«کوتاه و گويا»
********************
جمعه 11 فروردين ـ 30 مارس 2012
مکتب ایرانی، تناقض تنوع و یک دستی
بخشی از يک مقاله بلند دربارهء پرسش مجلس اسلامی از احمدی نژاد
فرج سرکوهی
زبان و لحن متن منتقدان در پرسش ئهم صریح تر و گزنده تر از دیگر بخش ها بود و علی مطهری رئیس جمهور را به «ترویج مکتب ایران به جای مکتب اسلام، باستان گرایی و بازگشت به ایران قبل از اسلام» متهم و به عنوان دلیل به تصمیم دولت برای برگزاری «جشن عظیم نوروز... که بنا بود در تخت جمشید با حضور برخی از سران کشورها برگزار شود و با تذکر رهبر تیز بین انقلاب به صورت محدود در تهران برگزار شد» و تمجید احمدی نژاد از «نوع حکمرانی کوروش» استناد کرد. منطق درونی متن در جملهء دیگر آقای مطهری علیه گوینده شورش کرد «کوروش پس از فتح بابل بت پرستان را در بت پرستی شان آزاد گذاشت و این خلاف سیره پیامبر اسلام و حضرت ابراهیم است که در اولین فرصت همه بتها را شکستند» این جملهء «باستان گرائی» و دیگر اتهامات منتقدان را پس زده و دغدغه اصلی نویسندگان متن: «مدارا با دیگراندیشان» را افشاء و بی آن که پرسش کنندگان بخواهند، آنان را مخالفان آزادی مذهب و عقیده معرفی کرد. امضای 26 نماینده اصلاح طلب مذهبی در پای این پرسش، که با مواضع اعلام شده این جناح در دفاع از تساهل و مدارا با دیگراندیشان در تضاد است، تامل برانگیز است. رئیس جمهور ایران در پاسخ به پرسش دهم کوشید تا خود را ایران دوستی مدافع «تنوع قومی و فرهنگی ِ... ملت بزرگ ایران» معرفی کند: «وقتی می گوئیم ایران منظور ما جغرافیا، نژاد و یک قوم نیست و ایران در واقع گلستان اقوام مختلف است» اما جمله های بعدی محمود احمدی نژاد تعریف او را از «تنوع » ملت می شکند «ملت ایران ادامه راه پیامبرو ائمه معصومین است، اهل عاشورا و نیمه شعبان است. ایران یعنی شیعه علوی و اسلام ناب محمدی». [بدينسان] «ملت ایران» در تعریف رئیس جمهور به پیروان مذهب شیعه تقلیل می یابد و پیروان دیگر مذاهب و غیرمذهبی ها از ملت ایران اخراج می شوند. بخشی از متن رئیس جمهور بخش دیگر را نفی می کند، همگنی متن تخریب و بی اعتقادی گوینده به «تنوع ملت» افشاء می شود.
چهارشنبه 9 فروردين ـ 28 مارس 2012
اصلاح طلبان باید مرز خود را با مخالفان نظام مشخص کنند
محمد علی ابطحی
محمد علی ابطحی در گفتگو با خبرنگار مهر، در پاسخ به این سوال که وضعیت اصلاح طلبان در سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟ گفت: «اصلاح طلبی یک واقعیتی درون جامعه ایران است که تحولات گذرا بر آن اثر ندارد اما در سال هزار و سيصد و نود خیلی فرصت بروز نداشت». این فعال اصلاح طلب بازتاب زیاد خبر شرکت خاتمی در انتخابات را به بالا بودن میزان مخاطبان جریان اصلاحات تعبیر کرد و گفت: «رای خاتمی در افکار عمومی دنیا از نظر برد خبری با کل اخبار مربوط به انتخابات مجلس برابری کرد و این نشان دهنده این موضوع است که این جریان آرام چقدر مخاطب دارد». وی در پاسخ به این سوال که فکر نمی کنید بازتاب شرکت خاتمی در انتخابات بدلیل اظهارات قبلی اش مبنی بر تحریم و حضور مشروط در انتخابات بوده است؟ اینگونه پاسخ داد که «بالاخره بازتاب فوق العاده ای داشت و مساوی با کل آرا بود». عضو مجمع روحانیون مبارز در ترسیم آینده جریان اصلاح طلبی گفت: «این جریان باید مرز خود را با مخالفان نظام مشخص کند حتی اگر سران اصلاحات در صحنه نباشند». وی اصلاح طلبی را تنها راه برون رفت نظام از مشکلات دانست و گفت: «اصلاح طلبی جریان توانمندی است که انیدشه و تفکر آن در جامعه نفوذ دارد هرچند که نماینده ای در مجلس نداشته باشد».
جناب ابطحی! مرز تعیین شده است
الف . ع . مهرابادی
رای دادن خاتمی و نقل قول صادق خرازی از آقا که "روز دوازده اسفند از صبح دعا میکردم که خاتمی رای بدهد" به علاوه تائید صلاحیت علی مطهری و در آستانه مجلس نهم قرار گرفتن او ظاهراً قوت قلبی داده است به آقای ابطحی که از پیله خود بیرون بیاید و بگوید که "اصلاح طلبان باید مرز خود را با مخالفین نظام مشخص کنند" او اضافه میکند که "حتی اگر سران اصلاحات در صحنه نباشند" آقای ابطحی در آن چهل روزی که در حال کم کردن هجده کیلو از وزن خود بود، حتما متوجه شده است که مرزها را چه کسی مشخص میکند. پس این چه حرفی است که زده است؟ در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد. آقای ابطحی در چهل روز زندانی بودن خود این بصیرت را یافته است که، سری را که درد نمیکند دستمال نبندد. این جناب در دوران خاتمی حرفهایی میزد، باب روز و از این طریق، هم به مقاماتی رسید و هم به وبلاگی پر رونق. اما نمیداند که دوره آن گونه حرفها گذشته است. دیگر حرف از آزادی مطبوعات و ملایم کردن ممیزی کتاب نیست که قهرمانش جناب مهاجرانی بود و او را هم تحمل نکردند. حرف از آدم کشی و شکنجه و تجاوز است و غارت منابع ملی، که امثال آقای ابطحی و دوستانشان در مجمع روحانیون مبارز، مرد میدانش نیستند، هر چند که سران اصلاحات یعنی موسوی و کروبی در حصر باشند، و نه در صحنه و آقای خاتمی هم در صحنه بماند. (گويا نيوز)
جمعه 4 فروردين ـ 23 مارس 2012
اقتصاد مال کیه؟
شهرام فریدونی
در پایان سال 1390 که از سوی مقام معظم رهبری بنام سال جهاد اقتصادی نام گذاری شده بود، جا دارد که با در نظر گرفتن دست آورد های عظیم اقتصادی این نظام مقدس، نظیر اختلاس های چند میلیاردی و گم شدن چند صد میلیارد دلار از پول ملت ایران، نگاهی بیاندازیم به جمله درخشان حضرت روح الله الموسوی الخمینی (س)، که در کمال خضوع و افتادگی فرمودند که «اقتصاد مال خره». از آنجایی که علم تفسیر یکی از «علومی» است که روحانیون شریف این کشور، بمدد آن ما را به این درجه از سربلندی رسانده اند، ما نیز نباید دست از دامان این «علم» بداریم و باید تا آنجا که می توانیم، بخصوص در خصوص فرمایشات بزرگان این آیین و این نظام، آن را بکار گیریم. لذا اینجانب، با در نظر گرفتن جمله گهربار آن یار سفر کرده، تفسیر زیر را خدمت شما عزیزان تقدیم می کنم: امام راحل فرمودند که اقتصاد مال خر است. پس نتیجه می گیریم که جهاد اقتصادی یک جهاد خرکی است. لذا باید قبول کنیم که پس خرها هم اقتصاد می دانند، و هم جهاد می کنند. امری که به این معنی است که خری که جهاد می کند، احتمالاً اقتصاد دان هم هست و یا بر عکس آن اقتصاد دانی که جهاد می کند احتمالاً خر هم است. براستی اگر به کنه استدلال و تفسیر بالا پی ببریم، براحتی شرایط اقتصاد شکوفای امروز کشورمان را درک می کنیم و در ضمن بهتر می فهمیم که این آیین همه اش شهد است و شکر. خداوند همه مریض های اسلام را شفا عنایت بفرماید.
چهارشنبه 2 فروردين ـ 21 مارس 2012
سکولاريسم نو: آدمی گاه از وقاحت شيادانی که خود را تاريخدان معرفی می کنند حيرت زده می شود. نمونهء اينگونه راهزنان دانش آقائی است به نام رضا مرادی غياث آبادی که يکی دو سالی با مردمفريبی خود را به مبارزان عليه حکومت اسلامی نزديک کرد تا قيمت خود را در بازار مکارهء نوکران اين حکومت بالا برد و سپس به خدمت و استخدام شان در آمد و اينک در تلويزيون و سايت های اينترنتی به خيانت آشکار به تاريخ و فرهنگ ايرانزمين مشغول است و چندين تن سست عنصرتر از خود را نيز به اين کثافت آلوده است. محض نمونه تکه ای از نوشته های اين خيانت پيشه را در اينجا نقل می کنيم تا خوانندگانمان بدانند که در روزهائی که مردم ايران پاسارگاد را قبلهء آرزوها و آبروی خود کرده اند، انيرانيان دربارهء بزرگمرد تاريخ شان چه می نويسند و چگونه می کوشند هر شرف و عزتی را به پای اربابان خود قربانی کنند.
***
هجوم مغول ویرانگرتر بود یا هجوم کورش؟
رضا مرادی غیاث آبادی
از دورهء کورش بزرگ و عمدتاً از زمان هخامنشیان در بابل، تقریباً هیچگونه یادمان و آثار فرهنگی و تمدنی بر جای نمانده است. بابل پس از سلطه کورش نه تنها چیزی به دست نیاورد، که دارایی پیشین خود را نیز از دست داد. این گفتار را دو دستی و همراه با یک دستهگل زیبا تقدیم میکنم به دوستان عزیز پانایرانیست که مشوق دائمیام هستند. پس از گفتار پیشینم با عنوان «حمله آنان گجستگی بود و حمله ما خجستگی؟» عدهای فرمودند و نوشتند که مقایسه چنگیزخان با کورش بزرگ شایسته نیست. بنده نیز اعتراف میکنم که چنین مقایسهای به دلایل زیر شایسته و منصفانه نیست: هجوم مغول با اینکه ویرانگر و تباهکننده بود، اما منجر به نابودی هیچیک از مشخصههای هویت ایرانی نشد. آنان حتی در نهایت از سبک تازه و نوینی در فرهنگ و هنر و معماری حمایت کردند و آثار ارزندهای از خود برجای گذاردند. علاوه بر این، هجوم مغول موجب سقوط قطعی خلفای عباسی نیز شد که ایرانیان و دیگر ملتها از ساقط کردن آنان عاجز شده بودند. اما هجوم کورش به بابل- برخلاف هجوم مغول به ایران- منجر به نابودی قطعی مشخصههای هویت بابلی شد. هجوم کورش نه تنها موجب شکلگیری سبک تازهای در فرهنگ و هنر و معماری و دیگر دستاوردهای فکری یا مادی نشد، که حتی همان دستاوردهای موجود علمی و اجتماعی را که بابل به تازگی بدانها دست یافته بود، به باد یغما داد. از دوره کورش بزرگ و عمدتاً از زمان هخامنشیان در بابل، تقریباً هیچگونه یادمان و آثار فرهنگی و تمدنی بر جای نمانده است. بابل پس از سلطه کورش نه تنها چیزی به دست نیاورد، که دارایی پیشین خود را نیز از دست داد. در دوره سلطه کورش بر بابل، مدارا و تساهل دینی که در زمان پادشاهی هفده ساله نبونید به اوج خود رسیده بود، تا حد زیادی نابود گردید. صلحطلبی و خودداری از تجاوز به کشورهای دیگر که در زمان نبونید رایج شده و تثبیت یافته بود، مجدداً تباه گردید و دوره جدیدی از لشکرکشیها و کشورگشاییها آغاز گردید. در زمان سلطه کورش بر بابل، سنتهای تاریخنویسی بابلی، نجوم بابلی، نظامهای فکری و فلسفی و دینی متنوع بابلی، اسطورههای بابلی، نگارگری بابلی، تندیسسازی بابلی، مدارس و مراکز آموزشی و بسیاری از دیگر مبانی تمدن بابلی برای همیشه از میان رفت. این در حالی بود که سنتهای بردهداری، رباخواری، بهرهکشی جنسی از دختران، سختگیری به زنان و نیز تربیت اطفال به عنوان سرباز و نیروی نظامی گسترش و استحکام بیشتری یافت.
جمعه 26 اسفند ـ 16 مارس 2012
سرزمین انشاءالله ماشاالله
حسن رجب نژاد ـ اشرف الدین نسیم شمال
براستی که مملکت ما سرزمين عجايب است و هر روز و هر ساعت اتفاقات عجایب و غرایبی روی می دهد که آدمیزاد انگشت بر دهان می ماند. اصلاً آقا! مملکت ما نه تنها مملکت امام زمانی بلکه سرزمین انشاءالله ماشاالله است. همیشه هم همینطور بوده و بگمانم تا روز قیامت هم همینطور خواهد ماند. به صد سال پیش بر گردیم و ببینیم سید اشرف الدین نسیم شمال چه حکایتی برای مان نقل می کند: «...يک رفيقی داشتيم اسمش آخوند ملا اسماعيل پهلوان بود . هر حرفی که ميزد ميگفت: انشا الله!
يک روز به او گفتم: حالا که بازار ميروی به کربلايی حسن بقال بگو روز جمعه بيايد زورخانه .
گفت: انشا الله.
اما روز جمعه کربلايی حسن به زور خانه نيامد.
به مشدی قاسم گفتم: دختر هشت ساله ات را وادار درس بخواند و علم و اخلاق بياموزد تا وقتی که مادر شد بچه اش را عالمانه تربيت کند.
گفت: انشا الله.
بعد از سه ماه معلوم شد که طفل هشت ساله را به يک پير مرد شصت ساله شوهر داده.
در راه انزلی به درشکه چی گفتم : چمدان را پشت درشکه محکم کن.
گفت : محکم است؛ انشا الله طوری نمي شود. در بازار خمام ديدم چمدان آويخته شده و از زمين کشيده مي شود .گفتم : قارداش! چمدان را محکم کن نيفتد .
گفت : انشا الله که نمی افتد!
وقتی به غازيان رسيديم؛ چمدان در بين راه افتاده بود.
گفتم : قارداش! چمدان افتاد .
گفت : انشا الله پيدا می شود! ولی پيدا نشد.
معصومه خانم، عيال مشدی شعبان ؛ مريض بود و روزی سه بار غش ميکرد .
به او گفتم: عيالت را بفرست حکيم تا معالجه بشود.
گفت: مي فرستم انشا الله!
بعد از چند روز او را ديدم. پرسيدم: عيالت را فرستادی؟
گفت : مي فرستم انشا الله!
بعد از يک ماه معلوم شد معصومه خانم از بی حکيمی و بی دوايی مرده و از دنيا رفته است...
چهارشنبه 24 اسفند ـ 14 مارس 2012
افزايش آمار ازدواج دختران زير ده سال در كشور
ایسنا
عضو انجمن دفاع از حقوق كودكان با اعلام هشدار نسبت به افزايش آمار ازدواج دختران زير ده سال در كشور گفت: در سال هشتاد و هشت، چهارصد و چهل و نه دختر زير ده سال در كل كشور ازدواج كردهاند كه اين رقم در سال گذشته به هفتصد و شانزده مورد افزايش يافته است. فرشيد يزداني در گفتوگو با خبرنگار «اجتماعي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با اعلام آمار ازدواج دختران زير پانزده سال در طول سالهاي هشتاد و پنج تا هشتاد و هشت تشريح كرد: در سال هشتاد و پنج، سی و سه هزار و سيصدو هشتاد و سه دختر زير پانزده سال ازدواج كردهاند كه اين رقم در سال هشتاد و شش به سی و پنج هزار و نهصد و سی و يک مورد، در سال هشتاد و هفت به سی و هفت هزار و نهصد و نود و شش مورد و در سال گذشته به چهل و سه هزار و چهارصد و پنجاه و نه مورد رسيده است. به گفته وي، آمار ازدواج دختران زير پانزده سال در خلال اين سالها نسبت به آمار كل ازدواجها افزايش چهل و پنج درصدي داشته است. عضو انجمن حمايت از حقوق كودكان عنوان كرد: اين ارقام و آمارها براساس آمار سايت سازمان ثبت احوال است و هشدار جدي براي فعالان و سياستگذاران اجتماعي است.
دوشنبه 22 اسفند ـ 12 مارس 2012
واژهء «قانون»، چاشنی همهء آشهای خامنهای
رامتین
خیلی وقت است که هر روز و هر شب توی این فکر هستم که این همه بلا که به سرمان میآید، تقصیر کارش کیست، و یعنی چه که با این همه شورا و مجلس که ظاهراً کار همهشان یا قانونگذاری است یا مراقبت از قانون و یا مراقبت از مراقبان قانون، باز هم کلاه ما پس معرکه است و توی این کشور، روزی هزار تا بیقانونی میشود و هیچکی هم به هیچکی نیست.
بالاخره امروز مقصر را پیدا کردم و یک نفس راحت کشیدم. شما هم در جریان میگذارم که این کشفم لااقل یک جایی به ثبت رسیده باشد. عرض کنم این همه بلاهایی که دارد به سرمان میآید، به گردن آن چند نفر ادیب فهیمی است که سالهای سال نشستند و فرهنگ لغات فارسی را نوشتند و فکر آخر و عاقبتش را هم نکردند.
در فرهنگ معین، قانون به "اصل و قاعده"، "آیین" و "اصل و مقیاس چیزی" معنی شده و در فرهنگ دهخدا به "اصل" و "برهان". این درست، ولی نمیدانم چرا نگفتند برای نوشتن قانون و درست کردن "اصول" و تبیین "مقیاسها"، به کدام منبع و مرجعی باید مراجعه کرد و از چه راهی و چگونه آنها را استخراج کرد. مثلاً میتوانستند بنویسند: قانون= اصل و قاعدهای که بر اساس نظر اکثریت مردم نوشته میشود، یا مثلاً: قانون= حرفی که پادشاه یا ولی فقیه یا رئیس جمهور میزند، یا مثلاً: قانون= چیزی که علمای اعلام و آیات عظام میگویند و یا فرضاً: قانون= دستورالعمل متفکران و اندیشمندان و روشنفکران برای زندگی بهتر.
اینها را ننوشتند و نگفتند و حالا ما ماندهایم و این همه بلاهای زمینی که بدون هیچ گناهی پاچه ما را هر روز و هر شب، یک جوری از یک جایی میگیرند. یعنی خداوکیلی باور کردنش هم سخت است که هر روز که از خواب بیدار میشوند، یک خواب تازه برایمان میبینند و اسمش را میگذارند "قانون" و دست ما هم به هیچ جایی بند نیست تا بپرسیم این قانونی که شما میگویید از کجا آمده، و جایی که این قانون از آنجا آمده، چرا اسم و آدرسش حتی توی هیج کتاب لغتی هم نیست!
این بنده حقیر، حضرت عباسی فقط چهار ورق به اینترنت زدم و در این بازار داغ قانونگذاری و قانونمداری، این همه "بیقانونی" در آوردم:
استفاده از ويپيان غير قانوني است
سولاریوم پوست در ایران غیر قانونی است
خرید و فروش سگ درایران غیر قانونی است
افزایش قیمت بنزین غیر قانونی است
افزایش قیمت شیر غیر قانونی است
زندانی کردن مرد به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه غیر قانونی است
ایجاد مدل های غیر متعارف در آرایشگاه ها غیر قانونی است
افزایش تعرفههاي پستي غیر قانونی است
نامگذاري 'كافي شاپ' و 'فست فود' غير قانوني است
كار دادستاني تهران غير قانوني است
فعالیت خانه احزاب غیر قانونی است
بنیاد باران خاتمی غیر قانونی است
الهام: مصوبه مجمع تشخیص غیر قانونی است
محسن پرویز: کانون نویسندگان غیرقانونی است
لاریجانی: ادغام وزارتخانهها غیر قانونی است
نامه مجلس به احمدي نژاد : كار شما غير قانوني است
...
شما خودتان سرانگشتی حساب کنید ببینید که من و شمای ایرانی، برای اینکه تکلیفمان روشن باشد که اول صبح که از خانه بیرون میزنیم، چه کاری میتوانیم بکنیم و چه کاری نمی توانیم بکنیم، چه کاری باید بکنیم و چه کاری نباید بکنیم، چه کاری درست است و چه کاری غلط، چه چیزی حقمان است و چه چیزی حقمان نیست، چه وقت شاکی هستیم و چه وقت مشتکی، کی مجرمیم و کی متهم و کی بیگناه و تبرئه، شما خودتان بگویید باید به کدام "کتاب قانون" مراجعه کنیم که دلمان قرص باشد فردا صبح عوض نمیشود و یکی دیگر یک جور دیگری نمیگویدش. همین است که می گویم در لغت نامه ها باید مینوشتند که این قانون از کجا باید در بیاید، که اینطوری نشود که امروز یکی نخست وزیر باشد و فردا رئیس فتنه، امروز یکی رئیس جمهور محبوب رهبر باشد و فردا یار غار جریان انحرافی منفور رهبر، امروز یک کاری حرام با��د و فردا واجب شرعی، امروز یکی جایش در اعلا علیین باشد و فردا در اسفل السافلین، امروز ... و فردا .... و امروز .... و فردا .....
و آخرش من دو ریالیام افتاد که ای بابا این ادیبان عزیز اصلاً شیرفهم نبودند که خود کلمه "قانون" یعنی چی، چه برسد به جایی که قانون از آن میآید! آخر اگر قانون یعنی "اصل و قاعده"، این چجور اصل و قاعدهای است که پایش قرص زمین نیست و هر کسی که از کنارش رد شود، میتواند با یک تی پا، جای سرش را با پایش عوض کند و از هیچ "قانونی" هم ترس نداشته باشد.
و آخرش هم تصمیم گرفتم به همه ادیبان عزیز ایمیل بزنم که لطفاً ذیل کلمه قانون، زین پس بنویسید:
قانون= یک واژه مثل سایر واژهها که زیر دست ولایت عظمای فقیه، قیمه و قرمه شده و برای مشروعیت دادن به هر غلطی از سوی آن عالیجناب مورد استفاده واقع میشود.
جمعه 19 اسفند ـ 9 مارس 2012
جدائی پاکستان از هندوستان
مطلب وارده
پس از استقلال هندوستان، محمد علی جناح که در مسیر انقلاب در کنار مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو قرار داشت پا دریک کفش کرد که مسلمانان هند باید سرزمین مستقلی داشته باشند. هرچه گاندی تلاش کرد او را قانع کند که هند یک کشور متحد بماند ومسلمانان نیز در کنار سایر اقوام و مذاهب در مدیریت هند نقش داشته باشند. محمد علی جناح نپذیرفت و بالاخره ایالت های مسلمان نشین هند تجزیه شدند و بنگلادش وپاکستان را به وجود آوردند. قصه ی پاکستان اما، داستانی شنیدنی است. مسلمانان که هندوها را «نجس» می دانستند سرزمین مستقل خود را «پاکستان» نامیدند. پاکستان اولین کشوری بود که حکومت آن «جمهوری اسلامی» نام گرفت. پس از پاکستان، به ترتیب نیجریه، ایران و افغانستان «جمهوری اسلامی نام گرفتند». هندوستان اما، با جمعیتی چند مذهبی (به ترتیب جمعیتی هندو، مسلمان، جین، بودایی مسیحی، سیک) صاحب حکومتی «سکولار» شد. هندوستان «سکولار» امروز جزو نمونه های موفق دموکراسی در جهان است و سال گذشته ی میلادی در کنار برزیل بالاترین نمره ی رشد اقتصادی را به خود اختصاص داد. از آن سو «جمهوری اسلامی پاکستان» نمونه ای از عدم تحمل و عدم مدارا است , کودتا پشت کودتا و ترور پشت ترور، صحنه ی سیاست پاکستان را پر کرده است. ضیاءالحق، ذوالفقارعلی بوتو را اعدام کرد. حکومت نظامی ضیاءالحق با ترور شدن ضیاءالحق پایان گرفت. پرویز مشرف، با کودتای نظامی، نواز شریف را ساقط کرد و خودش با کودتایی دیگر به تبعید رفت. بی نظیر بوتو چند روز پیش از انتخابات ترور شد. در صحنه ی اقتصادی نیز پاکستان وضعیت بهتری ندارد. در سیل اخیر پاکستان، اگر نهادهای بین المللی و دولت های خارجی به کمک پاکستان نمی شتافتند، دولت پاکستان توان مدیریت اوضاع را به هیچوجه نداشت. پاکستان، کشور پاک ها، پیشتاز «تقلب صنعتی» است , در شهر صنعتی پاکستان اجناسی با مارک های معروف دنیا تولید می شود. علاوه بر این پاکستان، پیشتاز«تقلب سیاسی» است، طالبان را تقویت می کند و از جامعه ی جهانی (از آمریکا گرفته تا ایران) کمک مالی می گیرد تا طالبان را سرکوب کند. این سناریوی کشوری است که وجه تمایز خود را از سرزمین مادری اش، «مذهب» می داند.
چهارشنبه 17 اسفند ـ 7 مارس 2012
طلاب حوزه عمليه قم زبان روسی می آموزند
العربيه دات نت ـ دوبی
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، محمود موسوی رئيس دانشکده زبان های خارجی دانشگاه باقر العلوم، روز دوشنبه 5 مارس 2012 از راه اندازی دورهء زبان روسی ويژهء طلاب حوزه علميه قم خبر داد. او با بيان اينکه امروز جهان تشنه معارف ناب اسلام است اظهار داشت: "در چنين شرايطی حوزويان بايد خود را برای پاسخگويی به نيازهای جهانی آماده کنند و مسير رسيدن به اين هدف در مرحله اول دانستن زبان های خارجی برای برقراری ارتباط است." در جريان سرکوب اعتراض های پس از انتخابات رياست جمهوری دو سال و نيم پيش ايران و مواضع نهادهای بين المللی و کشورهای مختلف در محکوميت خشونت ها در اين کشور، روسيه همواره موضعی در جانبداری از حکومت ايران گرفت. اکنون و در جريان سرکوب خونين اعتراض ها در سوريه، که عمری نزديک به يک سال دارد، روسيه بر خلاف جامعهء جهانی از حکومت بشار اسد رئيس جمهور اين کشور طرفداری می کند و به همراه چين دو قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل متحد در محکوميت خشونت های دولتی در سوريه را وتو کرده است. نظام بشار اسد مهمترين متحد جمهوری اسلامی ايران در منطقه است.
دوشنبه 15 اسفند ـ 5 مارس 2012
نوبت آزاديخواهان خارج است!
تحريم گسترده انتخابات را به ملت ايران تبريک می گوئيم!
حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران
ما حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران به همراه ميليون ها چشم بينا و دوربين های تصويربرداری شهادت می دهيم امروز مردم آبرومند ايران انتخابات مضحک و فرمايشی مجلس شورای اسلامی را به درستی و به طور گسترده تحريم کردند. آفرين بر ملت غيرتمند ايران که با تحريم چشمگير و بيش از حد انتظار خود تمامی طيف های حکومت جنايتکار و فاسد را بيش از پيش رسوا کرد.
بر اساس مشاهدات مستقيم ما، بجز موارد بسیار معدود از حوزه هائی که برای نمايش های تلويزيونی تا حدودی از جمعيت پر شده بودند و حوزه هائی که پذيرای افراد خاص از جمله سالخوردگان مسجدرو و امثال آنان بودند، ساير حوزه ها در حدی خالی بودند که حتی ماموران نيروی انتظامی و مسئولين رای گيری در حوزه ها هم شگفت زده بودند. "به احتمال قوی" در حال حاضر آقای علی خامنه ای از درد شديد "مشت محکم" ملت بر دهان خونين ايشان، به خود می پيچد.
ملت ايران امروز حماسه ای آفريد. اکنون نوبت آزاديخواهان خارج از کشور است تا آستين را بالا زنند و يکی از بزرگترين نگرانی های مردم ايران را رفع کنند. مردم نگرانند که عليرغم هياهوی موجود، دنيای غرب کماکان بازيچه دست حکومت مکار و حيله گر جمهوری اسلامی بماند و با گرفتن باج در زمينه مسائل هسته ای، مسائل حقوق بشری ايرانيان را فراموش کند و به اين حکومت غدار اجازه ادامه حيات با حقارت بدهد. بر شما است تا تمام توان خود را به کار گيريد تا اجازه مماشات را به غرب ندهيد.
ما آماده مبارزه با حکومت اسلامی و جان فشانی تا سرنگونی آن هستيم. آيا شما آماده تلاش برای انجام وظيفه خود هستيد؟
دست در دست هم تا سرنگونی حکومت جهل، جور و جنايت!
حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران
دوازدهم اسفندماه
************
تکه ای از مقالهء «کاشفان اصلاح طلب تحريم انتخابات»
به قلم اسماعيل نوری علا
جمعه 24 تير 1390
اصلاح طلبان هنوز از بازگرفتن مصادر قدرت مأیوس نیستند. مثلاً، فکر می کنند که ممکن است دعوای احمدی نژاد و خامنه ای بجائی بکشد که یکی از طرفین محتاج نیروی بیشتری شود و به سراغ آنها بیاید. سکولارها نباید خیال کنند که این امر نامحتمل است و اصلاح طلبان به آن تن نخواهند داد. اگر آقای خاتمی می تواند بدون کمترین شرمی از رهبر تقاضا کند که جفای ندا و سهراب و آن صدها جوان شکنحه و تجاور شده را ببخشد، چرا اگر لازم شد یکی از آن دو جناح سرکوبگر را تقویت نکند؟ بخصوص که همیشه احتمال روی آوردن روحانیت نشسته در قدرت به اصلاح طلبان، برای دفع شر «جریان انحرافی!»، امر محتملی است. اگر پادشاه سابق، در آخرین لحظه، تن به نخست وزیری بختیار داد چرا خامنه ای، در آخرین لحظه، تن به ریاست جمهوری موسوی ندهد؟ سیاست حوزه ای است که در کشورهایی چون کشور ما اغلب بسیار دور از اخلاق عمل می کند؛ بخصوص که بازیگران اش اسلامیون سیاست زده ای باشند که کلیت اخلاقیات را در حوزه ها جا نهاده اند تا مصلحت ورزی امام راحل شان را بکار گیرند.>>>
جمعه 12 اسفند 1390
اختلافات اخیر احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی، بویژه دستیابی رئیس جمهور به پرونده های فساد مالی مجتبی خامنه ای، یکی دیگر از مسائلی است که در تحلیل چرایی دیدار مجتبی خامنه ای با رهبر معترضان، [ميرحسين موسوی] نباید از نظر دور نگاه داشته شود. پیام این دیدار برای رئیس جمهور در حقیقت تهدید به فعال نمودن اپوزیسیون احمدی نژاد و امکان قربانی کردن وی به بهای اعطای آزادی به بخشی از منتقدین از راه اقناع آنان به مشارکت دربازی سیاسی وائتلاف برای زمام نهادن براسب سرکش احمدی نژاد وعبور وی از خطر قرمزهاست. >>>
جمعه 12 اسفند ـ 2 مارس 2012
ايميل جعلی من، دست ساخت ارگان های سايبری حکومت پليد اسلامی
ناصر ايرانپور
دوستان عزيز، هم اکنون دوستی متوجهام ساخت که ارگان های سايبری حکومت پليد اسلامی ايران ايميلی جعلی به نام من درست کرده و از اين ايميل مطالب جعلشدهی مرا برای افراد و سايتهايی فرستاده است. اين کار کثيف تنها از حکومت ناب محمدی و عدل علی حاکم بر کشورمان برمیآيد. اين رژيم را با هر وسيلهی ممکن ـ از جمله قهر ـ بايد سرنگون ساخت و جنايتکاران را به محاکمهی خلق کشاند. رژيم بايد بداند چنين اعمالی بیشک عطش فعالان و مردم را برای به زيرکشيدن آن بيشتر و بيشتر خواهد کرد و مبارزه را بر عليه آن راديکالتر خواهد نمود. بارها گفتهام و باز تکرار میکنم، تمام احزاب کردستان ـ به انضمام حزب کمونيست ايران ـ بايد صرفنظر از تفاوتهای عقيدتی و در تقابل با رژيم اسلامی مورد پشتيبانی قرار گيرند. من دست هر مبارزی را میبوسم که يک روز بر عليه اين رژيم شياد و شارلاتان مبارزه نموده است. افراد زير چادر رژيم بايد بدانند که تا ابد نخواهند توانست در تاريکی مردم و فعالان را زير آماج تروريسم خود قرار دهند، خشم مردم بهزودی چادرها و ماسکهای غيرانسانی آنها را بهزير خواهد کشيد. آنها بايد بدانند آنچه که بايد محو شود، نه احزاب کردستان، بلکه رژيم سرتاسر جرم و جنايت اسلامی ايران است و بس. يقين دارم اين روز دير نيست. بايد با تمام توان برای آن کار کرد. آدرس ايميل جعڵی مورد بحث اين میباشد: naseer.iranpoor@yahoo.com آدرس ايميل من، همانطور که فوقا ملاحظه میکنيد متفاوت است. اصلا من هيچ آدرسی در "ياهو" ندارم. موفق باشيد.
********************