|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 17 خرداد ماه 1392 ـ 7 ماه ژوئن 2013 |
بدرود با خانم رجوي و دبيرخانه شورای ملی مقاومت
حضور محترم خانم مريم رجوي و آقاي مسعود رجوي،
با سلام و به نام آزادي؛
استعفاي خود را از عضويّت در شوراي ملي مقاومت و مسئوليت هاي محوله اعلام مي داريم.
کريم قصيم ـ محمدرضا روحانی
توضيحي كوتاه براي عموم:
بيش از نيم قرن در داخل و خارج ايران، درسفر و حضر، و روزگار تبعيد با آزاديخواهان و كوشندگان راه آزادي ايران، از خانواده هاي سياسي گوناگون، افتخار همراهي و همرزمي داشته ايم.
نزديكي ما با سازمان مجاهدين خلق ايران از بيش از 34 سال پيش( 14 اسفند 1357 ) بر مزار دكتر مصدق آغاز شد. بعدها، از نيمه سال 60 با عضويّت در رزمنده ترين اتئلاف سياسي و لائيك تاريخ ميهنمان، همكاري و اتحاد عمل سياسي تا امروز ادام يافت.
طيّ اين سه دهه پر فراز و نشيب و بسيار دشوار، پيوسته وظائف و الزاماتي را كه طبق مقررّات پذيرفته بوديم، وجداناً در حدّ امكان انجام داديم و به دستاوردهاي مشترك افتخار مي كنيم. از جمله اينها : افشاي جنگ طلبي خميني، تدوين و تصويب و تبليغ طرحهاي« صلح»، « جدايي دين از دولت»، « آزاديها و حقوق زنان»، « خودمختاري كردستان...»، همچنين افشاي پروژه اتمي پنهاني رژيم توسط سازمان مجاهدين خلق و شورا، مشاركت مداوم در انواع آكسيونها و رسانه هاي مقاومت براي پيشبرد جنگ سياسي عليه دشمن ضد بشري، مشاركت در تلاش عظيم براي حصول قريب 60 قطعنامه ملل متحد در محكوميّت رژيم به خاطر نقض حقوق بشر مردم ايران، تأسيس كميسيون محيط زيست شورا (1372) و بيست سال ادامه فعاليّت آن،كه در نوع خود بين احزاب سياسي و اپوزيسيون هاي ممالك همتراز بي مانند بوده و..... و..... و سرانجام تصويب «طرح جبهه همبستگي ملي»، كه دريغا تا كنون كامياب نشده است...
در واقع حتي فهرست كردن فعاليت هاي شورا طي اين سه دهه – كه ما دو رهروي كاروانش بوده ايم - از امكان و حوصله اين مختصر خارج است. دوست و دشمن اذعان داشته اند كه اين ائتلاف، برغم همه ترورهاي فيزيكي و انواع توطئه هاي رژيم و قدرتهاي بزرگ...، و وجود دايمي فشارهاي گوناگون كه بر همه كوشندگانش از جمله بر ما رفته، با همه ي افت و خيزهاي سياسي، اشتباهات و كم و كاستيها، آري جدّيترين و قدرتمندترين ائتلاف فعال عليه ارتجاع و استبداد مذهبي حاكم بر ايران بوده است.
در عين حال ما هميشه، به خصوص طيّ دهه اخير و بيشتر در چهارسال گذشته، در مورد تنظيم روابط دروني، روش هاي برخورد به اشتباهات، فقدان پاسخگويي مناسب، نوع واكنش به انتقاد و منتقدان درون و بيرون شورا، شيوه تصميم گيري، همچنين چگونگي طرح و بحث تحليلهاي اساسي و رويكردهاي مبرم پيشنهادي و..... با دشواريهاي گوناگون و فزاينده مواجه بوده ايم. طي ساليان دراز به سبب لاينحل ماندن تناقضات و افزايش و تراكم مشكلات جديد صبر و حوصله ما هم تحليل رفته است.
ما برحسب وظيفه ملي و مبارزاتي به طور مداوم و در محورهاي گوناگون پيشنهاد گشايش ديدگاهها، دگرگوني و شفافيّت سياستها و كاربرد روشهاي علمي و كارآمد ارائه كرده ايم كه به اختصار اشاره مي كنيم:
اجتماعي
گشايش ارتباطات و تماس معطوف به محيط زندگي سياسي، فرهنگي، هنري، رسانه اي، مدارس فارسي و.... حوزه جمعيّت 5 ميليوني ايرانيان خارج كشور، توجه بيش از پيش در برنامه ريزي سياسي و تبليغاتي بر فعاليّتهاي اقشار و طبقات و گروههاي تحت ستم در داخل و كوشش مستمر جهت رساندن صداي آنها به سازمانها و نهادهاي بين المللي (سنديكاها، نهادهاي حقوق بشري، و....) و جلب پشتيباني جهاني براي حمايت از پيكار آنان با سمتگيري در جهت قيام و سرنگوني رژيم جبار حاكم. تماس گسترده با انجمنهاي زندانيان سياسي، پناهندگي و كمپها
رسانه ها و تبليغات
بحث و ايجاد تحوّل در سياستگذاري رسانه اي برحسب ميزانهاي علمي و تخصصي، تغيير در محتوا و شكل رسانه هاي مقاومت برپايه معيارهاي حقوق بشري و لاييك( في المثل برابري حضور زن و مرد در برنامه هاي ورزشي تلويزيوني)، پيش گرفتن سياست حضور و ارائه مواضع مقاومت در كليه رسانه هاي فارسي زبان – اعم از ايراني (غيررژيمي) و بين المللي ( كه روزانه رويهم دهها ميليون شنونده و بيننده ايراني دارند)، دعوت از شخصيتهاي سياسي و فرهنگي و هنري و ژورناليستي نامدار سرنگوني طلب به رسانه ها و برنامه هاي مقاومت، فراهم آوردن فرصت چالش فكري و تبادل نظر، مباحثه و تعاطي بين گفتمانهاي گوناكون سرنگوني طلب.......
رويكرد سياسي و فرهنگي نسبت به ديگران ( ايراني و منطقه اي)
كوشش به همزيستي فعال و ايجاد حسن تفاهم و تقويت ارتباطات مبارزاتي با كليه سازمانها و احزاب مترقي و انقلابي ضد رژيم( درهراندازه و حدّي كه هستند)، به ويژه تجديد ارتباط با سازمانها و احزاب كردستان ايران، توجه به شخصيتهاي فرهنگي، هنري و مفاخر ادبي ايران و دعوت از آنان به نشستها و ميهمانيها ( نوروز و...) و البته به آكسيونهاي سياسي و غيره. با استمرار در چنين رويكردي است كه در غربت احساس تعلق به جمع تقويت و فضاي حيات سياسي مشترك سرنگوني طلبان شادابتر مي شود. ديوار كشيدن به دور خود، سخن نگفتن با ديگر ايرانيان و رويگرداندن از « عروسي و عزا » ي هموطنان راهكار انقباضي است و بس. به دوران انقلاب بهمن بنگريد، به تحولات دگرگونساز سه دهه اخير مراجعه كنيد : در «سال سرنگوني» رويكرد انبساطي در دستور قرار مي گيرد. اين يك قاعده قديمي جنبشها و سازمانهاي مردمي به ويژه در عصر انترنت و گسترش عمومي آگاهيهاست.
اما در مورد ايجاد رابطه و رايزني، دعوت و همنشيني با سازمانها، گروهها و نيروهاي ايدئولوژيك و نظامي- سياسي فعال در منطقه، يعني انواع « اپوزيسيون» ديكتاتوريهاي منطقه، ما بارها به دقت و احتياط توصيه كرده ايم. لزوم شناخت و انتخاب شريك مناسب درسي است كه طي دهسال اخير به دفعات در عراق و انبوه گروهها و اشخاصي كه به اشرف آمدند و رفتند تجربه شده است. ما بارها و به موقع هشدار داده ايم. تجربه «خميني در پاريس» يادمان نرود. مصر كنوني كه جلوي چشم همه است. بارها به مجاهدين گفته ايم كه در صحنه سوريه نيز « اپوزيسيونهايي» به غايت ارتجاعي و... كنار ديگران عليه ديكتاتور خونريز دمشق فعالند. بايد احتياط كرد و متمايز موضع گرفت. آنهايي كه به صراحت خواهان دموكراسي و جدايي دين از دولت نباشند به يقين صرفاً مصرف كننده دوستي آزاديخواهان خواهند بود !
***
باري، ما در چهارسال گذشته نه تنها در هيچيك از محورهاي فوق گشايش و اصلاحي نديديم بلكه دردمندانه شاهد انقباض و تكرار اشتباهات نيز بوده ايم....
ادامه مطالبات اصلاحي فوق گاه حتي موجب خشم دوستان مجاهد و طبعاً عذاب ما بوده است. به ويژه كه همزمان به پرسشهاي مصرّانه افكار عمومي و مسائل مطروحه نيز پاسخ شايسته داده نمي شد.
لازم به يادآوري است كه ما، درست يا نادرست، بحث و بررسي مشكلات را به خارج شورا نمي كشانديم. مي كوشيديم سربسته و درخود، هنگام جلسات بزرگ، بيشتر در نشستهاي محدود ولي رسمي، پيشنهادهاي مشخصي براي موضوعات مورد اختلاف عرضه كنيم. به عنوان مثال در باره سياست تبليغاتي سيما و سايت... يا به تكرار در باب پشتيباني از پيكار اقشار گوناگون اجتماعي، فرهنگي و اقليتهاي مذهبي ايران... خلاصه، لزوم پيروي از رويكردي اجتماعي در خدمت چشم انداز قيام و... ما هميشه طرفدار جدّي اقدام در جهت حفظ و اعتلاي جنبش مردم بوده ايم و تشكيلات شورا را اساساً براي پيشبرد اين مهم لازم مي دانيم. از ديدگاه ما برانگيختن و اعتلاي جنبش الويّت داشته است...
از ميان مسائل بيشمار و موضوعات مورد اختلاف، «جبههء همبستگي ملي» براي ما اهميّت خاصي داشته و بارها به جدّي گرفتن الزامات تحقق اين طرح توجه داده ايم: مدنظرقرار دادن جامعه ايراني خارج، درانداختن طرحي نو و تدبيري براي رفع موانع تماس، احياء و ارتقاء اعتماد و سپس اقدام به دعوت جدّي از واحدهاي گوناگون و پرشمار فرهنگي، هنري، اجتماعي. كلاً تلاش براي تدارك مقدماتي و الزامات اوليّه جبهه همبستگي.... چرا كه رژيم حاكم دشمن سياسي و فرهنگي مشتركمان بوده و هست..... ولي افسوس. در اين مورد حتي يك قدم مثبت كه توفيقي به حساب آيد و اميدي براي ادامه كار و كوشش ما شود ديده نشد.
بدون ترديد دفع توطئه هاي مداوم رژيم و ضربات پي درپي سياست مماشات توسط « ارباب بي مروت دنيا»، همچنان كه گرفتاريهاي چهارساله اخير ناشي از وضعيت بحراني ساكنان اشرف و بعد هم ”ليبرتي”، خواهي نخواهي بخش اعظم انرژي مسئولان و به ويژه وقت خانم رجوي را به خود اختصاص داده اند. ما هم پيوسته به همين دليل دندان به جگر گذاشته و صبر پيشه مي كرديم بدون اين كه مأيوس شويم. اما آشكارا تعارضي هم وجود داشته است: مسئولان شورا طرح جبهه همبستگي ملي را منتفي اعلام نكرده اند، گاه حتي خود آقاي رجوي به آن توجه مي دهند، اما عمل و اقدام مشخص؟ در واقع نه تنها به پرسشهاي مربوط به جنبه هاي تبليغي و رويكردهاي لازم عملي روي خوش نشان نداده اند، برعكس،....حتي حاضر نشده اند بين نام و شكل/ محتواي سايت «همبستگي ملي» دستكم تناسبي منطقي برقرار كنند. همين تعارض ديرينه در مورد عنوان «سيماي آزادي - تلويزيون ملي ايران» نيز سئوالي بي جواب مانده است!.....
اينها نمونه هايي از انبوه مشكلات سال هاي اخيرمان بوده اند... در ماه هاي اخير كه انواع معضلات جديد به دشواري هاي پيشين افزوده شده است:
- افشاي مسائل شخصي و تعرض غيرقابل دفاع و علني چند ماه پيش به موضوعي كه درحوزه حقوق بشر افراد قرار دارد.
- پيام هاي (نصيحت و انذار!) آقاي رجوي خطاب به سران غالب و مغلوب رژيم ولايت فقيه!
- مداخله دادن مكرر و بي وجه كميسيون ها و دبيرخانه شوراي ملي مقاومت در مسائل، و بعضاً مشاجراتي، كه آشكارا به ايدئولوژي و تشكيلات و... سازمان مجاهدين خلق مربوط بوده اند...
ما نمي توانيم با اين كارها و رويكردها موافق باشيم. مي رويم، چون ديگر نارضايتي و نداي اعتراض ِ شأن و وجدان مان بر سكوت و صبرمان چيره شده. نمي توانيم در پيشگاه ملت ايران و افكار عمومي و تاريخ (به عبارت ديگر نزد وجدان خويش) پاسخگوي سياست ها، رويكردها، كنش و واكنش هايي باشيم كه در بحث، تصميم و اجراي آنها مشاركتي نداشته ايم.
در پايان بر نكات زير تآكيد داريم:
- ما در حدّ توان خويش از حق حيات و آزادي هاي اساسي هموطنان مان در خانهء خود ساخته شان، اشرف، و همچنين ”ليبرتي” (كه آشكارا در بازداشت غيرقانوني و بي سلاح درمعرض كشتار قرار دارند) قاطعانه دفاع مي كنيم.
- همچنان خواستار و كوشنده راه سرنگوني تماميّت رژيم و برچيدن بساط جبارّيت حاكم بر ايران هستيم. و براي ايجاد شرايطي كه اعمال اراده ي آزاد ملت ايران را هموار سازد تا آخر ايستاده ايم.
- در برابر خاطرهء شكوهمند ده ها هزار جانباختة راه آزادي و رنج و شكنج همهء زندانيان سياسي سر تعظيم فرود مي آوريم و در پيشگاه ملت ايران با آنان تجديد عهد مي كنيم.
در اين جا از خانم رجوي و دبيرخانه شورا محترمانه خداحافظي مي كنيم. از دور روي ديگر همراهان ديرينه را مي بوسيم و با مهر و دوستي بدرود مي گوئيم.
زنده باد آزادي نابود باد رژيم ولايت مطلقه فقيه برقرار باد جمهوري ايراني
(بر پايهء دموكراسي پارلماني، لائيسيته و حقوق بشر)
محمد رضا روحاني كريم قصيم
نظر خوانندگان
بابک زنجانی: ساده اندیشی یکی از آفت های مبارزات صد سال اخیر ایرانیان بوده است... ساده اندیشی ستار خان در مقابل دیکتاتوری قاجار... ساده اندیشی کوچک خان جنگلی و یپرم خان ارمنی ودر مقبله با رضاشاه دیکتاتور.و مصدق در ارتباط با شاه و کودتای 28 مرداد 32... مجاهدین چون ساده اندیش نبودند.در مقابل دیکتاتوری دو رژیم شاه و شیخ توانستند دوام بیاورند... به نظر من این دو گرامی ساده اندیشی کردند. و...
مهدی رضایی-تازیک: آقای بابک زنجانی گرامی؛ مجاهدین متشکل ترین سازمان و اپوزیسیون تمامیت حکومت اسلامی ست و می خواهد نوعی دیگر از اسلام سیاسی را در "ایران فردا" پیاده کند. دلیل اینکه دائما از "حکومت آخوندی" دم می زند و نه از "حکومت اسلامی" نیز همین مورد است. اما بروم سر اصل مطلب. دلیل اینکه سازمان مجاهدین توانست بقای خودش را در خارج از کشور تضمین کند نه "عدم ساده اندیشی" ست بلکه به حداقل دو فاکتور بر می گردد : ١) ایدئولوژی اسلامی - سوسیالیستی؛ ٢) دلارهای نفتی صدام. ایدئولوژی اسلامی - سوسیالیستی آهسته آهسته رخت بربست و، دلارهای نفتی نیز نتواستند جلوی ریزش نیروی این سازمان را بخاطر رفتارهای غیر دموکراتیک اش بگیرند. اما چرا سازمان مجاهدین در عرض این سه دهه ای که خارج از کشور است روی به دموکراسی نیاوارده؟ من فکر می کنم دلیل آن جوامع موازی ست که ما در خارج از کشور برای خویش ساخته ایم. "ما" دمکراسی را می بینیم؛ اما آن را تجربه نمی کنیم؛ چرا که دائما در یک شبه ایران به سر می بریم.
سعيد هانوفر: سلام رفقا عزيز و گرامى. اولين سؤال: جرا امروز؟ دومين سؤال: اگر شورای مقاومت ملى ايران نه، پس كدام اعتلاف و يا كدام راه بهترى براى مبارزه جدى عيله رزيم ضد ايران وايرانى داريد؟
فرید حیرانی: نکته ی جالب برای من اینه که آقای نوری علا تا به حال در تحلیلهاشون اصلا مجاهدین وشورا رو به حساب نمی آوردند ولی این استعفا رو سریعا منتشرکردند.
اسماعيل نوری علا: آقای حيرانی؛ آقای حيرانی؛ اين مطلب را دوست گرامی ام آقای دکتر قصيم دوبار برای من فرستاده اند و خواسته اند که در سکولاريسم نو منتشر شود. در ضمن نظر شما را به اين پيوندها جلب می کنم:
http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2013/030813.EN-PU-Alternative-and-Chalabil.htm
http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2013/032913.EN-PU-Relations-with-foreign-powers.htm
محمد رضا روحانی و کريم قصيم در فيس بووک: دوستان، همرزمان عزيز، انبوه نامه هاي فيسبوكي، با اشك و اندوه، بعضاً با بغض و غضب،گاهي نيز با بدگويي و برچسب زني و... نسبت به رفتن ما (استعفاي ما) واكنش نشان مي دهند. ياران، رفقاي عزيز، بار ديگر به تكرار مي گوييم كه استعفاء از يك تشكيلات سياسي خود يك اقدام سياسي است و آسمان به زمين نيامده، كار مشروع و برحقي است. در اسناد شورا مانعي براي استعفاء وجود ندارد، هيچ قاعده و قراري هم براي از پيش گفتن و غيره وجود ندارد. «وقت»ي هم از پيش تعيين نشده. يك عضو آزاد است هر زمان بخواهد كناره گيري كند. فقط كافي ست كتبي باشد... به جاي انگشت گذاشتن روي اين نكات، كاش كسي روي مواد استعفانامه ما توجه مي داد و يك به يك آنها را مورد بحث و بررسي قرار مي داد.... كاش. ما سال هاي دراز در هر سطحي كه فكرش بكنيد و صدايمان به آن جا رسيده انبوهي پيشنهاد اصلاحي داده ايم، برغم بي ميلي فراوان مسئولان مجاهد آنچه به عقلمان مي رسيده در جهت بهبود اوضاع گفته و نوشته ايم (متن استعفاء حاوي اندكي از گفته ها و نوشته هاي ماست). باور كنيد ما از سر خير انديشي براي شورا و مجاهدين استعفاء داده ايم بلكه اين عمل هشداري شود و به فكر افتند. ما دلسوز خود و آنان و نيازهاي جنبش بوده ايم. هنوز هم هستيم. منتهي راهي جز استعفاء يا در افسردگي دهان بستن نداشته ايم. باور كنيد، باور كنيد در هر لحظه، هر زمان، هرماه و سالي هم استعفاء مي داديم باز كسي، سهل انگارانه، در مي آمد كه «چرا حالا؟ حتماً كاسه اي زير نيم كاسه، انقلاب صدمه مي خورد... و...» چرا تفسير و تدبير مورد نظرتان را به مسئولان مربوطه نمي گوييد. از ما گذشت، دستكم براي آينده فكري بكنيد! ما در پيكار و جنبش سرنگوني هستيم و تا آخر ايستاده ايم. (منبع: برگرفته از فیسوک، 17 خرداد 1392)
کريم: آيا بهتر نبود بجای استفاء بازنشستگی را اعلام می کرديد تا نيروی جوانتر جايگزين شما بشود؟ هرچند که برای يک نيروی انقلابی نه استعفاء و نه بازنشستگی معنی دارد. بقول صبا «ما تا آخر ايستاده ايم!»
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.