|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
دوشنبه 27 خرداد ماه 1392 ـ 17 ماه ژوئن 2013 |
خلایق مستید و منگ؟
مهدی استعدادی شاد
چندین دهۀ پیش نیما یوشیج، متکی بر "عقل زیرک" و تاملات خود در ادب فارسی، پیشنهاد کرد که از مشغولیت با ذهن خود را خلاص کنیم. رهنمود داد که متوجه عینیت گردیم. یعنی از خود بسته بدرآئیم و متوجه هوای تازه و امور بیرونی شویم.
اما گویا "ما"ی جمعی گوش شنوایی ندارد. هنوز ور رفتن با ذهن در غالب ما مردمان (یعنی همین جماعت خودی و همولایتی های بومی که هستیم) عادت جاری است.
به دوره ای نه چندان دور شعارهای خیالی دادیم. خالیبندی های نجومی کردیم. الان اما مدتی است که فقط نسبت به شعارهای رسمی گمانه زنی میکنیم . هنوز حدسیات بر تاملات و باز اندیشیهای ما سلطه دارند. تجربیات خود را فراموش میکنیم و از شکستها درس نمیگیریم.
سی سال پیش خودپسندانه در کوی و خیابان و میدان شعار میدادیم نه شرقی - نه غربی، فلانی و بهمانی.
واقعیت اما دماغ خودپسندی ما را به خاک مالید. جهان زندگانی، در تمامی سطوح خود، درس آموزنده ای به ما داد که به تاسف در امتحانش هنوز قبول نشده ایم. مدام امتحان تجدیدی میدهیم و رفوزه میشویم. بواقع درس زندگی آن درسی نیست که بشود با تک ماده قبول شد.
نمی دانیم چقدر از دستاوردهای تاریخی را که شهرنشینی ما دارا بود از کف داده ایم. بسیار عقب نشینی کرده ایم. انتظارات مان پائین آمده است. اُفت سلیقه داریم. دیگر پس و پیش خود را تشخیص نمی دهیم. سقوط نیروی خرید و به قهقرا رفتن ارزش پول ما، در مقیاس جهانی، میتواند شاخصی برای میزان اُفت و فرو ریز ( انتروپی) در زیست جهان ما ایرانیان باشد. باقی شاخصها را شما خود بهتر میشناسید. مثلا وقتی مسافرت میکنید و پاسپورت شما فقط باعث دردسر و علت نگاههای تردید آمیز و تحقیر ماموران کشور میزبان است.
پیرمردان خنزر پنزری و فرتوتانی که راهبر و پیشوای ما بودند از درصد بالای جوانی ما ملت سوء استفاده کردند. به غلیان هیجانات دامن زدند.
مشت در هوا رها، و خیال میکردیم چانهء ابر قدرت ها را در هم می کوبیم. امروز اما هر قر و اطوار و رقصی را که بلد باشیم به صحنه می بریم . شاید با این خودشیرینی ابر قدرت ها را بفریبیم و ایشان را به رام و اهلی بودن خود قانع کنیم. امید خود را به شعار تدبیر کسانی می بندیم که سیاهکار و تزویرگر و ریا کارند. خیال می کنیم از طریق روابط ایشان با اولیای دولت فخیمه، و "برادر" جک استروا، بتوانیم پیام تسلیم و حرف شنوی خود را به گوش اربابان جهانیان برسانیم.
در رختخواب "انت – خواب- ات" و در مجلس خودنمایی منصوبین خلیفه اجازه حضور داریم. میتوانیم رای بدهیم و بر کاغذ انگشت بزنیم. در بیداری خماریم و پکر. اگر هنوز وجدانی هوشیار داشته باشیم اندوهناک هستیم و در برابر تحولات تاریخ بشری شرمنده.
امروز و فردا کمی پایکوبی میکنیم. به جوانان اجازه جولان در شهر را میدهند. اما تا کی؟ چرا که دمی بعد دوباره مقرارت پوشاک اجباری و رفتار پسندیده نظام به ایشان حُقنه میشود. خلایق مستید و منگ؟ اینجا، پیش رویتان، میهن و موطنی در حال تلف شدن است. یا به خود آئید و یا سوگواری تمرین کنید...
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.