|
چهارشنبه 9 اسفند ماه 1391 ـ 27 فوريه 2013 |
همه اشتباهات میرحسین موسوی، از كاندیداتوری تا حصر خانگی
هـ. عظیمی ـ در وبلاگ «مجمع دیوانگان»
به عنوان كسی كه به میرحسین موسوی رأی دادهام و او را در بین نامزدهای موجود در انتخابات 88، به طور نسبی و نه مطلق برتر میدانستم، دیدگاهها و مواضع میرحسین را مورد نقد و ارزیابی قرار میدهم. برخی وبلاگنویسان حامی جنبش سبز، از جمله «آرمان امیری» كه همواره در نوشتههایشان، مخاطبان خود را از قهرمان سازی پرهیز دادهاند و چشم امید به حل مشكل توسط قهرمانان اجتماعی را، عملی ساده لوحانه و به دور از واقعیت قلمداد كردهاند، خودشان دانسته یا نادانسته از میرحسین قهرمانی ساختهاند كه یك جمله از بیانیهها و موضعگیریهای وی را چونان آیهای از قرآن یا حدیث پیامبر یا امامی معصوم آن چنان نقل میكنند كه گویا هیچ نقدی به عملكرد وی وارد نبوده و نیست.
این نوشته در تلاش است عملكرد میرحسین موسوی را در یك گفتمان درونجناحی و فارغ از تعصبها و طرفداریهای چشم و گوش بسته مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. قطعاً در جریان انتخابات 88، غالب مسئولین و جریانات سیاسی دچار اشتباهات ریز و درشت شدند كه پرداختن به اشكالات دیگران موضوع این یادداشت نیست و در فرصت دیگری به اشتباهات ایشان خواهم پرداخت.
اشتباهات میرحسین موسوی:
اشتباه اول: میرحسین موسوی میبایست برای انتخابات 84 وارد عرصه انتخابات میشد نه سال 88. فضای سیاسی سال 84 از هر نظر برای این ورود مناسبتر بود. اصولاً رقابت در عرصهء انتخابات با رییس جمهور وقت كار دشواری است. به این علت كه وی از تریبونهای رسمی برخوردار است و دستگاههای تحت امر وی مجری انتخابات هستند. در ایران، كه بیش از 75 درصد اقتصاد دولتی است و اكثر منابع در اختیار دولت است، این مسأله تشدید میشود. هر دولتی در ایران میتواند با ابزارهای تشویقی نظیر افزایش حقوق مستمری بگیران یا كمك به خانوادههای تحت پوشش كمیتهء امداد یا ابزارهای تهدیدی مثل ایجاد ترس و نگرانی از قطع برخی مزایا و امور رفاهی (نظیر سهام عدالت و مسكن مهر)، افكار عمومی را به سمت و سویی سوق دهد كه دوام دولت خودش را در پی داشته باشد.
انتخابات 84 از این جهت كه پایان دولت اصلاحات بود و میرحسین موسوی نیز با اهداف اصلاحات همسو بود، بهترین فرصت تاریخی برای به صحنه آمدن وی بود. زیرا از یك سو به رقابت با رییس دولت وقت بر نمیآمد و از سوی دیگر نیز از حمایت دولتی كه مجری انتخابات است، برخوردار بود. از سوی دیگر میرحسین موسوی شخصیتی شناخته شده و چند وجهی بود و از مقبولیت بالا بین اصلاحطلبان و مقبولیت نسبی بین اصولگرایان برخوردار بود. اما اشتباه محاسباتی میرحسین در این بود كه تصور میكرد یكی دیگر از اصلاح طلبان، یا در بدترین حالت هاشمی رفسنجانی یا یك اصولگرای میانهرو مثل قالیباف، پیروز انتخابات خواهد شد. ورود به عرصهء سیاسی و به دست گرفتن قدرت جای تعارف كردن و غیرتی شدن نیست كه: اگر فلانی بیاید من نمیآیم و حالا كه احمدینژاد آمده من احساس خطر كردم و آمدهام.
اشتباه دوم: ورود میرحسین موسوی به عرصهء انتخابات، با شعارها و سخنان نفیای و سلبی بود. او احساس خطر كرده بود و تمركزش متوجه برشمردن اشتباهات دولت احمدینژاد بود نه داشتهها و توانمندیهای خودش. تا دو هفته مانده به برگزاری انتخابات به یاد ندارم كه وی برنامهء مشخصی برای حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ارایه كرده باشد. بلكه او با تقبیح و تخطئه كردن رییس دولت و برنامههایش قصد داشت، خودش را قهرمانی معرفی كند كه برای اصلاح وضع موجود به صحنه آمده است. بعدها، زمانی كه برنامههای وی اعلام شد، خودش تسلطی بر روی برنامهها نداشت و برای بیان آنها، مخاطبان را به كتابچهای كه بر روی سایت اش منتشر شده است ارجاع میداد.
اشتباه سوم: پذیرش حمایت هاشمی رفسنجانی یكی از بزرگترین اشتباهات استراتژیك میرحسین موسوی بود. این مسأله باعث شد كه وی دیگر كاندیدای مستقل محسوب نشود و همان كاری را بكند كه احمدینژاد دوست دارد. وجههء هاشمی رفسنجانی طی دو دولت اصلاحات و خدمتگزار آن چنان تخریب شده بود كه حمایت هاشمی رفسنجانی از هر كاندیدایی، تمامی بار منفی او را به حساب كاندیدای مورد نظر واریز میكرد. از سوی دیگر هاشمی رفسنجانی به دلیل چهرهأ سرمایه داری و توسعه طلب كه رفتاری عوام پسند و متواضعانه ندارد، شخصیت چندان مطلوبی برای تودهها نبوده و نیست. شكست انتخاباتی هاشمی در سال 84، و حمایت هاشمی از میرحسین این ذهنیت را دامن میزد كه میرحسین در واقع مهرهء هاشمی است و خودش آزادی و استقلال عمل ندارد و حضور میرحسین در انتخابات برای انتقامجویی است.
اشتباه چهارم: میرحسین موسوی در میدان انتخابات 88 میرحسین موسوی دههء 60 نبود. موسوی كه نامزدی خودش را برای انتخابات از مسجد شهید قندی در جنوب شهر تهران آغاز كرد نوید بخش همان موسوی دههء 60 بود، اما رفته رفته وی در بسیاری از مواقع زمام امور را به دست اصلاح طلبان تندرو و برخی زخم خوردههای احمدی نژاد سپرد و آنها بیمحابا بر رییس دولت و ساختارهای حكومتی تاختند و نتیجهء آن ریزش آرای اصولگرایان به نفع احمدینژاد شد. طرح شعارهایی نظیر «موسوی، رهنورد؛ تساوی زن و مرد» از جمله مواردی است كه با موسوی نخست وزیر امام فرسنگها فاصله داشت. برخی گروههای تندرو كه از نظام ولایت فقیه دل خوشی نداشتند، كف خواستههاشان از میرحسین، حذف یا به حاشیه راندن ولایت فقیه و برقراری نظامی دموكراتیك بود.
اشتباه پنجم: نداشتن مواضع شفاف و سخنان دوپهلو از دیگر اشتباهات وی بود كه شاید برای ترس از ریزش آراء و حمایت برخی گروهها صورت میپذیرفت. او حتی بعد از انتخابات نیز در بیانیههایش از این ادبیات ابهامآلود و رمزگونه دست نكشید و باعث شد كه طیف گسترده و نامتجانسی از حامیان، از آیتالله صانعی و آیتالله دستغیب تا گوگوش و سروش، پشت وی صف بكشند. اطلاق واژهء «مردمی خداجوی» در بیانیهی شماره 17 از معترضانی كه در روز عاشورا به خیابانها ریخته بودند، نشان از نخواستن یا نتوانستن ارایهء تصویری واقعی از معترضان به نتایج انتخابات دارد. افراد متعددی از شركت كنندگان در این راهپیمایی اعتراضی را میشناختم كه هیچ گونه گرایشهای مذهبی نداشته و ندارند و ادعایی نیز در این زمینه ندارند و صرفاً هدف شان استفاده از فضای ایجاد شده در روز عاشورا برای بیان اعتراض به وضع موجود بوده است. قرار دادن همه معترضان تحت عنوان «مردم خداجوی» مشابه همان كاری است كه حاكمیت در مصادره به مطلوب واژهی «مردم» به نفع خود میكند.
اشتباه ششم: آماده نبودن برای مناظره باعث شد كه نتیجهء مناظره به نفع احمدی نژاد تمام شود. از قول سعید حجاریان شنیدم كه گفته بود اگر میرحسین موسوی به مناظره با احمدی نژاد نرود بازی را سه هیچ باخته و اگر برود بازی را شش هیچ باخته است و به نظرم پیشبینی درستی بود. لكنتهای مداوم و «چیز چیز» گفتن و عدم صراحت در پاسخگویی و نداشتن تسلط در امر مناظره منجر شد وی آرای این رویارویی را از دست بدهد.
اشتباه هفتم: میرحسین به عنوان نمایندهء اصلاحطلبان، آرای آنها را داشت و وی باید برای كسب اعتماد اصول گرایان تلاش میكرد كه نكرد.
اشتباه هشتم: برخی آمار و اطلاعاتی كه از سوی اطرافیان میرحسین به وی داده میشد واقعیت نداشت. یك نمونه كه در مناظره با كروبی مطرح شد، ضریب جینی بود كه روز قبل از مناظره، بنده شخصاً اطلاعات ضریب جینی را از سایت بانك مركزی دریافت كرده بودم و با آن چیزی كه میرحسین در مناظره نمایش داد، مغایرت داشت. احمدی نژاد با افزایش حقوق بازنشستگان و برخی كارمندانی كه دریافتی پایینی داشت، فاصلهء دهكها را كم كرد و ضریب جینی را در سال 1387 به 0.385 رساند، اما همین عدد از سوی موسوی 0.4045 اعلام شد كه خلاف واقع بود.
اشتباه نهم: فیلم تبلیغاتی دوم میرحسین یكی از بدترین فیلمهایی بود كه با تمركز بر «بگم بگم» و نمایش عكس همسر موسوی توسط احمدینژاد، نتوانست منجر به جلب آرای طیف مقابل شود و حتی برای برخی طرفداران موسوی نیز مشمئز كننده بود.
اشتباه دهم: عدم دعوت هواداران اش به رعایت اخلاق. شعارهایی نظیر «دكتر برو دكتر»، «یه هفته دو هفته محمود حموم نرفته»، «تورم رو ننه جون مهدی فهمید این كوتوله نفهمید» كه به طور خاص در راهپمایی چهارشنبهء قبل از انتخابات و زنجیرهء انسانی خیابان ولیعصر مطرح شد، از جمله مواردی بود كه به وفور در تظاهرات حامیان میرحسین سر داده میشد و هیچ یك از اعضای ستاد میرحسین به این فضا اعتراضی نكرد. به واقع، عدم تلاش وی به خروج از فضای احساسی و دامن زدن رقیب به این جو، موجب سوق دادن رقابتهای انتخاباتی از فضایی عقلانی به فضایی كاملاً احساسی نظیر درگیری هواداران قرمز و آبی شد. كسی كه پرچم اخلاق را بلند میكند و داعیهدار «ادب مرد به ز دولت است» میشود، خودش باید آیینهء تمامنمای اخلاق باشد و حتی كوتاهی در نهی بیاخلاقی نیز از وی پذیرفته نیست.
اشتباه یازدهم: اعلام زود هنگام پیروزی خودش در انتخابات در ساعت 23:30 روز رأیگیری. واقعاً از كسی كه هشت سال رییس هیئت دولت بوده است بعید بود كه صرفاً بر اساس تلفن یك فرد مطلع از وزارت كشور، مصاحبه مطبوعاتی برگزار كند و خودش را پیروز انتخابات اعلام نماید. با توجه به شمارش دستی آراء و یكی دو ساعت پس از پایان انتخابات، تقریباً اعلام نتیجهء قطعی امری ناممكن و خبر پیروزی وی از اساس دروغ بود و هیچ گاه مشخص نشد منبع این خبر چه فردی بوده است.
دو ماه پس از انتخابات و در حاشیه یك جلسه، فرصتی دست داد تا دقایقی را به گفتوگو با دكتر عابدی جعفری، وزیر بازرگانی دولت دوم میرحسین و قائم مقام ستاد انتخاباتی وی در انتخابات 88، بپردازم. یكی از سؤالاتی كه از وی پرسیدم علت اعلام زودهنگام پیروزی توسط میرحسین بود. پاسخ دكتر عابدی جعفری بدین شرح بود: «از وزارت كشور با ما تماس گرفتند و اعلام كردند كه آقای موسوی برندهء انتخابات شده است». پرسیدم چه كسی با شما تماس گرفت؟ دكتر گفت: «یك منبع موثق این خبر را به ما داد». به دكتر عابدی جعفری گفتم در همین سازمانی كه ما با هم گفتگو میكنیم، امور مالی بدون دستور كتبی معاون اجرایی یك چك صد هزار تومانی صادر نمیكند، كوچكترین كارهای اداری در این سازمان نیازمند نامه نگاری مكتوب است، چگونه باور كنم كسی كه هشت سال نخست وزیر و رییس هیئت دولت بوده است، بدون اتكاء به یك سند مكتوب و منبع قابل استناد، نتیجهء یكی از مهمترین وقایع سیاسی كشور را اعلام كرده است. دكتر عابدی جعفری گفت: «به هر حال ما از منبعمان مطمئن بودیم و چون تحركاتی را مشاهده میكردیم كه سعی داشت نتیجه را به نفع احمدینژاد تغییر دهد، میخواستیم با این مصاحبه پیشدستی كنیم، كما این كه برخی سایتهای وابسته به دولت نیز در آغازین ساعات روز شنبه نتیجهء پیروزی احمدینژاد را اعلام كردند، در حالی كه هنوز شمارش آراء تمام نشده بود» به دكتر عابدی جعفری عرض كردم اجازه بدهید كه از پاسخ شما قانع نشوم.
اشتباه دوازدهم: اعتماد به سامانهء پیام كوتاه برای دریافت نتایج ناظران صندوقها از دیگر اشكالات طراحی وی و ستاد انتخاباتی میرحسین بود. كاملاً قابل پیشبینی بود كه پیام كوتاه به عنوان مجرای ارسال اطلاعات نتایج انتخابات قطع خواهد شد. عدم پیشبینی راهكار جایگزین برای به دست آوردن نتیجهء اعلام شده توسط ناظران صندوقها، با وجود حضور دو وزیر كشور (محتشمیپور و موسوی لاری) در تیم مشورتی وی، نشان از ناتوانی میرحسین در سازماندهی و مدیریت یك كار محدود دارد.
اشتباه سیزدهم: صادق نبودن با مردم در ارایهء آماری كه ناظران وی از صندوقهای رأی اعلام كرده بودند. اگر چه سامانهء پیام كوتاه قطع شد، اما ناظران میرحسین در صندوقهای رأی افرادی بودند كه برای ستاد انتخاباتی میرحسین شناخته شده و دارای اسم، شماره تماس و آدرس مشخصی بودند كه دسترسی و دریافت نتیجهء هر صندوق از آنها كار ناممكنی نبود. با وجود همهء ناظرانی كه برای آنها كارت شناسایی صادر نشد یا كارت شناسایی آنها اشتباه صادر شد، وی از مجموع 48 هزار صندوق ثابت و سیار، و 25 هزار ناظر داشت. از افراد متعددی كه ناظر میرحسین در صندوقهای رأی بودند پرسیدم كه آیا بین رأیی كه شما شمارش كردید، با رأیی كه بعداً به صورت مشروح توسط وزارت كشور اعلام شد مغایرتی بود؟ پاسخ دادند یا همان عدد بود یا اختلافی در حد دو سه رأی داشت. میرحسین موسوی میتوانست همان تعداد محدودی از آرائی كه به وسیلهء ناظرینش اعلام شده است را با مردم در میان بگذارد. مثلاً بگوید به این تعداد از ناظران من كارت ندادند، به این تعداد از ناظران اجازه ورود ندادند و از مجموع ناظرانی كه موفق به حضور و شمارش آراء داشتند، رأی من در این مثلاً ده هزار صندوق این بوده است كه با نتیجه اعلام شده مغایرت دارد یا ندارد. موسوی آن چنان كه خودش را بدون هیچ سند و مدركی پیروز زود هنگام انتخابات معرفی كرد، هیچ سند و مدركی دالّ بر وقوع یك تقلّب فراگیر كه منتهی به جابجا شدن حداقل 5 میلیون رأی شده باشد، ارایه نكرد و تمامی استدلالها مبتنی بر حدس و گمانه بود.
دو شب قبل از انتخابات یكی از مسئولان اسبق وزارت علوم دولت اصلاحات را دیدم كه به من گفت: «هر نتیجهای به جز میرحسین موسوی از صندوقها بیرون بیاید، قطعاً تقلب شده است». آن زمان چون خودم نیز طرفدار موسوی بودم اعتراضی به این موضع گیری نكردم. زیراً اصولاً چنین سخنانی در طیف موافق نه تنها افراد را به تفكر در صحت و سقم گفتهها وا نمیدارد بلكه در فضای احساسی انتخابات، ایجاد همافزایی و تولید انرژی مثبت مضاعف خواهد كرد. دو هفته بعد از انتخابات وی را مجدداً دیدم و پرسیدم كه آیا آن گفته خودش را به خاطر دارد؟ و گفت بله یادم هست كه چنین حرفی زدم. دوباره پرسیدم واقعاً این جمله با چه مبنای عقلایی و بر اساس چه شواهدی ساخته شده است؟ آیا غیر از این است كه امثال این گزارهها سعی دارد، طرفداران میرحسین را در فضای روانی پیروزی قرار دهد تا ناخودآگاه به هر نتیجهای غیر از پیروزی میرحسین اعتراض كنند؟ او هم تعجب كرد و گفت واقعاً نمیدانم!
از دوستان و آشنایان فرهنگی كه در شهرستان خودمان و برخی شهرهای دیگر به عنوان مجری پای صندوقهای رأی بودند سؤال كردم كه نتایج به چه صورت بوده است و قاطبهء افراد از بیشتر بودن رأی احمدی نژاد میگفتند و این را هم تأكید میكردند كه آرای كروبی واقعاً در حد دو یا سه عدد رأی در هر صندوق بود. مطمئن شده بودم كه استراتژی «بگم بگم» و معرفی دزدان 24 سالهء انقلاب و پروژهء «محمود دزدگیر» و «جومونگ ایران زمین» برای تودهها جواب داده است. احمدینژاد بر خلاف میرحسین به درستی مخاطبان خودش را شناخته بود و با طرح و نقشهء قبلی به میدان انتخابات آمده بود.
اشتباه چهاردهم: اصرار میرحسین بر برگزاری دوبارهء انتخابات، نشان از عدم شناخت ساختار حكومت، مجریان و ناظران انتخابات داشت. اگر واقعاً به زعم میرحسین در انتخابات تقلب شده باشد، ده بار دیگر هم همین مجریان و ناظران انتخابات برگزار كنند، نتیجه همین میشود كه اعلام شد و شاید بدتر از این هم بشود. این اشكال به قانون برگزاری انتخابات وارد است كه دولت در برگزاری انتخاباتی كه خودش ذینفع است، طبیعتاً بیطرف نیست. اگر بدون تغییر ساز و كار انتخابات، صرفاً خواستار تكرار آن باشیم، تغییری در نتیجه ایجاد نخواهد شد و ضمناً محل طرح اشكالات ساختاری، فضای متشنج پس از انتخابات نیست. میرحسین با پذیرش شكست و در میان گذاشتن ماوقع با مردم، میبایست تجدید نظر در قانون انتخابات ریاست جمهوری و اشكالات ساختاری آن را به زمان مناسبی موكول میكرد تا این حركت منجر به اصلاحات واقعی بشود.
اشتباه پانزدهم: اعتماد بیش از حد به اطلاعات ارایه شده از سوی اطرافیان مغرض، میرحسین را در توهم پیروزی قرار داده بود و وی به هیچ عنوان توان پذیرش شكست را نداشت. میرحسین قبل از آن كه نتیجه را به احمدی نژاد باخته باشد، مقهور فضای ذهنی ایجاد شده توسط اطرافیان خودش بود. ارایهء نتایج نظرسنجی های بیاساس و یك سویه و آمار و اطلاعات ناقص از وضعیت صندوقها، توهم توطئه تقلب را در وی تقویت كرد. برخی رفتارهای مشكوك مجریان انتخابات، نظیر نرساندن تعرفه رأی در صندوقهای شمال شهر تهران و افزایش صندوقهای سیار نیز بر این مسأله دامن زد و میرحسین موسوی نادانسته پروژه حذف اصلاح طلبان و دستگیری های گستردهء ایشان توسط حاكمیت را كلید زد. یعنی افتادن به همان دامی كه رقیب دیرینه مدتها منتظر چنین اشتباهی از سوی جناح مقابل اش بود.
تصور كنید در بازی پرسپولیس و استقلال، تیم استقلال با حمایت داور یك پنالتی غیرواقعی گرفته است و با ناجوانمردی بر تیم پرسپولیس پیروز شده و جام قهرمانی را تصاحب كرده است. آیا شكستن صندلیهای استادیوم، فحاشی به داور و تیم مقابل، به آتش كشیدن اتوبوسهای شركت واحد و به راه انداختن تظاهرات، روشی منطقی برای بیان اعتراض به رفتار ناجوانمردانه تیم استقلال و كمیته داوران و فدراسیون فوتبال است؟ آیا آن چه كه از سوی جنبش سبز بعد از انتخابات روی داد، چیزی غیر از آن چه طرفداران یكی از دو تیم آبی و قرمز پایتخت بعد از شكست (ناجوانمردانه) تیمشان در بازی داربی انجام میدهند بود؟ تصمیم كمیته انضباطی هم در چنین رویدادهایی از قبل مشخص است: حذف از لیگ برتر، محرومیت و جریمه. بخوانید حذف از صحنه سیاسی، دستگیریهای گسترده و حبس خانگی سران جنبش.
اشتباه شانزدهم: جمعیت انبوهی كه روز بیست و پنجم خرداد ماه مسیر میدان امام حسین (ع) را به سمت میدان آزادی میپیمودند، میرحسین را جداً جوگیر كرد و وی و تیم مشاوران اش تصور كردند از این پتانسیل به عنوان اهرم فشار به حاكمیت برای تغییر نتیجهء انتخابات میتوانند استفاده كنند. اما حتی همانهایی كه شعار «موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه» را سر میدادند، پس از حبس خانگی موسوی و كروبی كوچكترین اقدام عملی در این راستا انجام ندادند و این نشان از خطای محاسباتی میرحسین در شناخت هواداران واقعی و ناتوانی در تحلیل اقدامات بعدی حكومت بود.
اشتباه هفدهم: میرحسین موسوی به جای قضاوت در خصوص نتیجهء انتخابات مبنی بر وقوع تقلب، میتوانست در فضایی آرام به بیان دلایل، شواهد و اسناد و مدارك اش نسبت به آن چه در قبل، حین و بعد از انتخابات اتفاق افتاد بپردازد و قضاوت را به مردم واگذار كند. این رویه موجب میشد كه چهرهء منطقی و قانون پذیر موسوی همچنان محفوظ بماند و فرصت حضور مجدد وی برای انتخابات بعدی از دست نرود. او نه تنها این فرصت را از خودش سلب كرد بلكه برچسب فتنهگر بر پیشانی بسیاری از نزدیكان و سران جنبش اصلاحات نیز حك شد تا یك بار دیگر چهرههای شاخص جناح چپ سنتی یا اصلاح طلبان و منتقدان حكومت زمینهء حضور سیاسی را از دست بدهند.
جمع بندی:
برشمردن اشتباهات موسوی به معنای تأیید رفتار حكومت و دستگیریهای گسترده و حمله به ستادهای موسوی قبل از اعلام نتیجهء انتخابات نیست، بلكه هدف آن است، در عین دوست داشتن یك فرد، بتوانیم اشتباهات اش را ببینیم و اگر به ذوب شدگان ولایت فقیه خرده میگیریم، خودمان ذوب در میرحسین نشویم. بنده قویاً معتقد به وقوع تخلفات گسترده در انتخابات از سوی جریان حاكم هستم، از پرداخت سهام عدالت در هفتهء قبل از انتخابات تا افزایش حقوق بازنشستگان و پرداخت معوقات فرهنگیان در آستانهء انتخابات و استفاده از امكانات دولتی و بیطرف نبودن شورای نگهبان در انتخابات و سكوت حاكمیت در برابر اتهام زنیهای رییس دولت نهم و بسیاری اقدامات ریز و درشت دیگر. در عین حال معتقد هستم كه تقلب به معنای جابجایی پنج میلیون رأی (برای كشیده نشدن انتخابات به دور دوم) یا جابجایی یازده میلیون رأی (به منظور پیروزی احمدینژاد در دور اول) صورت نگرفته است.
بروز تخلفات فراوان (و نه تقلب) از سوی جریان حاكم برای حفظ احمدی نژاد كاملاً طبیعی و قابل پیش بینی بود، اما آن چه غیرطبیعی و غیرمنطقی بود، رفتار احساسی میرحسین در نپذیرفتن شكست رسمی و اعلام پیروزی زودهنگام خودش و كشاندن دامنهء اعتراضات به خیابانها و عملاً خارج شدن كنترل معترضان از دست وی بود. موسوی در مدیریت وقایع پس از انتخابات ناموفق بود و نتوانست آن گونه كه باید و شاید از ظرفیتهای ایجاد شده برای پیشبرد اصلاحات استفاده كند. اگر چه وقایع بعد از انتخابات بسیاری از تناقضات حاكمیت را علنی كرد، اما با اتخاذ تدابیری منطقیتر و حركت بین خط قرمزهای نظام به مرور میشد همین تناقضات را افشا كرد، كما این كه خیلی از آنها هم اینك آشكار شده است.
http://divanesara2.blogspot.ca/2013/02/blog-post_18.html
نظر خوانندگان
بورزوم: با درود. بر طبق این نوشتهها این آقای موسوی همش اشتباه کرده است! پس اگر برندهء انتخابات هم می شد باز اشتباه می کرد و نمیتوانست کف خواستههای ادعائی طرفدارن خود را کسب کند. اصلاح طلبان آخر تا کی با دروغ و نیرنگ این نوشتههای خود را به خورد جامعه می دهند؟ اصلاح طلبان خود میدانند که هیچ اصلاحاتی در این حکومت نمی توانند انجام بدهند و تنها برای این که گوشهای از قدرت را در دست بگیرند خود را این همه به آب و آتش می زنند و دروغ تحویل جامعه می دهند. اصلاح طلبان سالها است که به مانند سدّی در راه و مسیر آزادی و آزادی خواهی مردم ایران قرار گرفته اند و بیشک این سّد اصلاح طلبان ترک خورده و در حال ریزش است. خوشبختانه آگاهی ایرانیان در مورد اصلاح طلبان بیشتر شده است و امروز تعداد بیشتری در جامعه میدانند که اصلاح طلبی و اصلاحات فریبی از سوی حکومت آخوندها است. پاینده ایران و ایرانی.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.