بازگشت به خانه          آرشيو نظرات خوانندگان          آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

ماه اگوست 2013

 

«نظر خوانندگان»

توجه: سکولاريسم نو از انتشار نظريات بی محتوا و يا همراه با پرخاشگری معذور است

آمیزهء خطر ناک اسلامگرایی و آپارتاید علیه یهودیان ـ مجيد محمدی

http://www.newsecularism.com/2013/08/27.Tuesday/082713.Majid-Mohammadi-Mixture-of-Islamism-amd-anti-semitism.htm

خسرو: یهود آزاری در طول تاریخ همیشه وجود داشته است . در دوره ای شدت بیشتری پیدا کرده است و در دوره ای شدت کمتری داشته است. من در یکی از شهر های باستانی زندگی می کنم که تعداد زیادی یهودی هم در این شهرستان زندگی می کردند. بعد از سال پنجاه و هفت خورشیدی 57 همگی کوچ کردند و رفتند. امروز حتی یک یهودی در این شهر زندگی نمی کند. البته خانواده های زیادی هستند که اصالتاً یهودی بوده اند و پدران شان بنا به هر دلیلی مسلمان شده اند. جالب است که این بندهء خدا ها از مسلمانان هم مسلمان تر شده اند! ما در خانوادهء خود با بعضی از خانواده های یهودی رفت و آمد داشتیم. من شخصاً بارها شاهد یهود آزاری در سطح شهر بوده ام. بسیار بسیار از اینگونه رفتار بعضی از مسلمانان با یهودی ها رنج می بردم. به راستی سوگند یاد می کنم که به جای آنان که یهود آزاری می کردند من خجالت می کشیدم، من شرم می کردم، به راستی سوگند از خودم هم در این گونه زمان ها بدم می آمد. البته کم بودند کسانی که یهود آزاری می کردند اما یهود آزاری وجود داشت. حتی اگر کسی انسان بود و به چشم انسانیت به مردم نگاه می کرد، نه به چشم دین، و رفتار مناسبی با يهوديان داشت این یهودیان شک داشتند و با احتیاط برخورد می کردند. و این گونه برخورد یهودیان به دل من آتش می زد. با خود می گفتم که این مردم چقدر بدی دیده اند که اگر یکی هم قصد نیک داشته باشد این یهودیان باور نمی کنند. البته پدر من با بعضی از خانواده های یهودی دوستی داشت و آنان بیشترشان با اطمینان با ما برخورد می کردند.

 

بـاور کنیـد که کامپیوتر شما خـراب نیست! ـ پويان انصاری

http://www.newsecularism.com/2013/08/27.Tuesday/082713.Pouyan-Ansari-Your-computer-has-not-gone-kaput.htm

دیوید اعتباری: حرف دل‌ ما را زدی، عالی‌ بود. بیشتر حرفی‌ ندارم از ترس این که کامپیوترم تایپ نکند!

 

آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد! ـ اسماعيل نوری علا

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.esmail-Nooriala-Open-letter-to-Mr-Zaim.htm

کورش زعیم: من انتظار نداشتم که اندیشمندی چون دکتر نوری علا فقط به پاراگراف اول سخنرانی توجه کنند و لیوان را خالی ببینند. من هیچگاه خود را اسیر واژه های "ایسم"ی نکرده ام. چون ایسم ها در آغاز اندیشه یک اندیشه پرداز است، مانند امپریالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم، یا رئالیسم و غیره. این اندیشه های نخستینی در طی سالها و نسل ها تغییر می کنند و برداشت و تعبیر و اصلاح در آنها توسط اندیشمندان پسین معناهای متفاوتی از آنها را ارائه می دهد. هر بار یک "ایسم" را می گوییم باید تعریف یا تعبیر خود را از آن ایسم هم بیان کنیم. جال چه عیبی دارد که در بیان اندیشه از "ایسم" آن دور شویم و حرفمان را بزنیم؟

 

اسماعيل نوری علا: من ليوان را خالی نديدم، بلکه فقط به نيمهء خالی ليوان اشاره داشتم. «ليوان تمام خالی» که به درد ورود به بحث نمی خورد.

 

امیر کامیابی: جناب آقای زعیم حرف های شما درباره دموکراسی که چیزهایی بدیهی بودند. آنچه درست نبود اظهار نظر درباره سکولار دموکراسی بود. منهم به عنوان یکی از طرفداران جبهه ملی فکر می کنم جبهه گیری در مقابل سکولاریسم درست نیست و لطمه بزرگی به ملت ایران و به جبهه ملی می زند. یکوقتی باید تکلیف جبهه با جمهوری اسلامی معلوم شود. تکیه به نام و مرام دکتر محمد مصدق به تنهایی نمی تواند برای ما و شما مشروعیت بخرد. ارادتمند.

 

تقی عبدالحسینی: واقعا کسی می تواند تصور کند که آقای نوری علاء حتی از خواندن و فهمیدن یک متن ساده فارسی هم عاجز باشد؟!:

زعيم: "اگر دموکراسی دینی، دموکراسی نظامی، دموکراسی سوسیالیستی یادموکراسی فاشیستی یا دموکراسی در انواع دیگر وجود داشته باشد، دموکراسی سکولار هم برای تاکید بر متمایز بودن آن از دیگر انواع دموکراسی می توانست مطرح باشد."

نوری علا: "ايشان تنها به انکار ضرورت تأکيد بر سکولاريسم، بعنوان لازمهء رسيدن به دموکراسی، اکتفا نکرده و سکولار دموکراسی را در رديف مفاهيم مجعولی همچون دموکراسی دينی، دموکراسی نظامی، و حتی دموکراسی فاشيستی قرار می دهد".

اگر میشد یک نفر به من می گفت که این آقای نوری علاء در کدام مدرسه ای فارسی یاد گرفته، واقعا ممنون اش می شدم! ولی، من شک دارم که ایشان اصلاً مدرسه رفته باشند، و درس فارسی کسی به ایشان یاد داده باشد. در مقالهء آخری که از ایشان خواندم، و فهمیدم دیگر نباید وقت خودم را صرف خواندن مزخرفات ایشان کنم، مقاله ای بود که ایشان می گفت که چون دیگر کسی را در ایران ندارد، همه اقوام و بستگان اش در ایران فوت کرده اند، و هیچ مال و منالی هم در ایران ندارد ، پس هیچ وابستگی ندارد که بخاطر آن بخواهد محافظه کاری کند... یعنی ای شما هایی که در ایران زندگی می کنید ، و خانه و کار و کسب و... دارید، به حرف های شما نمی شود اعتماد کرد ، چون وابستگی دارید.

 

مهران: لازم به یاد آوری است که از مهندس زعیم بیش از این نیز نمی توان انتظار داشت ، متاسفانه مفاهیم و مولفه های سیاسی به طرز نا آگاهانه ای از زبان کسانی بیان می شود که هیچ تخصص و دانش ویژه ای در امر سیاست ندارند. به راستی کسی که هنوز به مبانی علم سیاست و جامعه شناسی اشراف ندارد چطور به خود اجازه می دهد که در باب مفاهیم سیاسی اینطور اظهار نظر کند. دکتر نوری علا از نادر کسانی است که هم به مفاهیم سیاسی اشراف داشته و هم به دانش ادبی آراسته است. این جا ست که آدمی متوجه فرق بین یک دانش آموخته ی مهندسی و دانش آموخته ی جامعه شناسی می گردد. ای کاش پزشکان و مهندسان ما که وارد در امر سیاست می گردند حد اقل یکی دو کتاب در بارهء مبانی علم سیاست مطالعه کنند.

 

تقی عبدالحسینی: ممنون که یادداشت من را گذاشتید. من نگران اشتباه تایپی بودم که می بینم که شما آن را اصلاح کردید. فقط من دوست دارم که این سوال من از مهران را هم بگذارید. با تشکر مجدد. مهران عزیز، می توانم از شما سوال کنم که شما تخصصت چیست که اینطور در مورد آقای نوری علاء نظر قاطع میدهی؟  ولی برای اطلاع شما بگویم، به نظر من، آقای زعیم روی نکتهء خیلی درستی دست گذاشتند، و من ممنون شان هستم بخاطر این نکته سنجی دقیق ایشان: دموکراسی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. اگر چنانچه یکی دو کتابی را که شما خوانده اید غیر از این را می گویند، آنها را بگذارید در کوزه آبش را بخورید! برخورد آقای نوری علاء در ضمن یک برخورد پلیسی هم هست، و هیچ مبنای درستی ندارد. اینکه دموکراسی بایستی با جدائی مذهب از دولت، و بسیاری چیز های دیگر هم همراه باشد تا جامعه ای سالم داشته باشیم مساله دیگری ست که نیاز ندارد که به کلمهء دموکراسی پسوند دیگری بچسبانیم تا از سوء استفاده از آن جلوگیری کنیم.

 

مهران: با تشکر از نوشته ی آقای تقی عبدالحسينی. دوست مهربان، دموکراسی بدون سکولاریسم و موازین حقوق بشر یعنی استبداد ممتد. یعنی روی کار آمدن جمهوری اسلامی با 98 درصد آرا، یعنی روی کار آمدن مرسی و حماس که که نه تنها حقوق فردی و جمعی جامعه را نقصض کرده اند بلکه حتی فرایند دموکراسی را نیز با خطر روبرو می گردانند. دوست من تصور کنید 60 درصد یک جامعه تصمیم بگیرند که باید زنان از خانه بیرون نیایند، آیا چون اکثریت این تصمیم را گرفته اند، این رویکرد انسانی و منطقی است؟نه دوست من، به خاطر همین است که می گویند حقوق بشر و سکولاریسم مقدم است بر اراده ی جمع، چون این دو مولفه مانع می گردند تا استبداد بازتولید گردند. و اما صادقانه بگویم که با یکی دو کتاب هم نمی توان از دموکراسی شناخت پیدا کرد. در این شکی نیست که آقای زعیم انسان شزیفی است ولی این سبب نمی شود که ایشان به دانش سیاسی و جامعه شناسی اشراف داشته باشند. در غرب این تئوریسین ها و نظریه پردازان هستند که احزاب مدرن اجتماعی را به لحاظ نظری حمایت می کنند. اما در بین ایرانیان این مساله هنوز حل نشده است. فعالین سیاسی ما بدون اینکه دانش لازم را داشته باشند در حوزه نظری نیز اظهار نظر عوامانه می کنند. اما برای شناخت دکتر نوری علا لطف کرده به همین موتور جستجوی گوگول اکتفا کرده و کمی در باره سوابق ادبی و علمی ایشان مطاله نمایید. در ضمن پیشنهاد می کنم حداقل کتاب های "در باره دموکراسی" و "مدل های دموکراسی" را مطالعه کنید، اگرچه کافی نیست. با مهر.

 

بهرام آبتين: درود بر همه ایران یاران فرهیخته :از آنجایی که بنا به تمامی اسناد وادله تاریخی" فعالین فرهنگی، اجتماعی و بویژه سیاسی ما پس از دوران مشروطه هیچگونه دیالگ متمدنانه ای در یک فضای آزاد با یکدیگر نداشته اند و شاید بهتر است اینگونه ابراز نمایم که بستری برای دست یابی به این امر مهم از سوی حاکمیت های دیکتاتور مذهبی وقت (شاه وشیخ) ایجاد نشده است" از این روی هم اکنون شوربختانه این فرهنگ نازیبا یعنی انگ زدن به دیگری و بدون تدبیر سخنان دیگران را تحلیل کردن به یک اپدیمی مخدر اما به صورت یک امرکاملا عادی درباور اکثریت سطوح سیاسی اجتماعی ما تبدیل شده است". با در نظر گرفتن این رویداد شوم که در حقیقت طرحی کاملاً دقیق و از پیش برنامه ریزی شده از سوی دشمنان این مرزو بوم برای جلوگیری از اتحاد اندیشه های کارساز در جامعه ایران می باشد"؛ من به عنوان یک سرباز ایرانبان که تنها راه برون رفت از این برههء شرمگینانه را اتحاد مبارزین راستین هممیهنم می دانم "از شما هممیهنان بی میهنم تقاضامندم بستر دیالگ خردمندانه پیش روی (جنبش سکولار دمکراسی) را که می تواند عليرغم باور نابخردانه برخی! برای رسیدن به یک نقطهء مشترک بین آزادی خواهان راستین ایرانی بسیار سازنده و پیش برنده نیز باشد" را به مانند پلی ارتباطی و طی مسیری همگرایانه دانسته و از بکار گیری واژگانی که موجوب رنجش اندیشمندان سیاسی اجتماعی میهنمان می شود جدا خودداری بفرمائید". فراموش نکنیم که هیچ انسانی کامل نیست و هرآنکس خود را در زمه دانایان بی قید و شرط بداند نادانی بیش نمی باشد. درود بر جناب آقای اسماعیل نوری علا و مهندس کورش زعیم گرامی که با مطرح کردن اندیشه های شفاف و بدون پردهء خویش بار دیگر تمرین دمکراسی را برای ما سربازان میهن آغاز نموده اند. نتیجهء همین ابراز نظرهای شفاف همان بهرهء بهینه ای ست که یک جامعه برای باور به اندیشه سیاسیان خود بدان نیاز مند است".

