|
«خارج کشوریها» صدای آزادِ ایران
ه يکی از آن سرِ بزنگاههایی که چند هفته پیش نوشتم، همین جمعه 24 خرداد 92 بود. یک عده این همه علیه «دولت پادگانی» و «کودتای انتخاباتی» گفتند و نوشتند، بعد وقتی موقع عمل شد، بدون آنکه ادعاهای خودشان را به یاد بیاورند، به توصیهء «مقام معظم رهبری» عمل کرده و رفتند تا «حماسه سیاسی» به وجود آورند و ظاهراً نیز توانستند رییس جمهوری را که به قول خامنهای «قوی» باشد و بتواند منویات وی را در سیاستهای کلان اجرا کند، بر مسند بنشانند.
یک واقعیت سیاسی به نام استبداد دینی
رسانههای زیر سلطهء نهادهای سیاسی و نظامی رژیم، مانند کیهانِ تهران وابسته به بیت رهبری و وزارت اطلاعات، و خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، پس از آنکه محمدرضا عارف به سود حسن روحانی کنار رفت، شکست «اصلاح طلبان» را پیشاپیش و کمتر از دو روز مانده به انتخابات تقلبی و فرمایشی اعلام کردند. اگر جنبه ضداطلاعاتی برخی خبرها و تحلیلها را که منتشر می شوند تا بر ارزیابی و واکنش دیگران تأثیر بگذارند، در نظر بگیریم، مجموعه حرکات سیاسی و رسانهای رژیم مسیر روشنی را در برابر چشم قرار میداد که التهاب اجتماعی و واکنش مردم در آن فقط به عنوان احتمالی برای سرکوب شدن در نظر گرفته شده است: در سیاستهای کلان تفاوتی بین نامزدهای رژیم وجود نداشت و هر کس که گزینش شود، میبایست خود را مانند رییس جمهوریهای پیشین با اختیارات و سیاستهای ولی فقیه تطبیق دهد. تغییر سیاستهای کلان بدون موافقت و همراهی «مقام معظم رهبری» ممکن نیست.
کیهانِ تهران در «یادداشت روز» خود به تاریخ چهارشنبه 22 خرداد 92 اصلاح طلبان را دو روز پیش از رأی گیری، در صورت توافق اصولگرایان بر روی یک نامزد، «بازندهء انتخابات 24 خرداد» اعلام کرد و با تحقیر نوشت که آنها «پیروزی» خود را در داشتن «فاصله کم با نامزد پیروز اصولگرا» تعریف میکنند که «البته» همین هم برایشان زیاد است! ولی سه نامزد اصولگرا به نفع یکدیگر کنار نرفتند و همین از یک سو این گمان را که احتمالاً ارادهء نظام بر روی کار آوردن حسن روحانی است، و از سوی دیگر امکان کشیده شدن رأی گیری به دور دوم و آنگاه تک نامزدی شدن اصولگرایان را تقویت کرد. تیتر کیهان در روز 25 خرداد نیز بر خلاف دو دورهء پیشین که احمدی نژاد را پیشاپیش با عناوینی مانند «ملت کار را تمام کرد» پیروز اعلام نموده بود، بسیار محتاطانه بود و امکان گزینش حسن روحانی را بیشتر تقویت کرد: «مردم به فراخوان رهبری لبیک گفتند، اوج حماسه سیاسی، دنیا باز هم شگفت زده شد»!
خبرگزاری فارس نیز در یک گزارش کوتاه اصلاً روحانی را از دور خارج کرد و بر اساس نظرسنجی «یک مرکز معتبر افکارسنجی» که نام آن را ننوشت، اعلام کرد: «قالیباف و جلیلی به مرحلهء دوم انتخابات میروند» و میزان مشارکت نیز 74 درصد است! به نوشتهء فارس، این «مرکز معتبر افکارسنجی» در دو استان خراسان جنوبی و هرمزگان حتا به این نتیجه رسید که بیش از 90 درصد ساکنان این دو استان در «انتخابات» شرکت خواهند کرد. معلوم نیست در سرزمینی که کودکان اش از کودکستان با «ضرورت» دروغ گفتن به مثابه یک ابزار مؤثر و مفید برای «تنازع بقا» آشنا میشوند، تا چه اندازه «افکارسنجی» یک «مرکز معتبر» اما نامعلوم واقعا اعتبار دارد!*
مشکل رأی دهندگان روحانی اما اینجاست که ریاست جمهوری وی از یک سو همهء توجهات را از «رهبر» به سوی او جلب کرده و وی وارث تمامی فلاکتهای به ویژه اقتصادی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد خواهد شد و از سوی دیگر او را در برابر توقع رأی دهندگانی قرار خواهد داد که به امید «تغییر» ادعایی به او رأی دادند. کسانی هم که به او رأی دادند تا «جلیلی» نیاید، طبیعتاً به کف و سقف مطالبهء خود رسیدهاند!
یک خرافه سیاسی به نام اصلاح رژیم
در این میان، در حالی که بیشترین مخالفان رژیم اتفاقاً در داخل کشور هستند، «خارج کشوریها» در سی و چند سال گذشته صدای آزاد ایران در برابر استبداد دینی، و سالها حتا تنها صدا در برابر این استبداد قرون وسطایی بودند. بسیاری از کسانی که امروز به خارج کشور کوچ کردهاند و مانند احمدی نژاد مرتب در حال رهنمود دادن و حل مشکلات همه جهان هستند، به همت تلاش خارج کشوریها بود که «نامدار» شدند، اگرچه جان به در بردن شان برای اینکه بیایند و بلای جان مدافعان خود در خارج کشور شوند، ممکن است به عوامل دیگری مربوط بوده باشد.
همهء اینها، از طرفداران اصلاح رژیم تا اصولگرایانش به گونهای از «خارج کشوریها» و مخالفت آنها با رژیم سخن میگویند که گویی در ایران همه موافق رژیم هستند! در این میان، برخی که در سالهای اخیر به خارج کشور گسیل شده و بعضی از آنها هم از آخور کشورهای غربی میخورند و هم از توبرهء جمهوری اسلامی، اتفاقاً صدایشان علیه «خارج کشوریها» بلندتر از دیگران است! دلیل این رفتار را زمانی بهتر میتوان درک کرد که دریابیم خرافهء اصلاح جمهوری اسلامی که به خارج کشور نیز صادر شد، یک نقش استراتژیک در سیاستهای نظام، به ویژه در موسم رأیگیریها، بازی میکند.
چند روز پیش، دوستی که حدود سه سال در جنگ ایران و عراق در جبهههای کشور بوده و از دلبستگان دکتر محمد مصدق است، به نکتهای اشاره کرد که بیان دیگری از همان «پروژه امنیتی و استراتژیک اصلاحات» است. این دوست به درستی بر این واقعیت تأکید کرد که رژیم سالهاست گروهی را به عنوان مثلاً «اپوزیسیون» از درون خود سازماندهی کرده و بعد هر بار که با اعتراض و مخالفت و بحران روبرو میشود، به مردم میگوید بفرمایید، این هم اپوزیسیون! بروید پشت سر اینها! کافی ست به همین روند رأیگیریهای رژیم و رد و تأیید صلاحیتها از سوی شورای نگهبان نگاه کنید! با ساختن این «اپوزیسیون» افسار قدرت و تسلط بر منابع سیاسی و اقتصادی کشور همواره در دایرهء خودیها و خانوادههای مافیایی رژیم باقی میماند. فقط سهم هر کدام هر بار اندکی کم و زیاد میشود! برخی هم مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی، که موضوع را واقعاً جدی گرفته و فکر کرده بودند واقعا «اپوزیسیون» هستند، تنبیه میشوند!
جمهوری اسلامی در پیشبرد این سیاست استراتژیک، و هدایت بخش «معترض» جامعه به پشت سر اپوزیسیون ساختهء خودش تاکنون موفق بوده است؛ اگرچه اعتماد افراد و گروههای بسیاری را نیز از دست داده و سخن بی سابقهء خامنهای مبنی بر اینکه «ممکن است بعضیها به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند» بیانگر همین واقعیت است. خامنهای، به گفتهء خودش، میخواهد با یک رییس جمهوری «قوی» سیاستهای خود را در برابر غرب پیش ببرد پس این رییس جمهوری، هر کسی که باشد، از جمله روحانی، در هماهنگی کامل با اهداف و اعمال وی از صندوق بیرون میآید. یعنی این «انتخابات» هم برای پیش از برگزاری و هم پس از آن کاملا «مهندسی» شده است.
اینها را حتما نباید خارج کشوری بود تا دید. «خارج کشوریها» هم در همان داخل کشور مخالف نظام بودند و بعد «خارج کشوری» شدند! بسیاری از آنها در خارج کشور این امکان بیهمتا را به دست آوردند تا از یک سو برای رشد فکری خود و تمرین واقعی دمکراسی بکوشند و از سوی دیگر به صدای آزاد ایران تبدیل شوند.
اینک نیز اگر هیچ تغییری در سیاستهای کلان رژیم، از برنامه اتمی تا تروریسم و حقوق بشر ایجاد نشود، فروپاشی اقتصادی و سیاسی رژیم با همین «رهبر» و با هر رییس جمهوری، ناگزیر خواهد بود. ولی آیا «اپوزیسیون» خودساختهء جمهوری اسلامی قادر خواهد بود بر موج فروپاشی سوار شود؟! آیا در صورت با گزینش حسن روحانی، این «اپوزیسیون» و مدعیان اصلاح طلبی که پیروزی روحانی را به حساب نیروی خود خواهند می نويسند، میتوانند از این نیروی ادعایی برای پیگیری مطالبات خود، یعنی «اصلاح» رژیم استفاده کنند؟! آیا مخالفان دمکرات رژیم، از راست و چپ، آن بنیه متحد و متشکل را فراهم آوردهاند که بتوانند بر خلاف افغانستان و عراق و مصر و لیبی و سوریه، چه در داخل و چه در خارج ابراز وجود کنند؟! کدام نیروی سیاسی و اجتماعی پس از سه دهه سرکوب بی امان، این توانمندی را دارد که سرِ بزنگاه، خلاء قدرت را در کشور پر کند؟!
تمام تلاش روشنفکران در داخل و خارج کشور بایستی یافتن پاسخ مناسب و عملی به این پرسشها باشد. پاسخی که دست به دامان بیگانگان برای انتقال قدرت از راه جنگ و حمله نظامی نشود، شالودههای اقتصادی کشور را از آنچه هست، بیشتر نابود نکند، و بدون فراموش کردن تبهکاریهای زمامداران رژیم، با آشتی ملّی و عفو عمومی راه نوینی به سوی آیندهای بگشاید که طلیعه پیوند و همبستگی ملیاش، در رویدادهای پس از 22 خرداد 88 هر چند کوتاه متجلی شد و تنها در کمین فرصتی است تا بار دیگر خود را به نمایش بگذارد. آیا اصولگرایان خواهند توانست این راه را سدّ کنند؟!
آیا اگر حسن روحانی از صندوقها بیرون بیاید، شهامت و اختیار آن را خواهد داشت تا تغییراتی را که خود وعده داده است عملی کند؟! تغییراتی که کمترین آنها باید آزادی زندانیان سیاسی خودی و لغو حصر خانگی موسوی و رهنورد و کروبی باشد. وگرنه تغییر در موقعیت برنامه اتمی و تروریسم و حقوق بشر بدون تغییرات بنیادی در سیاست داخلی و خارجی رژیم امکان ندارد.
پرسش اصلی همین جا مطرح میشود: اگر روحانی میخواست و میتوانست سیاستهای کلان نظام را تغییر دهد، آیا اصلاً امکان داشت که از صندوقهای رأی بیرون بیاید؟! هم پیشینه و هم وعدههای او درست مانند دیگر نامزدهای رژیم، چنین شواهدی را هرگز به دست نداده است.
14 ژوئن 2013
لینک به مقاله «درست سر بزنگاه مهم است»
http://www.alefbe.com/journalist/?p=892
لینک به «یادداشت روز» کیهانِ تهران
http://www.kayhan.ir/920322/2.htm#N200
لینک به افکارسنجی خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920321001203
* توضيح سکولاريسم نو: از آنجا که اين مقاله قبل از اعلام نتايج انتخابات نوشته و در نشريهء کيهان لندن منتشر شده بود با اجازه خانم بقراط قسمت های زير و چند واژه در سراسر مقاله حذف يا تغيير يافته است:
با این همه معلوم نیست اگر حسن روحانی برندهء «انتخابات» اعلام شود، آیا نامزدهای دیگر و هوادارانشان ساکت خواهند نشست یا نه. اگر چنین شود، پس باید به کسانی که این «انتخابات» را واقعا «مهندسی» کردند آفرین گفت!
مشکل رأی دهندگان روحانی اما اینجاست که ریاست جمهوری وی از یک سو همهء توجهات را از «رهبر» به سوی او جلب کرده و وی وارث تمامی فلاکتهای به ویژه اقتصادی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد خواهد شد و از سوی دیگر او را در برابر توقع رأی دهندگانی قرار خواهد داد که به امید «تغییر» ادعایی به او رأی دادند. کسانی هم که به او رأی دادند تا «جلیلی» نیاید، طبیعتاً به کف و سقف مطالبهء خود رسیدهاند! موضوعی که هنوز قابل پیش بینی نیست رویدادهایی است که در سالهای 84 و 88 پیش آمد. آیا ممکن است با وجود اینکه تا صبح شنبه 25 خرداد روحانی پیشتاز رأیگیری اعلام شده، نامزد دیگری از او جلو بزند و این تصویر را تغییر دهد؟
برگرفته از کیهان لندن
نظر خوانندگان
مریم بانو: بانوی گرامی الهه بقراط! این "روشنفکران" داخل و خارج کشور که می گویید بایستی پاسخ مناسب و عملی برای پرسشها و نجات ایران بیابند، کیانند و چه کاره اند؟ دانستن اسم و رسم آنان حق مردم است، عریان نام ببرید! مسولیت "سیاسیون" و "هنرمندان " و... داخل و خارح کشور چه می شود؟ در خیزش های آزادی خواهی ایرانیان چند نمونه از این "روشنفکران" فخر فروش! ایرانی که بهتر است آنان را " دماغیون" بنامیم، می شناسیم؛ نخست آنان که در جنبش و مبارزه همراه با مردمان شدند و از پای در آمدند، دو دیگر آنانکه در مبارزه یا همراه و خادم قدرت شدند و یا با آن از در سازش در آمدند و در حکومت شریک شدند و بر مردمان آن روا داشتند که ساقط شدگان از قدرت. دسته دیگری نیز هستند بنام "دست کوتاه شدگان" از قدرت و فراری به خارج از کشور. نمونه های آخری، در فلاکت، دربدری و سیاه روزی خود و هموطنان شان و احتمالاً تجزیهء ایران شریک و سهیمند. از این روست که بایستی "طلسم" اینگونه روشنفکران، و بد تر از آن "روشنفکران دینی" را برای همیشه در ایران شکست و از عطایایشان چشم پوشید که گفته اند «عطای بزرگان ایران زمین، دو تا بارک اﷲ است، یک آفرین!» در حقیقت این دوستان، هادی، روشنگر و خادم مردمان نبوده و نیستند وگرنه نبایستی بعد از گذشت صد سال و سی سال، ننگ و نکبت و بوق رسوایی جامعهء ما بدین جا برسد که یک ملّای روحانی گرگ صفت در لباس به ظاهرمیش، با این همه کوس کُرنای شادی ملت شریف و بسیار بزرگ، کلید دار درب "دروازهء آزادی" ایرانیان شود! بدون سرمایه مّلی، بدون یاری عادلانهء قدرت های جهانی حامی حقوق بشر و بدون نیکدلی و فداکاری مردم نمی توان نظام مصیبت عظمای حاکم بر ایران را ساقط کرد. اگر خمینی به وعده هایش عمل کرده، میراث خواران اش نیز خواهند کرد تردید نکنید! دریغ زآن نگاه ندای هژیر!؟
کاوه یزدانی: خانم الهه بقراط، لطفاً خواب خارج کشوری ها را بهم نزنید و بگذارید از خواب خوش خرگوشی شان لذت ببرند. ضمن تایید دیدگاه مریم بانوی گرامی، فکر می کنم یکی از دلایل بسیار مهمی که تا کنون جامعه فعال سیاسی خارج کشور نتوانسته صدای آزاد ایران باشد در این نکته نهفته است. بقول زنده یاد دکتر داریوش همایون، جامعه سیاسی ایران هنوز دوران کودکی اش را طی می کند. یادش گرامی باد و افسوس که زود از میان مان رفت. عده ای دروغگو و موج سوار در خارج کشور تشکل هایی دارند که خود را صدای آزاد ایران معرفی می کنند ولی متاسفانه براستی اینگونه نیست. به عنوان مثال : مجاهدین خلق را بر اساس سوابق کثیف و ضد ایرانیشان هرگز نمی توان صدای آزاد ایران نامید. گروه های قومگرا که خود را نمی دانم بر چه اساسی نماینده اقوام ایرانی می نامند و فقط به دنبال فدرالیزه کردن ایران هستند و شخصیت های پشتیبان گروه های قومگرای فدرالیست را نیز هرگز نمی توانند صدای آزاد ایران باشند. چرا ؟ برای اینکه اینان عده ای دروغگو هستند که تعدادی را گمراه کردن و آزادی و حقوق بشر را فقط در فدرالیزه کردن ایران متصور هستند و از سویی نیز دست بیگانگان در پشت این گروه ها آشکارا دیده می شود که هدف شان تجزیه ایران است. با پوزش فراوان، فکر می کنم این حضرات عمدا خود را به نادانی زدند. چرا ؟ چونکه فدرالیسم هرگز از کشور واحد پدید نمی آید. فدرالیسم برای کشور یکپارچه ایران و ملت یگانه ایران دقیقا معادل تجزیه کشور و ملت ایران می باشد. بنابر این گروههای قومگرا هم هرگز نمی توانند صدای آزاد ایران باشند. جبههء ملی و ملی مصدقی های محترم نیز تمام هم و غم شان بازنگشتن پادشاهی به ایران است و حتی اگر رژیم اسلامی سی سال دیگر هم بماند لیف جبهه ملی و ملی مصدقی ها گویا راضی هستند و چند سالی ست که آشکارا می بینیم انرژی و وقت شان در تضعیف کردن طیف پادشاهی است. در اینجا به سابقه گذشته جبهه ملی و ملی مصدقی ها اشاره نمی کنم. طیف پادشاهی هم که ملقمه ای از گروه های گوناگون می باشد که نمی توان به آسانی تشخیص داد که اولویت این گروه ها ایران است یا پادشاهی که همواره در بین این دو یعنی ایران یا پادشاهی ؟ عده ای شان هم هنوز نه بداره و نه بباره برای ایران رضا شاه دوم را از زبانشان نمی اندازند. خانم الهه بقراط گرامی همانگونه که مریم بانو بدرستی فرمودند منظورتان از خارج کشوری ها چه کسان و گروه هایی هستند که ما نمیدانیم؟ مردم درون کشور نیازمندی های بسیاری دارند. آیا خارج کشوری ها می توانند هزینه شکم کارگران و کارمندان و بیکارهای داخل کشور را بپردازند و با رسانه های خارج کشور مردم داخل کشور را سازماندهی نمایند تا یک مبارزه متداوم را آغاز نمایند ؟ اگر چنین پتانسیلی در خارج کشوری ها وجود نداشته باشد نمی توان امید زیادی به آینده داشت. با سپاس فراوان از مقالات بسیار آموزنده ای که می نویسید.
کاوه یزدانی: تنها راه نجات ایران و ایرانیان پرهیز از دروغ و دروغگویی می باشد. اگر ایرانیان، از سیاسی تا غیر سیاسی، بتوانند به گفته زرتشت عمل نمایند بی تردید پیروز خواهیم شد . اگر به دروغگویی ادامه دهند روزگارمان بس سیاهتر از اینکه هستیم می شود. به ایرانم سوگند هیچ راهی جز راستگویی وجود ندارد. «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است» (زرتشت). راستگويي ميتواند به همه چيز شتاب بخشد. راستگويي حتي زماني كه موجب آزردگي آدمي ميشود نيز جنبهي درماني پيدا ميكند و به كارها شتاب ميبخشد. (آبراهام مازلو). تنها انساني كه با والاترين ارزش ها و فضايل، زندگي مي كند، به راستي، درستي و راستگويي رسيده است. (برايان تريسي). راستگويي، بهترين شيوه است. (وينسنت لومباردي). دزدانی هستند که مجازات نمی شوند. آنها دزدان وقت [زمان] هستند (ناپلئون بناپارت). اگر اپوزیسیون بتواند دزدان و دروغگویان و فرصت طلبان را از خود دور نماید موفق خواهد شد. اپوزیسیون هیچ راهی ندارد جز اینکه پالایش شود و سره از ناسره شناخته شوند تا مردم بتوانند به اپوزیسیون اعتماد نمایند. آری «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است. (زرتشت)
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.