آرشيو «کوتاه و گويا»
********************
جمعه 8 مهر 1390 ـ 30 سپتامبر 2011
معلوم شد چرا براي تبريزی ها جوک مي سازند!
* اولين چاپخانه در سال 1227 توسط شاهزاده عباس ميرزا در تبريز تاسيس شد و 12 سال بعد دومين چاپخانه در تهران تاسيس گرديد.
* براي اولين بار کتب خارجي در تبريز ترجمه گرديد که از آن جمله عبارتند از: پطر کبير،شارل دوازدهم،اسکندر کبير،... .
* اولين رمان ايران به نام((ستارگان فريب خورده- حکايت يوسف شاه سراج)) توسط ميرزا فتحعلي آخوند زاده در تبريز به رشته تحرير در آمد.
* اولين دايرهّ المعارف توسط محمد رضا زنوزي تبريزي نوشته شد.
* اولين کتابخانه عمومي توسط ميرزاحسن خان خازن لشگردر سال 1312 در تبريز تاسيس شد.
* اولين سينماي ايران پس از پنج سال از اختراع جهاني آن(توسط برادرن لومير) ، در تبريزبا نام سولّي * اولين نمايشنامه و تئاتر در تبريز به سال 1261 شکل گرفت.
* اولين عکاسخانه توسط قاسم ميرزا در تبريز راه اندازي شد.
* اولين فوتباليست شاغل در اروپا (بلژيک) به نام حسين صدقياني از اهالي تبريز در سال هاي 1309-1311 بهترين گل زن باشگاه هاي اين کشور بود و در فينال جام باشگاه هاي بلژيک با به ثمر رساندن سه گل باعث قهرماني تيم رويال شالروا اسپورتينگ کلوپ در مقابل تيم بروکسل گرديد.
* در زمينه پزشکي نخستين طبيب محصل فرنگ نخستين کتابهاي پزشکي - نخستين آبله کوبي - نخستين دانشکده پرستاري مامائي - نخستين دندان هاي مصنوعي - اولين عمل قلب باز - پيوند قلب بر روي سگ ها در نبريز انجام شد و نخستين عمل پيوند کليه توسط دکتر جواد هيات در سال 1347 در تبريز به انجام رسيد.
* اولين هوانورد ايراني به نام کلنل محمد تقي خان پسيان از اهالي تبريز بود.
* اولين کارخانه اسلحه و مهمات در شهر تبريز بنا نهاده شد .
* اولين کارخانه چيني سازي در شهر تبريز ساخته شد.
* اولين کارخانه توليد برق در اين شهر و اولين خياباني که در آن از چراغ هاي برقي استفاده شد خيابان چراغ گازي تبريز بود.
* اولين ضرابخانه ماشيني و انتشار اسکناس از فعاليت هاي اين شهر اولين ها بود.
* اولين شهر ايران که صاحب تلفن شد تبريز بود .
* اولين انجمن زنان در تبريز توسط صاحب سلطان خانم تشکيل گرديد .
* اولين بلديه و نظميه پليس مردمي و شهرداري ايران متعلق به تبريز است.
*اولين مهمانخانه توسط ميرزا اسحق خان معززالدوله در تبريز پذيراي مهمان گرديد .
* اولين پايگاه لرزه نگاري در تبريز (شهر زلزله خيز) بنا گذاشته شد.
* اولين مدرسه کر و لال ها توسط جبارباغچه بان و اولين مدرسه نابينايان توسط يک ميسيون آلماني و اولين مدارس حرفه اي و بازرگاني توسط محمدعلي تربيت و اولين کودکستان توسط ابوالقاسم فيوضات در تبريز بنا گذاشته شد.
********************
چهارشنبه 6 مهر 1390 ـ 28 سپتامبر 2011
سی و هفت درصد دانشآموزان ایرانی ترک تحصیل کرده اند!
سايت آفتاب
بالاخره فصل مدارس رسید و با شروع سال جدید تحصیلی بیش از دوازده میلیون و سيصد هزار دانشآموز ایرانی سال تحصیلی جديد را آغاز کردند؛ در حالی که با توجه به گزارشهای مرکز آمار ایران و جمعیت نوزده میلیون و چهارصد و سی و پنج هزار نفری در سنین هفت تا نوزده سال که باید آموزش خود را در مدارس ادامه دهند، بیش از هفت میلیون و صد و سی و پنج هزار نفر به دلایل مختلف قادر به ادامه تحصیل نیستند و در حقیقت بیش از سی و هفت درصد دانشآموزان ایرانی مجبور به ترک تحصیل شدهاند. براساس اعلام مسئولان وزارت آموزش و پرورش در روزهای اخیر تعداد دانشآموزان کشورمان از دوازده میلیون و هشتصد هزار نفر در سال گذشته با کاهش پانصد هزار نفری در سال جاری به دوازده میلیون و سطصد هزار نفر کاهش یافته که با توجه به تثبیت رشد جمعیت در سالهای گذشته، کاهش جمعیت دانشآموزی حاکی از ترکتحصیل دانش آموزان به دلایل اقتصادی و اجتماعی میباشد. طی سالهای گذشته یا در حقیقت در یک دهه گذشته با وجود ثبات نرخ رشد جمعیت در حد يک و نيم درصد، کاهش جمعیت دانشآموزی کشور از هجده میلیون نفر به دوازده میلیون نفر، نشاندهنده اضافه شدن حدود شش میلیون دانشآموز به جرگه ترک تحصیلکردهها است که بسیار نگرانکننده و دردناک است چرا که بر این اساس از هر سه دانشآموز ایرانی؛ یک دانشآموز ترک تحصیل میکند و قادر به ادامه تحصیل نیست. طی شش سال گذشته در دولتهای نهم و دهم با وجود ترکتحصیل حدود پنج میلیون نفر دانش آموز، حدود چهار هزار میلیارد تومان به نوسازی مدارس از حساب ذخیره ارزی اختصاص یافته اما گزارشی از نحوه تخصیص و خرجکرد این رقم منتشر نشده است که البته از وزارتخانهای که رقم و تعداد دقیق دانشآموزان کشور را نمیداند چنین ابهاماتی بعید نیست. از یاد نبردیم که سال گذشته یکی از معاونان وزارت آموزش و پرورش اعتراف کرد که” ما تازه فهمیدهایم رقم دانشآموزان ما دوازده میلیون نفر است نه چهارده میلیون”.
********************
جمعه 1 مهر 1390 ـ 23 سپتامبر 2011
نابودی حیا در کافی شاپهای دنج شهر تهران
به گزارش جهان به نقل از فارس
کافی شاپهای سطح شهر تهران امروزه به پاتوقی دنج و خلوت برای حضور دختران و پسران تبدیل شدهاند و در گرمای تابستان و سرمای زمستان میزبان آنهاست. وقتی از در کافی شاپ داخل میشوی انبوهی از دختران و پسران جوانی را مشاهده میکنی که گاه دسته جمعی و گاهی دو نفری با یکدیگر پشت میز نشسته و غرق در یکدیگرند. با نگاهی به اطراف بالاخره موفق میشوی تا جایی را برای نشستن پیدا کنی و سفارشت را میدهی و تا حاضر شدن آن اطراف را برانداز میکنی. شالهای عقب رفته، آرایشهای تند، دستهای گره خورده به هم و گاهی روابط فراتر از آن و خندههای مستانه را در چهره افراد حاضر در این مکان به وضوح میتوان مشاهده کرد. سفارشت حاضر شده، مشغول خوردن میشوی که ناگهان جملهای بر روی دیوار کافی شاپ توجهت را به خود جلب میکند «رعایت شئونات اسلامی در این مکان الزامی است» با دیدن این جمله مبهوت میشوی در این مکان تنها چیزی که نمیتوان مشاهده کرد رعایت شئونات اسلامی است. روابط نادرست دختر و پسر را در این مکان پشت اکثر میزها میتوان مشاهده کرد گویی صاحب کافی شاپ از روی ناچاری مجبور شده است این جمله را بر روی دیوار نصب کند و خودش هم به آن هیچ اعتقادی ندارد. صدای موسیقی در فضای کافی شاپ کاملاً به گوش میرسد و روابط دوستانه جوانان حاضر در این مکان را پررنگتر میکند، شیشههای ماتی که مانع از دیده شدن داخل کافی شاپ میشود فضای مناسبی را برای حرمت شکنی و ارتباط خارج از عرف و شرع فراهم کرده است. متأسفانه هماکنون فضای کافی شاپها به گونهای است که نمیتوان از آن به عنوان محلی برای گذراندن لحظاتی خوش با خانواده استفاده کرد اگر بخواهی با همسر یا فرزندان خود وارد کافی شاپ شوی آنقدر حرمت شکنی و صحنههای زننده را مشاهده میکنی که از آمدن به این محیط پشیمان شده و ترجیح میدهی سریعتر آن را ترک کرده و دیگر هیچ وقت قدم به این فضا نگذاری. امروزه کافی شاپها به پاتوقی برای دوستیهای دختران و پسران تبدیل شدهاند که گاه صحنههای خارج از شرع و عرفی که در آن مشاهده میشود کام انسان را تلخ میکند گویی تلخترین نوشیدنیها در این مکانها سرو میشود. يک دانشجو با بیان اینکه در فضای کافی شاپ تابلویی مبنی بر اینکه رعایت حجاب اسلامی در این مکان الزامی است مشاهده میکنیم، میگوید: این جمله فقط برای فریب نوشته شده است چرا که تنها چیزی که در فضای کافی شاپ وجود ندارد شئونات اسلامی است و حریم حیا میان دختران و پسران در کافی شاپ معنایی ندارد. امان الله قرائی مقدم، آسیبشناس اجتماعی با بیان اینکه شاهد کمرنگ شدن معنویات و ارزشهای اخلاقی در جامعه شدهایم، میگوید: جوانانی که به ارتباطهای ناسالم روی میآورند سایر همسالان خود را به سوی روابط نادرست میکشانند و شاهد شیوع رفتارهای نادرست در میان جوانان معصوم جامعه خواهیم بود.
********************
چهارشنبه 30 شهريور 1390 ـ 21 سپتامبر 2011
سکولاریسم خوب مرا تجربه کنید!
اردوغان، نخست وزیر ترکیه
شبکه العربیه در خبری پیرامون سفر "اردوغان" نخست وزیر ترکیه به لیبی، گزارش می دهد که او که در مصاحبه ای تلویزیونی با شبکه ای مصری به مردم و مسئولین مصری پیشنهاد کرده بود تا همانند ترکیه قانون اساسی جدید کشورشان را بر مبنای سکولاریسم تهیه کنند و حکومتی سکولار تشکیل دهند، و با خشم و اعتراض گروهای مختلف اسلامگرا در مصر خصوصاً جماعت اخوان المسلمین در این کشور مواجه شده و اخوان المسلمین سخنان و پیشنهاد وی را دخالت در امور داخلی مصر دانسته بودند، در سفر خود به لیبی در شهر "مصراته" به دفاع از سخنان اخیر خود درباره سکولاریسم و تعریف خود از این واژه و پیشنهادش به مصر برای نوشتن قانون اساسی و تشکیل حکومتی سکولار پرداخت. وی باز هم به کشورهای عربی انقلابی پیشنهاد داد حکومت های جدید را بر مبنای سکولاریسم بنا کنند و این امر را تجربه کنند. "اردوغان" گفت: «مردم ترکیه نظر من را درباره سکولاریسم خوب می دانند برای همین 50درصد مردم به من رای می دهند اما من معتقدم منطقه عربی با همدیگر درباره تعریف سکولاریسم و معانی آن به گفتگو خواهند پرداخت من سکولاریسم را به معنای لادینی و کفر نمی دانم و نه آن را نظامی دشمن دین می دانم». "اردوغان" مدعی شد: «تعریف سکولاریسم در حزبش به این شرح است که شخص می تواند سکولار نباشد اما دولت و نظام سکولار خواهد بود و یک مسلمان می تواند دولت سکولار را رهبری کند و دولت حقوق برابری برای تمام ادیان قائل خواهد بود چه مسلمان و چه مسیحی و چه یهودی و چه ملحد حقوق برابر خواهند داشت و دولت ضامن حقوق تمام ادیان خواهد بود.» "اردوغان" در پایان صحبت هایش گفت: «این چیزی است که ما از سکولاریسم می فهمیم و هر کسی معتقد است در چیزی که می گویم مخالف اسلام وجود دارد بیاید و با من مناظره و گفتگو کند.»
********************
دوشنبه 28 شهريور 1390 ـ 19 سپتامبر 2011
فاجعه در بيمارستان شرکت نفت تهران
سایت انتخاب
چند هفته پيش اتفاقاتی در بیمارستان شرکت نفت تهران افتاد که متاسفانه با بایکوت خبری محض نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی همراه شد. ماجرا از این قرار بود که در یک روز کلیه افرادی که در این بیمارستان تحت عمل جراحی قرار می گیرند بعد از عمل هرگز به هوش نیامده و ساعاتی بعد فوت کردند. سپهر ملک احمدی نوجوان 13 ساله از جمله همین بیماران بود. وی از ناحیه قفسه سینه تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و به گفته پزشک معالج عمل کاملا موفقیت آمیز و بدون هیچ مشکلی به پایان رسید اما سپهر هرگز به هوش نیامد. در همین روز حتی بیمارانی که تحت عمل زیبایی بینی نیز قرار گرفته بودند نیز به هوش نیامده و متاسفانه همگی از دنیا رفتند. داروی تقلبی بیهوشی چینی علت اصلی مرگ این افراد اعلام شده است. به گواه همسایگان خانواده مرحوم سپهر ملک احمدی تنها 6 روز پس از این حادثه با فشارهای اطلاعات در شهر اراک خانواده ملک احمدی مجبور به جمع آوری بنرها، اعلامیه های و پیام های تسلیت اقوام و دوستان خود از روی دیوار شدند که تحمل این درد را برایشان بیشتر نیز کرده است. مسئولین بیمارستان بدون هیچ پاسخی تنها در برابر این فاجعه سکوت کرده اند و به خانواده های داغدیده هیچ توضیحی داده نمی شود این در حالی است که بیمارستان با تایید چینی بودن آمپول های بیهوشی به تقلبی بودن آنها اعتراف کرده اند. جای تاسف باقیست که مسئولین وزارت بهداشت ایران و قوه قضاییه به جای بررسی این موضوع و رسیدگی به شکایات خانواده های داغدیده به بایکوت خبری آن پرداخته اند و مانع از انتشار آن شده اند. گویا روابط با چین و ورود داروهای تقلبی برای آقایان از طریق آقازاده ها ارزش بیشتری از جان مردم دارد.
********************
دوشنبه 21 شهريور 1390 ـ 12 سپتامبر 2011
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی رهبری، آیت الله خامنهای، امروز در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان به تبیین «ولایت فقیه» پرداخت. او گفت: « بُعد مهمی از مفهوم اطلاق كه ابتدا در قانون اساسی نبود و امام به ولایت فقیه منضم و اضافه كردند به همین مسئله باز می گردد. ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف پذیری دستگاه ولایت. و معنای این مسئله این است كه مجموعه دستگاههای تصمیم ساز و تصمیم گیر كه رهبری در رأس آنها قرار دارد بطور دائم با انتخاب آنچه درست تر و كامل تر است، خود را بطور مدام متحول كنند و با تكمیل نظام سازی، كشور را به پیش ببرند. آنها می گویند ولایت مطلقه یعنی كشور بر اساس میل فقیه عادل حركت كند در حالیكه فقیهی كه عادل است نمی تواند به میل خود عمل كند.» آیتالله خامنهای در باره مفهوم «مطلقه» گفت: «مطلقه یعنی در دستِ كلیددار اصلی نظام، حالت انعطافی وجود دارد كه می تواند هر جا لازم شود مسیر را تصحیح و تكمیل كند.» خامنهای، انعطاف را معادل کوتاه آمدن ندانست و گفت: «برداشت خطرناكی كه باید از آن بر حذر بود اشتباه گرفتن انعطاف با انحراف و كوتاه آمدن در مقابل فشارهای بیرونی است... نباید بخاطر فشارهای سیاسی ـ تبلیغاتی دشمنان قسم خورده اسلام و ایران، در هیچ مسئلهای، از اصول و مبانی كوتاه آمد و در چارچوب های غربی حركت كرد چرا كه این مسئله تجدید نظر و انحراف است نه انعطاف.»
********************
جمعه 18 شهريور 1390 ـ 9 سپتامبر 2011
چه زود می گذرد تاریخ و فراموش می شود
متن وارده
حاج محمد شانه چی رئیس دفتر آیت الله طالقانی که آقای خامنه ای قبل از انقلاب بمدت پانزده سال در خانه ایشان هر سال سه ماه محرم صفر و رمضان را بیتوته میکردند و یک طبقه از منزل آقای شانه چی در اختیار آقای خامنه ای بود و آقای خامنه ای در خاطراتش تعریف میکرد که من هر ساعتی از شبانه روز برمیگشتم خانه غذای من حاضر و آماده بود. آقای شانه چی میگوید یک سال آقای خامنه ای به من اول ماه محرم گفت حاج آقا دعا کن امسال خوب کار کنم و یک ماشین بتوانم بخرم. که از قضا آن سال خوب کار کرد و توانست یک فولکس بخرد. بعد انقلاب یک دختر و دو پسر آقای شانه چی را اعدام کردند و خودش هم که لاجوردی دستور داده بود زنده نیاورید (آقای شانه چی که لقب معتمد التجار را داشت پشت سفته های لاجوردی را در زمان قبل از انقلاب امضاء میکرد) شرم داشت چشمش به چشم شانه چی بیفتد ولی شانه چی زنده دستگیر شد ولی فرار کرد و هفده سال در پاریس با لباس زیر فروشی امرار معاش میکرد و جوانان ایرانی جان بدر برده از اعدامهای خرواری سا های سیاه و افسانه ای شصت و شصت يک و دو و را پناه می داد و وقتی دهه هفتاد، با وساطت آقای خاتمی، به ایران آمد تمامی اموال اش مصادره شده بود. شانه چی بعد از برگشت به ایران با پولی که از راه فروش لباس زیر در پاریس جمع کرد دو مدرسه در مشهد ساخت. در اواخر عمرش اقوام شانه چی ایشان را در سرای سالمندان گذاشتند (تمامی فرزندانش اعدام شده بودند ) و باز عده ای از دوستانش ایشان را از آنجا بیرو ن آورده و در خانه ای با مراقبت مستمر دوستانشان نگهداری کردند .ولی آقای خامنه ای خانه اش طبقه دوم نداشت که به آقای شانه چی عطا کند و...
********************
چهارشنبه 16 شهريور 1390 ـ 7 سپتامبر 2011
بررسی آماری روسپيگری در مشهد
پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی خراسان
توی صفحهء 13 روزنامه خراسان 27/12/89، یک مطلبی خوندم که خیلی باحال بود. خبر این بود: «رئیس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی خراسان با بیان اینکه شهر مشهد وضعیت بدی از لحاظ حضور زنان خیابانی دارد گفت: تمامی زنان خیابانی در مشهد شناسایی شدند و اکثر آنها نیز دستگیر شده اند... سرهنگ نجاریان سپس به آماری در مورد زنان خیابانی اشاره کرد و گفت: 19 درصد این زنان زیر 25 سال سن دارند، 55 درصد بین 25 تا 35 سال و 25 درصد دیگر نیز بالای 35 سال هستند (99= 25 + 55 + 19 یعنی اینکه 1 درصد از زنان خیابانی نه زیر 25 سال، نه بین 25 تا 35 و نه بالای 35 سال سن دارند !)... وی افزود 55 درصد از زنان خیابانی که در مشهد دستگیر شده اند اهل همین شهر هستند، 19 درصد از شهرستانهای تابعه استان، 11 درصد از خارج از استان و 3 درصد هم ساکن خارج از کشور هستند (88 = 3 + 11 + 19 + 55 یعنی اینکه 12 درصد نه ساکن مشهد و استان هستند و نه از خارج از استان آمده اند و نه ساکن خارج از کشورند. به عبارت بهتر 12 درصد از زنان خیابانی مشهد از ساکنین کرات دیگر هستند و این خود بهترین دلیل برای اثبات حیات در سایر کرات آسمانی است). وی گفت: 12 درصد این زنان بیسواد، 63 درصد زیر دیپلم، 23 درصد دارای مدرک دیپلم و بالاتر هستند (98 = 12 + 63 + 23 یعنی اینکه دو درصد نه بی سوادند، نه زیر دیپلمند و نه بالای دیپلم!) وی افزود بیش از 90 درصد از زنان خیابانی نیز مشکل اعتقادی دارند (به عبارت بهتر حداقل 10 در صد از روسپیان مشهد هیچگونه مشکل اعتقادی ندارند و کاملاً مؤمنند).
********************
دوشنبه 14 شهريور 1390 ـ 5 سپتامبر 2011
مبارزه ای شجاعانه، دروغ هایی بیشرمانه
محسن ابراهیمی
مردم در آذربایجان به مبارزه شجاعانه شان علیه حکومت اسلامی ادامه می دهند اما فاشیتس های «گوناز تی وی» هم به دروغ های بیشرمانه شان ادامه می دهند. می دانید امروز در «گوناز تی وی» چه گفتند؟ گفتند که اینها که مردم را سرکوب می کنند عرب و فارس هستند! اما یکی از تبریز زنگ زد و گفت «جواد بیگ، اینهایی که امروز با باتوم و اسلحه به جان مردم افتاده بودند هی به زبان ترکی می گفتند: "وورون به خیانتکارلاری" (بزنید این خیانتکارها را)!» فاشیست های «گوناز تی وی» ابلهانه تصور می کنند چون سرکوبگران حکومت در خیابان ها چهره های شناخته شده نیستند پس شهر هرت است و می توان هر دروغی را تحویل مردم داد. فاشیست های «گوناز تی وی» باید جواب این را بدهند که استاندار آذربایجان کیست؟ فرماندار تبریز کیست؟ امام جمعه های فاسد تبریز و ارومیه کی ها هستند و به چه زبانی حرف می زنند؟ حکام شرع جنایتکار در آذربایجان به چه زبانی حرف می زنند؟ فرماندهان آدمکش پاسداران در شهرهای آذربایجان به چه زبانی حرف می زنند؟ کمی دورتر برویم: موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی و خلخالی به چه زبانی حکم اعدام مخالفین سیاسی حکومت اسلامی را صادر می کردند؟ فاشیست های «گوناز تی وی» دقیقاً چون فاشیست هستند ظرفیت هر دروغ بیشرمانه را دارند. اما جوانانی که به زبان ترکی حرف می زنند و امروز در خیابان های تبریز و ارومیه عرصه را به سرکوبگران حکومت تنگ کرده اند، فرزندان انسان های شریفی هستند که در دههء شصت بدست همین جنایتکاران اسلامی، مثل موسوی تبریزی و ... به جوخه های اعدام سپرده شده اند. موضوع روشن است: سران ترک زبان حکومت اسلامی در آذربایجان با سران فارس زبان همین حکومت در تهران و شیراز و اصفهان و مشهد در یک صف اند. جوانان شجاع تبریز و ارومیه که امروز جانانه علیه حکومت اسلامی برخاسته اند در صف جوانانی هستند که دو سال پیش مبارزه ای شجاعانه را در شهرهای مختلف ایران علیه حکومت اسلامی پیش بردند. و فاشیست ها در کدام صفند؟: صف بی حرمتی به انسان ها، صف تبعیض علیه انسان ها، صف نیروهای ارتجاعی، صف تفرقه انداختن میان میلیون ها مردم همدرد و هم صف علیه حکومت اسلامی، صف پاک کردن چهرهء جنایتکارانی که در واقع شاخهء آذربایجان حکومت اسلامی هستند! مردم آذربایجان با شعارهایشان تا کنون نشان داده اند که این تحرکات مذبوحانه و پوچ است.
********************
جمعه 11 شهريور 1390 ـ 2 سپتامبر 2011
كشتن خمينی خيلی آسان بود ولی...
شاپور بختيار
كشتن خمينی خيلی آسان بود ولی هيچ كس نميخواست خمينی را بكشد. چطور سپهبد تيمور بختيار را ساواك ميتواست در عراق بكشد و آقای خمينی را نميتوانست بكشد؟ اينكه از آن زمان. زمانی هم كه بنده عرض كردم خيلی آسان بود. بهمين آقای ربيعی ميتوانستم بگويم طياره اش را سرنگون كند. اگر او نميكرد وسائل ديگری بود كه بكنيم. ولی آنوقت عوض سه سال و سی سال، سيصد سال ما در عزای اين امام مظلومان بوديم. هيچوقت نبايد يك ابله جانی را مظلوم كرد. اشتباهاتی كه سلاطين و سران دولتها ميكنند اينست كه اشخاص كوچكی را زجر و شكنجه ميدهند و به يك درجه ای مي رسانند كه اين افراد پيغمبر ميشوند و امام مي شوند. در هر صورت مقدس مي شوند و در ذهن مردم درجه والائی مي گيرند. اگر خمينی كشته شده بود آنوقت شما مي ديديد كه مردم ايران تا چند سال برای يك جنايتكار اشك مي ريختند و سينه مي زدند. ولی حالا روزی كه اين جنايتكار از بين برود مردم ايران با اين همه بلائی كه بسرشان آمده شادی و پايكوبی خواهند كرد. شايد يك مقداری ملت ما، با تمام گرفتاريهائی كه دارد، مستحق بود كه يك خمينی را هم ببيند و بيدار بشود، يواش يواش بفهمد كه حرمت قانون و آزادی خود و ديگران بايستی در مملكت يك روزی بنيانگذاری بشود. و اما راجع به اين مسئله ای كه گفتيد، چند نفر از دوستان ايشان بمن رجوع كردند كه ايشان تأمين جانی دارد يا ندارد. بنده گفتم كه من دستور داده ام تا فرودگاه مهرآباد و آمدن در سالن، قوای انتظامی برای حفاظت همه مردم باشند. ولی اگر از آنجا رفت بيرون و هر جا كه خواست برود، حفظ امنيت ايشان با وضعی كه در اين ايام هست برای من مشكل است كه قبول بكنم. فكر ميكردم اگر يك افسری، يك مأمور ساواكی يا يك آدمی كه بهر علت با خمينی خرده حسابی داشته باشد، بهر دليل و تقدير، پای طياره او را بكشد باز ما شايد به فاجعه يك حمق مطلق برای چند قرن مبتلا ميشديم. اين بود كه موافقت نكردم و گفتم قوای انتظامی حفاظت ايشان را تا فرودگاه و تا سالن فرودگاه خواهند داشت. بعد هم آنها از من خواستند يك هلی كوپتر به ايشان بدهم كه با هلی كوپتر به بهشت زهرا برود. ولی از آنجا كه آمد بيرون حفاظتش مطلقاً با ما نبود. همان آخوندها، همان بازاريها كه بعضی هايشان هم بعد تير باران شدند بعضی هاشان در اروپا امروز گريه و زاری ميكنند و يا پی يك رهبر ديگر ميروند كه ايران را نجات بدهند، همان ها يك كميته ای درست كرده بودند كه اين كارها را انجام مي داد. منتهای مراتب بعد از سه سال اين استدلال ها و اين صحبت ها خيلی آسان است – مردم بقدری بر افروخته بودند، مردم بقدری ملتهب بودند، مردم بقدری در وجود اين آدم يك چيزی كه هيچوقت نداشت ميديدند كه ميتوانست اطمينان داشته باشد كه امنيت جانی دارد و معهذا من ترتيب ديگری هم دادم چون احتمال ميرفت كه خود اين آقايان يك عده ای را بفرستند، حالا كشتن نه، ولی برای محاصره خانه و فحش و انداختن نارنجك و غيره برای بدنام كردن دولت، من به مرحوم سپهبد رحيمی دستور دادم كه تا يك كيلومتری خانه ايشان قوای انتظامی را عقب بكشيد آنجا يك خط محاصره يك كيلومتری دور خانه برقرار باشد كه تنها كسانی كه بطور عادی به ديد و بازديد ميروند بروند ولی نگذاريد بلوا ايجاد بشود. اين سياست ما بود بطور كلی با ايشان وقتی كه وارد ايران شد. از همان روز اول ماهيت خودش را با اراجيفی مثل توی دهن اين مي زنم و لگد مي زنم و چه مي كنم و اينجور حرف ها نشان داد.
********************