بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه گردی ها

يادداشت های هفتگی اسماعيل نوری علا

جمعه 4 مرداد ماه 1392 ـ 26 ماه جولای 2013

esmail@nooriala.com

پيوند برای شنيدن و دانلود فايل صوتی با صدای سعيد بهبهانی

شرط فراموش شدهء اتحاد

دو هفته ای مانده به تشکيل «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» در آخر هفتهء آينده، که من نيز در تهيهء مقدمات برگزاری آن شراکت داشته ام، خبر آمد که، چند روزی پس از «کنگره»، تشکلی نيز با نام «اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران» کنگرهء ساليانهء خود را در شهر شيکاگو برگزار می کند. تشابه کلمات موجود در نام اين دو «کنگره» دوست تازه يافته ای که در برزيل زندگی می کند و اغلب در سايت «ايرون دات کام» می نويسد، يعنی آقای ديويد اعتباری را، که خود از اعضاء مؤسس کنگرهء ما و از مشتاقان دلسوز راه متحد ساختن نيروهای سکولار دموکرات محسوب می شود، بر آن داشت تا نامه ای که خطاب به برگزار کنندگان دو کنگره نوشته و بکوشد تا نشان دهد که بين اهداف و باورهای آنان تفاوتی وجود ندارد و اين دوگانگی صوری است و بايد از آن دست بردارند(1).

بنياد استدلالی آقای اعتباری بر مفروضاتی گذاشته شده که می توان از آن با نام «طرح هرم مثلث» ياد کرد؛ طرحی که ايشان مدت ها است پيرامون آن نوشته اند و من خود برخی از نوشته هاشان را در سايت سکولاريسم نو منتشر کرده ام(2).

ايشان در نامهء فوق الذکر نظريهء خود را چنين خلاصه کرده اند:

«...هر چند گاه عده‌ای و گروهی از اپوزیسیون با بیانیه ای، منشوری، اساسنامه ای و پیمانی، در جایی از دنیا بدور هم جمع میشوند وپس ازچند روز و ساعتی‌ با بیانیه و منشور و اساسنامه و پیمانی نوتر جریان را به پایان می رسانند. همگان هم، چه جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره، در ابتدا به این توهّم هستند که مردم پس از خواندن مواد ایشان به آنان گروه گروه می‌پیوندند. اگر چه بسیاری از سر علاقهِ به رهایی وطن از شر رژیم حاکم، وقت و انرژی خود را صرف میکنند، لیک این همنشینی‌ها تاکنون تاثیر کلی‌ در روند جریانات داخل و حتی خارج از ایران نداشته و تدوین کنندگان و سازمان دهندگان نتوانسته اند عده‌ زیادی را بر حول خود جمع کنند... تالاری مجازی، مثلث شکل و بزرگ را در نظر بگیرید که در ضلع افقی آن‌ نوشته شده حقوق بشر، در دو ضلع دیگر آن سکولاریسم و دموکراسی‌. در اطراف این تالار می‌توان اتاق‌های شیشه ای مختلفی‌ داشت که افکار و گروه‌های مختلف... در آن در حال تبادل نظر میباشند .... چند گاهی ست که این اتاق مثلث شکل را در ذهن خود به هرمی‌ تبدیل کرده ام. هرمی‌ سه بعدی متشکل از چهار سطح مثلثی مساوی: در سطح پایینی که شفاف مانند شیشه است نوشته شده: تمامیّت ارضی ایران. در مثلث دوم آن‌ که به رنگ سرخ است نوشته شده :سکولاریسم. در سطح سوم آن‌ که به رنگ سبز است نوشته است: دموکراسی‌. و در سطح چهارم آن،‌ که به رنگ سپید است، نوشته شده: رعایت اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر... ایران فردا جای همگان است حتی آنان که با عقاید ما هماهنگی‌ ندارند..، نباید شرایط محدود پذیر بسیاری که در عاقبت به پخش بودن و عدم اتحاد می‌انجامد تکیه کرد. گفتمان‌های دیگر را باید به آیندهء دموکراتیک ایران و تصمیم اکثریت ملت محول کرد».

اما من در اين فرضيهء مبتنی بر مثلثی که به هرم تبديل شده يک خط مهم و تعيين کننده را مفقود می يابم و آن خط ارتفاعی است که از نوک هرم به مرکز قاعده اش عمود می شود و می توان آن را همچون ديرک چادری مجسم کرد که کل مجموعهء اضلاع و سطوح را به گرد خود آورده و وزن آنها، و رابطهء آنها با هم، را «تعريف» می کند. از نظر من، بی توجهی به اين «خط ارتفاع» است که اين توهم را برای دوست مان ايجاد می کند که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح طلب و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره) می توانند در اطراف هرمی که ايشان طرح کرده است دور هم نشسته و دست به اتحاد عمل زنند.

من در مطلب اين هفته می خواهم نشان دهم که اگرچه آنچه آقای اعتباری بيان می کند نشان از علاقهء مفرط ايشان به وطن مشترک مان داشته و خبر از کوشش ذهنی شان برای يافتن راه حلی در راستای برون رفت از بن بستی می دهد که در حال حاضر اپوزيسيون حکومت اسلامی به آن دچار شده است اما، تا آن «خط ارتفاع» و آن «ديرک چادر اپوزيسيون» مشخص نشود حاصلی عملی از اجرای پيشنهادات ايشان به دست نخواهد آمد.

من علت اشتباه برداشت آقای اعتباری را در اينکه دو کنگره را با هم يکی می گيرند (چرا که هر دو خواهان استقرار سکولار در دموکراسی در ايران اند) در اين می بينم که توجه به «مانع استقرار سکولار دموکراسی»، که همان «حکومت اسلامی» باشد، در نظريهء ايشان مفقود است، در حاليکه «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» (واشنگتن)  اقدام برای منحل ساختن حکومت اسلامی را شرط اصلی پيدايش اپوزیسيون متحدی می داند که مآلاً، در قامت آلترناتيو اصلی حکومت اسلامی، به مدد خواست و اقدام مردم به جان آمدهء ايران، جانشين اين حکومت تبعيض آفرين و سرکوبگر می شود داند و اين امر مورد تأييد دوستان آن کنگرهء ديگر نيست (شیکاگو) (2). در واقع، آن ديرک خيمه که می گويم همين «انحلال طلبی» است که در برابر «اصلاح طلبی» (به معنی کوشش برای سلمانی بردن و بزک کردن حکومت فعلی) می نشيند و اصلاح طلبان را جزو نيروهای سکولار دموکرات به حساب نمی آورد. در نتيجه، اين آرزو که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح طلب و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره) در اطراف هرم ايشان بنشينند آرزوی محالی است.

در واقع، از ديد من، در تصور آقای اعتباری از «همگان» نيز مشکلی اساسی وجود دارد. اين واقعيتی بديهی است که جمهوری خواهان و مشروطه خواهان و چپ ها و مجاهدين و اصلاح طلبان و انحلال طلبان و سبزها و سرخ ها همه بخشی از «ملت» ايران محسوب می شوند و نمی توان حقوق هيچ يک از آنان را ضايع کرد اما هنگامی که از مبارزه برای برانداختن حکومت اسلامی سخن می گوئيم و در پی متحد ساختن نيروهای مخالف آن هستيم خواستاری اتحاد «همگان» امری فاقد منطق عملی و نشانهء آرزوئی در خود شکننده است، چرا که حضور حکومت اسلامی اين «همگان» را بسته به نظرشان در مورد بود و نبود آن حکومت به دستجات مختلفی تقسيم می کند که گاه کاملاً در تضاد با هم قرار می گيرند.

اگر در ايران بوديم، و اگر حکومتی سکولار و دموکرات بر وطن مان حاکم بود مسلماً آرزوی آقای اعتباری آرزوئی شريف، انسانی، ملت مدار و حقوق بشری بود. اما در حال حاضر ما در آن شرايط قرار نداريم و بدون فروپاشی حکومت اسلامی در همهء اشکال خود نيز رسيدن به آن وضعيت آرزوئی را به امری محال تبديل می کند.

