خانه  |   آرشيو

فوريه 2013

 

«نظر خوانندگان»

توجه: سکولاريسم نو از انتشار نظريات بی محتوا و يا همراه با پرخاشگری معذور است

همه اشتباهات میرحسین موسوی، از كاندیداتوری تا حصر خانگی ـ هـ. عظيمی

http://www.newsecularism.com/2013/02/27.Wednesday/022713.H.Azimi-Musavis-mistakes.htm

بورزوم: با درود. بر طبق این نوشته‌ها این آقای موسوی همش اشتباه کرده است! پس اگر برندهء انتخابات هم می شد باز اشتباه می کرد و نمی‌توانست کف خواسته‌های ادعائی طرفدارن خود را کسب کند. اصلاح‌ طلبان آخر تا کی با دروغ و نیرنگ این نوشته‌های خود را به خورد جامعه می دهند؟ اصلاح طلبان خود می‌دانند که هیچ اصلاحاتی در این حکومت نمی توانند انجام بدهند و تنها برای این که گوشه‌ای از قدرت را در دست بگیرند خود را این همه به آب و آتش می زنند و دروغ تحویل جامعه می دهند. اصلاح طلبان سال‌ها است که به مانند سدّی در راه و مسیر آزادی و آزادی ‌خواهی مردم ایران قرار گرفته اند و بی‌شک این سّد اصلاح طلبان ترک خورده و در حال ریزش است. خوشبختانه آگاهی‌ ایرانیان در مورد اصلاح طلبان بیشتر شده است و امروز تعداد بیشتری در جامعه می‌دانند که اصلاح طلبی و اصلاحات فریبی از سوی حکومت آخوند‌ها است. پاینده ایران و ایرانی‌.

 

سرنوشت شما و ما، به یکدیگر گره خورده است ـ بیانیه جمعی از ایرانیان خطاب به مردم عرب

http://www.newsecularism.com/2013/02/22.Friday/022213.Letter-to-the-Arab-nations.htm

کاوه یزدانی: با سپاس از همهء هم میهنان گرامی که این بیانیه را خطاب به مردم عرب تنظیم و منتشر کردند . بسیار حرکت پسندیده و بجایی است؛ واقعاً خسته نباشید. سرنوشت همهء ما مردم منطقه به یکدیگر گره خورده است. در مثل مناقشه نیست. می گویند تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی بره؟ این بیانیه خطاب به مردم عرب ایدهء بسیار عالیست ولی پرسش اینجاست که چرا این هم میهنان مردم عرب را نصیحت می کنند ولی هنوز در بین اپوزیسیون ایرانی دمکرات نتوانستند در کنار هم بنشینند و برای مردم ایران چاره ای بیاندیشند؟ آقایان و خانم های محترمی که این بیانیه را تنظیم و امضاء کردید آیا از خود پرسیده اید که چرا پس از سی و چهار سال اشغال کشور ایران هنوز اپوزیسیون دمکرات ایرانی هنوز از هم گسیخته است ؟ از قدیم می گویند چراغی که به خانه رواست در مسجد حرام است. شما گرامیان لطفاً برای مردم ایران و اپوزیسیون از هم پاشیده ایران چاره ای بنمایید و در کنار هم قرار بگیرید و همکاری نمایید تا مردم عرب از شما یاد بگیرند. اپوزیسیون ایرانی که هنوز بعد از سی و چهار سال نتوانستید چاره ای برای مردم ایران نمایید از چه رو مردم عرب را نصیحت می کنید؟ عزیزان اگر طبیب هستید لطفا درد مردم ایران را دوا نمایید. حمایت و شرکت در تشکیل شورای ملی را به شما گرامیان پیشنهاد می کنم. اگر فکر می کنید که نامی دارید و سری در میان سرها دارید بهتر است آن را برای ایران خرج نمایید تا نام تان در تاریخ ایرانزمین به نیکی ثبت و یاد شود. با سپاس و ارادت.

 

جبههء ملی و انقلاب اسلامی

http://www.newsecularism.com/2013/02/22.Friday/022213.Said-Bashirtash-JMI-and-IRI.htm

پيروز: ایکاش از زندگی خیالی در گذشته رها می شدیم و در حال زندگی و برای آینده برنامه ریزی وبرای احراء آن جسارت پیدا می کردیم. گیرم که رهبران تاريخی جبهه ملی ايران چند سر و گردن از رهبران بقيه گروه‌ های سياسی بالاتر بودند. آیا با توجه به سر و گردن ها نام جبهه ملی مورد احترام مردم را آنهائی که سنگ مصدق ها و فاطمی ها و بختیارها و صدیقی ها و فروهرها را به سینه می زنند توانسته اند امانت داری کنند و انسجامی که در حال حاظر از هر دارو و نان شب بیشتر مورد نیاز است بوجود آورند؟ در هر کشوری و استانی و شهری چند نفری هنوز با واژهء جبهه ملی خود را سرگرم و خود را مصدق و بختیار... و برتر از سایرین می دانند ولی از همبستگی خبری نیست. شوربختانه عملاً این نام هم به لجن کشیده شده و بی محتوا بودن اش را در همین 34 سال گذشته به ثبوت رسانده اند. هر چند جهت خود ارضائی با زیر عبای آخوند رفتن استخوان های بنیانگذار به لرزه در آمدند و بختیارها را تنها گذاردند، همچنان که پهلوی ها را و بار دیگر نشان دادند که در ایران سیاستمد یا نداریم و اگر هم داریم خود محور و خود پسند و فرصت طلب است. حال بهتر نیست اگر تنبیه شده ایم از تعارف کم کنیم و بر مبلغ بیافزائیم؟

 

بیانیه جمعی از ایرانیان خطاب به مردم عرب

http://www.newsecularism.com/2013/02/22.Friday/022213.Letter-to-the-Arab-nations.htm

Bagher Ghalyai: I thank my fellow country people for this initiative to share their experience with our Arab neighbours regarding our terrible experiences with Islamic government. Like Europian intellectuales, who shared their experinces in Glorious Revolution of England, Independence War of the United States of America and the French Revolution with each other in Eighteen Centry, we the citizens of Middle East should help each other to establish a democratic society in our region by sharing our experiences. Thirty four years ago, at the time of Iranian Revolution, there were no model of Islamic government in the world for us, so we didn't take it seriously, how dangerous an Islamic government could be for democracy and social prosperity. Now after the Iranian and Taleban experiences with this type of government, our fellow Arabs should know more about the miserable outcome of the mixture of politic and religion. It is now very important moment for you, before the Islamists establish their power, to prevent the Islamist to take the power. Please ask us and let have more and more seminars together with over five millions Iranians, who left Iran after the Islamists took power in Iran to hear from the first hands, what Mullahs did with our country. We are more than pleased to share our experiences with you, in order to help to prevent another terrible government like ours in our region.

 

Darius Sharifi: I think this message would have had a much stronger voice, if there were more female signatures. I think the obvious missing element of our so called democracy in Iran, is the elimination of equal rights for a men and women. This is the first and most elementary requirement of any democracy.

 

پيرامون اعتراض به «مداخله چين در امور ايران» ـ رضا تقی زاده

http://www.newsecularism.com/2013/02/22.Friday/022213.Reza-Taghizadeh-IRI-protest-to-China.htm

رامين: دالایی لاما رهبر مذهبی تبت می باشد و نه مغولستان!

 

آلترناتیو سوسیالیستی آزادی و عدالت را تضمين می کند

http://www.newsecularism.com/2013/02/20.Wednesday/022013.SocialisAlternative.htm

پیروز: سال های سال است که وابستگان ایدئولوژی فوق بیشتر از آن جملاتی که در این مقاله نوشته اند نتوانسته اند واژه های جدیدی به آن بیافزایند و احتمالاً هم نخواهند توانست. در نتیجه بهتر است دیدگاه شان را برای پس از سرنگونی رژیم و برقراری آزادی و دموکراسی، برای تشکیل حزب و جذب افراد ساده اندیشی که به آنها خواهند پیوست نگه بدارند و در این مرحله اگر درک سیاسی احتماعی شان یاری می کند ابتدا برای بوجود آوردن جو لازم و فراهم آوردن زمینه فعالیت کوشش نمایند و سپس برای باوراندن ایدئولوژی شان به مردم، به مردمی که 34 سال بخاطر فریب از همین ایدئولوژی به روزهای تاسف بار امروز رسیده!

 

بهمن از ايران: یاد ایام جوانی جگرم خون می کرد / خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد.

 

بابک: سئوالی که باید از این فرهیختگان پرسید این است که وقتی کمونیست بعد از 70 سال از هم پاشید و هیچگاه نتوانست در هیچ جایی عدالت و آزادی را برقرار کند، بر مبنای کدام عقل سلیم از مردم می خواهند که راه رفته را دوباره بپیمایند؟! خیلی ساده زندگی مردم، عدالت، آزادی و... هر چیز دیگر که می خواهید را در دو کشور کره شمالی و جنوبی مقایسه کنید. یکی نماد تمام عیار کمونیسم و اقتصاد بسته است و دیگری نماد سیستم سرمایه داری. احتیاج نیست علم اقتصاد بدانیم تا بفهمیم اگر چین امروز به ابرقدرتی در جهان تبدیل می شود نه از جهت سیستم کمونیستی بلکه از جهت روی آوردن به نظام سرمایه داری است.آيا درک این مسئله اینقدر برای این عزیزان سخت است؟ آیا بهتر نیست با حفظ عقاید چپ خود به عنوان وزنه ای برای موازنه در فردای ایران آزاد و دمکرات نقش بازی کنند؟ اگر ایران و منافع ملی آن را بر ایدئولوژی و منافع حزبی خود ترجیح می دهیم برای اتحاد تمام نیروها قدم بر می داریم و قبول می کنیم که فقط بخشی از جامعه کل ایران هستیم.

 

يک نظر و سه پاسخ دربارهء خوزستان و سوريه

http://www.newsecularism.com/2013/02/18.Monday/021813.One-uttering-and-three-reactions.htm

دارا: چرندیات را رها کنید ایران دیگر وجود خارجی ندارد ایران مدتهاست تجزیه شده و این گوارا باد بر بشریت.

 

توهماتی دربارهء اپوزیسیون خارج از کشور ـ سام قندچی

http://www.newsecularism.com/2013/02/18.Monday/021813.Sam-Ghandchi-Some-illusions-about-the-opposition-outside-Iran.htm

پیروز: جناب قندچی، بسیار درست به نکات ضعف مدعیان اپوزیسیون پرداخته اند، که معمولاً تنها کاریست که تمام آنهائی که قلم و یا میکرفونی بدست دارند بدون هیچ گرفتاری به آن اشاره می کنند. کاملاً درست است که سخن از ناتوانی کامل اپوزیسیون نیست، بلکه حرف بر سر آن است که این اپوزیسیون نسبت به هویت و ماهیت خود دچار توهم است و در عین حال این توهم را به اپوزیسیون داخل کشور هم سرایت می دهد. توانائی این اپوزیسیون تنها زمانی قابل تحقیق و تحقق خواهد بود که تصورات و نگرش ها توهم زدائی شده و واقع گرائی بر آنان حکمروا شود. آیا ممکن است آقایان و بانوان فندچی ها پس از 34 سال پرداختن به آگاهی و آموزش دادن، بعلاوهء داشتن تجربیاتی از مبارزات دوران پیش از بظاهر انقلاب 1357 اقلام و راه و روش های لازم را با تشکلاتی که در درازای این مدت بوجود آورده اند برای اینکه اپوزیسیون به هویت و ماهیت خود پی ببرد و تا دیر نشده و دار و ندار از دست نرفته، و برای اینکه بیش از این اپوزیسیون دچار توهم نگردد، قاطعانه برای تشکیل یک اپوزیسیون شایسته که بتواند برای رسیدن به جمهوری آینده نگر فدرال، دموکراتیک، و سکولار در ایران، با کسب اعتماد اکثریت به یاری اپوزیسیون داخل بشتابد؟

 

بی نام: وقتی صفت پرستندگی بر روح و روان ما جاری ست نباید بیش از این توقع داشت. یکی شاه پرست، دیگری مصدق پرست، آن یکی لنین پرست، گروهی رجوی پرست. و به این دلیل است که برای من نوعی اپوزیسیون نماد افراد بی اخلاق دروغگوی بی سواد پر مدعای سر خوردهء افراطی و خواهان قدرت قدرت است. درد آنها درد ایران و مردم اش نیست؛ درد آنها درد کینه های 60 ساله هست: بزرگانی که هنوز  کودک اند!

 

سام قندچی: دوست عزيز نوری علا با سلام، به آقای پيروز بگوييد که کامنت های زير همين نوشته اينجانب را در بالاترين مطالعه کنند و ببينند کی بر هم زننده مناسبات است:

https://balatarin.com/permlink/2013/2/16/3262290

و يا اين کامنت در سايت «روشنگران»: ناف این کنفدراسیونی ها را با خیانت به ایران بریدند . قندچی جان هنوز هم از کشور های عربی و کمپانی های نفتی پول می گیرد ؟ یا اینکه این بار برای خیانت به ایران از جای دیگه پول می گیرید؟!

http://roshangarnasl.blogspot.se/2012/12/blog-post_6.html

براستی، اگر اين کامنت نويسان تفنگ و وسائل شکنجه داشتند حتماً بسان آقای ثابتی با ما عمل می کردند. هشت سال در صدای آمريکا بودم و به سلطنت طلب ها کاری نداشتم و اينها به من کار داشتند و کار دارند. کرم از خود درخت، يعنی از خود رضا پهلوی، است. وقتی هنوز در قدرت نيست و اين بساط است خدا آن روز ی را نياورد که در قدرت باشد. از ما گفتن. همه بحث های در مورد اطرافيان بد در مورد شاه و حالا رضا پهلوی غلط است. اطرافيان را خود اينها می سازند.

 

اعلام اهداف، برنامه ها و استراتژی انتخابات آزاد و منصفانه ـ اتحاد برای دموکراسی در ایران

http://www.newsecularism.com/2013/02/18.Monday/021813.UDI-Goals-and-Strategies.htm

پرویز حدادی زاده: با درود به دوستان؛ همانطوری که همهء مخالفان رژیم ددمنش اسلامی از اتحاد و همبستگی، بارها و بارها سخن داشته و دارند، این دو سند هم نمونهء دیگری از این آرزوی دیرینه تمام اپوزیسیون است که هر گروه، سازمان، نهاد، کمیته و حزبی که امید براندازی این رژیم را در سر دارد به این اتحاد و اعتماد چشم دوخته و هنوز منتظر نشسته، که این اتفاق هر چه زودتر بیفتد! حقیقتاً اطلاع کافی از اعضای "اتحاد برای دموکراسی در ایران" را ندارم و برایم هم مهم نیست که چه شخص و یا اشخاصی این دو سند را نوشته اند، آنچه که مهم است این است که از "اتحاد و همبستگی" سخن می گویند. برای همهء ما پر واضح است که هیچ گروه، سازمان، نهاد، کمیته و حزبی به تنهایی نمی تواند این رژیم ضد ایرانی را از کشور عزیزمان بیرون کند، تنها با یک اتحاد کلان است که رسیدن به پیروزی امکان پذیر خواهد شد. باید سینهء تمام مخالفین این رژیم، از چپ و راست، جمهوریخواه و سلطنت طلب، زن و مرد ایرانی در برابر جلادان تشنه به خون مردم آزاد اندیش ایران سپر شود تا راه رسیدن به هدف هموار گردد. باید مسئولیت تاریخی خودمان را جدی بگیریم و در مقابل یکدیگر انعطاف پذیرتر از گذشته، صدای هم وطن خود را بشنویم و از خود شیفتگی هایی که باعث تنهایی و ضعف اپوزیسیون می گردد دوری، تا بتوانیم این نهضت را به مقصد برسانیم. حال بنظر شما وقتی که تمام مخالفین رژیم اسلامی، برای پیروزی براین نظام جهل و جنون به "اتحاد و همبستگی" می اندیشند و طرح، برنامه، پروژه و پیشنهاداتی هم دارند، چرا موفق نشده اند که به اتحاد برسند؟ جالب اینجاست که در تمام  این پروژه و پیشنهادات، "اتحاد و همبستگی"  نقطه کلیدی و  وجه مشترک دارد، پس چرا اپوزیسیون نتوانسته به این آرزوی دیرینه خودش دست پیدا کند؟ اگر شرط و شروطی برای این "اتحاد و همبستگی" وجود دارد بنظر شما چه باید کرد که با حداقل ها به این "اتحاد و هبستگی" دست یافت؟ آیا لازمهء یک اتحاد کلان یک اعتماد سازنده است؟ اگر چنین است، چه باید کرد؟ که این اعتماد بوجود آید. اپوزیسیون محکوم به گفتگو است و بی توجعی به سکوت مخالفین و نداشتن گفتگوی سازنده با یکدیگر خیانت به خود و ایران و ایرانی شناخته خواهد شد. شاید شما با خود بگویید که "تمام زحمت خود را برای رسید به این اتحاد کشیده و می کشید ولی دیگران هستند که بانی این بی اعتمادی اند." باید از خود بپرسید که چرا موفق نشده اید که دیگران را متقاعد کنید که به تلاش شما ارج دهند؟ آیا شما هم در تلاش خودتان شرط و شروطی داشته اید؟ فکر می کنم که تمام ایرانیان آزاد اندیش که طرفدار حاکمیت ملی و حکومت قانون هستند موظف اند، هر چه زودتر جواب این سئوالات را پیدا و از این فرصت طلایی که برای اپوزیسیون بوجود آمده استفاده کنند وخود و ایران و ایرنی را از این جهنم خانمان سوز نجات دهند.  نگذاریم امید مردم ایران به داشته  این "اتحاد و هبستگی" به یاًس تبدیل شود که اگراین اتفاق بیفد همه اپوزیسیون مسئول شناخته خواهند شد. بدلایل بسیاری که شما گرامیان بخوبی از آنها آگاه هستید، پیشنهاد می دهم که جناب شاهزاده رضا پهلوی، مسئولیت رایزنی ما بین تمامین مخالفین رژیم اسلامی را بر عهده بگیرند و برای رسیدن به این "اتحاد و همبستگی" شخصاً خود بصورت فردی و یا گروهی به تک تک انتقادات و نقدهای هموطنان مخالف این نظام گوش فرا دهند و درخواستهای آنها را با کمک خودشان برای رسید به "اتحاد و هبستگی" کلان به اجراء بگذارند. با مهر.

 

جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين (2) ـ مسعود نقره کار

http://www.newsecularism.com/2013/02/15.Friday/021513.Massoud-Noghrekar-Relationship-of-lumpans-with-politicians2.htm

یک لمپن: جناب نقره کار، اصولاً فضای سیاسی ایران پر است از این لمپن ها. مثلا مجاهدین که لات و لوت های نهضت آزادی بودند، یا چریک های فدایی که ارازل و اوباش حزب توده بودند. آنهایی که قضیهء سیاهکل را درست کردند چه نامی دارند؟ آره، شما راست میگی!

 

وروديه های تغيير اجتماعی ـ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا

http://www.newsecularism.com/2013/02/15.Friday/021513.Esmail-Nooriala-Change-from-the-top.htm

برمک آریانپور: شاید این جوابی باشد بر فرمایش دوستان که تازه مد شده بگويند حکومت پهلوی پرانتزی اشتباه در تاریخ ایران بود: http://parsdailynews.com/111482.htm

 

اعطای حق رأی در سینی نقره‏‌ای مخالف بودم ـ شهلا لاهيجی

http://www.newsecularism.com/2013/02/13.Wednesday/021313.Shahla-Lahiji-I-was-against-granting-the-right-to-vote.htm

برمک آریانپور: اصولاً این خاندان ظالم و ایران سوز پهلوی همهء کارهایش بد بوده. چه معنی میده ای دیکتاتور که تو بر خلاف مصالح قدرت خودت به زنان حق رأی بدی؟ اصلاً تو کی هستی که به زن این مملکت حق رأی دادی؟ ظالم. دیکتاتور. ای حق رأی زنان را بده! ما باید دست به دست هم بدهیم و حق ایران را از این تاریخ پهلوی ها بستانیم! آفرین خانم لاهیجی. شما هم البته در مقابل این کارهای دیکتاتورهای پهلوی سکوت نکردید. زدید پدرش را در آوردید. آفرین به این فهم و درایت و قدر شناسی شما. حالا با هم میدویم که چطور حق مان را بدون سینی نقره ای بگیریم. آهان! این درسته! باید جون بدیم تا حق رأی بگیریم. این را شاه دیکتاتور شکنجه گر نفهمید. خدایا ما را با چه کسانی 80 میلیون ایرانی کردی؟ البته میدانم کامنتم منتشر نمی شود ولی انصافاً خیلی از بخش های این کامنت را صادقانه و از ته دل گفتم. درود.

 

شورای ملی و تجزيهء ايران؟ ـ امير فيض

http://www.newsecularism.com/2013/02/13.Wednesday/021313.Amir-Feiz-Pishnahad-e-Bisharmaneh-.pdf

رحیم ظاهری: آقای امير فيض، یک لیوان آب خنک بخورید، جانم! این مختصر، جوابیه ای ست به نوشته ی آقای امیر فیض، تحت عنوان شورای ملی و تجزیه ایران. صرف نظر از آنچه که ایشان می خواهد بگوید، روشی که در قلمی کردن نظرش بکار میگیرد در خور توجه جدی است. این همه رنگ و افکت و تهدید در نوشته ی ایشان، برای چیست؟ من و بسیارانی دیگر، سال هاست که با این نوع قشقرق و سلیطه بازی ها در فضای سیاسی ایران آشنائیم. دو دسته، در این کار، گوی سبقت را از همه می ربایند، حزب الهی ها و سلطنت طلبان. شاید خود نمی دانند که این راه و رسم، آنچنان دافعه ای ایجاد می کند که اگر آدم بداند آنها در کجا ایستاده اند، از یک فرسخی , راه خود را کج می کند که سر و کارش با این جماعت نیفتد. ما ایرانی ها به تجربه دریافته ایم که سر و صدای زیاد مال طبل تو خالی ست! اما چه چیز موجب شد که ایشان، دیوانه وار، بالا و پایین میبرند و بر سر و سینه ی خود می کوبند؟ بند يازده منشور پیشنهادی شورای ملی ایران! این بند چه می گوید؟ می گوید که ساختار سیاسی - اقتصادی ایران، در آینده، باید غیر متمرکز باشد تا بلکه استبداد، دو باره، باز تولید نشود. یعنی که ایران، بهتر است، فدراتیو اداره شود. به همان روشی که بسیاری از کشور های بزرگ و کوچک دنیا، مثل آلمان و آمریکا و هلند و بلژیک و خیلی کشورهای دیگر، اداره می شوند. ولی، از دید آقای امیر فیض، این رسم مملکت داری، در ایران، موجب تجزیهء کشور خواهد شد. پس، هر کس که حرف اش را بزند، خائن به کشور است، حتی اگر اعليحضرت باشد! این وطن پرستان دو آتشه، هیزم های جدید تنور استبدادند و فکر می کنند که هنوز می توان به بهانه ی حفظ تمامیت ارضی ی کشور، حق و حقوق ساکنان ایالات و ولایات ایران را نادیده گرفت و در مرکز کشور، ابر قدرتی تشکیل داد که مردم، بدون اجازه ی او آب نتوانند بخورند! نه دوست عزیز، امروز، زمانه ی دیگری است. مردم، دیگر، در هیچ کجای دنیا، قدرت متمرکز و فائقه ی سیاسی را بر نمی تابند. امنیت و رفاه، در سایه ی مشارکت همگان در سر نوشت سیاسی و اقتصادی کشور، دست یافتنی است، پس قدرت هم باید تقسیم شود. هر چند به مذاق ناسیونال - شوونیست هایی از قماش شما سازگار نباشد. همین.

 

گذشت زمان به سود آیت‌الله خامنه‌ای است ـ اکبر گنجی

http://www.newsecularism.com/2013/02/11.Monday/021113.Akbar-Ganji-Time-is-for-Khamenei.htm

سينا: قتل مخالفان و منتقدان عملکرد تروریسم پژاک و پ ک ک به یک روند عادی در این گروهها تبدیل شده است. هنوز مدت زمان زیادی از ترور سه عضوء پ.ک.ک و پژاک در پاریس نمی گذرد که رسانه های غربی خبر از قتل یک روزنامه نگار در شهر ژنو سوئیس توسط پژاک دادند. به گزارش اؤیرنجی سسی به نقل از کمیته مردمی دفاع از غرب آزربایجان ، کلود کوواسی روزنامه نگار سوئیسی در روز جمعه با تزریق بیش از حد کوکائین به قتل رسیده بود ؛ تیری میسان – اولین افشاگر مستند حادثه یازدهم سپتامبر و دوست صمیمی کوواسی – در مقاله ای که به زبان های مختلف غربی ترجمه شده است صراحتا اعلام کرده کوواسی به دست مافیای پژاک به قتل رسیده است .این نویسنده به ایمیل ها و تلفن های دوست خود اشاره کرده و می گوید کواسی در طی چهار ماه گذشته تحقیقات گسترده ای را درباره روابطه پژاک و مافیای کوزوو آغاز کرده بود و درباره دخالت گسترده آنها در توزیع مواد مخدر در اروپا به اسناد بسیار جدی دست پیدا کرده بود و قرار بود آخر این هفته ویرایش نهایی آن را منتشر کند. به گفته میسان این روزنامه نگار بسیار فعال سوئیسی در دو هفته گذشته با یکی از اعضای فعال پژاک در اروپا نیز مصاحبه کرده بود و چندین بار نیز تلاش کرده تا با عبدالرحمن حاجی احمدی سرکرده پژاک در آلمان مصاحبه کند اما حاجی احمدی هر بار از این مصاحبه طفره می رفت. این نویسنده در بخشی از مقاله اش می افزاید که کوواسی اخیرا مقاله ای را درباره حمایت آلمان از تروریسم پژاک منتشر کرده بود و درباره روابط مافیایی پژاک با مافیای مواد مخدر به سرکردگی نخست وزیر دولت غیر رسمی کنونی کوزوو اطلاعات ذیقیمتی پیدا کرده بود.

 

آيا به نسبت سال 57 عقب تر نرفته ايم؟  ـ اسد سيف

http://www.newsecularism.com/2013/02/11.Monday/021113.Assad-Seif-More-reactionary-than-57.htm

رحیم ظاهری: جناب سیف؛ وا خوانی بسیار روشن و جامعی از مهمترین وقایع سیاسی - فرهنگی ایران در دوران معاصر ارائه کرده اید. در جواب مهمترین سوال شما که می پرسید «چگونه است که ما ایرانیان می دانیم که چه می خواهیم اما نمی دانیم چگونه بدستش آوریم؟» به نظر من یک علت العلل دارد و آن اعتقاد ما به فرصت طلبی بجای تلاش خلاق و ثمربخش برای کامیابی در زندگی است. این روحیهء فرصت طلبی، بویژه در صد سال اخیر، ناشی از استبداد و در آمدهای نفتی بوده است. استبداد فرصت مشارکت خلاقانه را در امور اقتصادی و سیاسی را از ما گرفته و در آمد نفت هم فرصت چپاول را به ایادی حکومت ها داده تا از ثروت های باد آورده و افسانه ای بر خوردار شوند و این خصلت رذیلانه را سرمشق جامعه قرار دهند. نگاهی به چپاول ثروت های مملکت توسط مهره های ریز و درشت نظام سلطنتی، و شدید تر از آن در رژیم اسلامی، و پیروی از این راه و رسم پلید، توسط هر کس که فرصتی یافته باشد، گویای این خصلت خانمان سوز است. مادامی که ما ایرانیان به تولید و خلاقیت بجای فرصت طلبی و ثروت های باد آورده اعتقاد پیدا نکیم، متاسفانه، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. نگاهی به اوضاع اقتصادی- اجتماعی ترکیهء بدون نفت، گواه این مدعا است.

 

رضايت سنجی و قدرت سياسی ـ جمعه گردی های اسماعيل نوری علا

http://www.newsecularism.com/2013/02/08.Friday/020813.Esmail-Nooriala-Gauging-satisfaction.htm

فیروز: این عنوان جمعه گردی این هفته نویسنده و رهبر (سکولار های سبز دمکرات انحلال طلب)، دکتر نوری علای محترم است که در گویا نیوز به چاپ رسیده. این مقاله هم، مانند تمام اظهار نظر های سیاسی ایشان با مقدمه ای طولانی آ غاز شده که به نظر من هدف نویسنده از این مقدمه نویسی که یک روز دستور زبان و واژه ها، یک روز ریشه یابی سکولاریسم، در نوشته ای دیگر بررسی جامعی از لغت (کرازما)، و در این مقاله داستانی از سعدی هست که هدف اش آن است که عوامل اصلی حوادث سیاسی (اتفاق افتاده در کشور) را از نظر خواننده مخفی نگهدارد و خواننده را به آدرسی که مورد نظرش است ببرد. مثلاً، در هیچیک از نوشته ها و در تحلیل هیچ یک از حوادث، به نظر ایشان امپریالیسم و شرکت های فراملییتی، و شرکت های نقشی و سازمان های اطلاعاتی چو ن سی.آی.ای و انتلیجنت سرویس و موساد دخالت ندارند (امپریالیسم ساختهء ذهن علیل چپ ها و امر یموهوم است) به نطر مبارک ایشان در جه ن امروز سلطه و تابعیتی در کار نیست... ايشان در مورد کودتای ننگین 28 مرداد 32 داخل پرانتز می نویسد (حکومت محبوب و ملی دکتر محمد مصدق!) یعنی مورد قبول ایشان نیست که حکومت دکتر مصدق یک حکومت محبوب و ملی بوده است و همچنیی داخل پرانتز می نویسد (حکو مت ناحق و غیرقانونی محمد رضا شاه) یعنی ایشان قبو ل ندارد که حکو مت محمد رضاشاه بعد از کودتای 28 مرداد یک حکومت ناحق و غیر قانونی بوده است. اما این مقاله تعجب مرا از این لحاظ بر انگیخت که ریشه های انقلاب 57 را در چند مورد بیان کرده اند که به درستی تا حدود زیادی علت ها ارزیابی شده است ولی نویسنده بکلی فراموش کرده است که در دو مقالهء قبل خود تمام تقصیرها را به گردن جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی گذاشته بود و صحبتی از این رضایت سنجی و قدرت سیاسی در میان نبود.  جناب نوری علا، آیا انقلا ب سفید شاه و مردم هیچگونه دیکته ای از امریکا و خارجی ها نبود؟ شاه خودش این تصمیم را گرفت؟ دکتر امینی در کار نبود؟ آیا بعد از افشا و اقرار وزیر امور خارجهء امریکا در مورد کودتای 28 مرداد شما سعی در سرپوش گذاشتن بر آن و انکار آن را دارید؟ آیا انحراف در انقلاب مردمی و شکوهمند سال 57 و تسلط روحانیی بر مملکت هیچگو نه دخالت بیگانگان  نبو د؟ در تقویت جبههء روحانیو ن حکومت خودکامه محمد رضا شاه هیچ نقشی نداشت؟ این گلو لهء برفی مورد نظرتان را کی می خواهد بطرف پائین سرازیر کنيد؟ این گلولهء برفی چهار سال پیش در انتخابات 88 سرازیر شد اما هنوز دور نگرفته بود که، توسط قلم و قدم شما کوشندگان خارج و تفنگ عوامل سرکوبگر داخل، بطور موقت از حرکت باز ایستاد و هر لحظه امکان حرکت مجدد دارد، نیروی محرکه اش مردم داخل کشورند. به دیگران کاری نداشته باشید تنها به مقالات نوشته شده و مصاحبه های تلویزیونی خودتان  مراجعه بفرمائید که چه حملات غیر منصفانه ای به کروبی و مهندس میرحسین موسوی و نهضت سبز دمکراتیک ایران کرده اید. در این نبرد شما و اکثر قریب به اتفاق رسانه های لس آنجلسی و میهنی! در یک جبهه با خامنه ای و حجتیه و اجامر و اوباش چماق بدست و قمه کش قرار گرفتید. چنانچه آن عامل مورد نظر شما آن گلولهء برفی را بسازد و به بهمن تبدیل شود شما را هم با سازمان سکولارهای سبز انحلال طلب تان را نیست و نابود خواهد کرد؛ نگاهی به لیبی و  اوضاع داخلی اش شاید برایتان درسی آموزنده باشد. طبق نوشتهء خود شما [پس اصل و ريشهء قدرت در خلق (يا، به زبان امروز، جامعه) و در حوزهء حضور رعيت و مردم است و صاحبان قدرت از اين آبشخور است که می توانند قدرت را تصاحب و حفظ کنند و، در عين حال، مردم را راضی نگاه دارند تا خود در قدرت بمانند. بدين سان آشکار می شود که چون ريشهء قدرت در جامعه قرار دارد اين جامعه است که، بر اساس «رضايت خلق»، قدرت را بصورتی «برحق» (و به زبان آخوندی، مشروع) در می آورد؛ و چون اين «حقانيت» سستی بگيرد ريشه های رضايت می خشکد و مردم ناراضی، عاقبت، قدرت را از تصرف کنندگان اش پس می گيرند، تا با آن چه کنند نکته ای است که بماند.]، این خلق ایران است که با مبارزهء خستگی ناپذیر تحمل زندان و شکنجه و تحریم اقتصادی در تلاش برگرداندن انقلاب از مسیر انحرافی تحمیل شده به آن است در این راه بجای آلترناتیو سازی و سنگ اندازی در راه مردم و توطئه و شانتاژ نباید به کمک و تقویت این نهضت اقدام نمو د؟ این نوشته ها و گفتارهای شما و همکاران  تان در خارج کشور به کدام جبهه در داخل کمک می کند؟ به نهضت مردم یا به ضد آنها؟ اگر یار شاطر نیستی، بار خاطر مباش!

 

جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين (1) ـ مسعود نقره کار

http://www.newsecularism.com/2013/02/04.Monday/020413.Massoud-Noghrekar-Relationship-of-lumpans-with-politicians.htm

پيروز: وقتی از شعبان جعفری پرسيدند که آيا براستی شما بی مُخ هستيد؟ او رندانه پاسخ داد که: «من مُخ نداشتم و شاهنشاه آريا مهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آنهمه سر افرازی و رفاه را برای ملت ايران به ارمغان آورد، اما آنهايی که مُخ داشتند، شيخ و ملا را بر مردم ما حاکم کردند که ايرانی ها را يا کشتند، يا دربدر کردند و يا بی عصمت و بی آبرو.

 

ترکیب متنوع اصلاح طلبان انتخابات محور ـ علی افشاری

http://www.newsecularism.com/2013/02/04.Monday/020413.Ali-Afshari-New-reformists.htm

بورزوم: با درود. اصلاح طلبان معلوم نیست می خواهند چه چیزی را اصلاح کنند! مگر قانون شریعت که پایه و اساس قانون اساسی‌ است قابل اصلاح است؟ (آخوند‌ها و روحانیون اسلام می گویند این قوانین اسلام قابل تغییر نیست و ما باید منتظر باشیم تا خود رسول در جهان برین این قوانین را عوض کند!) در جمهوری اسلامی اساساً چیزی با نام اصلاحات و اصلاح طلبی معنا و مفهوم ندارد. اصلاح طلبان سال هاست که به مانند سدی در راه امواج آزادی خواهی‌ مردم ایران قرار گرفته اند و بی‌ شک چند سالی‌ است که این سد ترک برداشته است و روزی فرو خواهد ریخت. اصلاح طلبان هر کاری می کنند تا شاید در گوشه‌ای از قدرت جای بگیرند و در حکومت با حاکمان مذهبی‌ شریک بشوند . به قول مردم کوچه و بازار دیگر حنای اصلاح‌ طلبان رنگی‌ برای ایرانیان ندارد.

 

کاوه یزدانی: با سپاس از همه ژورنالیستهای ایرانی که برای آزادی ایران و ملت ایران می نویسند و مبارزه می کنند بویژه آنانی که در زندان های رژيم اند. از آنجایی که آخوند جماعت و دین ویرانگر و اشغالگر اسلامی کشورمان را نابود کرده و فرهنگ مان را انکار می کند وطیفه داریم به افرادی چون علی افشاری ها تذکر دهیم حمایت از محمد خاتمی شیاد فریبکار و اسلامیست ها بر ضد منافع ملت ایران و کشور ایران است و در جهت حقظ نظام اسلامی ننگین است. ملت ایران از صد و هفت سال پیش تلاش می کند تا دست آخوند و اسلام و الله مدینه را از قدرت و حکومت بیرون نماید و دست شان را از غارتگری و ویرانگری و خیانت کوتاه نماید. از بد روزگار و نادانی بعضی ها کار به اینجا رسیده است. حالا که ما تجربهء صد و هفت سال را در پیش رو داریم پس اجازه ندهیم خون نداها و فرزاد کمانگرها و سهراب ها و ستارها و... صدها هزار هممیهن در صد و اندی سال پیش تا اکنون پایمال شود. همدستی آخوندها با بیگانگان بر ضد ایران و منافع ایران برای همگان آشکار است. می دانیم آخوند جماعت همواره بر ضد ایرانیت بوده و هست و هیچ سودی برای جامعه نداشته بجز زیان و غارت و چپاول و دروغ و ریاکاری و دین فروشی. ملت ایران مذاهب و دینهای مختلف دارند و بی دین نیز هستند. کشورما جزو کشورهایی نیست که با دین تعریف شود. ما ملت ایران هستیم و فرهنگ ریشه ای مان ایرانی است. قصد نصیحت و مرور تاریخ را ندارم ولی وجداناً اگر با این همه زیانی که اسلام و اسلامیست ها و آخوندها بر کشور و ملت وارد کردند برایمان درس عبرت نباشد همین باقی مانده نیز از دست خواهد رفت. بحران های بوجود آمده بدست رژیم اسلامی و اسلامیست ها و همدستی شان با بیگانگان بوده و هنوز نیز ادامه دارد. سی و چهار سال است روی خوش زندگی را بر ملت ایران ممنوع و کشور را ویران کرده اند. روزی نبوده که آب خوش از گلوی مردم پایین رود در سی و جهار سال گذشته . وجداناً سیاسیون و روشنفکران پیر و جوان چه پاسخی برای مردم ایران دارند؟ رسانه ها و ژرنالیست های خارج کشور وظیفه دارند فقط گزارش و تحلیل و تفسیر نمایند یا اینکه آنها نیز باید برای آزادی ایران وارد مبارزه تشکیلاتی شوند و بیش از وظیفه یک ژورنالیست تلاش نمایند؟

 

دیگر کسی نام فرزندش را آدلف نمی گذارد! ـ ثريا شهابی

http://www.newsecularism.com/2013/02/04.Monday/020413.Soraya-Shahabi-No-one-calls-his-son-as-Adolf.htm

Nikbakht: Dear Ms. Shahabi; I think you have gotten it all wrong. Perhaps Hitler's victims do not name their children "Adolph", but our dear Iranian compatriots DO name their children after their most brutal killers and destroyers... and they do it frequently. We can start with Changeez and Teimoor and then look at much more common names! There was a time when some African-Americans changed their slave names (European names of their ancestral owners in the old American South). Even though they chose instead, the names of their previous slave owners ( Arab slave owners and traders), but at least they "tried"- not too hard, I might add. Our own nation however, seems completely oblivious to history. Either that, or most consider themselves the offspring of the invaders, rather than the natives? I believe that all Ganji is trying to say is that HIS personal involvements in regime atrocities were JUSTIFIED. He has said this many times in many different forms, always trying to justify his own actions in the past. I think, since he keeps repeating this theme, his role must have been worse than what we have heard, or what we know!

 

ایران اتمی نیز همان جمهوری اسلامی اتمی نیست  ـ الاهه بقراط

http://www.newsecularism.com/2013/02/01.Friday/020113.Elahe-Boghrat-Atomic-Iran-Is%20not-the-same-as-atomic-IRI.htm

ناصر ايرانپور: به‌ هر حال ـ خارج از ميل و اراده‌ی ما ـ اکنون جمهوری اسلامی بر مسند قدرت است. و به‌ هر حال اين جمهوری است که‌ طالب دستيابی به‌ سلاح اتمی می‌باشد. هدف اين رژيم نيز از آن بر همه‌ی ما محرز است؛ اين رژيم سلاح اتمی را بعنوان دژ مستحکمی در مقابل غرب و بطور باواسطه‌ در مقابل مردم خود می‌داند. اما يک جمهوری اسلامی اتمی نه‌ به‌ سلاح جهان است، نه‌ به‌ سلاح کشورهای منطقه‌ و نه‌ به‌ سلاح مردم ايران. لذا مخالفت با اين فعاليتها قبل از همه‌ رسالت روشنفکران ايرانی می‌باشد. سنگرگرفتن پشت شعارهای ارتجاعی ضدغربی و ناسيوناليستی تنها و تنها به‌ سود جمهوری اسلامی است. در پايان: ای کاش تيتر اين مطلب "ايران، جمهوری اسلامی نيست!" و يا لااقل "جمهوری اسلامی اتمی همان ايران اتمی نيست" می‌بود. در اين صورت همخوانی تيتر و مطلب بيشتر می‌بود و پيام رساتری نيز با عنوان آن به‌ مخاطب می‌رسيد. با اين وصف دست خانم بقراط درد نکند. با تشکر.

 

درسی که از انقلاب مصر نباید گرفت! ـ حسین باقرزاده

http://www.newsecularism.com/2013/02/01.Friday/020113.Hossein-Bagherzadeh-A-lesson-not-to-be-learnt-from-Egypt.htm

اسماعيل نوری علا: از آنجا که من با استدلال آقای باقرزاده در يک نکتهء اساسی مخالفم، از خوانندگان اين مقاله دعوت می کنم که مطلبی از من را که چندی پيش در همين مقوله نوشته شده در پيوند زير بخوانند:

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2013/011813.EN-PU-Differences-between-free-election-and-referandum.htm

مهریار: اتفاقا ، جناب دکتر باقرزاده به مطلب بسیار مهمی پرداخته اند و جا دارد که فرهیختگان ایرانی این مسأله را عمیقاً مورد بررسی قرار دهند. بفرض فراهم شدن شرایط یک انتخابات واقعا آزاد، و در صورتیکه رژیم کنونی با یک خیزش مردمی سرنگون نشده باشد و همهء کوشندگان سیاسی ایرانی بتوانند در آن شرکت کنند، چگونه میتوان تضمین کرد که برپا دارندگان و هوا خواهان جمهوری اسلامی، از طریق یک انتخابات واقعاً آزاد، دوباره با اکثریت احتمالی عددی شان، سرنوشت کشور را قبضه نکنند؟ آنوقت دیگر نمی توان در بازی دموکراسی جر زد! بنظر من، تنها تضمین دفع این خطر، فراهم کردن ملزومات دقیق نظارت و کنترل بر نحوه  ئ خدمت یا خیانت برگزیدگان مردم در هر موقعیت و مقامند. این ساز و کارها هم اکنون در کشورهای دموکراتیک جهان وجود دارند. فقط باید آنها را شناخت و در تنظیم و اجرای قوانین در کشور گنجاند. جای تحقیق در زمینهء ساز و کار های اجرایی دموکراسی، هنوز در بین سیاسیون و روشنفکران ایرانی خالی است و دارد کمی هم دیر می شود. اگر ظرف کار مشخص باشد مظروف خود را با آن منطبق خواهد کرد. بویژه در جامعهء استبداد و هرج و مرج زدهئ ایران که نظم و قانون و عدالت همیشه جز آرزوهای مردم بوده است.

 

می توانم شوهران ديگری بر سر شوهرم بیاورم ـ شنو محمد

http://www.newsecularism.com/2013/02/01.Friday/020113.Shenu-Mohammad-I-want-to-have-four-husbands.htm

احمد نظری: نوشته بسیار دقیق، هوشمندانه و شجاعانه ای است. کاش ناشر جرات آن را داشت که آن قسمت کوتاه را هم حذف نمی کرد.

 

آرش جهاندار: صد احسنت به شنو محمد شجاع. آیا می‌توان ساده تر و زیباتر از این مرد سالاری، بخصوص از نوع اسلامی ایش را مورد انتقاد یأ حمله قرار داد؟

 

کنجکاو: خوانده ام جاهایی در نپال و آن طرف ها چندین برادر یک زن دارند. کاش جامعه شناسانی گزارشی از آنجاها بدهند.

*****