بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 8 خرداد ماه 1392 ـ  29 ماه مه 2013

در خدمت آزادی و دمکراسی برای مردم

یا پیشکاری این یا آن بازیگر جمهوری اسلامی؟

محسن قائم‌مقام

”زندگی اجتماعی اگر بخواهد آرزوهای اجتماعی را برآورد،

باید بر اساس فلسفه ای استوار شود

که از عشق به قدرت بر نخواسته باشد.”

(نقل از کتاب “قدرت” نوشته برتراند راسل)

نمایش یا معرکه گیری انتخابات ادامه دارد. هرکس بدنبال کلاهی از این نمد برای خویش است. هر”کاندیدا” بر آن است که نشان دهد که کلید نجات مملکت در دست اوست. آنچه حداقل بعد از انتخاب و شکست محمد خاتمی، پهلوان “اصلاح طلبان” نشان داده شد آن بود که در سیستم “ولایت مطلقه فقیه” هیج امید “اصلاح طلبی” میسر نمی‌تواند باشد، چه اصلاح‌طلبی واقعی در دراز مدت به ازهم پاشیدگی این نظام استبدادی خواهد انجامید. به عبارتی سیستم قابلیت اصلاح پذیری ندارد.

نقش و وظیفه سکولارها و آزادیخواهان برملا کردن این توطئه بزرگ در پیش بنام “انتخابات”، آگاهی دادن به مردم که با وجود سیستم ولایت فقیه هیچ “اصلاحاتی” عملی نیست، و در پی فرصت به‌هنگام احیانا چرخش این رخداد بزرگ اجتماعی بسوی یک حرکت مبارزاتی، نظیر جنبش سبز چند سال پیش، باقی ماندن خواهد بود.

در انتخابات پیش به ما می‌گفتند، شما که در انتخابات شرکت نکرده‌اید (و منظور ایشان از “شرکت در انتخابات” رأی دادن و یا از این آن بازیگر حکومتی حمایت کردن است) حضوری در مبارزات در پی انتخابات نمی‌توانید داشته باشید. این گفته ها از دهان کسان و گروه هائی بیرون می‌آمد که نقش کدخدا و یا مبصر مردم را می‌خواهند داشته باشند. ما در “انتخابات”ی که آزاد نیست و تنها برای خودی‌ها درست شده، که امروزه جلوی برخی از ایشان را هم گرفته‌اند، شرکت نمی‌کنیم، یعنی رآی دادن در انتخاباتی که آراء خوانده نمی‌شود و کاندید های سفارشی دارد، بی‌معنی است. به عبارتی تا آنجا که ممکن است به این “انتخابات” ساختگی حکومتی فرصت دست‌یابی به قبول عام را ندهیم. ولی در مبارزه انتخاباتی از روز اول آن شرکت داریم و در میدان مبارزه باقی می‌مانیم.

تمام دلیل و برهان برای اینکه دنباله دامان فلان “کاندیدا”ی این “شهرفرنگ” را بگیریم این توهم است که به شخص یا جناحی در برابر ولی فقیه مستبد فرصت پیروزی در انتخابات را بدهیم و این فرض بر این پایه است که گویا “خودی” هائی هستند که راه دیگری جز تثبیت “جمهوری اسلامی” و استبداد حاکم با صورت و بزک دیگری در پیش دارند. بیست ملیون به دنبال محمد خاتمی رفتند و از او پشتیبانی کردند ولی بالاخره او نشان داد که مرد میدان این مبارزه نیست  و از دمکراسی هم با همه سر وصدائی که کرد معنی درستی در ذهن مذهبی خود ندارد. معلوم نیست که دوستان و همراهان روشنفکر و آزادیخواه ما چند بار این راه شکست‌خورده را میخواهند تجربه نمانید؟ آیا معنی “سیاست گام به گام” این است که دوباره دنبال آقای خاتمی با آن گذشته منفعل برویم یا دنباله دامان آقای رفسنجانی با آن سوابق جنایت بار و ننگین را بگیریم و از عامل قتلهای زنجیره‌ای پشتیبانی نمائیم؟ گوئی تنها عنوان و ادعای “اصلاح‌طلبی” مهم است تا معنی واقعی و شناخت از مدعی انجام آن.

ما می‌توانیم بگوئیم در انتظار نور راهی در پیش هستیم. یا می‌توانیم از نیروی “خودی”هائیکه به واقعیت نیاز به حضور و شرکت همه مردم جامعه با افکار و عقاید گوناگون و دین و آئین متفاوت خود، برای پیشبرد مردم و جامعه و کشور، اعتقاد پیدا کرده‌اند، استفاده نمائیم و یک حرکت اجتماعی نظیر جنبش سبز را جلو ببریم ولی هرگز نباید خود را فراموش کنیم و انگیزه و اعتماد بنفس خود در کوشش برای ایجاد یک جامعه سکولار و دمکرات و همراه تمدن جهانی در آینده  را از دست بدهیم. بر آوردن این خواسته‌ها و این آرزوها با پیش‌نمازی آقای اکبر رفسنجانی و یا سید محمد خاتمی و امثالهم عملی نیست. روند کار ایشان از آنچه در پیش داشته‌اند و به شکست رسیده، نمی‌تواند خارج باشد. آنها هرگز اجازه نخواهند داد که جمهوری اسلامی از هم بپاشد و با حضور جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هیچ گرهی از کار گشوده نخواهد شد. آنها از نظر فکری خود را نمی‌توانند به سطح آزادیخواهان جامعه بکشانند. تنها “پیشکاران” بازیگران جمهوری اسلامی هستند که سطح فکری خود را تا سطح فریب و نیرنگ “اصلاح طلبی” این “آقایان” پائین میکشند.

بفرمایند که آقای رفسنجانی بیاید که چه بشود؟ اینکه حکومت فاسد و سرکوبگرجمهوری اسلامی جمع و جورشود و مدیریتی به روند حکومتی ایشان داده شود؟ آیا فکر می‌کنید شخصی که خود و خانواده‌اش میلیون‌ها دلار ثروت این کشور را به انبان های خود چه در داخل و چه در خارج مملکت ریخته‌اند، جلوگیری از دزدیهای بزرگ درون این حکومت را بنماید؟ یا اینکه می‌توانند آنرا انجام دهد؟ یا پاسداران پیشین، احمدی‌نژاد و رحیم مشائی به‌جز رسیدن به قدرت هدف دیگری در سر دارند؟ در این هشت سال به‌جز سرپوش بر دزدی های بزرگ گذاشتن، از جنایتکارترین فرد “دادگستری” جمهوری اسلامی یعنی “قاضی” سعید مرتضوی، مسؤل مستقیم قتل‌های متعدد آزادیخواهان نظیر زهرا کاظمی و قربانیان زندان کهریزک، نه تنها حمایت کامل کردن، بلکه ترفیع مقام در دولت را هم به او پاداش بخشیدن و با همراهی با خواسته های “رهبر” بذل  و بخش درآمد های سرشار نفت را به حکومت ها و گروههای تروریستی خاورمیانه نمودن و در نقش دن کیشوت در برابر قدرتهای جهانی ایستادن و اوضاع اقتصادی را تا سر حد ورشکستگی کشاندن، چه کار مثبتی برای مردم و مملکت انجام داده اند، که برخی انتظار دارند “مبارزین راه آزادی و دمکراسی” پیشکاری صدارت ایشان را به عهده بگیرند؟

دیدیم که رسیدن خاتمی به مقام ریاست جمهوری تنها به جمهوری اسلامی آبروی تازه ای بخشید و آن را حداقل برای مدت کوتاهی تا حدودی از انزوا بیرون آورد. هرچند او به دانشجویان مبارز بیشترین توهین ها را روا داشت و به ایده دمکراسی در برابر “دمکراسی بر خواسته از دین”! حمله برد و بعد ها در خدمت کشاندن جنبش سبز به آشتی با رهبری کوشید. تا جائیکه آقای سروش پشتیبان پیشین برایش نوشت: “من و هم‌صحبتی اهل ریا دورم باد”!

با برسرکار آمدن این دولتمردان در خدمت نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، تنها به حفظ و حراست این نظام آزادی کش و فاسد کمک می‌شود، تا به نزدیک شدن و رسیدن به آزادی و دمکراسی در کشور، که در پی آنیم. آیا تصور می‌کنید با خانه تکانی و جمع و جور شدن حکومتی ها در جمهوری اسلامی و دولتی با ثبات تر و سر و سامان دار تر، به وضع مردم و مملکت و یا روابط با دنیای خارج تغییری اساسی داده می‌شود؟  یا اینکه مدتی آرامش در فضا ایجاد می‌شود و دوباره جناح های مختلف رژیم به سرو کله هم میزنند و هم دیگر را خائن به رهنمود های “بزرگ جنایتکاران” آیت الله خمینی معرفی می نمایند. مگر هدف ما حفظ و بقاء جمهوری اسلامی و این نظام سرکوبگر است؟ آیا از به‌هم پاشیدن رژیمی که مردم را به اسارت خود گرفته است وحشت دارید؟

در زمان شاه هم می‌گفتند که اگر حکومت شاه و سلطنت از میان برود مملکت از هم خواهد پاشید و فتنه ها به کمک بیگانگان در میان اقوام خواهد افتاد و چه و چه، ولی به‌جز آنکه کل انقلاب را “رهبران” انقلاب ربودند، داستانهای دیگر به وقوع نپیوست و اگر یک حکومت آزادیخواه و دمکرات و نیرومند بعد از انقلاب وجود داشت، مملکت هرگز شاهد آن جنگها و کشت و کشتارهای وحشیانه آغاز انقلاب نمی‌شد. و لذا اگر با ترس از توهم “پاشیده شدن مملکت” به‌دنبال پاشیدگی این نظام، به‌دنبال پشتیبانی از این یا آن بازیگر جمهوری اسلامی باشیم، هرگز به‌آزادی و دمکراسی و رهائی مردم و مملکت از چنگ این قوم واپسگرا نخواهیم شد.

بحران بسیار وخیم امروز مملکت تنها به علت وجود سیستم ولایت فقیه و “جمهوری اسلامی” است که گریبانگیر مردم رنج و بلا کشیده ایران شده است. حکومتگران جمهوری اسلامی امروز هم اگر با پرداخت امتیازات بزرگی  بتوانند از “خوان” “تحریمها” بگذرند، ذات استبدادی ایشان در ادامه کار مصیبت دیگری را بوجود خواهد آورد. حکومت به‌دلیل آنکه پشتیبانی مردم را ندارد همواره در برابر دشمنان ایران و قدرتهائی که به ثروتهای ملی ما چشم دوخته‌اند ضعیف باقی خواهد ماند.

نگاهی به آنچه در روابط مملکتی و دنیای خارج در این دو دهه گذشته رفته نشان می‌دهد تا چه فرصت هائی را برای بازگشت به مقامی که شایسته مردم ما در جهان بوده را از دست داده‌ایم و به‌این روز سیاه مردم را نشانده‌اند. بهترین شاهد این مدعا فرصت‌های کنار آمدن با امریکا در دوران کلینتون و ریاست جمهوری محمد خاتمی بود. بهانه‌جوئی برای ادامه دشمنی و تیرگی روابط با غرب بخصوص با امریکا، و ادامه شعار مسخره “مرگ بر امریکا” برای ادامه فضای نوعی جنگ سرد ساختگی در کشور و خفه کردن هر صدا در مملکت در اعتراض به‌این سیاستهای بی‌خردانه  و در نتیجه بقای این نظام استبدادی است. انگار در دنیائی که زندگی می‌کنیم تنها حضور ابرقدرتهای “انسان دوست و بی‌طمع و کمک کار کشورهای ضعیف” شرط داشتن روابط دوستانه با کشورهای جهانی است!

امروزه آنچه بر مملکت و مردم ما می‌گذرد فاجعه بزرگی است که شاید در گذشته کمتر با آن روبرو بوده‌ایم. گروهی بی‌فرهنگ که جز به قدرت و غارت ثروتهای ملی به امر دیگری نمی‌اندیشند و وظیفه دیگری برای خود قائل نیستند، بر این سرزمین و مردم آن تسلط یافته‌اند. درآمد سرشار نفت و سپاه پاسداران پایه های قدرت ایشان را ساخته است. ایشان به نام خدا و دین بر جان و زندگی روزمره مردم نیز چنگ انداخته‌اند. و به استناد افشاگری های شجاعانه آیت الله منتظری بسیاری از مراجع مذهب شیعه را هم خریده‌اند و جیره خوار دولت نموده‌اند. و با ایجاد فضائی رعب‌انگیز و شلاق و حبس و عذاب و شکنجه و اعدام، دمار از روزگاز مردم بیرون کشیده‌اند.

زمانی آیت الله خمینی برای خود قدرت مردمی ایجاد کرده بود و جمع بزرگی از مردم با تفکر مذهبی بدور او جمع شده بودند، مردمی که جنایات بی‌شرمانه او از چشمانشان دور نگاه داشته شده بود. ولی امروزه علی خامنه‌ای که “رهبری” نظام را به عهده گرفته و خود را تنها به “خدا” مسؤل می‌داند، آقا مجتبی فرزند گرامی خود را صاحب بالغ بر میلیارد دلار مال و منال کرده که دولت انگلیس تنها یک میلیارد و دویست هزار دلار آن را در بانکهای خود بلوکه کرد. روضه‌خوان بی‌فرهنگی که با “قدرت” عنوان آیت الله عظمی را دزدیده و با سیاستهای نادرست و بی‌خردانه مملکت را در شرایط تحریم های سخت که روز بروز هولناکتر هم می‌شود به سوی ورشکستگی اقتصادی پیش برده است و از هیچ پشتیبانی مردمی برخوردار نیست و تنها با کمک  سپاه  پاسداران و سایر “نیروهای” بسیجی که در زیر حمایت مالی او هستند و درآمد سرشار نفت بر قدرت نشسته است.

کاندیداها از غربال او و شرکا بیرون ریخته می‌شوند و رای‌ریزی تقلبی تماما در زیر نظر او صورت می‌گیرد. فضا چنان ترسناک و وحشتناک است که “سردار” سپاه قالیباف که کاندید ریاست جمهوری است افتخار می‌کند که او در سال ۷۸ زمین دانشگاه را مسخر گردان ظفرنمون خود نمود تا “دانشجویان را له کند..” و گفته است که به هیچ اجازه قانونی برای این تهاجم جنایت بار نیازی نداشته است!  نوار این عرض اندام “سردار” در فضای مجازی انترنت چرخ می‌خورد. در حالیکه ورود به دانشگاه برای نیروهای انتظامی مجوز شورای امنیت کشور را می‌خواهد. و بالاخره “انتخابات” ماه آینده در زیر سایه شوم “رهبر” صورت خواهد گرفت و او در منبر رفتن‌هایش معترضین به اصالت انتخابات و فضای رعب آور آنرا “عامل خارجی” می‌خواند!

درست است که هر که با این سرکوبگر مردم به مقابله برود دوستی مردم را برای خود خواهد خرید. ولی اگر رقیب هم تنها دنبال کسب قدرت برای خود باشد در عمل با هم توفیری ندارند. اینکه با این درگیری‌های جناحی و گروهی تغییراتی در روابط دولتمردان حکومتی پیش خواهد آمد، کافی برای آن نیست که آزادیخواهان دست از مبارزه برای استقرار آزادی و دمکراسی بردارند و به تماشای جدالهای گروهی بسنده کنند. چه اگر در این مبارزات جناحی تغییری چشمگیر پیدا شد طبیعی است که مبارزین از آن استفاده خواهند نمود ولی دلیلی ندارد که دست از مبارزه و روشنگری بکشند و دنبال حلوای نسیه بمانند.

مبارزین باید مانند همیشه بیاد وظیفه اساسی خود که تنها حفظ منافع مردم و تکاپوئی در راهی که به آزادی و دمکراسی می‌انجامد، بمانند و در آن راه بکوشند و خود را مسؤل انجام آن بدانند. ما صحبت از گذشته های تلخ و دردآور می‌کنیم و آنهائیکه این گذشته‌ها را بر مردم تحمیل نمودند. به‌قول معروف “آشتی دزد و صاحبخانه معنی ندارد”. ولی باید خاطرمان باشد که سیاست‌های ما در مبارزه‌ی سخت و طولانی  و حیاتی‌ای که در پیش داریم باید منطقی و خارج از احساساتی که منافع مردم را نادیده بگیرد باشد. متر و ملاک ما باید روند زندگی مردم ایران در آینده باشد، که سزاوار است مرفه گردد و در فضائی آزاد و روابطی دمکراتیک بجلو رود. ما از گذشته عاملین تجاوز به حقوق مردم یاد می‌کنیم و مردم را از خطر به‌قدرت رسیدن بار دیگر ایشان هشدار می‌دهیم.

ولی اگر فردی وجدانش بجوش آمد  و حقایق دردناک کشور را درک نمود و نجات مملکت و مردم را در آزادی و حاکمیت ملی شناخت و امتیاز بیشتری برای حق شهروندی به مناسبت شیعه اثنی عشری و یا خودی بودن قائل نشد و حرکتی نظیر حرکت سبز در گذشته بوجود آمد که در آن دگراندیشان هم حق داشته باشند حضور یابند و درآن جریان بتوانند رشد نمایند و کسی با عنوان کردن آراء و عقاید خاصی خود را رهبر جنبش نخواند، ما از چنین جریان و حرکتی استقبال میکنیم و گذشته چنین افرادی فراموش شدنی است. ولی این امر باید در عمل نشان داده شود و رشد آزادیخواهان و دگراندیشان را بخاطر حضور چنین فردی که وجدانش آگاه شده است راآشکارا به بینیم.

هدف مبارزین و آزایخواهان رفاه مردم و استقرار آزادی و دمکراسی در ایران است و نقش ما در خارج از کشور دراین دوران تبلیغ و توضیح انتخابات آزاد و تحلیل از وضع و بحران حاضر، و اینکه این نظام اصلاح شدنی نیست و بالاخره استفاده از فرصت‌هائی برای مبارزه که می‌تواند در راه بوجود آیند می‌باشد، تا آنکه با فریب در خدمت این یا آن بازیگر  جمهوری اسلامی در آمدن.

16 ماه مه 2013

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه