|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
چهارشنبه 29 خرداد ماه 1392 ـ 19 ماه ژوئن 2013 |
باختيد، همچون فاوست!
باران سوفی
احتمال تقلب در اين انتخابات به همان اندازه است که در انتخابات قبل بود و احتمالا بيشتر و پيچيده تر. چرا و به چه دليل نويسنده ها و روشنفکران اصلاح طلب، و خصوصا از آنها که انتظار بيشتری می رود – روشنفکران شريف ملی مذهبی- ابدا به اين موضوع نمی پردازند؟ چرا؟ آيا سياست چنان است که همه چيز بايد در مسلخ آن به تيغ سپرده شود؟
اکنون بی ترديد بايد به اصالت مبارزه اصلاح طلبی که بنيادهای اخلاقی را بخشی از دستگاه فکری – مبارزاتی خودشان می دانستند، ترديد جدی کرد. تقلب انتخاباتی خيلی آشکار تر از دوره قبل بود. در چندين نوبت و هر بار چند ساعت اعلام نتايج متوقف شد. و از آغاز اعلام نتايج، نسبت آرا تا به آخر ثابت ماند. ثابت ماند بر درصدی که آشکار مينمود محل مذاکره و معامله است و معامله هنوز در جريان است.
جامعه سياسی ايران، جامعه آشفته و پراکنده ايست. اينجا جامعه ای نيست که درصد آرا در آن در پيش از انتخابات و بعد از انتخابات ثابت بماند. و مهم تر، نسبت آرا بر اساس مناطق مختلف، حتی مناطق مختلف يک شهر معين تغيير قابل مشاهده و ملاحظه ای دارد. ثابت ماندن نسبت آرای کانديدای منتخب از ابتدای شمارش آرا بسيار قابل ملاحظه است و واضحا نشان از دستکاری در آرا دارد.
از نظر اين يادداشت کودتای ديگری اتفاق افتاده است، چرا احدی واکنش نشان نمی دهد؟ حذف جليلی( که دست چين آرا با دقت برای تحقير نيروی احمدی نژاد و جليلی صورت گرفته بود با دقت تمام) ‘’به اين شيوه’’ تنها برای کسانی باعث شادی است که از عظمت و شکوه درونی و اخلاقی تهی هستند. چنين شيوه ی مبارزه ای بی اندازه نفع پرستانه، نامردانه، غير اخلاقی و سخيف است. با حريف بايد جوانمردانه جنگيد.
از شما بايد پرسيد چرا تسليم اين بازی شده ايد؟ چرا اينطور جنگيديد؟ ديکتاتور همه را سخيف می خواهد. او از عظمت اخلاقی و بزرگی و شکوه و جوانمردی بيزار و متنفر است. قصد او آلوده کردن نيروهای شريف سرزمين ايران است حتی به قيمت به مسلخ کشيدن نزديک ترين کسانش( و اينجا احمدی نژاد). شما به تحقير حريف می خنديد و او به همه.
نوستالژيا ـ اثر آندری تارکوفسکی
اينجا حق - حق مردم- به شيوه ی شنيع تری دزديده شده است. اگر بار پيش به وحشی گری و زور، اينبار به شناعت و بی شرمی. آنچه اين ميان ناپيداست حق مردم است. آنچه به دست آورده شده، تاکيد می کنم، حق نيست، باج مختصری است که ديکتاتور پيش پای کسانی انداخته است که پيش از اين آنها را به بيچارگی انداخته است.
وضعيت جامعه سياسی ايران بهت آور است.جامعه سياسی ايران، جامعه مذبذبی است چون از نظر اخلاقی بنيادهای خودش را از دست داده است و بنابراين اصالت خود را. اين جامعه به همه اشکال ممکن به بازی گرفته می شود و در صورت ضرورت از بازی کنار گذاشته می شود. اين جامعه پر از عقده و آلودگی است: وقتی می برد به شدت بيرحم، نامرد و جرار است و وقتی می بازد به طرزتهوع آورو دلهره آوری حقير.
بازنده ای اين انتخابات نيروی احمدی نژاد نيست که او ازسالها پيش بازنده بود. بازنده ی اين انتخابات کسانی هستند، و به گمان اين يادداشت اغلب نيروهای اصلاح طلب، که چشمشان را به موضوع بسته اند. اين کودتا به همان اندازه ی کودتای سال ۸۸ زشت و کثيف بود.
اين يادداشت – بنا بر شناخت از جامعه سياسی ايران – آگاه است که در صورتی که انتخابات ايران آزاد بود بر فرض اينکه اين هشت نفر تنها کانديداهای ممکن انتخابات بودند، بی ترديد پيروزی با منتخب فعلی می بود با درصد آراء بسيار بالاتر،اما شما در اين داستان، همچون "فاوست"می مانيد: با شيطان دست داده ايد که به قدرت برسيد. به آنچه که می خواهيد، نخواهيد رسيد ولی بی ترديد "معنی" و "بنياد های انسانی" را باخته ايد.
مخاطب پايانی اين يادداشت کسانی هستند که در بدترين طوفان ها و بلاها، حتی اگر همه دنيا را سياهی بگيرد و بدبختی و بيچارگی همه را فرا بگيرد اصالت و عظمت درونی و بزرگی منش خود را نمی بازند , کس يا کسانی است که ممکن است به نامردی حريف ببازد اما نامردانه نمی برند.
تارکوفسکی در " نوستالژيا" مردی را تصوير می کند که همه عمرش را به " گذراندن يک شمع" روشن از درون يک گندآب سپری کرده است. مخاطب اين نوشته کسانی هستند که همه دغدغه شان گذراندن شمع روشن وجودشان است ازاين کثافت حقير که همه جا را فرا گرفته است و حتی اگر همه "کرگدن" شوند، اصيل و شريف و بزرگ بمانند و بجنگند حتی اگر تنهاترين روی زمين باشند.
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/06/161892.php
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.