|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
چهارشنبه 29 خرداد ماه 1392 ـ 19 ماه ژوئن 2013 |
صندوق رأی «باید» آلترناتیو داشته باشد
سایت میخک
(اين مطلب قبل از اعلام نتايج انتخابات نوشته شده)
صادق زیبا کلام در بخشی از فیلم تبلیغاتی حسن روحانی خطاب به کسانی که میپرسند به چه دلیل باید رأی بدهیم میگوید: “ما چه گزینه و آلترناتیو دیگری به جز صندوق رأی داریم؟“ و در پاسخ به همین پرسش میافزاید که “ما به غیر از صندوق رأی برای تغییر هیچ گزینهی دیگری در اختیار نداریم.” حق با اوست. در شرایط کنونی از هیچ گزینهی حاضر و آمادهی دیگری برای ایجاد دگرگونی برخوردار نیستیم. بنبستی سیاسی که احاطهمان کرده است، دقیقاً همین حقیقت ناگوار را بازتاب میدهد.
مخالفان رادیکال نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر تحریم انتخابات پافشاری میکنند، بر رأی ندادن به منزلهی اعتراض به رفتار حاکمیت، اما خود نیز نیک میدانند که رأی ندادن به تنهایی به هیچ تغییر محسوس سیاسی منجر نخواهد شد و رفتار حاکمیت را تحت تأثیر قرار نخواهد داد و اتفاقاً راه استمرار قدرتیابی این یا آن نامزد مطلوب حاکمیت را تسهیل نیز خواهد کرد. تحریمیها به حق اصلاً راه کوتاهمدت دیگری نمیشناسند.
اصلاحطلبان هم که راه تغییر را از مسیر صندوقهای رأی جستجو میکنند وضع بهتری ندارند. گرچه شهروندان را به مشارکت انتخاباتی و حضور در پای صندوقهای رأی تشویق و ترغیب میکنند اما چندان امید واثق ندارند که از همهی مراحل، یکی از یکی سختتر، با موفقیت عبور کنند. آیا با تمرکز بر حسن روحانی میتوانند به آرای کافی برای پیروزی انتخاباتی دست یابند؟ اگر آری، آیا حاکمیت میپذیرد آرای شان را به حساب بیاورد؟ اگر آری، در فرایند حکومتداری عملاً امکان تغییر سیاستهایی را دارند که کشور را در شرایط خطیر سیاسی قرار داده است؟ اصلاح طلبان نیز چندان امیدوار نیستند که پاسخ این هر سه پرسش به طور همزمان مطلقاً مثبت باشد. اصلاحطلبانی که از مشارکت فعالانهی انتخاباتی دفاع میکنند به حق اصلاً راه کوتاهمدت دیگری نمیشناسند.
وجه اشتراک طرفداران تحریم انتخابات و اصلاحطلبان حامی مشارکت انتخاباتی در همین جا نهفته است؛ هر دو گروه چندان امیدوار نیستند کنش سیاسیشان به تغییر محسوسی بیانجامد. این است بنبستی سیاسی که احاطهمان کرده است.
این بنبست اما ریشه در این واقعیت تلخ دارد که یگانه نوع سیاست ورزی در ایران امروز عبارت است از سیاست ورزی انتخاباتی. هم طرفداران تحریم انفعالی و هم حامیان مشارکت فعال انتخاباتی، هر دو، صرفاً در چارچوب سیاستورزی انتخاباتی عمل میکنند. مادامی که غیر از سیاست انتخاباتی نتوانیم نوع دیگری از سیاست ورزی را ابداع کنیم راه برونرفتی از این بنبست سیاسی متصور نیست؛ شکل گیری نوع دیگری از سیاستورزی است که بخشهای گستردهای از تحریمیهای منفعل و مشارکتیهای مستأصل را در میدانی غیر از صندوق رأیگیری با هم پیوند میدهد، کمااینکه در دورهی تبلور جنبش اکنون فروخفتهی سبز نیز چنین شد.
پرسش سیاسی روز، مثل همیشهی دهه های اخیر، عبارت از این است که نوع دیگری از سیاست ورزی را چگونه باید خلق کرد؟ پاسخ به چنین پرسشی هم سهل است و هم ممتنع. سهل است زیرا تجربهی تاریخی در سراسر جهان با قاطعیت میگوید پاسخ را فقط باید در سازماندهی مردمی جست. ممتنع است زیرا سازماندهی مردمی در ذیل حاکمیتی اقتدارگرا و سبعانه بسیار دشوار است. آیا در کوتاه مدت و میان مدت اصلاً راه برونرفتی از این مشکل وجود دارد؟ معتقدیم انتخابات پیشارو شاید بتواند گامی ولو کوچک به سوی حل این معضل باشد اما نه به ترتیبی که طرفداران مشارکت انتخاباتی میاندیشند.
گرچه نیروهای مردمی نهایتاً تعیین کنندهترین عامل در شکل گیری نوع سیاست ورزی غیر انتخاباتی به شمار میروند اما در نبود ابتکار عمل به دست نیروهای سیاسی قدرتمند و سازمان یافته اصولاً در کوتاه مدت و میانمدت هیچ شانسی برای تحرکاتی سیاسی در سطحی وسیع وجود نخواهد داشت.
تنها نیروی سیاسی حاضر در صحنهی سیاسی ایران که هم حداقلی از تشکلیافتگی را داشته باشد و هم در معرض حذف کامل و بیرحمی هیأت حاکمه قرار نگرفته باشد، لایههای گوناگون نخبگان سیاسی مجموعهی اصلاح طلبان و سبزها هستند. رگههایی از این دسته از نیروهای سیاسی در ماههای پس از انتخابات تقلب آمیز سال 88 به سطحی از کنش سیاسی که فراتر از سیاستورزی انتخاباتی بود مبادرت کردند و با شکست مواجه شدند. شکست سیاسی شان از جمله معلول جهت گیری طبقاتی نامناسب و فقدان سیاست انسجام بخش در زمینهی اقلیتهای قومی و ملی بود. در شرایطی که لایههای رادیکالتر این نیروها یا در حصر هستند یا در زندان و یا در خارج از کشور، لایههای محافظهکارتر اصلاحطلبان اصولاً چنان شکستی را ذات گرایانه انگاشته و میداندار بازی انتخاباتی شدهاند.
بدون فعال سازی مجدد بخشهایی از این نیروهای سیاسی نمیتوان در کوتاه مدت و میان مدت چندان امیدی به تغییر محسوس در حوزهی حیات سیاسی ایران داشت. یگانه راه محتمل برای تحقق ابتکار عمل این دسته از نیروها در زمینهی سیاست ورزی غیر انتخاباتی عبارت است از ناامیدی قطعی بخشهایی از این نیروها از قدرتگیری به مدد صندوق رأی.
بخشهایی از این نیروهای سیاسی فقط هنگامی ظرفیتهای ولو حداقلی تشکیلاتی و اقتصادی و رسانهایشان را در خدمت خلق انواع سطح بالاتر و موثرتر سیاستورزی قرار میدهند که قدرت گیری شان از مسیر انتخابات به تمامی مسدود شده باشد، خواه به علت عدم اقبال مردم از صندوقهای رأی و خواه به علت تکرار مجدد مهندسی و تقلب انتخاباتی به دست هیأت حاکمه. حاکمان اقتدارگرا سهم خود را در شکلدهی به این روند تأسفبار ایفا کردهاند و باید دید مردم چه میکنند. آیا میتوان از مقایسه توان مردمی و ارادهء هیات حاکمه این احتمال را داد که هم نامزد مشارکت کنندگان رأی کافی بیاورد، هم آرایش خوانده شود و هم بتواند به عنوان رئیس جمهور اقدام موثری برای نجات کشور از انبوه مخاطرهها انجام دهد؟ اگر ما نیز میتوانستیم دل به معجزات ببندیم و با آرزو زندگی کنیم برای عزیزان مشارکت کننده در انتخابات آرزوی «پیروزی» میکردیم. اما در جهان خالی از معجزه مغمومانه به انتظار شکست تلختان مینشینیم تا به قصد ساختن بدیلی برای صندوق رای و احیای نهایی صندوق رای از نو با هم همراه شویم.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.