بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 1 خرداد ماه 1392 ـ  22 ماه مه 2013

دروغ زیرکانهء اصلاح طلبان و نیاز به تحریم سراسری

دیوید اعتباری

می‌گویند اگر دروغی را مکرراً تکرار کنی‌، در نهایت، هم خود و هم دیگران آن را باور خواهند داشت. موضوع تحریم انتخابات ریاست جمهوری رژیم ولایت فقیه نیز هم از همین قماش است. در مقالهء اخیری، تحت عنوان: "انتخابات، رفراندومی دوباره پس از 34 سال: جمهوری اسلامی آری یا نه؟"، نوشتم که:

«کمپین ضد انتخابات مانند هر کمپین انتخاباتی موفق سیاسی باید با تمام ابزار ممکن این پیام را به داخل مردم ببرد که بهترین و کم هزینه ترین راه، رأی نه به ادامهء رژیم جمهوری اسلامی از طریق ندادن رای، عدم شرکت و خالی‌ گذاشتن خیابان‌ها و ماندن در خانه هاست. تبدیل این انتخابات جمهوری اسلامی به رفراندومی سراسری و ملی‌ علیه رژیم... سال هاست که همه خواستار حق یک رفراندوم ملی‌ می باشند. پس چه بهتر از تبدیل انتخابات 1392 به رفراندوم "نه به جمهوری اسلامی" از طریق عدم شرکت در انتخاباتش... اگر مردم با همبستگی‌ خیابان و حوزه‌های رأی را خالی‌ و آن‌ روز را در خانه‌ها بمانند، اگر از پشت بام ها عکس ها و فیلم هایی از خیابان ها و حوزه های خالی‌ به جهان ارسال دارند... و اگر پس از پایان انتخابات در یک راه پیمایی شادان به خیابان‌ها بیایند و شیرینی‌ پخش کنند و عدم حضور و همبستگی‌  خود را جشن بگیرند... آن وقت دیگر این رژیم  آن‌ مشروعیتی را پس از انتخابات 1388 سخت به دنبالش هست از دست می دهد... موقعیت اش را داریم، لیک انتخاب با ماست.»

عکس‌العمل زیرکانهء اصلاح طلبان در مقابل به دعوت‌های عمومی‌ به تحریم سراسری انتخابات این بوده که: «قبلا تحریم کردیم و احمدی نژاد‌ها به ریاست جمهوری رسیدند.»  واقعیت این است که هیچ گاه تا بحال در انتخابات ریاست جمهوری تحریمی سراسری در کار نبوده و این دروغی ست محض برای ترساندن و بازداشتن مردم از تحریم، و تشویق دوباره به گرم کردن تنور به اصطلاح انتخابات "تدارکچی" جمهوری اسلامی.

البته از اصلاح طلبان که خواستار بقا و سهام خود در جمهوری اسلامی هستند انتظاری به جز وارونه نمودن واقعیات نباید داشت. اما اخیراً در گوشه و کنار صحبت‌هایی‌ در باور این دروغ از زبان چندی از افراد انحلال طلب زده شد که مرا وادار به نوشتن این مقاله کرد. هفتهء پیش در یک سخنرانی‌ و نوشته ای تحت عنوان "پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی" آقای اسماعیل نوری علا بنیانگزار و گردانندهء سایت سکولاریسم نو در مورد موضوع "تحریم فعال انتخابات" به درستی‌ به لزوم هدفمندی و دانستن این که چه می خواهیم (و نه فقط چه نمی خواهیم ) پرداختند. لیک در بخشی ایشان  به این باورند که:

«نمونه ای از اين تحريم غير فعال را هشت سال پيش، در پايان عصر موسوم به اصلاحات شاهد بوديم؛ يعنی آن زمان که عمر کابينهء آقای خاتمی با شکست کامل به پايان رسيد و اکثريت رأی دهندگان هم، ناکام از شکست خود در بقدرت رساندن اصلاح طلبان، تصميم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند و، بدين ترتيب، دولت آقای خاتمی برگزار کنندهء انتخابات بی رونقی شد که احمدی نژاد از دل آن بيرون آمد. تجربهء "تحريم غيرفعال" نتايج متعددی داشت. اصلاح طلبان شکست خود را به گردن تحريم کنندگان انداختند و مکرراً گفتند: "ديديد که تحريم انتخابات فقط به نفع بنيادگرايان تمام می شود؟" اين پرسش به پيدايش نوعی استراتژی برای انتخابات چهار سال بعد انجاميد. اصلاح طلبان، با ارائهء آمار و ارقام  و محاسبات مختلف، کوشيدند تا نشان دهند که اگر اکثريت کسانی که دارای حق رأی هستند در انتخابات آينده شرکت کنند رژيم نخواهد توانست دست به تقلبی بزند که به ضرر مردم تمام شود. و همين فکر بود که نظريهء "شرکت حداکثری" را جانشين گتحريم انتخابات" کرد. اما رژيم در نتايج واقعی انتخابات 88 هم دست کاری کرد و بلافاصله پس از اعلام نتايج به سرکوب شرکت کنندگان در جنبش اعتراضی موسوم به "جنبش سبز" پرداخت. اگرچه اين امر نشانی از بی اثر بودن نظريهء "شرکت حداکثری" بود اما بسياری از موافقان اين نظريه آنقدر پر رو بودند که گفتند "ديديد که کشاندن مردم به پای صندوق رأی درست بود و موجب پيدايش جنبش سبز شد؟" گوئی اين جنبش اجرای سناريوی از پيش نوشته شدهء آنها بود! اما همان ها، در عمل، وقتی ديدند که اين جنبش در گوهر خود حرکتی ضد کليت حکومت اسلامی و در واقع "سکولارگ است عقب نشستند و به مردم گفتند "شعار ساختارشکن ندهيد" و گبه خانه هاتان برگرديد" و، اگرچه خودشان هم به زندان و سختی افتادند اما، مصائب آنها با دردهای جوانان شکنجه و تجاوز و کشته شده قابل مقايسه نبود. بزودی هم بخش عمده شان آزاد شدند، و عده ای از ميان شان به خارج کشور آمدند و مغرورانه خود را بانی نظريهء "شرکت حداکثری که موجب پيدايش جنبش سبز شد!" معرفی کردند.»

معلم عزیز، آقای نوری علا: اصلاح طلبان مذهبی‌ در تمام انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بطور "فعال" نه تنها شرکت کرده‌اند بلکه بقیهء مردم را هم به شرکت در آن تشویق کرده و فعالانه با تحریم آن‌ هم مخالفت کرده‌اند. منظور شما از "اکثریت رای دهندگان" چیست؟ در دور اول انتخابات 1384  63% و در دور دوم 60% شرکت کردند و کدام "آمار و ارقام  و محاسبات مختلف"؟ از کی‌ تا بحال عددی بالای 50% نمودی از "اکثریت رای دهندگان" است؟ آیا واقعیت این نیست که شما نیز مانند برخی‌ دیگر از انحلال طلبان این دروغ زیرکانه اصلاح طلبان را باور کرده‌اید؟

از جمله دلیل‌های عمدهء عدم تحریم در سی‌‌ چند سال گذشته به این موارد می‌توان اشاره کرد:

 ه        1. نو بودن رژیم و جو انقلابی در سال‌های اولیه

 ه        2. جنگ ایران و عراق و سایر تنش‌های خارجی‌ ساخته رژیم

ه        3. رور رجایی در سال اول ریاست جمهوری وی که به 74% در صد شرکت در رأی و ریاست جمهوری خامنه‌ای در سال 1360 انجامید که چهار سال بعد به 55% رأی سقوط کرد. ه

4-  شرکت و تبلیغ فعالانهء اصلاح طلبان به شرکت در تمام انتخابات با دادن امیدهای دروغین و ترساندن از تحریم

5-  عدم باور و هماهنگی‌ نیروهای انحلال طلب در تحریم فعال سراسری انتخابات

و این هم ارقام و آمار:

 هیچ گاه در 35 سال گذشته تحریم سراسری فعال انتخابات ریاست جمهوری اسلامی انجام نشده و در انتخابات حداقل 51% از واجدین رای شرکت کرده‌اند (انتخابات 1372 - منتخب: رفسنجانی‌).

واجدین رأی در ایران را به 4 گروه می‌توان تقسیم کرد:

1-  گروهی که اصولاً در انتخابات شرکت نمی کنند. اینها یا سیاسی نیستند یا به شرکت در هر گونه انتخابات رژیم اعتقاد ندارند. این گروه تقریبا 15 تا 20% رای دهندگان را تشکیل می دهند (100% منهای در صد رای دهندگان- خاتمی-1  1376 و موسوی 1388).

2- گروهی که تنها در صورت امید به تغییر عمده در انتخابات شرکت می کنند. این گروه دوم تقریباً 20% رای دهندگان را تشکیل می دهند (80 تا 85% شرکت کنندگان در سال‌های 1376 و 1388 منهای 60 تا 65% میانگین % رای دهندگان). این گروه تنها در انتخابات 1376 (خاتمی-1) و 1388 (موسوی) شرکت کردند.

3- اصلاح طلبان که در همهء انتخابات شرکت می کنند.

4- اصولگرایان و مرتجعین که به کاندیدهای مورد قبول ولی فقیه رای می دهند.

گروه سوم و چهارم که در همهء انتخابات شرکت می کنند جمعاً تقریباً 51% تا 65% رأی دهندگان را تشکیل می دهند. (حداقل رأی در 1372 تا میانگین)

گروه اول و چهارم نیز مجموعی نسبتاً ثابت هستند که بدون توجه به کاندیدها و شرایط تصمیم خود را از پیش در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات گرفته‌اند.

و اما در انتخابات پس از پایان دو دورهء خاتمی، که به پیروزی احمدی‌نژاد انجامید ، دور اول، 63% واجدین شرایط رای دادند که در دور اول 21% رای به رفسنجانی‌، 19% به احمدی‌نژاد ، 17% کروبی و 15% به معین رسید. در دور دوم 61% به احمدی‌نژاد و 36%به رفسنجانی‌ رای دادند. بیشتر سود  جهشی 42% در دور دوم بخاطر آن‌ بود که اصلاح طلبان که به معین و غیره رأی داده بودند، در مقابل رفسنجانی‌ که از وی در آن‌ سال ها دل خوشی‌ نداشتند، رأی به شهردار کت شلواری تهران دادند. آری همین اصلاح طلبان بودند که احمدی‌نژاد را به ریاست جمهوری در دور اول ریاست جمهوریش رساندند؛ همان احمدی نژادی را که 4 سال بعد مخالف اش بودند. بگذریم که امسال  رفسنجانی‌ فرشتهء آزادی بخش اصلاح طلبان شده، همان کسی‌ که در سال 1376 با خاتمی و بر علیه وی به صحنه انتخابات آمدند! آخر برای اصلاح طلبان رأی دادن در انتخابات برای استقرار رژیم مهم تر از آن است که به چه کسی‌. همیشه در مقابل بدتر، بدی و در مقابل بدترین بدتری پیدا می کنند.

درصد رای دهندگان در دور دوم انتخابات 1384، 60% بود. درصد شرکت کنندگان در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی (1380)  67% بود، که تفاوت چنانی با 60% تا 63% سال 1384 که به ریاست جمهوری احمدی‌نژاد انجامید ندارد.

آن‌ گروه اول و دوم - گروهی که من آنان را «سکولار» می نامم - (15%+25%=40%) بودند که در انتخابات 1380 (خاتمی-2) و 1384 (احمدی‌نژاد ) شرکت نکردند؛ همان دو گروهی که یا در هیچ انتخاباتی شرکت نکردند و یا فقط در 1376 (خاتمی-1) و 1388 (موسوی) شرکت کردند و این ربطی‌ به اصلاح طلبان ندارد! 

همان شرکت ِ اصلاح طلبان (و نه عدم شرکت!) بود که احمدی‌نژاد را در دور اول به ریاست جمهوری رساند.

اصلاح طلبان همیشه به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری متعهد بوده‌اند، که بهترین اثبات آن‌ همین گدایی اجازهء شرکت در انتخابات امسال و در نهایت فرستادن رفسنجانی‌ برای نامزدی است، حتی پس از تمام بلاهایی که همین رژیم بر سر بعضی‌ از آنان و رهبران شان آورد.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی حداقل 51% رأی دهنده در انتخابات ریاست جمهوری خود داشته است و وحشت اصلاح طلبان و رژیم از این است که اگر اکثریت به تحریم سراسری بپیوندند  در صد رأی ها می تواند به 35%  تا  40% سقوط کند. هر در صدی کمتر از 50% رأيی ست علیه کًل رژیم جمهوری اسلامی که هر دو اصول گرایان و اصلاح طلبان  با چنگ و دندان به آن چسبیده اند و برای همین است که چراغ سبز به رفسنجانی ها می دهند تا رژیم را از هلاکت سراسری رهایی بخشد.

اگر به دو خط نزولی سبز نمودار توجه کنیم، می بینیم که از سال 1360 (خامنه‌ای -1) تا 1372 (رفسنجانی‌-2) در صد رای دهندگان از 74% در عرض 12 سال به 51% سقوط کرد، و اگر اصلاح طلبان نوشداروی جمهوری اسلامی، یعنی‌ خاتمی، را در سال 1376 رو نکرده بودند، در صد رای به کمتر از ۵۱% نیز نزول می کرد، لیک اصلاح طلبان بودند که با امید‌ها و وعده‌های دروغین مردم را به رأی دادن تشویق و سپس سید خندان شان بجای تکیه به رای 80% ملت ایران، به "تدارک چی‌" گری ولی‌ فقیه پرداخت. البته گروه دوم (نه اصلاح طلبان) بزودی به این اشتباه خود پی‌ بردند و چهار سال بعد در صد شرکت کنندگان به 67% نزول و سپس خط نزولی رای تا 60% سقوط کرد.

در انتخابات گذشته (138885% در رای گیری شرکت کردند، این بار خامنه‌ای و رژیم تمام قوای خود را به پشت احمدی‌نژاد انداختند، و این رأی گیری، رأیی بود علیه ولی‌ فقیه و رئیس جمهور منتخب وی که بالاخره به کودتای انتخاباتی و سرکوب همه جانبه انجامید، چون رژیم دید که این مردمی که این بار به صحنهء تصمیم گیری آمده‌اند اگر پیروز شوند، دوباره سر کار گذاشتن شان آسان نخواهد بود.

پس از تجربه و سرکوب 1388، امسال سال عدم شرکت مردم سر خورده از انتخابات بود و رژیم، خامنه‌ای، رفسنجانی ‌و اصلاح طلبان همه از این موضوع با خبرند و دوباره با تمام نیروها سعی‌ در صدد جلب مردم به صندوق‌های رأی می باشند. ابتدا اصلاح طلبان از خاتمی خواستند که دوباره رسالت نجات صندوق‌های رأی رژیم را که به خوبی‌ در سال 1376 انجام داد به عهده بگیرد. البته خاتمی بخاطر محافظه کاری اش این کار را نکرد و در نتیجه رفسنجانی‌ 80 ساله را رو کرده‌اند، چون بدون شرکت کاندیدای اصلاح طلب، رژیم با درصدی کمتر از 50% در انتخابات اش مواجه خواهد شد.

وظیفهء نیروهای انحلال طلب و سکولار است که تحریم فعال و سراسری را شعار خود کرده و به میان توده‌های مردم ببرند، که بهترین انتخاب میان بدتر و بدترین، تحریم سراسری است.

http://www.iroon.com/irtn/blog/1570/

 

نظر خوانندگان

اسماعيل نوری علا: دوست ناديدهء گرامی، آقای اعتباری، با سلام و تشکر از اينکه مرا «معلم» خوانده ايد و بداشتن چنين مقامی مفتخرم کرده ايد. من درمورد آنچه نوشته ايد چند نکته دارم که عرض می کنم. نخست اينکه اگر اندکی دقت می کرديد می ديديد که من در مورد تحريم غيرفعال حرف های فريبکارانهء اصلاح طلبان را آورده بودم و چگونگی تبديل نظريهء «تحريم غير فعال» به «شرکت حداکثری». بنا بر اين نمی دانم شما چرا فکر کرده ايد که من دروغ آنها را باور کرده ام. من دربارهء تاريخچهء نظريه هائی که مطرح شده حرف می زدم و خودم هم قبلاً به اينکه اين ادعای اصلاح طلبان دروغ است اشاره کرده ام. دو ديگر اينکه فکر می کنم شما اين داستان «مشروعيت» را که رژيم به آن دامن می زند خيلی جدی می گيريد. به نظر من، بايد ديد که اين «مشروعيت» را کی تعيين يا باور می کند و رژيم چرا می خواهد از طريق انتخابات گسترده خود را «مشروع» نشان دهد. يعنی آيا براستی بايد پذيرفت که رژيم نگران «افکار عمومی مردم جهان» است و می خواهد با نمايش اين انتخابات آنها را فريب دهد؟  در آن صورت بايد ديد که تا کنون نقش مردم جهان در مورد رژيم های ديکتاتوری در کشورهای ديگر چه بوده است. مگر اينکه بخواهيد بگوئيد که آقای اوباما به اين نمايش احتياج دارد تا سياست های مسالمت آميزش را برای ملت اش توجيه کند. مقامات دولتی غرب و شرق مسلماً از من و شما به اين آمار و ارقامی که آورده ايد آگاهی دارند و اين نمايش ها نمی تواند در اين آگاهی تغييری دهد. بنا بر اين معلوم نيست مخاطب اين «مشروعيت طلبی رژيم» کيست. بنظر من انتخابات در داخل رژيم وسيله ای سنتی برای جابجائی قدرت است و ربطی به افکار عمومی جهانی ندارد. البته می دانم که شما حرف مرا قبول نداريد و هنوز می توانيد به ماجرای دادگاه ميکونوس و نقش انتخابات و آمدن خاتمی در 76 اشاره کنيد. اما من فکر می کنم ما فرسنگ ها از آن ماجرا و آن فضا دور شده ايم و اکنون حکومت اسلامی همان آبروئی را دارد که کرهء شمالی دارد. نيز می دانم که تمام تئوری شما در مورد «مشروعيت زدائی از رژيم از طريق  تحريم انتخابات« بر اساس تصورتان از «اهميت مشروعيت» ساخته شده است. من نيز در گدذشته اين حرف را زده ام و هفت هشت مقاله هم در مورد اهميت و فضيلت تحريم انتخابات نوشته ام اما اکنون فکر می کنم تحريم بدون حضور آلترناتيو نتيجه ای ندارد و فقط برای چند روز انتخابات ايجاد دلمشغولی می کند. اميدوارم نيروی تحليل شما در آينده کمکی باشد در راه ايجاد يک چنين آلترناتيوی که به تحريم معنا، راستا و هدف می دهد و مبارزه را به پيروزی نهائی می رساند. با مهر و دوستی.

 

ديويد اعتباری: استاد گرامی‌. از پاسخ مهربانانه شما به ایمیل من بسیار سپاسگزارم. آری دیگر سخن از مشروعیت زدایی از رهبری رژیم و اصول گرایان نیست، که هر چه هم که داشتند پس از وقایع 1388 از دست دادند.  امروز سخن از مشروعیت زدایی از اصلاح طلبان و خواسته اجرای قانون اساسی‌ جمهوری اسلامیست. از میان بردن این بازماندگان سمج برقراری حکومت دینی با .قول دموکراسی‌ و عدالت و حقوق بشر.از نوع اسلامی آن. صحبت از مشروعیت زدایی از طریق انتخابات 1392 نیست، هدف توانمند سازی دوباره مردم است از طریق یک حرکت  فعال ملی‌ بنام تحریم سراسری است.. هدف رژیم نیست بلکه مردم هستند. این همان هدفمندیست و قدرتمندی دوباره مردم با جهتی‌ مشخص. پیروزی در خلأ و شعار یا رخوت بدست نمی‌آید، بلکه با هدفمندی، برنامه‌ریزی، اتحاد و عمل میسر است. (توانمند سازی مردم=people empowerment). می‌دانم که در گذشته صحبت از تحریم میکردید ، اتفاقا تنها  سالی‌ که تشویق به رای کردم سال 1388 بود که  نامزدی موسوی را علی رقم اکثر اپوزیسیون و زخم زبان ها تبلیغ کردم. اما هدف آن‌ روز مشروعیت  زدایی از خامنه‌ای و رئیس جمهوری انتخابیش و مهمتر از همه توانمند سازی در یک حرکت جمعی بود. همان رای 88 بود که جنبش سبز را آغاز کرد. و خیر با رای به خاتمی مخالف بودم . رای دادن به خاتمی در دو دوره اول و دوم اشتباه سیاسی بسیاری از اپوزیسیون بود که کشتی رژیم را با 80% رای نجات داد. تعداد رای دهندگان تا قبل از أن انتخابات در حال نزول از 74% به 55% تا 51% در سال 72 رسیده بود و اصلاح طلبان و خاتمی بودند که به رژیم بعد از جنگ و خمینی جان تازه‌ای دادند که تا 1388 به راحتی‌ دوام .آورد. بر عکس رای به موسوی در 1388 عملی‌ درست بود در ایجاد شکاف عظیم درکشتی رژیم، شکافی که پس ازآن‌ رای چه با کودتا ی انتخاباتی و چه بدون آن‌ قابل تعمیر نمی‌بود و نیست. رژیم با آزادی، عدالت و حقوق بشرملت ایران جنگ دارد و ما نیز که خواستار سکولار دموکراسی بر مبنای حقوق بشر هستیم درمقابله با این رژیم. هدف از میان بردن رژیم و برقرای سکولار دموکراسی‌ می‌باشد. این جنگ نیاز به تصمیم‌های استراتژیک و تاکتیکی دارد. با این که من و شما در هدف و استراتژی رسیدن به آن هدف به آن همراه می‌باشیم ولی‌ امروز همانند 1388 تاکتیک متفاوتی  داریم، 1388 شما سخن  از تحریم میزدید و بعضی‌ از ما دعوت به رای به موسوی میکردیم (شروع فتنه!) و امروز من و بعضی‌ دیگر خواستار تحریم فعال سراسری می‌باشیم و شما به درستی به هدف اشاره می‌کنید ولی‌ از این فرصت تاکتیکی باز هم می‌گذارید. هدف و راهی‌ باید داشت لیک جنگ با رژیم جنگیست روز به روز و انتخابات رزمگاهی مهم برای تضعیف بیشتر رژیم همان طور که در 1388 انجام شد. امروز باید ضربهء آخر را به این خیمه شب بازی رژیم از طریق تحریم فعال سراسری زد. این نه فقط برای تأیید عدم مشروعیت ولی‌ فقیه و انتخاباتش و شرکت اصلاح طلبانه در آن است، بلکه فرصتیست برای "یک حرکت ملی‌" در مقابله با رژیم. این "کندن موی ‌خرس نیست" بلکه کندن دستی‌ از اوست. استفاده از شرایط و کارت‌های در دست در پیروزی بر رژیم ضروریست. با تحریم، هم بالاخره رهبران اصلاح طلب بساطشان را جمع میکنند و هم مردم دوباره قدرت همبستگی‌، همکاری و یگانگی خود را از طریق تحریم ملی‌ و سراسری می‌چشند. یک حرکت ملی‌ میتواند به حرکت‌های بعدی بیانجامد. در مقابل این رخوت سیاسی که گریبان بسیاری از اپوزیسیون را گرفته که این انتخابات مفهومی ندارد و اصلا بی‌ خیال آن، نشان بی‌عملی و سردر گمیست. تحریم فعال سراسری نشان عمل، هماهنگی‌ و همبستگی ملی‌ در یک هدف مشترک است. اگر رای به خاتمی در 1376 اشتباه بود، و تحریم در 1388 اشتباهی‌ دیگر،  امروز کنار نشستن وعدم تبلیغ تحریم اشتباهیست دیگر که هنوز فرصت تصحیح آن‌ را داریم. با سپاس بسیار از بردباری شما.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه