بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 21 تير ماه 1392 ـ  12 ماه جولای 2013

رزمآيش 1

این اصغر فرهادی اعدام باید گردد!

خب، شاید مردم سالاری یعنی این که من مانند شما فکر نکنم و دلیلی هم برای فکر کردن هایم داشته باشم که با سلیقه ی شما جور در نیاد. شما شاید از این آقای اصغر فرهادی که فیلم سازی می کند خوشتان بیاید برای این که فیلم هایش برای نام ایران افنخارآور بوده است و از این جور چیزها. ولی من به هیچ رو از این فیلم ساز خوشم نمی آید. آقا!

 این آدم اصلاً فیلم سازی بلد نیست. تنها یک چیزهایی می سازد و سر هم می کند که ما را فیلم کند. این غربی ها هم که با عزت ِ ملت ِ خداجوی ما مشکل دارند، می آیند و به فیلم های این آقا الکی نمره ی مثبت می دهند، درست مانند همین هم میهنان ِ خودمان که هموندان شبکه های اجتماعی هستند و پای هر خبری امتیاز می گذارند که اعتبارشان در شبکه بالا برود! نگاه می کنی در شش ماه فعالیت در شبکه، شش میلیون رأی داده است. یکی هم نیست که بگوید آخر، پدرآمرزیده!، اگر همه ی شبانه روزهایت را هم می نشستی پای دستگاه رایانه ات و از جایت تکان نمی خوردی و همه اش می خوانیدی و رأی می دادی، بازهم وقت کم می آوردی.

بگذریم. آقای من که شما باشید، من فکر می کنم رأی دادن این خارجی ها هم به فیلم های این آقا این جوری بوده. تازه اگر این جور نبوده از روی زن ذلیلی هاشون به فیلم های این آقا رأی داده اند. آنان که از عزت و حرمت ِ انقلاب چیری سرشان نمی شود که دلشان بسوزد. فیلم اسکاری ی واقعی آن است که اُسکار اش را از خدا بگیرد نه از آمریکا.

آخر آيا درست است که در فیلم های این آقا کوشش بر این باشد که از مرد ایرانی یک چهره ی تو سری خور و روزآمد مانند مرد ِ اتوکشیده ی غربی درست شود که اهل منطق است و اهل داد و فریاد نیست و هوادار برابری زن و مرد است؟ امروز از این جور فیلم ها می سازند، فردا هم می آیند و می گویند ارث زن و مرد باید برابر باشد.

ای خاک تو سرت وزیر ِ بیخود ِ ارشاد. ای قیصر جان!، کجایی که حرمت ِ مردانگی و چاقو به باد رفت!؟ آن هم از قرطی بازی هایش در جشنواره ی کن، که آن زنک هنرپیشه ی غربی را ماچ کرد. آخر مرد حسابی!، حالا اگر صیغه اش کرده بودی و ماچ اش می کردی در جلوی چشم مردم، یک چیزی. ما چشمان مان را می بستیم. همین جور ماچ الکی؟ سرانجام ِ این کارها به کجا می کشد؟ دور نیست آن فردایی که بیاید توی خیابان تهران و زن های مردم را ماچ کند و کسی هم چیزی نگوید، تنها به این حساب که آقا اسکاری است. زیرا همه خواهند ترسید که داستان دستگیری رسانه شود.

اکنون بر برادران بازجو است که این ام الفساد را که با پای خود برای جاسوسی در امور فیلم سازی و تهیه ی گرازش از پرتاب گاه های فیلم در جمهوری ی دلبند اسلامی به ایران آمده است بگیرند و بیاوردندش توی تله ویزیون و کلی از او اعتراف آبدار بگیرند و رسانه ای اش کنند تا فیها خالدون ِ دشمن که همان سینماست بسوزد. 

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه