بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

دوشنبه 23 ارديبهشت ماه 1392 ـ  13 ماه مه 2013

 در حاشیه‌ء «معرکهء 20 دقيقهء آخر»

فرهاد جعفری ـ از نامزدهای رياست جمهوری*

1)

هنوز چندساعتی از خبر «علی مطهری» مبنی بر اینکه «هاشمی منتظر اعلام نظر رهبر است» نگذشته بود که هاشمی رفسنجانی، "جواز حضوریافته"، در آخرین دقایق مهلت ثبت‌نام به انتخابات وزارت کشور رفت و ثبت‌نام کرد.

 

2)

و هنوز دقایقی از ثبت‌نام او نگذشته بود که رسانه‌های حکومتی دست به انتشار اخبار و گزارش‌هایی زدند که نشانه‌‌هایی از تمایل حکومت به اجرای تدبیر کهنه‌ی «دوقطبی دیو و دلبر» و استفاده‌ی چندباره از «محبوبیت منفی هاشمی رفسنجانی» به سود الیگارشی حاکم را مخابره می‌کرد. از جمله این خبر که حاکی بود «طرفداران آیت‌اله خامنه‌ای، شروع به پخش شبنامه‌ علیه هاشمی رفسنجانی کرده‌اند!».

دوقطبی دمده، بارها آزموده‌شده و از کارافتاده‌ای که به گمانم در وضع و حال موجود، کمکی به وضع وخیم الیگارشی حکومتی نخواهد کرد.

 

3)

«اسب تروآی جمهوری‌خواهان»** امروز شکمش را گشود و تقریباً به عددِ سربازان الیگارشی، سرباز به صحنه‌ی نبرد فرستاد. از «رامین مهمان‌پرست» گرفته تا «محمدرضا رحیمی» که وکالتی ثبت نام کرد و شخصاً در "معرکه‌ی 20 دقیقه‌ی آخر» حضور نیافت. لابد از این حیث که در «مرخصی یک‌روزه‌ی رئیس‌جمهور» کسی می‌بایست می‌بود که امور کشور را تمشیت کند!

اما «اسب تروآی جمهوری‌خواهان»؛ علاوه بر فرستادن خیل پرشماری از سربازان به صحنه‌ی بازی؛ «وزیر به وزیر» هم کرد و برخلاف موازین قانونی و پرنسیپ‌های انتخاباتی، شخصاً به همراه اسفندیار رحیم‌مشایی در محل ثبت‌نام حاضر شده و «غدیر»وار، دست وی را به عنوان کاندیدای مورد حمایتش بالا ‌برد!

نکته آنکه اگر هاشمی رفسنجانی از در ستاد انتخابات وارد محل شد و ثبت‌نام کرد؛ اما رقبای دولتی‌اش از اندرونی وزارت کشور وارد ستاد انتخابات شدند. گوئی که منتظر آمدن یا نیامدن هاشمی، شناسنامه‌به‌دست، چشم به مانیتورهای ورودی ستاد انتخابات دوخته بودند تا «حماسه‌ی سیاسی» را آغاز کنند!

 

4)

آمدن هاشمی رفسنجانی به مثابه «نماد شاخص و منحصر به‌ فردی از انقلاب اسلامی و تمامیت نظم الیگارشیک ـ ایدئولوژیکِ حاکم»؛ یک معنای انتخاباتی ویژه هم دارد.

آمدن او به معنای «سوخته ‌شدن تمام کاندیداهای متصل به چپ و راست و میانه‌ی الیگارشی روحانیون و روحانی ‌زادگان» هم هست. آن‌چنان‌که با آمدن او، بسیاری از نامزدهای متمایل به الیگارشی، می‌بایست با رؤیای ریاست‌جمهوری خداحافظی کنند. از «باقر قالیباف» گرفته تا «حدادعادل». از «علی اکبر ولایتی» گرفته تا «حسن روحانی». از «ابراهیم اصغرزاده» گرفته تا «سعید جلیلی» و بسیاری دیگر.

اما چه باک برای آنان که در این «وانفسای بی ‌توجهی مردم به نامزدهای حکومتی»: احتمال ریاست‌جمهوری هاشمی؛ همچون بیمه ‌نامه‌ای ‌ست که حضور "یکایکِ اعضای خانواده" را (از چپ گرفته تا راست و کارگزار) در ساخت قدرت تضمین و تامین خواهد کرد!

 

5)

اما اگر «آمدن "رستم" در معرکه‌ی بیست‌دقیقه‌ی آخر» به هدفِ ترغیب محمود احمدی‌نژاد برای «به‌میدان فرستادن اسفندیار» در «هراس از حکومت‌یافتن رستم» بوده باشد ["اسفندیار"ی که چندروز پیش تضمین داده بود به رغم اسمش، مشکلی با "رستم" ندارد] چه؟!

اگر «معرکه‌ی بیست‌دقیقه‌ی آخر» به مشارکت و همفکری احمدی‌نژاد ـ هاشمی رفسنجانی، و به قصد تداوم‌بخشیدن به وضع موجود به اجرا درنیامده باشد؛ آنگاه باید گفت که: الیگارشی با فراخواندن هاشمی به صحنه، احمدی‌نژاد را ناچار به خطایی تاریخی کرد تا الیگارشی، چه در صورت برد هاشمی رفسنجانی و چه در صورت باخت او، برنده‌ی بازی باشد.

فرض بالا را [اینکه «معرکه‌ی بیست‌دقیقه‌ی آخر» به تفاهم احمدی‌نژاد و هاشمی رفسنجانی برگزار شده باشد] خوش ندارم و امیدوارم که حقیقت نداشته باشد. چون اسلام رئیس‌جمهوری که 8 شب عیدش را با مستمندان و بچه‌پرورشگاهی‌ها و یتیمان گذرانده باشد نه با خانواده‌اش؛ و از مشاهده‌ی وضع و حال مردم محروم کشورش به گریستن می‌افتد؛ ضرورتاً با «اسلام سیاسی خشونت‌‌پرور و نامهربان»ی فرق دارد که در اغلب دوران حکمرانی‌اش، از هیچ نامهربانی با مردمان و فرزندان‌شان (از دید آنان "عوام"!) فروگذار نکرد.

اما در منطق می‌گویند: «فرض محال، محال نیست»! نه؟!

 

6)

هنوز یکی‌دوساعتی از «آمدن هاشمی رفسنجانی» به صحنه‌ی انتخابات نگذشته بود که خبر رسید «مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق؛ طی بیانیه‌ای از هاشمی رفسنجانی اعلام حمایت کرده و وی را به شجاعت و جوانی دعوت کرده است»!

خبری که از دو جهت، خبر به غایت مهمی‌ست. نخست از آن‌جهت که:

از شکل‌گیری مجدد ائتلاف شگفت‌انگیز نه به احمدی‌نژاد، این‌بار اما در وسعتی فراتر یعنی در هیاتِ «ائتلافِ نه به جمهور مردم» خبر می‌دهد. و [همچنان‌که یک‌سال پیش نوشته بودم] بسیار گسترده‌تر از پیش. به ضمیمه‌ی «اصولگرایان متصل به الیگارشی». که چهارسال پیش؛ ماموریتی جز «حمایت از احمدی‌نژاد به قصد بدنام کردنش نزد طبقه‌ی متوسط شهری» نداشتند.

و سپس از آن جهت که:

سازندگانِ «معرکه‌ی بیست‌دقیقه‌ی آخر»؛ به این خیال چنین معرکه‌ای برپا ساختند که سرمای در حد انجماد انتخابات 92 را اندکی گرما بخشند و سطح راکد این دریاچه‌ی یخ‌بسته را شکافته و با انداختن وزنه‌هایی چون هاشمی و مشایی؛ امواج بلندی بسازند. و از همین رو بود که هردو؛ با خدم و حشم و صدتا دویست‌تایی هوادار و "زنده‌باد و پاینده‌باد" به خیابان فاطمی آمده بودند.

اما «حمایت مسعود رجوی از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی»؛ خواسته یا ناخواسته؛ این نقشه را بر باد داد. چراکه «تداعی‌کننده‌ی برخی رویدادها و وضعیتی پرهزینه برای هر شرکت‌کننده‌ی مردمی در کمپین انتخاباتی هاشمی»ست که هنوز خاطره‌ی «برخوردهای خشونت‌آمیز 4 سال قبل در خرداد 88 با کمپین میرحسین موسوی» را به‌خاطر داشته باشد.

برخوردهای خشونت‌باری که اگر عددش در واقع امر به فرضِ مثال «یک» بود؛ ارتش رسانه‌ای الیگارشی در آن هنگام، از سر ضرورت و به قصد دستیابی به هدف؛ آن را «صد» نمایش داد تا افکارعمومی را هرچه بیشتر جریحه‌دار کند!

از همین روست که از همین حالا هم پیداست که: «کمپین انتخاباتی هاشمی رفسنجانی»، کمپین «داغ و پرجنب و جوش»ی نخواهد بود. آن‌چنان که کمپین پیش‌فرستاده‌ی دیگر الیگارشی روحانیون (میرحسین موسوی) در سال 88 چنان داغ و آتشین شد.

چراکه:

اگر «پاداش» عضویت در «جنبش موسوم به سبز» و «پیوستن به کمپین نخست‌وزیر محبوب آ. خمینی»؛ حقیقتاً و آن‌چنان‌که رسانه‌های متصل به الیگارشی مدعی آن بودند «کشته‌شدن و دستگیری و شکنجه و تبعید و مرگ در زندان و اعزام به کهریزک و محرومیت از تحصیل و فرار از کشور و آوارگی در اینجا و آنجا و...» بوده باشد؛ کدام شهروندِ عاقلی به سمت کمپینی گام برخواهد داشت و خود را به میانه‌ی میدانی پرت خواهد کرد که یحتمل، کیفر مشابهی دربر دارد؟!

بدیِ شعرهایی که از سر "اضطرار و ناچاری" و "به قصد فریب مردم" سروده می‌شوند همین است. یک‌بار (در خرداد 88) آن‌چنان خریداری نمی‌یابد که برای پیروزی قاطعانه کافی باشد. و دیگربار؛ در نتیجه‌ی پیامدهای شعر نخستی که از "مظلومیت خود" و "سبعیتِ رقیب" سروده‌اید؛ در قافیه‌‌ی شعر بعدی (خرداد 92) گیر می‌کنید!

 

7)

این است که معتقدم:

بله! چندروزی "دادار دودور"ی توسط رسانه‌های متصل به شبکه‌ی خویشاوندی و نیز "هواداران دولت" (به‌ویژه در فضای مجازی) برقرار خواهد بود. چه بسا در بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا نیز "پارتی خوشامدگوئی" برقرار باشد و عده‌ای از بینندگانِ آنها را هم به رقص وادارد.

اما به گمانم در لحظه‌ای از حیات تکامل سیاسی ـ اجتماعی‌‌مان قرار داریم که «میزان استقبال از رئیس‌جمهور در سفرهای استانی اخیر»، میزان‌الحراره‌ی مناسبی برای سنجش «حرارت در فضای واقعی»ست.

درهرحال؛ باید چندروز دیگر هم منتظر بمانیم تا پروسه بررسی صلاحیت‌ها نیز خاتمه یابد و نتایج اعلام شود. آنگاه، تحلیل انتخابات پیش رو، به‌ویژه از حیث «ترکیب با موقعیت بین‌المللی نظم حاکم»؛ آسان‌تر و چشم‌انداز آینده، روشن‌تر خواهد بود.

 

8)

توجیه آقای احمدی‌نژاد درباره‌ی حضورش در «ستاد انتخابات کشور» مبنی بر اینکه "در لحظه‌ی ثبت‌نام آقای رحیم‌مشایی و همراهی با او در مرخصی به‌سر می‌‌برم" توجیه منطقی و قابل‌قبولی نیست.

چرا که تا لحظه‌ای که آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور قانونی این کشور است؛ چه در مرخصی باشد چه خیر؛ «حامل شخصیت حقوقی رئیس‌جمهور» است. و «حامل شخصیت حقوقی رئیس‌جمهور» حق ندارد «در محیطی که تحت اداره و سرپرستی اوست» مرتکب رفتاری شود که «نافی برابری حقوقی شهروندان» است.

این سخن من به آن معنا نیست که آقای احمدی‌نژاد نمی‌توانست یا حق نداشت یا ندارد که نامزدی معرفی کند. برعکس؛ این حق هر رئیس‌جمهور‌ی‌ست. گرچه که از دید من، حتا همین اندازه هم؛ برخلافِ پرنسیپ‌های رئیس‌جمهوری‌ست که نظام حاکم بر کشورش یک نظام حزبی نیست.

از این جهت است که معتقدم:

این لحظه‌ی به‌خصوص؛ لحظه‌ای بود که آقای احمدی‌نژاد، شآن و شخصیت رئیس‌جمهور ایران را تا حد «سمپات عجول و نابردبار یک کاندیدا» پائین کشید. چراکه فقط کافی بود 5 روز دیگر صبر کند و آنگاه با حضور در ستاد مرکزی آقای رحیم‌مشایی، به اعلام حمایت از ایشان اقدام کند.

«اعلام حمایت از یک کاندیدا، آن‌هم در هنگام ثبت‌نام؛ پیش از آنکه صلاحیت وی توسط مراجع قانونی نظام حاکم بررسی و تائید شود» آیا جز به این معناست که: «از دید آقای رئیس‌جمهور؛ برخی شهروندترند»؟!

 

9)

می‌دانید جالب‌ترین نکته‌ای که هنگام دیدن تصاویر خبری تلویزیونی ثبت‌نام آقایان «هاشمی رفسنجانی» و «اسفندیار رحیم‌مشایی» توجهم را به خود جلب کرد چه بود؟!

این‌که:

هر دو، به‌رغم سال‌ها حضور در عالی‌ترین سمت‌ها و مناصب اجرایی و غیراجرایی؛ از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدند از اینکه به آنان «اجازه داده شده» است که ثبت‌نام کرده، در انتخابات حضور یافته و در معرض سمتی چون ریاست‌جمهوری ایران قرار گیرند!

این را فقط من ندیده‌ام؛ میلیون‌ها نفر دیده و خواهند دید.

1392/2/21 ـ 2013/05/11

* فرهاد جعفری بعنوان نامزد انتخابات رياست جمهوری ثبت نام کرده است.

** اين عبارت در قاموس نويسنده به معنی محمود احمدی نژاد و ياران اش است.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه