن ها اشاره شده بود، با اينکه قبلاً نوعی قول حمايت نظامی مشروط را به انگليس داده بودند، پيش از اين که وزرای خارجه شان نامه های رسمی و توضيح دهندهء لردکرزن را دريافت دارند آن را نوعی نمود افکار استعماری خواندند.

به هر حال اين اعلاميه افکار عمومی انگلستان را متوجه سنگينی بحرانی که پيش آمده بود کرد و به ترس آنان از آغاز جنگی ديگر با ترک ها دامن زد. روزنامهء ديلی ميل با تيتر درشت نوشت که «اين جنگ جديد را متوقف کنيد». در فرانسه اعلاميهء مزبور خشم پوآنکاره را برانگيخت و به تغيير سياست فرانسه که از چندی پيش شروع شده بود سرعت و قاطعيت بخشيد و دولت مزبور به نيروهای خود دستور داد تا از چاناک و ترعه ازميت خارج شوند. ايتاليايي ها هم که قبلاً به کمال قول بی طرفی داده بودند به همين گونه رفتار کردند و، بدينسان، به زودی تنها يک پرچم بر فراز چاناک در اهتزاز ماند.

اکنون برای انگليس ها حفظ چاناک از حفظ قسطنطنيه هم اهميت بيشتری يافته بود. در واقع وزارت جنگ در آنزمان به ژنرال هارينگتون اجازه داده بود که در صورت لزوم می تواند قوای خود را از قسطنطنيه خارج کند اما نبايد به هيچ قيمتی چاناک از دست بدهد.

          کرزن سراسيمه برای ديدار با پوآنکاره عازم پاريس شد. پس از يک جلسه پر تشنج و طولانی عاقبت طرفين موافقت کردند که مشترکاً از کمال، يا يک نماينده از جانب مجلس شورای عالی ترک، دعوت شود تا به منظور گفتگو با سران نظامی نيروهای متحده و تعيين خطوطی که ترک ها فراتر از آن پيشروی نکنند در جلسه ای در شهر «مودانيا» در کنارهء دريای مرمره شرکت کنند. اين جلسه می بايست مقدمه ای بر کنفرانس صلحی می بود که در ونيز و يا جايي ديگر تشکيل شده و در آن شرايط صلح بين نيروهای متحده، ترک ها، و يونانی ها مشخص می شد. کمال از پاسخ دادن بلافاصله به اين دعوت خودداری کرد.

آنگاه حادثه ای ديگر پيش آمد و، در همان زمان که کرزن به لندن بازگشته و به اظهار نگرانی های همکاران خود پاسخ می گفت، در يونان انقلابی رخ داد. کنستانتين پادشاه يونان از مقام خود خلع شد و با عجله به تبعيد رفت. حکومتی نظامی بر سر کار آمد که ونيزلوس را به عنوان سفير خود با عجله به لندن فرستاد. اين حادثه عناصر طرفدار يونان در کابينهء انگليس را خوشحال و تقويت کرد. به نظر می آمد که بار ديگر لويدجورج و ونيزلوس می توانند به اتفاق هم يونان را ديگرباره به صحنه آورده و حداقلی از توافقات ممکن را به سود آن کشور تححق بخشند.

          لويدجورج هنوز به شکست کامل خود باور نداشت و در همزمان با کمال که به سوی اسميرنا پيش می رفت، بدون مشورت با وزارت خارجه، قوياً به يونانی ها سفارش کرده بود که اشتباه آلمانی ها در 1918 را تکرار نکرده و تن به هيچ قرارداد ترک مخاصمه ای ندهند و، برای به دست آوردن شرايط بهتری در جريان عقد چنين قراردادی، پيشروی ترک ها را متوقف کنند. اکنون حضور ونيزلوس در لندن به اين خيالات دامن زده بود.

          کمال که اين خطر را حس می کرد، و يا حداقل می کوشيد تا با استفاده از وضعيتی که پيش آمده بود شرايطی به نفع خود فراهم کند، همزمان با تشويق فرانسه و ايتاليا در راستای عدم مداخله در جنگ، تصميم گرفت که فشار خود بر انگليسی ها را تشديد کند. او، در 23 سپتامبر، بی اعتنا به اخطارهای هرينگتون مبنی بر اين که انگلستان مصمم است از منطقهء بی طرف دفاع کند، دستور داد تا يک واحد سواره نظام ترک از مرز اين منطقه گذشته و خود را به «ازين» در جنوب شرقی چاناک برساند.

پيوند به قسمت بعدی

پيوند به قسمت قبلی