بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 5 تير ماه 1392 ـ  26 ماه ژوئن 2013

دربارهء برادرم افشین اسانلو

منصوراسانلو

افشین برادرم بود. کوچکترین برادر. بعد از در گذشت پدرم طبیعی بود که روند معمولی زندگی ما برهم بخورد. با شرایطی هم که در جامعه پدید آمده بود . همه ما بایستی کار می کردیم تا زندگی بگذرد. افشین هم به ناچار وارد بازار کار وجامعه کارگری شد . تا سال 1381که در شرکت واحد شاغل شد. در مشاغل و کارهای مختلف کارگری کرد . در شرکت واحد راننده خط وسپس راننده واحد گشت شد . بعد از انکه در ان ایام فعالیتهای سندیکایی ما در شرکت واحد گسترده تر شد، او وتعدادی از رانندگان وکارگران را به علت انکه قراردادی بودند بعداز اتمام تاریخ قرار داد اخراج کردند .بعداز ان برای گذران زندگی دوباره به کار در مشاغل مختلف پرداخت . از جمله برای رانندگی به ترمینال های مسافربری بین شهری مراجعه میکرد وبه عنوان راننده کمکی مشغول به کار می شد؛ کاری بدون پشتوانه و امنیت شغلی و جانی. گاهی هم با کامیون و تریلی رانندگی می کرد. در خاطرات ویادداشت هایی که نوشته است گوشه هایی از شرایط سخت وظالمانه کار در جاده ها وبرخورد های کارفرماها را به خوبی بیان کرده است . در همان دوران با ملاحظه تلاش های ما برای تشکیل و پیشبرد امر سندیکای کارگران شرکت واحد و ملاحظه علاقه مندی وحضور کارگران شرکت واحد در جلسات سندیکایی نسبت به تلاش برای تشکیل سندیکای رانندگان جاده ای آغاز به فعالیت نمود . وآ موزش ها وتجربیات وکتب مربوط به دانستنی های سندیکایی را دقیق تر از قبل مطالعه می کرد و آنها را به میان همکاران جاده ای اش می برد. گاهی اطلاعیه های سندیکایی را هم به دست همکاران و همدردان در ترمینال ها و پایانه ها می رساند . بعد از افتتاح مجدد سندیکا در خیابان ابوریحان که با همکاری یکی از وکلای برجسته و مردمی که خود سال ها طعم تلخ وگس زندان را کشیده بود، روزانه در آن دفتر حضور می یافت و امور سندیکایی محوله را به پیش می برد، همکاری تنگاتنگی که کاملا راز دارانه انجام می شد که موجب دستگیری زود رس نشود . طی این مدت خیلی گسترده تر با رانندگان ترمینال ها ارتباط داشت و در بین آنها بیانیه های آموزشی سندیکایی را نشر می داد . بعد از دستگیری من در 19 تیر 1386 و بستن دفتر دوم سندیکا که با زحمت زیاد کارگران آماده و باز گشایی شده بود، افشین نیز دوباره به جاده و بیابان باز گشت. حدود سه سال پیش که من در زندان بودم. او را در قسمت خوابگاه رانندگان ترمینال جنوب دستگیر می کنند و به اطلاعات شهر ری می برند و با هماهنگی اطلاعات اوین او را به بند 209 اوین می برند و تحت سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند . تا از او برعلیه سندیکا وفعالیت های سندیکایی اقرار بگیرند . اقرارهایی دال بر همکاری سندیکا با گروه های سیاسی و اقدامات غیر قانونی و حتا تهیه اسلحه برای سندیکا یا داشتن نقشه بمب گذاری با همکاری عوامل گروه های سیاسی مخالف ج.ا که همه دروغ و واهی وچون او این اتهامات را نمی پذیرد زیر فشارهای سخت تری قرار می گیرد.»

 

          سکولاريسم نو: افشین اسانلو عاقبت در زندان رجائي شهر جان باخت. اخبار و گزارشات رسیده از زندان همه گواه براین امر است که او تحت وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفته بود بطوریکه در یکی از بازجوئی های ضد انسانی  تعدادی از دندان های او شکسته  و آثار شکنجه در بدن او باقی بود.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه