|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 7 تير ماه 1392 ـ 28 ماه ژوئن 2013 |
سرود آنکه گفت آری و سرود آنکه گفت نه*
سعید پورعلی راهداری (مهر انشان)
هیچ دلیلی منطقی وجود ندارد که به آمار رژیمی اعتماد کنیم که سی سال تمام دروغ گفته و همیشه حقایق را وارونه جلوه داده است. اما حتی اگر آمار رژیم را در نظر بگیریم بین 13 تا 16 میلیون نفر در انتخابات شرکت نکرده اند. و در تهران مرکز ثقل سیاسی ایران میزان مشارکت کمتر از 40 درصد بوده است.
اگر بسیج رژیم و ارتش سایبری آن، و بی بی سی، صدای امریکا، رادیو فردا و همه امکاناتی را که رژیم در اختیار داشت (تا مردم را برای ایجاد حماسهء سیاسی پای صندوق های رای بکشاند) را در نظر بگیریم. آنگاه می توانیم به ارزش کار کنشگران منفرد سیاسی - که در داخل و خارج بدون هیج امکاناتی تلاش کردند که کمپین تحریم را پیش ببرند- آگاهی یابیم.
خواست تغییر در جامعه ایران کتمان ناپذیر است. مسئله اما بر سر نحوه رویکرد به این تغییر است. هموطنانی هم که میان بدترین و فاجعه، به بدترین رای دادند تا بنا بر بینش سیاسی خود از فاجعه جلوگیری کنند البته بگونه ای انکار ناپذیر گفتمان تغییر را نمایندگی می کنند. امیدوارم این هموطنان دست کم به حداقل خواستهایشان برسند. اگرچه متاسفانه خوشبین نیستم چون پس از سی سال فریبکاری مداوم در جمهوری اسلامی اموخته ام تا به وعده های حکومت ولایت دروغ اعتماد نکنم.
لیبرال و سوسیال دمکرات های سکولارها انتخابات را تحریم کردند چون از جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن عبور کرده اند. ما رای ندادیم چون جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی ان نظامی از تبعیض ها و بی عدالتی هاست که جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم می کند بر این اساس حقوق اکثر شهروندان خصوصا زنان را پایمال می کند.
ما رای ندادیم تا به الیگارشی مافیای جمهوری اسلامی و سی سال غارت، کشتار و جنایت نه گفته باشیم.
سکولارها رای ندادند چون حکومت دینی را یک بن بست می دانند و باور دارند که راه نجات ایران در ایجاد یک حکومت سکولار است که برابری حقوقی همه شهروندان را بدون هیچگونه تبعیضی تضمین کند.
ما باور داریم راه رسیدن به دمکراسی، مبارزه سازمان یافته مردم در چارچوب نافرمانی مدنی و مبارزه بدون خشونت است و گرنه چه دلیل قانع کننده ای وجود دارد که خامنه ای و مافیای اقتصادی-نظامی جمهوری اسلامی حتی در حداقل ها به خواستهای مردم گردن نهند؟
من به کمپین تحریم انتخابات تبریک می گویم. چون شما نشان دادید که می توانید در برابر موج بمانید و با آن نروید ، شما توانستید در برابر بمباران سیاسی رژیم و اصلاح طلبانش مقاومت کنید و از دشنام های سیاسی انها نهراسید وبه جعلیات و بمباران تبلیغاتی نه بگویید. شما نیروی اصلی تغییر در جامعه ایران هستید چون تصمیم گرفتید در انسوی حکومت جنایت و تبعیض به ایده انتخاب و تغییر بیندیشید.
حداقل سیزده میلیون هموطن ما در داخل کشور انتخاب کردند که همه مشکلات اقتصادی ٍ اجتماعی و سیاسی را بجان بخرند اما به تمامیت رژیم نه بگویند.
ما رای ندادیم چون جمهوری اسلامی را یک ناهمزمانی ورشکسته در تاریخ ایران و جهان متمدن می دانیم.
برای تحقق آزادی بقول مسیح باید: ٌاز در تنگ وارد شدٌ ،باید به سازماندهی و آگاهی رسانی در طبقه کارگر و تهی دستان شهری و روستایی، و طبقه متوسط اهتمام ورزید.
در اصل ما فعالینی بودیم که در داخل و خارج هرکدام به تنهایی و به صورت پراکنده و
بدون هیچ امکاناتی تلاش کردیم در برابر موج ایجاد شده که تلاش می کرد تا با ترساندن مردم از جلیلی، انها را به پا صندوقهای رای بکشانند، ایستادگی کنیم. بر خلاف اردوی مقابل که از ارتباطات و رسانه ها و امکانات ما لی در خارج و داخل هیج کم نداشت.
ما نتوانستیم کمپین را به صورت یک آلترناتیو تغییر به مردم ارائه دهیم چون سازماندهی و امکانات لازم را در اختیار نداشتیم. از همین رو بخش وسیعی از مردم چشم انداز دیگری برای تغییر در اختیار نداشتند و بقول خودشان بین بد و بدتر به امید حداقل تغییر دست به انتخاب زدند.
اکنون باید چشم به آینده دوخت ٍ ما در اشتیاق و ارزوی انهاییکه به تغییر رای دادند شریک هستیم و در راه نجات ایران قطعا صدایی مشترک خواهیم بود.
مردم اگرمتشکل شوند و اگر فضای اجتماعی را برای ترکتازی استبداد خالی نکنند. اگر کارگران و بیکاران جنبش سندیکایی را بسط دهند. اگر جنبش زنان برای برابری حقوقی- طبق کنوانسیون های بین المجالس- دست به سازماندهی گسترده خود بزند. اگر دانشجویان فضای دانشگاه را به فضای نقد و گفتگو تبدیل کنند. اگر مردم خواست آزادی همه زندانیان سیاسی را مصرانه خواستار شوند. می توان به اینده به- میزان سطح سازماندهی مردم- امیدوار بود.
طوفان های سهمگین در راهند. انهاییکه به تغییر رای دادند و انهاییکه انتخاب کردند تا به تمامیت رژیم نه بگویند باید برای پیشبرد جنبش صلح و دمکراسی با یکدیگر همکاری کنند و فارغ از تنگ نظری به نجات میهن بیندیشند تا همبستگی ملی را در راه دمکراسی و صلح عینیت بخشند.
باید پوپولیسم جان سختی را که در جهت حمایت از حکومت دینی و تقلیل اندیشه آزادی ( بوقلمون صفتانه به هر رنگی در می آید) را بدون لاپوشانی و ترس به نقد کشیم تا در شفافیت و روشنایی گفتمان تغییر را در یک مکالمه ملی تعریف کنیم. چرا که آزادی در تعین خود یک مکالمه چند صدایی است و نه یک مانیفست.
ما عموما خیال می کنیم که می دانیم از چه حرف می زنیم در صورتیکه از ایده های مورد بحث در مکالمه و مهمتر از ان از -منطق مکالمه- درک روشنی نداریم. غالبا در گفتمان سیاسی ما مکالمه ای اتفاق نمی افتد. تنها مونولوگ های متواتر و خسته کننده اند که بطور موازی ادامه می یابند.
امیدوارم سرود آنکه گفت اری و سرود آنکه گفت نه به گفتمانی تبدیل شود که صلح، ,
سکولاریسم ودمکراسی پیش فرضهای اساسی آن باشند.
ما سرانجام ایران زمین دوست داشتنی را از این گذرگاه مرگبار تاریخی به سلامت عبور خواهیم داد.
جون 2013
* برتولت برشت
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.