|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
سه شنبه 9 مهر ماه 1392 ـ 1 ماه اکتبر 2013 |
در ارزیابی مواضع اکبر گنجی نسبت به سکولار دموکراسی
و ایجاد جبهۀ واحد سکولار دموکراتیک
امیرحسین آمویی
خوانندگان محترم
آنچه در زیر میخوانید نقد و بررسی بندی از گفتار نسبتاً بلندی است به قلم دوست ارجمندم، آقای اسماعیل نوریعلا، که اخیراً در «سکولاریسم نو» در تحت عنوان «در چند و چون ارزیابی "فرصت"ها» درج گشته است.
ایشان در گفتار نسبتاً بلند خود به تحلیل سیاسی– تاریخی دورۀ یکصد و هفت سالۀ پس از انقلاب مشروطه پرداخته اند؛ با جهشی عظیم از آن انقلاب و اهدافش به مقطع جمهوری اسلامی رسیدهاند و در این دوران سی و چند ساله نیز دو دورۀ سید محمد خاتمی و احمدینژاد را مورد نقد و تحلیل بسیار فشرده قرار دادهاند؛ در این بُعد از گفتار، حلقۀ نهایی بحث ریاست حسن روحانی است که ظاهراً "اصلاح طلب" است. نویسنده به درستی باور دارند که این آقایان نه تنها به «مقصد» یا «خط پایانی» مسابقه، که همان «ایجاد نظام سکولار دموکراتیک» است، نزدیک نمی شوند، بل که اصلاً در مسیری متنافر با آن حرکت کردهاند و میکنند. در عین حال، باور دارند که اقدامات اصلاحی آنان، اگر چنین اقدامی کنند، باید مورد حمایت قرار گیرد به طریقی که در سمت گیری نیروهای سکولاردموکرات را به سوی ایجاد آن نظام سکولاردموکراتیک تصحیح و تقویت کند.
در حقیقت اما جان کلام نویسنده در مقاله مذکور این است که چگونه باید تحولات سی و چند سالۀ اخیر، افت و خیزها و فراز و نشیب های آن را برای ایجاد نظام سکولار دموکراتیک، و نیز ایجاد جبهۀ واحد جنبش سکولار دموکراتیک، ارزیابی کرد و نسبت به آن چگونه باید واکنش نمود. ایشان همچنین به نقد روش اصلاح طلبان و سکولار دموکرات های اصلاح طلب پرداخته و به آنان آگاهی داده اند که تنها سکولار دموکراسی یعنی «خط پايانی» سنجهء اصلی ماست؛ سنجه ای که برای ارزيابی «موقعيت»ها و «فرصت»ها ضروری است و نباید مانند سکولار دموکرات های متمايل به اسلاميستهای موسوم به اصلاح طلب از آن غافل بود. در آن ارزیابی مسائل متعدد دیگری نیز مورد بحث و اشارۀ فشرده قرار گرفته که از آن میان بندی به نقد آراء اکبر گنجی و نظایر آن اختصاص دارد. به گمان من، نویسنده محترم در این بند اخیر فرصتی را برای برداشتن گامی در جهت ایجاد مقدمات یک جبهۀ واحد سکولاردموکراتیک از دست نهادهاند.
ایشان در پایان بخش اول از گفتار هفت بخشی خود نوشتهاند: «در ميانهای که جبهههای اصلاح طلبان و انحلال طلبان بيش از هميشه از هم مشخص و متمايز میشوند، آشکار است که از يکسو "اصلاح طلبان" فعلاً سوار بر خر مرادند و، از سویی ديگر، "انحلال طلبان" هنوز گفتگوی گستردهء خود را با هم آغاز نکردهاند و لذا نمیتوانند در اوضاع جديدی که پيش آمده نقش مؤثری برای خود قائل باشند.» و سپس، در بخش سوم، افزودهاند که «برای "ارزيابی ِ" [ آراء، عملکرد و مواضع افراد و گروهها] چارهای جز در دست داشتن "سنجه"ای معتبر نيست.» و بدین لحاظ این سنجه را در ارزیابی افکار یکی از «سکولار دموکراتها»ی کنونی، یعنی به گمان من اکبر گنجی، به کار گرفتهاند.
اکنون بررسی آن سنجه و آراء سکولار دموکرات ما:
در سوار بودن اصلاح طلبان بر «خر لنگ مراد» شکی نیست. این که انحلال طلبان هنوز گفتگوی «گسترده»ی خود را با هم آغاز نکرده اند نیز درست است. این که حکومت ولایت فقیه هیج مناسبتی با سکولار دموکراسی ندارد و اصلاً در اندیشهء ایجاد آن هم نیست کاملاً بجاست. همچنین شکی نیست که اینان اصلاً سکولار دموکراسی را دشمن خویش می دانند. ارزیابی آراء و روش همۀ کسانی هم که - آگاهانه یا نیمه آگاهانه، استوار یا لرزان، خشونت پرهیزانه یا غیرخشونتپرهیزانه - به سوی ایجاد یک دموکراسی سکولار میروند، یا میخواهند بروند، نیز لازم است؛ و البته در این مسیر همه به میزان یا سنجهای یگانه نیاز دارند تا «اولاً مسیر خود» و «ثانیاً مسیر دیگران» را به طور مداوم و بیوقفه نقد و تصحیح کنند.
به نظر من آراء و نگرش اکبر گنجی، و موارد مشابه با نظرات وی همه، بالقوه، و در آیندۀ شاید نزدیک به صورت بالفعل، میتواند همسو و در ائتلاف و اتحاد با جریان اصلی و مسیر ارتدوکس جنبش سکولار دموکراسی قرار گیرد، و به ایجاد جبهۀ واحد سکولار دموکراتیک مدد فراوان رساند. کاش این فرصت ایجاد شود و در این فرصت، فرصتی از میان نرفته باشد!
دوست ارجمند بنده، جناب نوریعلا، نوشته اند: «اکبر گنجی روزی برای ما عزيز و قهرمان میشود، چرا که او را در قامتی برافراشته در برابر ارتجاع حکومت اسلامی میبينيم. هم او روزی ما را به حيرت می اندازد وقتی میبينيم که تلويحاً از يک "حکومت اسلامی خوب و دموکراتيک" دفاع میکند. و نيز هم او به کلی نااميدمان میسازد وقتی که میبينيم در هر نيش و کنايهاش سکولاريسم را هدف قرار داده است.»
راقم خیلی مایل است بداند که آقای اکبر گنجی پس از رهایی از زندان در کجا خواستار «حکومت اسلامی خوب و دموکراتیک» شده است و در کجا به «سکولاریزم» یا «سکولار دموکراسی» نیش زده است. اما آقای اکبر گنجی دست کم در یکی از آخرین نوشتارهای مستند خود، که در آن به بررسی آراء تنی چند از نواندیشان دینی (مجتهد شبستری، سروش، مصطفی ملکیان، آرش نراقی و سعید حجاریان) پرداخته و آن را تحت عنوان «نوانديشی دينی: سکولاريسم و دموکراسی، با اين رژيم چه بايد کرد؟» در روزآنلاین(2) و جاهای دیگر منتشر کرده، نه تنها نیشی به سکولاریزم یا سکولاردموکراسی نزده، بل که به خوبی ما را از نوعی «دیکتاتوری سکولاریستی» یا «استبداد سکولاریستی» آگاهی کرده است. در واقع در گفتار جناب گنجی این «استبداد» یا «دیکتاتوری» است که نیش را نوش جان کرده «نه سکولاریزم»!
آقای گنجی، پس از نقل عباراتی از قول آن "نواندیشان دینی" که در واقع در حمایت از نظرات خویش آورده، به نتیجه گیری پرداخته و در واقع به طور آشکار و صریح از سکولار دموکراسی دفاعی جانانه کرده است. به چند نمونه توجه کنید:
آقای گنجی میگوید: «به نظر مجتهد شبستری مردمسالاری دينی يا دموکراسی اسلامی مدعايی بلامصداق [...] است. برای اين که دموکراسی، اسلامی و غير اسلامی ندارد. در هر جامعهای يا دموکراسی وجود دارد يا ديکتاتوری، حد وسط دموکراسی و ديکتاتوری متصور نيست. دموکراسی اسلامی نمیتوان داشت. نمیتوان به مردم سالاری پسوند دينی اضافه کرد و آن را در معنايی به کار برد که کاملاً نقطه مقابل مردمسالاری قرار دارد."
و میافزاید: «به نظر سروش مؤمنان حتی اگر در يک شرايط کاملاً دموکراتيک در يک انتخابات پيروز شوند، نمیتوانند با اتکای به رأی اکثريت، قوانين شريعت را به اجرا بگذارند... سروش نه تنها برای روحانيت در عالم سياست حق ويژه قائل نيست، بل که بر اين باور است که دين اساساً به صنف روحانيت نيازی ندارد».
علاوه میکند: «ملکيان نشان میدهد که "سکولاريزم مقتضای عدالت طلبی" است. به نظر وی سکولاريزم يعنی "بريدن تصميمگيریهای اجتماعی از امر مقدس" ... "يک نظام سياسی، تنها زمانی خوب، عادلانه و متناسب خواهد بود که بتواند پيوند خود را با کتاب مقدس... ببُرد. هيچ گاه نمیتوان يک حکومت سياسی خوب، متناسب، [و] عادلانه را بر آموزههای متون مقدس دينی و مذهبی متوقف کرد». ملکيان نه تنها سکولاريزم را شرط لازم دموکراسی میداند، بلکه سکولاريزم را شرط لازم دينداری هم به شمار آورده است. میگويد: "تنها راه حفظ ديانت مردم اين است که هيچ نظام سياسیای به نام دين، حکومت نکند... برای نجات ديانت مردم، سکولاريزم لازم است"».
و نیز اشاره میکند که «به نظر آرش نراقی عميقترين سطح پروژهء روشنفکری دينی [...] بسط سکولاريزاسيون [است]. به گفته وی، مهمترين رسالت پروژهء روشنفکری دينی بسط و تعميق پروژهء مدرنيت و در صدر آن سرعت بخشيدن به پروژهء سکولاريزاسيون بوده است. پروژهء سکولاريزاسيون به بيان ساده عبارت است از به رسميت شناختن امر عرفی /عقلی /طبيعی. البته روشنفکران دينی در کار دفاع و تعميق [آن] سکولاريزاسيونی بودهاند که مآلاً به نفی امر مقدس نمیانجامد، يعنی امر عرفی را در کنار امر قدسی به صلح می نشاند».
اگرچه نکتههایی که آقای گنجی از قول حجاریان ذکر میکند، برای من، نویسندۀ این سطور، چندان روشن نیست، اما اکبر گنجی به این «نتيجه» میرسد: «آيا سخنان نقل شده از نوانديشان دينی حاکی از آن است که آنها موافق دولت دينی و مخالف سکولاريسماند؟ روشن است که نوانديشان دينی از تفکيک نهاد دين از نهاد دولت دفاع میکنند، دولت دينی را دموکراتيک به شمار نمیآورند، "سکولاريسم را يکی از اوصاف نظامهای دموکراتيک به شمار میآورند". نوانديشان دينی مسلمانند، اما به حکومت دينی باور ندارند. "آنها مدافع و مبلغ نظام سياسی دموکراتيک، کثرت گرايانه، جامعه ی مدنی، حقوق بشر، برابری حقوقی زنان و مردان، و... هستند".» و در پی آن می آورد که: «نبايد گمان باطل برد که فقط "ديکتاتوری دينی" می تواند وجود داشته باشد و وجود دارد، "ديکتاتوری سکولار" (استالين، هيتلر، موسولينی، و...) هم میتواند وجود داشته باشد و وجود داشته است.»
بنده به تمام خوانندگان گفتار دوست ارجمندم، جناب نوریعلا و نیز جناب اکبر گنجی با احترام عرض میکنم که برای ایجاد جبهۀ واحد سکولار دموکراسی و قانون اساسی سکولار دموکراتیک، که بدون شک نخست از طریق خشونت پرهیزی و، سپس، در صورت سماجت و لجاجت رژیم از طریق کاربست متقابل شیوههای تحمیل شده به جنبش آزادیخواهی ایرانیان قابل تخقق است، ما به نیروهایی نیاز داریم که نخست به صورت نسبتاً درستِ تعریفِ آن سنجه رسیده باشند، دو دیگر این که یکدیگر را با بیصبری و تعجیل در فهم آراء یکدیگر از خویش دور نکنند و سه دیگر این که برای ایجاد آن ائتلاف بکوشند.
همچنین میل دارم توجه دوستان را به این نکتۀ مهم جلب کنم که نادیده گرفتن امر فوق، یعنی نقد یا انتقاد نادقیق ممکن است منجر به دور شدن دیگر جریانهای بالقوه سکولار دموکرات از یکدیگر و از «همین جریان سکولار دموکرات» کنونی شود. آنچه که در جریان "جنبش کنونی ایرانیان برای ایجاد سکولار دموکراسی" سبب همگرایی، ائتلاف و وحدت همۀ نیروهای دموکرات ِ سکولار میشود، انتقاد از خود و نقد بجا و مستند و دوستانۀ دیگران است. نقد دوستانه و بجا و مستند در اینجا اهمیت فراوان دارد، چه در جریان تاریخ پر فراز و نشیب ایران و سالهای دراز شکستهای طولانی و پیروزیهای کوتاه مدت، سالهای تسلط اقوام و نیروهای بیگانه بر ایران، سالهای توطئه، چاپلوسی، دروغ، جاسوسی، ترور مخالفان، اختناق، دستگیری، شکنجه، افتراق افکنی، هوچیگری، یأس پراکنی، شکل گیری رفتارهای لمپنی و غوغا پرستی و اوباشسالاری، خستگی از جنگ و تورم افتصادی و بدبینی، و خیانت های روحانیت صاحب قدرت، و گاه خارج از قدرت، تفرق نیروهای دموکرات و چپ، کمکاری و خودخواهیهای گروههای صاحب ایدئولوژی سیاسی چپ و غیر آن، خودمحوربینی و خودبرترخواهی، انگ زنی و دشمن پنداری، "بنفش سازی" و "سبزشکنی"، و غیره و غیره، همه باعث شده که سطح متوسط روحیۀ فعالان جنبش سکولار دموکراسی، دموکراسی و چپ، با تمامی طیفهایی که دارند، به نازلترین سطح ممکن سقوط کند و یک بار دیگر اپوزیسیون متفرق و مأیوس و منفعل را در پراکندگی و یأسی مضاعف مدفون نماید.
نوشتار آقای گنجی، در عین حال، باید بگویم از نارساییها و نادرستیهایی رنجور است که بررسی آنها موقعیت دیگری میطلبد.
با امید به ائتلاف همۀ نیروهای ترقیخواه برای ایجاد سکولار دموکراسی در ایران
2. http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-b4d879c452.html
نظر خوانندگان
دیوید اعتباری: چه آقای اکبر گنجی چه دیگران، همیشه می توانند با نیروهای سکولار دمکرات متحد شوند. تصمیم با ایشان بوده و هست.لیک تا به حال این امر مشاهده نشده است. ایشان و دوستان شان در عمل (و نه همیشه در حرف) همپای اصلاح طلبان مذهبی بوده و هستند. برای مثال مخالف تحریم رژیم بودند و هم اکنون هم خواستار رفع تحریم می باشند. ایشان در تفسیری در رادیو زمانه مینویسند: «اکثریت زندانیان سیاسی، چهرههای مخالف اقتصاددان، حقوقدان، روزنامهنگار، و… خواهان لغو تحریمهای اقتصادی یک جانبه هستند. این تحریمها “مجازات جمعی مردم ایران” بوده و به “آمریکا ستیزی” دامن خواهد زد.» من در پایین این مقاله نظر خود را به این صورت درج کردم: «آقای گنجی، اگر خامنهای کمی نرمش نشان می دهد بخاطر رسیدن کفگیر اقتصادی رژیم به ته دیگ است، وگرنه همیشه این گزینش در مقابل اش بود. توجه شما را به تحلیلی در سایت خودنویس با عنوان ”قبل از ساختن قفس برای خامنهای، طناب تحریم ها را پاره نکنیم” جلب میکنم. در این مقاله، سیامک کوشفر بدرستی میگوید: “ما بدون اینکه ضمانتی در گرفتن امتیازهای لازم برای آزادی سیاسی در ایران به دست آورده باشیم، از رفع تحریم خوشحالی میکنیم؛ یعنی همان طنابی که باعث نجاتمان شده است و دست و پای این جانوران وحشی را بسته است، با دست خودمان میخواهیم پاره کنیم؟ بدون اینکه قفسی برای این درندگان تعبیه کرده باشیم، طناب تحریم را میخواهیم با دست خودمان پاره کنیم؟ اگر قبل از ساختن قفس برای خامنهای، طناب تحریمها را پاره کنیم، این گرگ وحشی دوباره ملت را لت و پار خواهد کرد. باید اینگونه نتیجهگیری کرد که باید همین راه را ادامه داد. تحریم، میوههای شیرین و بسیار شیرین دیگری هم میتواند داشته باشد. فعلاً فصل چانهزنی است و خامنهای میخواهد بازار را محک بزند و این میوه را به کمترین قیمت بخرد، ولی شما باید اولاً به اولین خریدار دست وصلت ندهی و ثانیاً میوهات را هم به روز بفروشی!” آقای گنجی؛ من می دانم که شما و دوستان تان از ابتدا، بر خلاف اپوزیسیون انحلال طلب، مخالف تحریم بودهاید ولی قابل تامل است که نتیجهء همین تحریمها به انتصاب و انتخاب روحانی و اعتدال و نرمش انجامید. شاید اول باید قبول کنید که موضع شما در مورد تحریم اشتباه بوده و حال هم خیلی تند بدون بهرهگیری لازم میخواهید جایزه رژیم را به آن بدهید. فراموش نکنید که تحریم باعث تغیراتی اساسی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی شد.» اما ایشان با اینکه اکثر سؤالات را پاسخ دادند، از پاسخ به نوشتهء من خودداری کردند، و سپس ناگهانی روز بعد، قسمت سوال من به شکلی "جادوئی!" از سایت پاک شد و فقط ذکری که از سایت خودنویس بود بجا ماند!! و اصلاً به نام من چیز دیگری در سایت باقی نماند! حرف این است که آقایان گنجی و دوستان باید صراحتاً خط و مشی خود را در حرف و عمل مشخص کنند که آیا خواستار بقای جمهوری "اسلامی" (به هر شکلی) هستند یا خواستار برقراری نظام سکولار دموکراسی؟ این سؤالیست بسیار ساده با جوابی ساده! با این پاسخ ساده ایشان بدون نظر شخص دیگری خود به خود به این جبهه متعلق خواهند شد.
امیرحسین آمویی: آقای اعتباری، با درود. به احتمال زیاد آقای گنجی نیروی سکولار دموکرات بزرگ و متحدی نمی بیند که با آن متحد شود. از این گذشته بحث اصلی در دایرۀ تئوری می گشت نه عمل. هنوز تمامی سکولار دموکراتها پراکندهاند و جمعهای چند نفری نیز در حد چند ده نفر جذابیت آنچنانی ایجاد نمیکنند. برخی از سکولار دموکراتها و دموکراتها معتقدند که با تقویت اصلاح طلبان امکان دارد روزنه ای به سوی ایجاد یک اپوزیسیون متشکل و مترقی ایجاد شود. در میان نیروها، بسیاری این گونه اند؛ علی الخصوص در داخل کشور! مخالفت با تحریم رژیم فکر یا فلسفهای خلاف سکولار دموکراسی نیست. تحریم بسا و بسا بیشتر به نیروهای مترقی داخلی ضربه میزند تا به رژیم. امیدوارم به مکانیزم این نوع تحریمها پی برده باشید. از قول اکبر گنجی گفته اید: «اکثریت زندانیان سیاسی، چهرههای مخالف اقتصاددان، حقوقدان، روزنامهنگار، و… خواهان لغو تحریمهای اقتصادی یک جانبه هستند.» آفتاب آمد دلیل آفتاب. فکر میکنید زندانیان رژیم عقل شان را از دست دادهاند که خواهان لغو تحریمها هستند؟ آنها راست میگویند که این تحریمها "مجازات جمعی مردم ایران" است. راست اش را بخواهید آقای خامنهای بسیار خوب از تحریمها استفاده کرد! فردی اصولگرا را به جای یک اصلاح طلب به مردم و جنبش سبز قالب و غالب کرد، هرچند که ناگزیر قدمکی هم عقب نشست، که در اثر مبارزات داخلی بود نه فشار تحریمها. چه گروهی میتوانست ”قبل از تحریمها قفسی برای خامنهای" بسازد؟ مگر نشنیدید که سخنگوی کاخ سفید فرمود "ما در پی برانداختن رژیم نیستیم" و آب پاکی را روی دست آنان که به امامزادهء آمریکا چشم دوخته بودند ریخت؟ فراموش نکنید تحریم کنندگان ایران، به فکر مردم ایران نیستند! آنها فقط یک خلیج فارس و خاورمیانۀ امن و عقب مانده میخواهند و به همین دلیل از جنبش های بنیادگرای اسلامی حمایت و آن را به جای دموکراسی به مردمان منظقه قالب میکنند. سابقۀ آمریکا و انگلیس هم با تأسیس هر طرح نوی به سالها پیش از انقلاب بر میگردد. آنها ترسی هم از کسی ندارند. چیزهایی از سیامک کوشفر نقل کردهاید. از سیامک کوشفر باید پرسید: «آن "ما" کیست و چه نیرویی دارد و کجاست؟ سیامک کوشفر آیا فکر می کند که بتواند "ضمانتی از هر دولتی یا رژیمی در گرفتن امتیازهای لازم برای آزادی سیاسی در ایران به دست آورد؟" فرموده اند ظاهراً نباید «همان طنابی که باعث نجاتمان شده است و دست و پای این جانوران وحشی را بسته است، با دست خودمان [...] پاره کنیم؟» باید عرض کنم که ایشان که در خارج زندگی می کنند! آیا از وضع مردم ایران و از دست دادن جان شان خبر دارند؟ آن طناب، همان طناب دار نیست که بر گردن مردم است؟ طناب دار تحریم ها به دور گردن مردم و نیروهای مترقی داخلی و حتی خارجی است. نباید چیزی را دید و چیز خطرناک دیگری را ندید! میل دارم به شما عرض کنم که شکل گیری اپوزیسیون قوی، متحد و دارای برنامۀ درست غالبا در زمانهایی تحقق مییابد که مردم، اعم از روشنفکران، کارگران، زحمت کشان، نویسندگان و هنرمندان، همه دارای آسودگی نسبی باشند! در چنین شرایطی است که مغز آدمی انرژی و توان تفکر و تشخیص صحیح از سقیم دارد. نوشتهاید: «آقای گنجی؛ من میدانم که شما و دوستانتان از ابتدا، بر خلاف اپوزیسیون انحلال طلب، مخالف تحریم بودهاید...» آیا همۀ گروه های اپوزیسیون مخالف تحریم بودند؟ در میان اپوزیسیون انحلال طلب کسی یا گروهی مخالف تحریم نبود؟ در بارۀ زیان تحریم در بالا به نکتۀ مهمی اشاره کردم. گفتهاید: «...تحریم باعث تغیراتی اساسی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی شد.» چرا فکر میکنید که تحریم همیشه نتیجۀ مثبت دارد؟ آیا به تمامی عوامل دخیل در نظام نیروها توجه کرده اید؟ چرا فکر می کنید که در مورد ایران نیز مجموعۀ نظام نیروها و برایند آن در صورت تأثیر تحریم منجر به سرنگونی رژیم میشد؟ گفتهاید: «حرف این است که آقایان گنجی و دوستان باید صراحتاً خط و مشی خود را در "حرف" و "عمل" مشخص کنند که آیا خواستار بقای جمهوری "اسلامی" (به هر شکلی) هستند یا خواستار برقراری نظام سکولار دموکراسی؟» تا جایی که من می دانم، آقای گنجی مطلقاً مخالف هر نوع نظام حکومتی دینی از جمله جمهوری متصف به صفت اسلامی است. ایشان تا جایی که من می فهمم از یک حکومت جمهوری سکولار پشتیبانی می کند و رژیم هم مرتب از این جهت به او نیش و کنایه می زند و برایش خط و نشان می کشد. اما در عمل! هنوز دیالوگ گستردۀ سکولار دموکراتها شکل نگرفته است. روزی که این دیالوگ گسترده شکل بگیرد، آنگاه همۀ نیروهای سکولار برای یک رستاخیز جدی ائتلاف و اتحاد خواهند کرد. با این حال من واقعاً آرزو دارم که اکبر گنجی این مطالب را ببیند و نظر شخصی و نهایی اش را اعلام کند. با سپاس به شما.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.