|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 31 خرداد ماه 1392 ـ 21 ماه ژوئن 2013 |
اپوزوسیونِ بی عَمل، مردم را به آغوش خامنه ای هُل داد!
سيروس پارسا
اگر بخواهیم واقع بینانه ماجرای انتخابات سال نود و دو را بررسی کنیم در خواهیم یافت که مردم ناامید و خسته و ملول ایران زمین، به امید آمدن روزهای بهتر و فشارهای کمتر اقتصادی و دستیابی به بخشی از خواسته های مدنی خود، در انتخابات مهندسی شده نظام شرکت کردند و سبب شدند که طرح تحریم انتخابات، با شکستی سنگین رو به رو شود.
یکایک مردمی که در انتخابات شرکت کردند، یک آری به ایدهء اصلاحات از داخل و یک نه بزرگ به هرگونه تغییر از سوی اپوزوسیون خارج از کشور گفتند و تکلیف را بر همگان روشن ساختند؛ مردم کمترین اعتمادی به فعالین سیاسی خارج از کشور ندارند و باور نمی کنند که روزی آنان بتوانند ایرانیان را از چنگال استبداد برهانند.
عدم وجود یک اپوزوسیون منسجم و قدرتمند سبب شد که مردم به سمت صندوق های رای رفته و خواسته های شان را از راه رای دادن پیگیری کنند.
چون نیک بنگریم نمی توانیم به مردم خرده بگیریم، نمی توانیم انگشت اتهام و ملامت را به سوی مردمانی دراز کنیم که از فرط ناامیدی و بی آیندگی و همچنین به خاطر داشتن رویای آزادی و روزهای خوب، در انتخابات شرکت کردند تا بلکه شاید برای آخرین بار، شانس خود را در راستای تغییر و اصلاح رژیم از درون، امتحان کنند.
چه چیزی باعث رخ دادن تراژدی انتخابات 92 شد؟
انتخابات 92 را تراژدی می خوانم چون باور دارم که برنده اصلی این نمایش، ولی فقیه حکومت اسلامیست؛ بی شک سید علی خامنهای، دیکتاتور خونخوار ولی باهوش ایران که با برگزاری یک نمایش دیگر مردم را به پای صندوق های رای کشاند و اجازه داد تا رای مردم خوانده شود، برنده واقعی و قطعی انتصابات امسال است، چرا که توانست دست کم تا هشت سال آینده، نظام توتالیترش را از فروپاشی نجات دهد.
حضور گسترده مردم در نمایش انتخابات دیروز، از سه مسئله بزرگ حکایت می کند:
1- عدم اطمینان شان به اپوزیسیون خارج از کشور و دلسردی شان نسبت به آنان
2- غیر قابل تحمل شدن شرایط داخل کشور و امیدشان به آینده ای بهتر ( دور از ذهن )
3- عدم آگاهی شان از فواید تحریم و نافرمانی های مدنی که بی شک این ماجرا، ناشی از کم کاری من و همکارانم است.
اگر از من به عنوان یک نویسنده و فعال سیاسی که بیش از چهار سال است قلم می زنم، بپرسید که مقصر اصلی شرکت مردم در انتصابات و در نتیجه محکم شدن پایه های حکومت خودکامه سید علی خامنهای، کیست و یا چیست؟ بدون رودربایستی و با صداقت کامل اعلام می کنم که اپوزیسیون تقصیر کار است.
اپوزوسیونی که به جای اتحاد و همدلی و رسیدگی به مشکلات امروز ایران، درگیر گذشته های دور است، مردم را دلسرد و وادارشان می کند تا از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کنند.
اپوزوسیونی که در حقیقت وجود خارجی ندارد ، فعالین خودخواه و تکرویی که حاضر به همکاری با هم نیستند و آنانی که هنوز به جای رسیدگی به مشکلات امروز ایران، درگیر گذشته های دور و دشمنی های قدیمی اند و در این برهه حیاتی از زمان، امروز را رها کرده و به دیروز می پردازند؛ بله، اگر اپوزیسیون مردم را دلسرد نکرده بود و به ملت امید داده بود و ایرانیان داخل کشور به آنان اعتماد داشتند، امروز شاهد حضور گسترده مردم برای انتخاب میان بد و بد تر نبودیم.
بی انصافی ست اگر انگشت ملامت را فقط به سمت اکثریت مردم ایران دراز کنیم و متهم جلوه شان دهیم؛ خودم نیز چنین رفتاری را تا همین لحظه داشته ام ولی خوب که فکر می کنم، می بینم که یک طرفه به قاضی رفته ام و یک عذرخواهی به همه دوستانی که رای دادند، بدهکارم. من معذرت می خواهم که نقش پُر رنگ اپوزیسیون بی عَمل را در این تراژدی ملی، نادیده گرفتم.
اپوزوسیون با کم کاری اش و با سر دادن شعارهای تو خالی چند ده ساله، مردم را از هر گونه تغییر و انقلابی به کمک نیروهای خارج از کشور پاک ناامید ساخت؛ اکثریت مردم دیگر کمترین اعتماد و باوری به مبارزان آن سوی مرزها ندارند؛ از دید آنان اصلاح طلبانی که در ایران هستند، کنارشان زندگی می کنند، به خاطر دفاع از حقوق مدنی شان در زندان اند و هزینه می دهند، بهترین و کم هزینه ترین گزینه برای هرگونه تغییر و اصلاح هستند.
می گویید مدرک اثبات این ادعایم چیست؟ اگر واقع بینانه به تمامی انتخابات برگزار شده توسط رژیم در طی سه دهه گذشته بنگرید، در خواهید یافت که ملت ایران همواره با شرکت در انتخابات های رژیم، تلاش کردند که سرنوشت خود را در چهارچوب قانون اساسی رقم بزنند و شاید در سخن خواستار سرنگونی باشند ولی در عمل، قطعن این فرضیه را به اثبات نرسانده اند.
من اشتباه کرده ام:
تمامی قطعات پازل را که کنار هم بگذاریم در می یابیم که هر چند هدفم آزادی، سکولاریسم و دموکراسی در ایران است و تا کنون حتی یک واژه بر ضد منافع کشورم ننوشته ام و همواره تمام هم و غم من، ایران و آبادانی اش بوده و هست، اما در حال حاضر خود را در صفحه ای دیگر از تاریخ و جدا از اکثریت یافته ام.
آن هایی که به خیابان ها آمده و رای دادند و به پیام تحریم انتخابات از سوی اپوزوسیون، نه گفتند، مردم ایران بوده و هستند. بی تردید دلسردی و عدم اعتماد مردم بع اپوزوسیون سبب شد تا این تراژدی غم انگیز شکل بگیرد.
خواسته ها و انتظاراتم خیلی بیشتر و بررگ تر از چهارچوب اختیارات رییس جمهور در قانون اساسی است؛ اما اکثریت مردم کشورم به همان خواسته های کوچک نیز راضی اند و خوشحال خواهند بود اگر رییس جهوری، به یکایک وظایف قانونی اش عمل کند و وضع موجود را به شرایط بد تری برایشان تبدیل نکند، جدا افتاده ام!
داشتن عقاید و باورهایم را اشتباه نمی دانم، خواسته های بزرگ و آرزوهای در سرم را اشتباه نمی دانم، مخالفت با اصل استبداد و حکومت دینی و شرکت نکردن در هیچ انتخابات مهندسی شده به منظور اعتراض را اشتباه نمی دانم؛ انتظارم از هم میهنانم، برای همراه شدن با من و خواسته هایم را اشتباه می دانم و بعد خشمگین شدن از آنان به دلیل عدم همکاری شان با من ساده دل را!
با تمام آنچه در روزها و هفته های گذشته بین مان رخ داد، با تمام تفاوتی که میان خواسته های مان وجود دارد، با تمام جیغ هایی که من زدم و فربادهایی که تو کشیدی، من و تو گوشت هم را بخوریم، استخوان هم را دور نمی اندازیم؛ از خوشحالی ات شادم دوست من، امیدوارم که به تمام آنچه انتظارش را داری برسی و من هم راه خودم را ادامه داده و خط فکری ام را دنبال می کنم.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.