 

تقی عبدالحسینی: آقای بهرام آبتين: اینکه من کلمات قدری تحریک کننده بکار بردم، بمنظور اهانت یا چیز دیگری نبوده، فقط خواستم کلافگی خودم را نشان بدهم. اگر چنانچه کسی فکر می کند که باز هم در این حدش نادرست است، از همگی تان پوزش میخواهم. من ترجیح می دهم در مواقع حساس تندی بکار ببرم، بشرط اینکه این تندی حمل بر اهانت نشود.

 

سوشیانس ایرانی: درود برشما. من با نظرات ایرانبان بهرام خان آبتین کاملاً موافقم. نباید فراموش کرد که ما راه طولانی در پیش داریم و دمکراسی چیزی نیست که بشود آن را یک شبه به دست آورد و از همه مهمتر پس از رسیدن به دمکراسی نیز باید همه تلاش مان را بخرج دهیم تا بتوانیم این پدیدهء پیش رونده در هر جامعه را برای همیشه پیرامون خویش نگه داریم. درست به مانند شرایط و عملکردی که کشورهای دارای دمکراسی نسبی در جهان امروزی به آنها می پردازند . نخستین پیش شرط رسیدن به دمکراسی بحث و تبادل نظر اقشار گوناگون جامعه با یکدیگر است و این واقعیت هم امروزه بر کسی پوشیده نیست که در همین رد و بدل کردن نظرات انتقادی و یا حتی مخالفتی افراد با موضوع های پیش آمدهء بحث است که می توان بخوبی یک شخص تاثیر گذار دمکرات و منفی غیر دمکرات را از هم تمیز داد. این سخن من بدان معنا نیست که افراد غیر دمکرات راباید کاملاً نادیده بگیرم و برای همیشه کنار بگذاریم بلکه بدان معناست که باید برای به تکامل رسیدن این ظرفیت های و یا همان پتنسیل های جامعه از راه های متمدنانه تر که حتماً بردباری بیشتری می طلبد بهره جست. اتحاد تنها گزینهء مثبت برای رسیدن به پیروزی های اجتماعی ست اما این اتحاد را با چه نیروهای سازماندهی نمودن هم شاه کلید اصلی این ماجرا می باشد. به باور من باید از نیروهائی در این میان بهره برد که کاملاً به رنسانس دینی در ایران باورمند باشند.

 

امیرحسین آمویی: سوشیانس محترم، جملۀ پایانی کامنت تان (نظرتان) "بهره گیری از نیروهایی است که کاملاً به رنسانس دینی در ایران باورمند باشند." بايد بگويم که اگرچه می‌شود از کسانی که به رنسانسی در باورهای مذهبی رسیده‌اند برای ایجاد سکولار دموکراسی یاری طلبید اما اگر قرار باشد "اِسانس" افکار این عوامل یا افراد به بن‌مایۀ قوانین سکولار دموکراتیک راه یابد، آن وقت، در ایران، چیزی جز باززایی حکومت اسلامی از لونی دیگر و در زیر لباسی دیگر نخواهیم داشت! سکولار دموکراسی به انواع و اقسام الوان مذهبی و ایدلولوژیک می گوید در کار ادارۀ مملکت دخالت نکنید، زیرا جانبدارانه و ضد حقوق بشر عمل می کنید! بگذارید خیالتان را راحت کنم آقایان و یا شاید خانم ها: سکولار دموکراسی یعنی نوع حکومت "سکولار" و "دموکراتیک" که راه را بر "علم سیاست" و علم مملکت داری می گشاید، قانون اساسی دموکراتیک "علمی" و "عرفی" ایجاد می کند، قوانین "حقوق بشر" را مرعی می‌دارد و "سد محکمی" در برابر رخنۀ هر نوع تفکر ایدئولوژیک، از جمله تفکر مذهبی، از هر لونی که باشد، می‌گذارد تا اساس قانونی ادارۀ مملکت را آلوده و زهرناک نکند، دست مجریان و قضاتی را که بخواهند بر پایۀ احکام ایدئولوژیک یا مذهبی حکم کنند از قانون و ادارۀ امور کوتاه می کند و از اولیای امور می‌خواهد که تنها آن قانون سکولار دموکراتیک اجرا کنند. به همین دلیل است که سکولار دموکراسی ضمن دفاع از حقوق باورمندان به مذهب یا هر ایدئولوژی دیگر، هیچ بده بستانی با آنها ندارد و رمز حفظ حقوق آحاد مملکت نیز همین است. کاش ما ایرانیان دریابیم که ادارۀ مملکت را باید به دست افرادی سپرد که بر پایۀ علم سیاست به ادارۀ مملکت بر می‌خیزند و بر پایۀ علم نیز آن را اداره می‌کنند. و می دانیم که علم از ایدئولوژی به طور کامل جداست!

         

بار دیگر فرافکنی اصلاح طلبان حکومتی شروع شد ـ حشمت طبرزدی

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.Heshmat-Tabarzadi-Reformists-began-teir-reprojection.htm

مرتضی متین: ضمن سلام به جناب حشمت طبرزدی، هموطنی که حداقل از پرداخت هزینه برای آزادی ملت و کشورش امتناع نورزید. دو نکته ی مقدماتی هست که باید قبل از دیدگاه شخصی خود عرض کنم! ابتدا اینکه: از اوباما خواسته اید بگذارد با تکیه بر نیروی ملی، سیاسی و اجتماعی خودمان، سرنوشت ایران را تعیین کند! این بسیار نگاه برجسته ای ست ولی فراموش نکنید که در همین پاراگراف، از اوباما خواسته اید نفت ایران را نخرد و با مقامات ایرانی لاس نزند! نتیجه می گیرم که شما نیز واقفید که دخالت خارجی انکار ناپذیر است. دوم اینکه: اطمینان دارم می دانید آمریکا به بهانه های مختلف، درآمدهای ملی خود را صرف می کند! جوانانی را که با مهاجرت خود تلاش کرده اند از بدبختی زادگاهی خود رسته و در ینگه دنیا سامان یابند، به بهانه ی اخذ تابعیت، دعوت به عضویت در ارتش می کند! هنوز بیمه ی درمانی ملت اش سامان ندارد! و بسیاری از آمریکائیان «به هر دلیل» از بی کاری رنج م یبرند!، تا افغانستان، عراق، لیبی و... را اشغال کند و کشورهای دیگری را به دلیل نداشتن دمکراسی تحریک کند و از نابسامانی مردمش اصولاً نگران نیست!چه دلیلی می توانید برای اینگونه اقدامات آمریکا بیاورید؟ به نقش هائی که حامدکرزای ارائه می کند تا قراردادهای پایگاه نظامی آمریکا را توجیه کند، توجه فرموده اید؟ عاقبت همه ی این سیاست بازی ها، قراردادهائی است که منافع آمریکا را تأمین می کند. در این میان، دست و پازدن روسیه و چین را برای مقابله با آمریکا نمی بینید؟ یعنی باور می کنید ایران «جمهوری اسلامی» به تنهائی و بدون حمایت، جسارت حمایت از سوریه را داشته باشد؟ یعنی باور می کنید رهبر جوان کره ی شمالی با بازی هایش، یک تفکر داخلی و مستقل باشد؟ و در نهایت!! اطمینان دارم، شخصیت «حشمت طبرزدی» بخوبی می داند اکنون کشور در موقعیتی است که اختیارش دست خودش نیست و در گردابی فرورفته است که با تغییر نظام و رژیم، جز آنکه منجر به فرورفتن بیشتر شود، نتیجه ای عایدش نخواهد شد!؟ امروز اگر تمامی اپوزیسیون که سرشان به تنشان می ارزد ، وارد بازی شوند و این سیاست های خطرناک و کثیف را با انحرافی کوچک، به بن بست منتهی کنند، در حق ملت و مملکت خود بیشتر خدمت کرده اند. امروز ناخدای کشتی ایران، خطر غرق شدن را می داند! ولی خبری از سوراخ ایجاد شده ندارد! امروز رفتار سیاسیون در ایران به گونه ای است که شکست سیاسی خود را مساوی با هلاکت و نابودی خود و عزیزان خود می دانند. باید راه را هموار نمود و کاری کرد تا ترس از سقوط! به کناره گیری با نیت عشق به میهن بدل گردد. یکی از راه های پدید آمدن دیکتاتور ها، مخالفان افراطی است. ابتدا باید خودمان را اصلاح کنیم و مخالفانی باشیم که تحمل مان کنند.          

 

در جستجوی ده درويش  ـ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.In-search-of-ten-dervishes.htm

مهریار فروزنده: جناب نوری علا، به نظر من، یک فیلتر دومی هم لازم است، تا سره را از ناسره، بشود تشخیص داد و آن هم فیلتر داشتن یا نداشتن منافع، در نظام اسلامی است. این نظام، که در چپاول ثروت های ملی ما ایرانیان، گوی سبقت را از هر متجاوز و استعمارگری، ربوده، دهان خیلی از مدعیان سیاست و کیاست را آب انداخته. از همین رو، این دسته از مدعیان در اپوزیسیون، سعی دارند با ترفند های نو به نو مفری برای ادامه ی بقای این رزیم چپاول گر، و ایضا، منافع خود، پیدا کنند. اپوزیسیون قلابی، یا احزاب و گروه های سیاسی اند که در فردای بر پایی یک حکومت سکولار - دموکرات، یارای رقابت با نیروهای واقعا دموکرات را ندارند، چون تاریخ مصرف برنامه های سیاسیشان گذشته، مثل توده ای ها، کمونیست ها و ملی -مذهبی ها، و یا تخم و ترکه و وابستگان بازاری ها و اخوندهایند، که فعلا بر خر مراد سوارند و به پر کردن جیب های گشادشان مشغول. یا اینکه به نحوی، دل در گروی نظام اسلامی دارند. مثل آقایان اشکوری، سروش، گنجی، سازگارا، مجتبی واحدی و صد ها شخصیت به اصطلاح سیاسی، که مقالات و افاضات شان در خارج کشور به تولید انبوه رسیده و از هر سوراخ رسانه ای سر در میاورند و معرکه میگیرند. اسفناکتر اینکه، عده ای در میان اپوزیسیون بر انداز هستند، که به وهم بریدن برخی از مهره های رزیم از آبشخور خویش دچارند و خود، موجبات جولان این دسته از نعل وارونه زن ها را فراهم میکنند. و به همین دلیل، بعد از ٣٤ سال هنوز یک تشکل درست و حسابی از اپوزیسیون واقعی در خارج کشور پا نگرفته است. ما باید از شعار همه با هم، که خمینی آنرا باب کرد، دست برداریم و هر مبارز سیاسی باید بر اساس مبانی روشن فکری خود مبارزه کند تا مردم تکلیف خودشان با هر جریان سیاسی بدانند و در روز موعود به آن بپیوندند.

 

کاوه یزدانی: در دورن اپوزيسيون باید دوست و دشمن را از يکديگر تمييز دهيم. در دورن سکولارهای واقعی نيز باید دوست و دشمن را از يکديگر تمييز دهيم. زيرا که دشمن دشمن من لزوماً دوست من نيست.

 

کاوه یزدانی: سخنان زنده یاد دکتر داریوش همایون: سکولارهای واقعی آزادیخواه و دمکرات از ناآزادیخواهی و نادمکرات را از يکديگر تمييز دهيم. دشمن دشمن من لزوماً دوست من نيست. سازمان‌های قومی سکولارهای واقعی ناآزادیخواه و نادمکراتند.

تلاش ـ اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر و بلافاصله تلاش برای کشاندن اين موضوع به حوزه ديگری يعنی مسئله دولت به عنوان نماينده‌ی برحق و مشروع ملت. آيا بازی در چنين ميدانی می‌تواند در ايران «برنده‌ی سياسی» داشته باشد؟

داریوش همایون ــ اعتراض به تجاوزات به حقوق بشر و تبعیض‌ها و جنایات برضد بشریت و آنچه روزانه در جمهوری اسلامی روی می‌دهد بجاست و مدت‌هاست بر سر همه زبان‌هاست. ولی از این تجاوزات به تجاوز به یکپارچگی ملی ایران نمی‌توان رسید که استراتژی پاره‌ای هویت‌طلبان است. برای آنکه ایران از استبداد و تبعیض و حکومت دینی آزاد شود لازم نیست هر تفاوت زبانی یا مذهبی یا فرهنگی را بهانه‌ای برای ملت سازی ساخت. اگر تبعیض و استبداد ملت بسازد به گفته یکی از دوستان در دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران زنان بزرگ‌ترین ملت هستند. این سخنان در حالی که جنبش سبز دارد مرز‌های نادانی و تعصب را در می‌نوردد و توده‌های بسیار بزرگی را پشت سر آرمان یک ایران یکپارچه آزاد و پیشرو در یک جامعه شهروندی متحد ساخته است طنین واپس‌مانده‌ای دارد. این تصادفی نیست که جنبش سبز سازمان‌های قومی را چنان به دست پاچگی انداخته است که حقوق شهروندی را تحقیر می‌کنند. اما دوران بازگشت به قبایل و بخشابخشی کردن segmentation ایرانیان به پایان رسیده است. دیگر نمی‌توان به زمانی برگشت که فرد انسانی نه به عنوان خود بلکه به دلیل تعلق به یک گروه زبانی یا مذهبی دارای حق یا از حقوق خود بی‌بهره شود. (جمعه 13 فروردین 2569 = April 2, 2010)

 

کاوه یزدانی: یکی از موانع اتحاد میان سکولار دموکراتها دامن زدن به اختلافات قومی می باشد. عده ای تکرار مکررات می کنند و می گویند که باید دین و دولت جدا شوند یا حقوق مساوی برای همه شهروندان ایرانی. اینها چیزهایی هستند که کسی در آنها تردید ندارد، عاملی که در میان سکولار دموکراتها مانع اتحاد است رعایت نکردن مهمترین اصل یعنی یکپارچگی تمامیت ارضی ایران و رعایت نکردن یگانگی ملی ملت ایران از سوی سازمان‌های قومی است. افراد و سازمان‌های کوته بین و غیر متمدنی که یکپارچگی ارضی ایران و یگانگی ملی ملت ایران را مورد تجاوز قرار می دهند بی تردید دشمنان ملک و ملت ایران هستند. بنابر این، دشمن دشمن من لزوماً دوست من نيست. برای آزادی از استبداد و تبعیض نباید اجازه داد تفاوت های زبانی یا قومی یا مذهبی یا فرهنگی را مانع اتحاد نمایند. یکی از موانع اتحاد میان سکولار دموکراتها دامن زدن به اختلافات قومی می باشد. عده ای تکرار مکررات می کنند و می گویند که باید دین و دولت جدا شوند یا حقوق مساوی برای همهء شهروندان ایرانی. اینها چیزهایی هستند که کسی در آنها تردید ندارد؛ عاملی که در میان سکولار دموکرات ها مانع اتحاد است رعایت نکردن مهمترین اصل یعنی یکپارچگی تمامیت ارضی ایران و رعایت نکردن یگانگی ملی ملت ایران از سوی سازمان‌های قومی است. افراد و سازمان‌های کوته بین و غیر متمدنی که یکپارچگی ارضی ایران و یگانگی ملی ملت ایران را مورد تجاوز قرار می دهند بی تردید دشمنان ملک و ملت ایران هستند. بنابر این، دشمن دشمن من لزوماً دوست من نيست. برای آزادی از استبداد و تبعیض نباید اجازه داد تفاوت های زبانی یا قومی یا مذهبی یا فرهنگی را مانع اتحاد نمایند.

 

بانگ عـُرفی ـ شعری از مجید نفیسی

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.Majid-Nafici-Secular-Clamour.htm

پرتو نوری علا: مجید نفیسی، شاعر بدعت گزار شعر معاصر فارسی، در این شعر کوتاه، کلمه فارسی "بانگ" (ندا) را در مقابل اذان عربی، به معنای رساندن آگاهی به گوش، و "بانگ گو/ بانگو" را در مقابل کلمه عربی مؤذن، قرار می دهد. او در برابر اذانِ مؤذن، که به زبانِ شرعی و امری از شنونده می خواهد تا به وحدانیت خدا، پیامبری محمد، رسالت علی، برگزاری نماز و رستگاری بشتابد، در زبان عُرفی و آزاد، خستگی های خود، خستگی مردم ایران را از زور و توهین و امر و نهی و سنگسار و "مسجدی شدن مجلس" برمی شمرد. این بانگوی عُرفی، ندا می دهد که باور به هیچ چیز، حتی باور به خدا، "زوری نیست." مجید نفیسی با مهارت، استفاده از فرمِ "اذان" و تعدد و تکرار اوامر مؤذن را، به آزادی و اختیارِ مخاطب، بَدل و تکرار می کند و در فرازی بدیع، باوری سکولار و دمکرات را به راحتی در قالب شعر، خوش باد می گوید؛ "خوشا آزادی دین و بی دینی."

 

دربارهء تحریم و فلاکت اقتصادی واقعیت را به مردم بگویید! – الاهه بقراط

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.Elahe-Boghrat-Tell-people-the-harsh-realities.htm

حق: خانم بقراط گرامی، در این نوشتار پر ارزشتاتان، "خلیج" مورد نظرتان، کدام خلیج است؟ برای رفع هر گونه سوء تفاهم و سوء استفاده از این موضوع، لطفا هر چه زودتراین اشتباه را برطرف بفرمایید. منظورم بخش "واقعیت آخر"، پاراگرف دوم تان است که بقرار زیر می باشد: "این «جامعه جهانی» بر خلاف تبلیغات دروغ رژیم فقط «غرب» و یا به طور مشخص «آمریکا» نیست. جامعه جهانی از همان بغل گوش ایران با پاکستان و افغانستان و هند و ترکیه و عراق وعربستان و شیخ نشین‌های خلیج شروع می‌شود و بعد تازه به اسراییل و کشورهای اروپایی و آنگاه آمریکا می‌رسد و البته شامل روسیه و چین هم می‌شود.م پاراگراف است." با سپاس و احترام.

 

چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره

http://www.newsecularism.com/2013/08/16.Friday/081613.Esmail-Nooriala-ISD-Congress-and-non-discriminatin.htm

شهرام فریدونی: جناب نوری علا در جمعه گردی این هفته ء خود نوشته اند که: «من در اينجا، بی آنکه بخواهم ايشان (یعنی خانم شهره عاصمی) را به جانب گيری بر له اصلاح طلبان و عليه انحلال طلبان...» اینجانب مایلم که این نکته را، البته بدون آنکه وارد جزئیات اش بشوم، صریحاً بنویسم که رفتار خانم شهره عاصمی در چند ماه اخیر به بسیاری، از جمله صاحب این قلم، این نکته را ثابت کرده است که ایشان، به هر دلیل و انگیزه ای، در خط دفاع از حفظ نظام و گروه های مدافع آن حرکت می کنند. لذا جا دارد از ایشان که خود را بعنوان ژورنالیست معرفی می کنند پرسید که چرا ایشان، با وجود داشتن فعالیت های شخصی در زمینهء سیاست و همچنین برخورداری از نعمت داشتن بستگانی (شما بخوانید مشاورینی که در زمینهء سیاست فعالیت داشته اند)، طوری وانمود می کنند که گویی خبر ندارند که سعی بر پرهیز از مطرح کردن مسائل نامربوط و مزاحم و وقت کش در یک جلسه و یا کنگره را هرگز نباید با مسئلهء تبعیض مربوط کرد و مغلطه ای به میان انداخت که کاربرد و عملکردی بجزگمراه کردن مخاطب ندارد. هر چند نگارنده هم نظیر بسیار دیگری از ایرانیان وقت شنیدن این مصاحبه ایشان را نداشته، اما باید اعتراف کنم که جالب بود که می دانستیم که آیا ایشان از آقای کرمی هم این نکته را پرسیده اند که طرح مسائل حاشیه ای و وقت کش و مخالف با روح و انگیزه وجودی یک کنگره چه معنایی دارد؟ خانم شهره عاصمی اگر چنین سوالی را مطرح کرده باشند (که بنده شک دارم کرده باشند) دستکم انصاف را رعایت کرده اند، در غیر این صورت جای تأسف مضاعف دارد که تصور و تصویر ایشان از دمکراسی و کار گروهی، حتی با تعداد سال هایی که ایشان در کشورهای آزاد و دمکراتیک بسر برده اند نیز همخوانی ندارد، سهل است که با روح ژورنالیستی آزاد، آگاه و البته بروز تطبیق داشته باشد.

 

دیوید اعتباری: راه تان، مسیرتان و انتخاب تان درست است. به کار‌های در پیش و هدف بیاندیشید و بدانید که عدهء بسیاری "فعلا" سکوت پیشه کرده اند، لیک پر از امید به این راه و هدف دل‌ بسته اند و چشم انتظار. زمان خود بهترین صافی است. پیروز باشید.

 

پرتو نوری علا: مقاله ای بسیار روشنگر و آگاهی دهنده. درود بر مؤسسین "جنبش سکولار دمکراسی ایران". امیدوارم اصلاح طلبانی که صادقانه به تعمیر این عمارت پوسیده نظام اسلامی دلخوش کرده و جیره خوار این و آن نیستند، زودتر به خود آیند و صبر نکنند تا "عمر اصلاح طلبی حکومت اسلامی با عمر خود حکومت اسلامی" بسر آید. چون همانگونه که در این مقاله آمده، اصلاحات و رفرم در یک حکومت سکولار و دمکرات از واجبات است. چون دمکراسی سیال است. پویاست و باید همواره مراقب بود تا این نهال سبز، به خشکی یا مرداب سکوت نیفتد. خواندن و توجه کافی به دقایق این مقاله را به همه گان توصیه می کنم.

 

پدرامی: همان گونه که در ابتدای نوشته تان مرقوم داشته اید این کنگره نیز "به ویدئوها پیوسته" و چند روز دیگر حتی شرکت کنندگان آن نشست صحبتی از آن به میان نمی آورند! چند بار باید یک پدیده را آزمایش و هر باره اشتباه کرد و از گذشته درس عبرت نگرفت؟ انسان هائی هستند که اشتباه می کنند، و سعی آنان توجیه گژ روی و ندانم کاری خود برای مردم است. این پدیده ای ست که به آن ناهنجاری های دوران جوانی گفته می شود. فرد جوان و فاقد هویت بدنبال ملعبه ای ست که خود را مطرح کند! ولی شما چی آقای نوری علا که دوران شباب به سررسیده و اگر حساب کنید در دوران .... یبه سر می برید؟ آیا این تجربه و ده ها تجربهء قبلی باعث بیدار شدن از خواب خود نگردیده؟ فراموش کردید که این شما بودید که برای آقای رضا پهلوی نام جدید اختراع فرمودید "سرمایه ملی ". و ایشان بدون تشکر از شما همان راهی را دنبال کردند و می کنند که به ناکجا آباد ختم خواهد شد؟ اما شمائی که خود را محقق متفکر و هر زمانی یک آلترناتیو از جعبهء مارگیری در می آورید چه می خواهید بکنید؟ آیا همهء این تلاش ها برای ارضاع شخصی است/! و یا واقعاً در جستجوی راهی هستید؟ پس باید که ابتدا از گژروی های گذشته دست بردارید و انتقاد از خود را پیشه عمل قرار دهید. آقای نور علا! انقدر ساده اندیش نیستم که تصور کنم شما از ندانم کاری هایتان دست برخواهید داشت، اما سکوت در مورد این گژ روی ها تائید راه شما خواهد بود و چنین مباد.

 

وسوسه‌ای به نام حقیقت تاریخی ـ الاهه بقراط

http://www.newsecularism.com/2013/08/16.Friday/081613.Elahe-Boghrat-A-temptation-called-the-historical-truth.htm

پدرامی: خانم بقراط؛ باعرض سلام. بعد از مطالعهء نوشته شما متوجه نشدم که این نوشته را در جواب چه شخصی و یا چه نویسنده ای مرقوم داشته اید. خانم الاهه بقراط، آیا می توان از شما سئوال کرد که شما به چه طرفی تعلق و یا تمایل دارید؟ از مطلب شما چنین برداشت می شود که خواهان پند دادن و نصیحت کردن می باشید، ولی مشخص نیست چه کسی و یا چه جریانی را مورد نظر گرفته اید. "وظیفهء روشنگرانه" شما چه سمت و سوئی دارد؟ آیا این نوشته همان "پولمیک فرسایشی" نیست؟! رضا شاه قاتل ارانی ها بود و محمد رضاشاه قاتل گل سرخی ها! می خواهید بفرمائید این اعمال "حقیقت تاریخی" نستند و، مثلاً، باید با دید دیگری به آن نظاره کرد؟ آیا این"کنش و واکنش" را شما چه گونه ارزیابی می کنید؟

 

خواستاری پایان مماشات با جمهوری اسلامی ـ نامهء زندانيان سياسی به پرزيدنت اوباما

http://www.newsecularism.com/2013/08/16.Friday/081613.Political-prisoners-letter-to-Obama2.htm

آريا: کاری بس بزرگ و مفید بوده. کاش همه توان اینو داشتند که امضا کنند. کاش به شکل پتیشن تو نت میذاشتن همه بتونند امضا کنند.

 

دوال پای روحانیت در ایران

http://www.newsecularism.com/2013/08/14.Wednesday/081413.Mirzaagha-Asgari-Mullas-grip-on-Iran.htm

خسرو: جناب آقای عسگری مانی. من سه بار نظرم را در باره ی این مطلب شما نوشتم. بسیار مودبانه و با رعایت همه ی شئونات انسانی. هر سه بار نظر این کمترین را حذف کردند. شکی ندارم که شما اطلاعی ندارید. اما از شما انتظار می رود که رسیدگی بفرمایید. این سایت امانت داری نمی کند. گزینشی عمل می کند و مطالبی را که مورد نظر خودشان است مقبول این سایت می افتد. با سپاس.

 

سکولاريسم نو: اين مطلب کذب محض است. ما هنوز مطلبی از ايشان دريافت نداشته ايم تا تصميم بگيريم که قابل انتشار است يا خير.

 

ميرزا آقا عسگری (مانی): دوست گرامی؛ آقای نوری علا اعتراض شما را به «عدم درج کامنت هایتان» برای من فرستاده اند. گویا کامنت های شما اصلاً به سایت ایشان نرسیده  است. من خواهش می کنم و ممنون می شوم اگر کامنت خود را مستقیماً برای خودم هم بفرستید و مطمئن باشید آن را در سایت خود (نویسا) و زیر همان نوشته ام نيز منتشر خواهم کرد. این هم نشانی ایمیل من. با مهر. مانی.

radiomani2012@gmail.com

 

مغالطه ای به نام اصلاحات قدم به قدم ـ حسن فرامرز

http://www.newsecularism.com/2013/08/14.Wednesday/081413.Hassan-Faramarz-A-fallacy-named-graduation.htm

پرتو نوری علا: آقای حسن فرامرز، در مقالهء آموزندهء خود می نویسد:"برای اینکه به ولی فقیه و به دنیا بفهمانیم که حکومت دینی به درد ما نمی‌خورد [...]، حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم این است که دیگر به هیچ روحانی رأی ندهیم. [...زیرا رأی دهنده] بدیهی ترین اصل سکولاریسم، جدایی دین از سیاست را درک نکرده است. چنین آدمی متوجه نیست که از درون روحانیت، دمکراسی، برابری  حقوق زن و مرد، و حقوق شهروندی و تساوی ادیان به دست نمی آید." بنظر من اشکال گفته آقای فرامرز، این جاست که همه، چه معمم و مکلا، مسلمان و غیرمسلمان، کورد و ترک و بلوچ، زن یا مرد، چپ یا راست، اگر بتواند باورهای مذهبی یا ایدئولوژیک خود را در قانون اساسی مملکت و حکومت دخالت ندهد، و صلاح عموم را در این جدائی ببیند، حتی اگر روحانی باشد، می تواند رئیس جمهور بشود. یعنی اعتقاد و باور مذهبی و فردی باید از کارکرد سیاسی او متفاوت باشد. به همین دلیل در ایران کنونی اگر سکولارترین افراد رئیس جمهور شوند، چون نوع حکومت و قوانین اش از بنیاد بر اساس مذهبی خاص، شکل گرفته، و رئیس جمهور نیز جز عروسکی در دست ولی فقیه نیست، مردم به برابری و حقوق شهروندی دست نخواهند یافت.

 

سی. اس: اخيراً آقای زیبا کلام در مقام استاد دانشگاه به عوام الناس تذکر داده است که ما باید یاد بگیریم « رسیدن به دمکراسی میلیمتری است و یک شبه نمی توان به دمکراسی رسید » از کرامات شيخ ما چه عجب ! جناب استاد انگار پس از سی و چهار سال هنوز نفهمیده است که دعوای آزادیخواهان با رژيم آخوندی بر سر سرعت حرکت بسوی دمکراسی نیست، بلکه بر سر جهت حرکت بسوی دمکراسی است ؛ شايد استاد فرق بین «سرعت» را با «جهت» نمی داند ؟!

 

برنامهء افق و کنگرهء سکولار ها ـ فيروز

http://www.newsecularism.com/2013/08/14.Wednesday/081413.Firouz-ISDCongress-and-VOA.htm

پدرامی: از قرار معلوم اقای نوری علا این بار هم نتوانستن آن چنان سازمانی را به وجود آورند که تعفنش مشام را آزار ندهد، سعی اول ایشان برای کشف سرمایه ملی بود و از آستین جن گیری اقای رضا پهلوی را بیرون آوردند با این امید که بالاخره اگر در دوران شباب نتوانستند در گهولت نامی برای خود دست پاکنند . آن برنامه نیز به جائی نرسید . از این رو سعی فرمودند برای خالی نبودن عریضه چیز دیگری را بسازند . این نیز به جائی نرسید . برخی از امضا کنندگان کنگره جدائی خود را در روز های اول اعلام کردند . آیا می توان امید داشت که آقای نوری علا از خواب آلترناتیو سازی بیدار شوند؟ دوری از وطن و ندانم کاری باعث بروز توهمات می گردد. که برخی از این تخیلات آسیب رسان خواهند بود . بی عملی بهتر از اسیب رانی ست.           

 

موش ها و موريانه ها در ايراني كه مي سوزد ـ ايراندخت دل آگاه

http://www.newsecularism.com/2013/08/14.Wednesday/081413.Irandokht-Delagah-Moice-and-termites-in-a-burning-Iran.htm

خسرو: با درود. پدر و مادر خیلی پیری داشتم و من آخرین فرزند بودم و همدم پیری و تنهایی آنها . شبهای زمستان را با متل و داستانها به سر می بردیم . یکی از این داستانها داستان دوال پای عمو سلیم بود که همیشه وبال گردن این بنده خدا بود . سالها بود که از گرده ی عمو سلیم پایین بیا نبود که نبود . تا اینکه پیر دنیا دیده ای باخبر شد . .این مرد دنیا دیده به عمو سلیم گفت که دوال پا از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسد الی یک موجود مرموز همه فن حریف . . به عموسلیم گفت : اگر پیش این موجود بروی ممکن است که دوال پا از ترس گرفتار شدن به دست آن موجود دست از سر تو بردارد وگر نه هیچ راه دیگری نداری . عموسلیم خوشحال شد . نور امیدی در دلش روشن شد . عمو سلیم پرسید : حالا این چه موجودی است که دوال پا هم از این موجود وحشت دارد ؟ پیر دانا گفت : ملا > اگر نزد ملا بروی مشگلت حل می شود. دوال پا تا نام ملا را شنید تنش به لرزه افتاد و با ترس و لرز از گرده ی عمو سلیم پایین آمد و پا به فرار گذاشت و در حال فرار فریاد می زد و می گفت وای به روزی که ملا سوار شود. با سپاس           

 

اس.اس: راهکار فقط آگاهی دادن و هشدار است فعلا از طریق (همین مقالات و..امثالهم)... وگرنه چاره ای هم متاسفانه نیست از طرفی نبود آزادی و مشکلات قومیتی و اقتصادی و منافع کشورهای منطقه و جهان و نادانی مردم و شاید هم حسادت و کینه و قو مگرایی و کوچک اندیشی آنها مشکلات را دو چندان کرده اما همین رسانه ها(اینترنت و ماهواره و روزنامه و...) همانطور که برای دشمن فرصت است و خوب هم تا بدین لحظه سو استفاده کرده (باید)باید باید و باید برای ما هم فرصت و غنیمت باشد برای آگاهی و اتحاد وگرنه وقتی دیر شود دیگر افسوس خوردن فایده ای ندارد...

 

عباس: با سلام و احترام. همه در تلاشند که گناه خود را بر گردن دیگران بیاندازند و هر روز دم از موریانه و تجزیه طلب و پان می زنند. آیا هیچ از خود پرسیده اید چرا اینان ترجیح می دهند یک کشور مستقل ضعیف داشته باشند تا یک کشور پهناور و قدرتمند مثل ایران؟! چه کسی بدش می آید؟! اینان زبان و قوم و تاریخ و شرف و هستی خود و گذشتگان و آیندگان خود را درخطر می بینند مسئله این است. چه کسی به خطر انداخته؟ قوم دری زبان زیاده خواه و از دماغ فیل افتاده که تنها تکیه اش به منابع سوخته تاریخی جعلی یهود است.  تجزیه طلبان بارها اعلام کرده اند بیایید تاریخ صحیح ایران را خودمان استخراج کنیم و اختلافات تاریخی را کنار بگذاریم ولی قومی که اکنون بر خر مراد نشسته است مخالف است چرا که میداند با بر ملا شدن حقایق تاریخی دیگر جایگاه فعلی اش را در این سیستم نخواهد داشت. آنان که دم از دموکراسی و تمامیت ارضی ایران میزنند آیا تا به حال دهان به اعتراض به ظلمی که به مردم اقوام غیر دری زبان می شود گشوده اند؟! هرگز! چرا که خود از این فاشیسم قومیتی سود می برند و جایگاه خود را بالاتر می برند .. با این زیاده خواهی ها اگر ایران تجزیه شود مقصران اصلی اینانند: فردوسی و ملک الشعراء بهار و شاعران ملی و رضاخان و محمد رضا و بقیهء قهرمانان به اصطلاح ملی و صدا و سیمای ملی و فردوسی پور مزدور ملی و دری زبانان که مردم ملی و به دروغ صاحبان واقعی ایران هستند.

**********************

 

create counter