بدين لحاظ است که معتقدم شرط مبارزه برای استقرار سکولار دموکراسی در ايران با شرط خواستاری انحلال کامل حکومت اسلامی و لغو قانون اساسی آن دو روی يک سکه محسوب می شوند و هر کجا که اين دو شرط تنگاتنگ با يکديگر بيان نشوند ادعای سکولار و دموکرات بودن فقط يک ادعای فريبنده است و راه بجائی نخواهد برد.

اصلاح طلبی، بنا بر معنای ظاهری و باطنی خود، نيازمند وجود و بقای آن چيزی است که می خواهد اصلاح اش کند. اصلاح طلبی روی ديگر «محافظه کاری» (به معنای «حفظ وضع موجود» است) و به محض اينکه «موضوع اصلاح» منتفی شود خود اصلاح طلبی هم منتفی می شود. بقای يکی به بقای ديگری بستگی دارد. لذا نمی توان هم انحلال طلب بود و هم اصلاح طلب، چرا که هنوز کسی نشان نداده است که اعمال روش های اصلاح طلبانه به از ميان برافتادن حکومت اسلامی منتهی خواهد شد. در واقع و در عمل نيز ديده ايم که هر کجا کل رژيم اسلامی به خطر افتاده است اصلاح طلبان (از خاتمی و هاشمی گرفته تا روحانی) قدم پيش نهاده اند که حکومت را از خطر دور سازند و به آن جان تازه ای ببخشند.

هرمی که آقای اعتباری خواستار تصور و تحقق آن هستند در واقع هرم سکولار دموکراسی است و نه هرم اپوزيسيون رزمنده عليه حکومت اسلامی و تنها در داخل ايران و پس از فروپاشی حکومت اسلامی ساخته خواهد شد. در خارج کشور همهء نيروهای جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و سبز و سرخ و غیره، به ناگزير به دو گروه اصلاح طلب و انحلال طلب تقسيم می شوند و امکانی برای متحد ساختن آنان وجود ندارد چرا که هر يک عليه آرزوها و منافع ديگری عمل می کند و بدين لحاظ آنها را بايد بصورت دو نيروی مانعي الجمع تلقی کرد.

«نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» (واشنگتن) مجمعی برای رايزنی و هم انديشی در ميان انحلال طلبان محسوب می شود و، در نتيجه، نشانهء سايهء دستی از اصلاح طلبان در حول و حوش آن يافت نمی شود. «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی»، اما از نخستين قدم، دو موضوع را از دستور کار خود خارج کرده است: انحلال طلبی و آلترناتيوسازی را. و من، بعنوان کسی که خود را بصورت «سکولار دموکرات انحلال طلب» معرفی می کنم اعتقاد دارم در سکولار دموکرات بودن دوستانی که زير پرچم «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران» گرد هم آمده و می آيند نيز بايد شک کرد. يک سکولار نمی تواند با حکومت مذهبی مماشات داشته و در فکر تقويت اصلاح طلبان حکومتی آن باشد. يک دموکرات نيز نمی تواند تصور کند که با وجود قانون اساسی متکی بر شريعت فرقهء اثنی عشريه می توان حتی به ادعاهای اصلاح طلبان حکومتی رسيد. از ين لحاظ چگونه می توان اصلاح طلبی را به رسميت شناخت و در جستجوی رسيدن به دموکراسی در ظل قانون اساسی مورد علاقهء اصلاح طلبان بود و، در همان حال، خود را سکولار دموکرات دانست و در راه گسترش آن در ايران دست به اتحاد زد؟

در واقع می توان از خود دوستان اين «اتحاد» پرسيد که چرا آنان از پيوستن به سکولار دموکرات های انحلال طلب پرهيز می کنند اما، در همان حال، با «اتحاد جمهويخواهان ايران» که همواره بصورت آپانديسيت اصلاح طلبی حکومتی در ايران عمل می کنند به توافق و اتحاد عمل می رسند 3)

از نظر من در سپهر سياسی اپوزيسيون (چه در داخل و چه در خارج کشور) مهم ترين عوامل تميز دادن نيروها از هم و تأييد سکولار دموکرات بودن يا نبودن آنها اعتقادشان به ضرورت انحلال حکومت اسلامی است و، برای انجام اين هدف، دست زدن به آفرينش يک آلترناتيو سکولار دموکرات در همين خارج کشور می باشد. هر بهانه ای در عدول از اين دو اصل نشانهء وجود ريگی در کفش اعضاء اپوزيسيون است. و يکی از درشت ترين اين ريگ ها مطرح ساختن اين نظريه است که اگر راه اصلاح طلبی را در پيش نگيريم ناچاريم به انقلاب فکر کنيم و تاريخ نشان داده است که انقلاب ها خونين و مخرب و استبداد آفرين اند.

صرف نظر از اينکه چنين استدلالی ما را يک سره در اردوگاه اصلاح طلبی برای حفظ حکومت اسلامی می نشاند، از اين واقعيت نيز با خبرمان می سازد که تصور امروز ما از انقلاب با تصور صد سال پيش تصور اساسی کرده و همين تفاوت مجموعهء مفروضات علوم سياسی را دستخوش تغيير ساخته است. انقلاب اکنون با روشی که برای پيروزی آن در نظر گرفته می شود فرق دارد و به معنای لغو قانون اساسی قبلی و نوشتن و به تصويب رساندن قانون اساسی جديدی برای يک کشور است. آن همه ژست« ژ. سه» به دست گرفتن و سربند سرخ يا سبز بستن و دو انگشت را به علامت پيروزی در هوا بلند کردن، اگر به لغو قوانين اساسی ايدئولژيک و استقرار قوانين سکولار مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر نيانجامد دارای هيچگونه ارزشی برای هواخواهان آزادی و دموکراسی نيست.

از نظر يک سکولار دموکرات [که صفات و شناسه هايش در «پيمان نامهء عصر نو»(4) تعريف شده است] نمی توان با همزيستی با، و کوشش برای، اصلاح يک رژيم ايدئولوژيک مذهبی، به اهداف خود که همانا استقرار سکولار دموکراسی در جامعه است رسيد. هنگامی که رژيم ايدئولوژيک فروپاشيد و حکومت سکولار دموکرات مستقر شد و قانون اساسی سکولار دموکرات تنظيم روابط اقشار مختلف اجتماعی را بر عهده گرفت آنگاه می توان باور داشت که جامعهء مورد نظر ما به اين گفتهء پر مغز شاعر کهن رسيده است که: «بهشت آن جاست کآزرای نباشد / کسی را با کسی کاری نباشد». يعنی تنها در يک حکومت سکولار دموکرات جانشين حکومت ايدئولوژيک شده است که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و اصلاح طلب و چپ و مجاهد و سبز و سرخ و غیره) می توانند در کنار هم به آرامش زندگی کنند.

و توجه داشته باشيم که من، از عبارت آقای اعتباری که هم اکنون باز گفته شد، به عمد عبارت «انحلال طلب» را حذف کرده ام؛ چرا که در يک حکومت سکولار دموکرات (ضد استبداد و ضد استقرار ايدئولوژی و مذهب رسمی) انحلال طلبی معنائی جز ماجراجوئی ضد حقوق بشری نخواهد داشت؛ حال آنکه اصلاح طلبی نام روند انسانی، معقول، منطقی و دموکراتيک به روز سازی و تکميل پايان ناپذير قوانين و مقررات سکولار دموکرات حاکم بر جامعه خواهد بود.

من يکی، فقط تا زمانی که حکومت کشورم ايدئولوژيک و مذهبی باشد انحلال طلبم و انحلال طلبی را شامل همه گونه اقدام تدافعی در مبارزه با چنان حکومتی می دانم. اما اگر عمرم کفاف دهد و شاهد استقرار حکومتی سکولار دموکرات بر کشورم باشم، جايگاه من مسلماً در اردوگاه اصلاح طلبان خواهد بود؛ چرا که در زير سقف آسمان سکولار دموکراسی هر روشنفکر يک منتقد اصلاح طلب و يک نگهبان حقوق بشر است.

***

1. http://iranian.com/posts/view/post/17878

2. آيا خواندن اين پاراگراف از فراخوان کنگرهء شيکاگوی اين دوستان حيرت انگيز نيست؟: «شرکت بخشی از مردم در انتخابات ریاست جمهوری 92 و انتخاب دورترین فرد به ولی فقیه و جشن پیروزی روز بعد از انتخابات، که برآمد ملی شعارهای جنبش سبز را با خود داشت، نمایانگر نهادینه شدن انتخابات در چهارچوب بسیار تنگ خودی های درون نظام که همیشه با حذف بخشی از نیروهای درون نظام از طریق نظارت ضد دمکراتیک استصوابی همراه بوده است می باشد. مردم کماکان از سنگر جمهوریت در مقابل نهاد ولایت در حد امکان پاسداری می کنند تا جایی حتی در بستر تنگتر شدن حلقه خودیهای درون نظام نامزدی که سیاست های معقول تری را که با     سیاست های کلان نظام در تقابل است بر می گزینند.

http://iranma.us/hello-to-hamyesh-page

3. http://www.seculargreens.com/Declarations/063012-Message-to-UASDI-Conference.htm

4. http://www.isdcongress.com

 

 

نظر خوانندگان

ديويد اعتباری ـ استاد گرامی‌ آقای دکتر نوری علا: از پاسخ مفصل شما در مورد پیشنهاد من سپاسگزارم. این گفتمان‌ها قدم‌هایی‌ مهم و لزومی برای اتحاد نیروهای سکولار دموکرات می‌باشد. متاسفانه هنوز از آقای حمید کوثری یا برگزار کنندگان "همایش..اتحاد برای سکولار دمکراسی" پاسخی دریافت نکرده‌ام. در ابتدا باید تایید کنم که من خود به عنوان یک سکولار دموکرات طرفدار حقوق بشر، خواستار انحلال کامل رژیم و قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی هستم و همان طور که بار‌ها در نوشته‌ها تاکید کرده ام، به اصطلاح "اصلاح طلبان" را روی دیگر سکه ادامه و تحکیم رژیم و قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی میدانم و در پنج بخش و نوشته های مفصلی تحت عنوان "اصلاح طلبان امروز ، مانع اصلی‌ رسیدن به دموکراسی‌ در ایران " و "راه رسیدن به دموکراسی‌ :عبور از دست انداز اصلاح طلبان رژیم" این مهم را تایید کرده ام. در ضمن وقتی‌ صحبت از "چه جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره" کردم صحبت از "همگان"ی بود که ".. با بیانیه ای، منشوری، اساسنامه‌ای و پیمانی، در جایی از دنیا بدور هم جمع میشوند وپس ازچند روز و ساعتی‌ با بیانیه و منشور و اساسنامه و پیمانی نوتر جریان را به پایان می رسانند". در مقابل هنگامی که از صحبت از همبستگی‌ کردم سخن از آنانی‌ بود که به 4 اصل "هرم همبستگی‌"  اعتقاد و وابستگی دارند. این که چه کسانی‌ و گروه‌هایی‌ در زیر این هرم جمع شوند، این بستگی به خود نیروها دارد. ورود به این "هرم همبستگی‌" از نظر من برای همه ملت ایران "آزاد" است بجز آنانی‌ که سابقه جرم یا شریک جرم و ناقض حقوق بشر بوده اند وگرنه هیچ کس و گروهی که منتخب مردم نیست حق ترد دیگری را ندارد. همان طور که اشاره کردید، نمی‌توان هم گفت سکولاریم و دموکرات و طرفدار حقوق بشرو هم در مقابل این رژیم مذهبی‌ و غیر دموکرات و ناقض حقوق بشر، کجدار و مریض رفتار کنیم، که این خود کوتاهی از اصول "هرم همبستگی‌" می‌باشد. ولی‌ در عین حال نیز نمیتوانیم بگوییم که دموکرات و حامی‌ حقوق بشریم و حق مشارکت و همبستگی‌ در حول اهداف مشترک را از دیگران سلب کنیم. با این مقدمه، من هنوز معتقدم که هر کس و گروهی راهی‌ و روشی‌ برای رسیدن به هدف خود دارد و احترام به آن مفهوم دمکراسی است. اگر کسی‌ هدفش رسیدن به سکولار دمکراسیست ، البته حق انتخاب روش دارد. من نظر خود را داده و به آن عمل می‌کنم لیک برای روش دیگران تصمیم نمی‌گیرم. ما سکولار دموکرات ها  با اینکه بنیان گذار "هرم همبستگی" می‌باشیم ، اما صاحب آن نیستیم، که آن متعلق به همه ملت ایران است. اینکه فعلا دیرکی عمودی در وسعت هرم بنا کنیم و در ایران فردا دیرک را برداریم غیر ضروریست، که اتفاقا همیشه چه قبل و چه بعد از قدرت این دیرک‌ها را به نوعی بنا کرده اند. یک مهم را فراموش نکنید که "هرم همنستگی" از چهار سطح (شیشه یی و شفاف و محکم تمامیت آرضی، سکولاریسم، دمکراسی‌، حقوق بشر) بنا میشود و به دلیل این "شفافیت" مردم خود نظاره کار و تصمیم گیر در مورد ماهیت و اهداف آنانی‌ که درونش می‌آیند خواهند بود. دمکراسی را نمی‌توان از فردا تجربه کرد، باید از همین امروز دموکرات بود. بار دیگر  تقاضا دارم که بزرگوارانه: 1) نماینده به کنگره و همایش دیگر ارسال دارید.  2) خواسته های خود را تا حد امکان در هر دو کنگره و همایش به خواسته های مشترک حداقلی " هرم همبستگی" نزدیک کنید. 3) به یک دیگر در کنگره و همایش خود تریبونی دوستانه اختصاص دهید. با همبستگی‌ بر اساس اهداف مشترک و گفتمان به رهایی میرسیم نه با تحریم و جدایی. پیروز باشید.

کپی‌ به: آقای حمید کوثری و برگزار کنندگان "همایش..اتحاد برای سکولار دمکراسی

 

کاوه یزدانی: شتر سواری دولا دولا؟ براستی «چگونه می توان اصلاح طلبی را به رسميت شناخت و در جستجوی رسيدن به دموکراسی در ظل قانون اساسی مورد علاقهء اصلاح طلبان بود و، در همان حال، خود را سکولار دموکرات دانست و در راه گسترش آن در ايران دست به اتحاد زد؟ در واقع می توان از خود دوستان اين "اتحاد" پرسيد که چرا آنان از پيوستن به سکولار دموکرات های انحلال طلب پرهيز می کنند اما، در همان حال، با "اتحاد جمهويخواهان ايران" که همواره بصورت آپانديسيت اصلاح طلبی حکومتی در ايران عمل می کنند به توافق و اتحاد عمل می رسند؟»

یکی از مشکلات نفوذ ستون پنجمی ها در بین سکولار دموکرات های اپوزیسیون همين است؛ ستون پنجمی ها مبارزه را برای ملت ایران و برای اپوزیسیون سخت تر و پرهزینه تر کردند. فرومایگان اصلاح طلب در پناه رژیم اسلامی اموال ملی را غارت می کنند و می کوشند رژیم اسلامی را برای منافع خود حفظ نمایند. یک مشکل دیگر قدرت های شرقی و غربی هم هستند که همواره با فریب یا با تفنگ حقوق و جان و مال ملت ایران را قربانی منافع خود کردند. ماندگاری رژیم اسلامی بدون بمب اتمی مورد علاقه قدرت های غربی و شرقی فرومایه می باشد و همچنین رژیم اسلامی بدون تهدید بمب اتمی مورد علاقه همسایگان ایران می باشد و همهء فرومایگان در جبهه مدافعان رژیم اسلامی هستند. قدرت های شرقی و غربی در به قدرت رساندن رژیم اسلامی نقش داشتند و خواهان چنین حکومتی بودند و حمایت اش کردند و می کوشند رژیم اسلامی به منافع آنها توجه کافی داشته باشد تا بتواند باقی بماند . آنها در بقای رژیم جنایتکار اسلامی سهیم هستند. مشکل ملت ایران فقط رژیم اسلامی بی خرد نیست بلکه نیروهایی هم هستند که در پشت رژیم اسلامی قرار دارند و کار مبارزه را برای ملت ایران سخت تر و پرهزینه تر کردند و ستون پنجم شان نیز در درون اپوزیسیون نفوذ کرده تا اپوزیسیون هرگز منسجم و متشکل و تبدیل به یک قدرت و صدای آزاد ایران نشود. زنده باد ایران ـ زنده باد آزادی.

 

كاوه يزداني: از زنده یاد دکتر داریوش همایون: «صف مبارزه بيش از هميشه مشخص است: آنها كه مساله را صرفا در عرصه قدرت می‌بينند و حاضرند با بخشی از رژيم نيز همراه شوند؛ و آنها كه مساله را در همه گستره آن، از جمله فرهنگی، می‌بينند و آشتی‌ناپذير با همه عناصر و انديشه‌های بازمانده از قرون وسطای جهان سومی ايران می‌جنگند. مانند صد سال پيش، جنگ در ميان ترقيخواهان و تجدد طلبان از يك سو و گذشته گرايان و اسلاميان گوناگون از سوی ديگر است. با تمركز صرف بر جابجائی قدرت، و در نبود بعد فرهنگی در پيكار، راه بر هر انحراف و سازشكاری گشوده می‌ماند. همهء نيروهای آزادی و پيشرفت بهم نياز دارند. همهء ما برای سالم كردن و سالم نگهداشتن سياست در ايران لازم هستيم. اگر امروز همراه نشويم فردا بيشتر ما تك تك و گروه گروه بهر فرصتی كه خود را عرضه كند تسليم خواهند شد. صف واقعی مبارزه نمی‌تواند از عرفيگرايان، دمكراتها، تجدد طلبان با هر گذشته و گرايش سياسی تهی باشد. حتا قبايل و تيره‌های افغانستان دارند به بيهودگی كشاكش های خود پی می‌برند». (هامبورگ ، 13 و 14 اكتبر 2001)

نيز از گفتگوی «تهران ری ویو» با داریوش همایون: پرسش: «جنابعالی در یکی از آخرین مقاله‌هایتان اشاره‌ کرده‌اید که باید بهترین ‌آینده‌ای را که برای ‌ایران می‌خواهیم پایه همکاری‌ها قرار دهیم. گفته‌اید بجای سرهم کردن ائتلافی بر اصول متناقض و سخن گفتن با زبان‌های گوناگون، در همرای کردن گرایش‌های پذیرنده‌تر، بر اصول همگانی بکوشیم. مراد شما از اصول همگانی چیست و اصول همگانی جنبش اجتماعی مردم ایران را چه چیزهایی می‌دانید؟» پاسخ: «اصول همگانی یعنی در نظر گرفتن منافع همگانی. البته هیچ‌گاه شما نمی‌توانید منافع همه مردم را تامین کنید. به عنوان نمونه، نمی‌توان منافع «دزد» ها را تامین کرد. یا هستند کسانی که می‌خواهند ایران یکپارچه نباشد و تکه تکه شود. یا کسانی باشند که بخواهند اقلیت‌های مذهبی و قومی در فشار باشند. منافع آنها را نمی‌توان تامین کرد. پس باید شرایطی را در نظر گرفت که بیشترینه مردم راضی باشند و زندگی خوبی داشته باشند. این اصول همگانی باید از این جا در بیاید. مبنای اصول همگانی این است. نیازی نیست آن را اختراع کنیم. هیچ معیاری بهتر از رای اکثریت مردم نمی‌توان پیدا کرد که این اصول همگانی را بیان کند. این نخستین راه رسیدن به اصول همگانی‌ست. اما این به تنهائی کافی نیست. آیا اکثریت حق دارد که پس از پذیرفته شدن در انتخابات، حقوق اقلیت را زیر پا بگذراد؟ به عنوان نمونه اگر شخصی یا گروهی با 51 درصد آرا برگزیده شود، آیا مجاز است که حقوق 49 درصد باقی‌مانده را در نظر نگیرد؟ خیر. اعتبار رای اکثریت مردم باید در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. این اعلامیه، نتیجه تمام مبارزاتی‌ست که لیبرال‌های دنیا انجام دادند. مبارزاتی که از 2400 سال قبل، در اسکندریه هلنیستی شروع شد و بالاخره در سال 1946 به پیروزی رسید. دموکراسی در چارچوب جهانی اعلامیه حقوق بشر در کشوری یکپارچه و یگانه به نام ایران با تمام خصوصیات منحصر به خودش می‌تواند مبنای تعیین کننده اصول همگانی باشد».

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه