پیرامون نظرخواهی بی
بی سی دربارهء «مسأله
اصلی انتخابات
چیست؟»
تقی روزبه
بی بی سی از عده
ای "صاحب نظر با گرایش های گوناگون" نظرشان را پیرامون اين سئوال که «مسأله
اصلی انتخابات
چیست؟» پرسیده است. و پاسخ ها نیز عموماً به معضلاتی چون تحریم و یا بحران اقتصادی
و مناسبات رهبری با رئیس جمهوری و نظایرآن پرداخته اند.
الف-
اگر نخواهیم تقلیل گرائی کنیم، همهء شواهد و قرائن حاکی از آن است که
مهم ترین مسأله "انتخابات" خود انتخابات است. یعنی
برگزاری انتخابات نمایشی و مهندسی شده، فاقد حداقل های انتخابات آزاد، با
کاندیداهائی که قرار است پس از عبور از دالان نظارت استصوابی بر اساس منویات و
رهنمودهای ولی فقیه، نهایتاً ازدرون صندوق های تحت کنترل آن ها برای پست ریاست
جمهوری برکشیده شوند؛ انتخاباتی که حتی تحمل عناصرخودی با سلیقه هائی چون هاشمی و
یا مشائی را برنمی تابد. پس مسأله نه اختیارات رئیس جمهوری، که پیش از آن، خود رئیس
جمهوری و نحوهء گزینش آن است.
ب-
فرصت های "انتخاباتی" با همهء چالش هایش، برای رژیم فرصت هائی بوده و هستند در خدمت
تنظیم و کنترل مناسبات درونی خود (علیرغم همهء کشاکش ها و جر زدن های باندهای
حاکم)، و برای بهم ریختن صفوف مردم ناراضی و ممانعت از شکل گیری صف مستقل آن ها، با
فریب دادن و کشاندن شان به پای صندوق های رأی برای زدن مهر مشروعیت بر پیشانی
کارگزاران برگزیدهء خود، و بالاخره ترمیم مناسبات بین المللی، تا بتواند با مشروعیت
برآمده از آن، به معامله و چانه زنی با قدرت های بزرگ بپردازد. و همهء این ها، یعنی
فراهم آوردن فرصت هائی برای بازتولید و بازترمیم خود، نفس تازه کرده برای تداوم و
تشدید تعرض به جبههء مقاومت، کارگران و جوانان و دانشجویان و زنان و جوانان. از سوی
دیگر، مهم ترین دغدغهء واقعی مردم در لحظه های کنونی، علیرغم همهء دشواری ها، نه
استخاره کردن برای گزینش این یا آن کاندیدا، و این یا آن سیاست توسط این یا آن
کاندیدا، بلکه چگونگی عریان کردن ماهیت این انتصابات و به نمایش گذاشتن انزوای پر
شکوه رژیم در اوج نیاز به یک "حماسهء سیاسی" است؛ و این که حماسه با چنین سیاست
هائی جز با توسل به تقلب و جعل آراء ممکن نیست.
آری، مهم ترین مسأله انتخابات عریان کردن ماهیت انتصاباتی آن است و تقیل گرائی این
واقعیت در خدمت تسهیل بازتولید رژیم است. از یاد نبرده ایم که در نزدیک ترین تجربهء
انتخاباتی، مردم علیه ملاخور شدن آراء خود به خیابان ها ریختند؛ با شعارهائی چون
«رأی من کو؟» و «رأی مرا پس بده!» از آن پس نه رژیم تغییری کرده است (که هارتر هم
شده است) و نه مردم پشیمان شده اند (که منزجرتر هم شده اند). ازاین رو منطقی ترین
فرآورده آن تجربهء بیواسطه می تواند بر پائی"جنبش من رأی نمی دهم" باشد.
تنها با چنین آرایشی است که جنبش و مردم ناراضی ازاوضاع می توانند گام های بعدی را
برای تحمیل و پیشبرد مطالبات خود بردارند و اجازه ندهند که رژیم صفوف و عزم آن ها
را دچار تردید و تشتت نماید. بی تردید هر حکومتی را می توان و باید زیرانواع فشارها
برای تحمیل مطالباتی، از توقف غنی سازی تا افزایش دستمزدها و ده ها خواست دیگر،
قرار داد، اما دلیلی ندارد که مسأله اصلی انتخات نمایشی را به این نوع عوامل و
مسائل ثانوی، و البته در جای خود بسیار مهم، تقلیل دهیم.
خود رژیم به قدرکافی مشغول تیره کردن فضا و خاک پاشیدن است، و نیازی نیست که
نیروهای مدعی اپوزیسیون هم در بر پا کردن این گرد و خاک ها او را همراهی کنند.