بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

چهارشنبه 4 ارديبهشت ماه 1392 ـ  24 آوريل 2013

ضرورت سیاست ورزی کلان

در پاسخ به وظایف ملی وسراسری در شرایط بحرانی

(متن سخنرانی در کنگره سازمان فدائیان اکثریت)

فریدون احمدی

پرسش این است که وجود شرایطی که می توانند بر آینده، سرنوشت و حتا موجودیت کشور تاثیرگذار باشند چه وظایف ملی، سراسری و فرا حزبی را پیشاروی نیروهای سیاسی قرار می دهند؟  مسکوت گذاشتن امر خطیر ضرورت ایجاد توافق تا حد امکان گسترده،  بر سر راه گذار به دموکراسی در ایران،  تنها به کام نیروهای ضد دموکراتیکی است که به هر قیمتی در پی حفظ قدرت خویشند و  یا بی اعتنا به اراده مردم با هر وسیله ای به دنبال کسب قدرتند.

به دلیل کبود وقت مطالب را فشرده و تیتر وار بیان می کنم:

سخن جدیدی نخواهد بود اگر براین نکته باز هم تاکید شود که در کشور ما ایران احتمال وقوع تحول در آینده ای نه چندان دور جدی است. عواملی چند احتمال وقوع چنین تحولی را بالا برده است که عبارتند از:  تشدید مستمر و نفس گیر فشارهای اقتصادی وسیاسی بین المللی، ساختار چند کانونی و خود ویژگی های فکری- روانی رهبر و حاکمان ایران، گذر جامعه به فاز بحران در عرصه های گوناگون و  گذشتن فرآیند مناسبات و تنش ها  با غرب از نقطه ای که به دلیل دینامیسم پدیده و تعدد عوامل موثر در تعیین سیاست دولت ها در عرصه جهانی، عادی شدن و بازگشت سریع به شرایط گذشته ناممکن شده است. حتا نوشیدن جام زهر  نیز کمکی جدی به حل بحران ها و مشکلات جمهوری اسلامی نخواهد کرد.

براین مبناt چشم اندازها و سناریوهای متعددی در افق سیاسی ایران  قابل دید و تصورند که درجهء احتمال وقوع شان متفاوت است. فروپاشی سامان اقتصادی و، به دنبال آن، فروپاشی ساختار و قدرت سیاسی، درگیری های خشونتبار و شاید مسلحانهء باندهای حکومتی، وقوع شورش های کور و گسترده برای نان و معیشت، وقوع جنگ داخلی و سوریه ای شدن ایران، حدت یابی تنش های اتنیکی، برآمد دوبارهء جنبش برای حقوق مدنی و شهروندی، جنگ و حملهء نطامی خارجی و... احتمال وقوع هیچ یک از این سناریوها صفر و یا ناچیز نیست.

اکنون پرسش اصلی این است که این  چشم اندازها و وجود این احتمالات تا چه حد در  ر استاها و برنامه سیاسی، عملکرد، پروژه ها و مناسبات سازمان فداییان اکثریت تاثیر گذاشته است؟

در خطوط اساسی بسیار کم.

و پرسش تکمیلی این است که وجود چنین شرایطی که می توانند بر آینده، سرنوشت و حتا موجودیت کشور تاثیرگذار باشند چه وظایف ملی، سراسری و فرا حزبی را پیشاروی نیروهای سیاسی قرار می دهند؟

پیش نویس سند سیاسی را بنگرید، بخش تحلیلی آن، کم و بیش واقعیت موجود در جامعه را بازتاب می دهد اما آن جا که به تبیین "راهکارها و سیاست های ما" می رسد، از نظر مضمون و راستاها با "سیاست های ما" د ر  دو سال پیش، چهار سال پیش و کنگره های پس از آغاز اصلاحات تفاوت اساسی ندارد.

در آستانه کنگره ها، گرایشی در سازمان فداییان اکثریت، گرایش متمایل به اصلاح طلبان، همواره تاکید می کرد در برنامه سیاسی درست است فقط به وظایف و اهداف قابل دسترس طی دو سال، تا کنگرهء بعدی پرداخت و لزومی به تکرار اهداف دراز مدت و استراتژیک نیست. اتفاقاً این متد برای دو و یا چند سال آینده قابل پذیرش است. کدام تحلیل گر واقع گرایی می تواند با قطعیت ادعا کند چمهوری اسلامی در همین چند سال آتی با حفظ مهمترین  مشخصه های خود پا بر جا خواهد ماند؟  در سند سیاسی ارائه شده به کنگره، ضمن تاکید بر این که "کشور ما در وضعيت بحرانی قرار دارد"، برای برون رفت کشور از وضعيت بحرانی، به سران حکومت هشدار داده شده است. آیا هشدار اصلی نباید خطاب به خود سازمان باشد که  متناسب با این وضعیت بحرانی سیاست گذاری کند؟ پرسش های بی پاسخ بسیاری مطرحند:

- اگر راهکارهای اعلام شده و اصلاحات پیشنهادی برای برون رفت از بحران، همچون: آزادی های سیاسی، سامان دادن به اقتصاد  و... پیش نرفت (که نشانه ای از پیشرفت روندها در این مسیر دیده نمی شود) پلان "بی" و پلان "سی" سازمان کدام است؟

- تلاش برای اتحاد چپ، البته نه در آن چارچوب تنگ، و کوشش برای نزدیکی وهمکاری نیروهای دموکرات، سکولار و جمهوری خواه فعالیت هایی درست و ضروری اند اما فراتر از این دو عرصه،  سیاستگری در سطح کلان به عنوان یک نیروی موثر اپوزیسیون  و برای پرداحتن به مسائل مربوط به سرنوشت ایران چه جایگاهی در برنامه سیاسی سازمان دارد؟

- آیا رویدادها برای رخ دادن باید در انتظار نتیجهء روند اتحاد چپ  و همگرایی جمهوری خواهان بمانند؟

- برای ایجاد تفاهم و همرایی میان همهء نیروهای خواهان تعییر، برسر راه گذار به دموکراسی در ایران چه برنامه ای وجود دارد؟

- آیا قابل پذیرش است که این امر خطیر، یعنی ضرورت ایجاد توافق تا حد امکان گسترده، بر سر راه گذار به دموکراسی مسکوت گذاشته شود؟

 

- نتیجهء چنین کوتاهی ای تنها به کام نیروهای ضد دموکراتیکی است که به هر قیمتی در پی حفظ قدرت خویشند و  یا بی اعتنا به ارادهء مردم با هر وسیله ای تشنهء کسب قدرتند.  در سند سیاسی از «انتخابات آزاد» به عنوان "شعار فراگیر و پوش دهندهء نیروهای مخالف و منتقد" یاد شده است، در این صورت چرا هیچ اقدام و یا کوششی در جهت  پذیرش پیشنهاد تشکیل کمیته های مشترک پیشبرد انتخابات آزاد دیده نمی شود؟

درک ناظر بر سند سیاسی از انتخابات آزاد چیست؟

آیا منظور، انتخابات آزاد بر اساس موازین و معیار های بین المللی است؟

در آن صورت تشکیل بلوک  اتحاد سیاسی با پیروان اجرای بی تنازل قانون اساسی که انتخابات را در چارچوب قوانین همین رژیم "آزاد" می خواهند به چه معناست؟

و اگر منظور از بلوک اتحاد، اصلاح طلبان پیرو اجرای بی تنازل قانون اساسی نیست، چرا مدتی است سیمای سیاسی سازمان در پیوند با این نیرو ترسیم می گردد؟

چرا در اسناد سیاسی، مناسبات با نیروهای سیاسی دیگر، یا در چارچوب سیاست اتحادها فرمولبندی می شود و یا  دیالوگ آیا  سیاست دیگری ما بین این دو ـ مثلاً سیاست همکاری های پروژه ای ـ قابل تصور نیست؟

نکته دیگر در مورد مسالهء اتحاد چپ، و آن سان که در سند سیاسی آمده، اتحاد چپ دموکرات و سوسیالیستی است. سازمان فداییان اکثریت نیروی چپی است که به  دموکراسی اعتقاد دارد، در پی استقرار یک دیکتاتوری طبقاتی نیست و به جای انقلاب اجتماعی، تحولات تدریجی در نظام سرمایه داری را در راستای سوسیالیسم پی می گیرد. یک گرایش چپ با این مشخصه ها، چه خود بپذیرد چه نپذیرد، جزئی از جریان تاریخی سوسیال دموکراسی با تمام طیف های گوناگون و متنوع آن شمرده می شود.  تلاش برای تعریف هویت  تاریخی سومی بین کمونیسم و سوسیال دموکراسی تاکنون راه به جایی نبرده است و  تفاوت ها در چارچوب هویت تاریخی سوسیال دموکراسی،  تحت نام های گوناگون در سطح  نوع نگاه به سیاست داخلی و جهانی باقی مانده اند. محصور و منحصر کردن امر «اتحاد چپ در ایران» به  «اتحاد چپ سوسیالیستی»، چپی که از دیروزش بریده اما هنوز پا بر جایگاهی در امروز استوار نکرده،  سمت گیری به سوی تبدیل شدن در بهترین حالت به نیرویی دو، سه  درصدی در ایران است. این می تواند یک انتخاب آگاهانه باشد اما دیگر سخن از تاثیر بر "وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور" گزافه است.

در ایران،  گرایشی که، در نگرشی کلی، می تواند «گرایش سوسیال دموکراسی» ارزیابی شود،  نیروی اصلی و بزرگ اما پراکندهء مدافع آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی است. این نیرو بالقوه می تواند، با حفظ پرچم عدالت اجتماعی، مدافع پیگیر آزادی و دموکراسی باشد و اعتماد از کف رفتهء مردم به پایبندی این نیرو به دموکراسی و آزادی را بازسازی کند. محروم ماندن جامعهء زخم دیده و ستم کشیدهء ما از اندیشه و سیاست و عمل سوسیال دموکراتیک در ایران، زیان بزرگی است.

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه