|
چهارشنبه 9 اسفند ماه 1391 ـ 27 فوريه 2013 |
مهم نيست که اين جايزه سياسی باشد يا نباشد
زمانی که فيلم "جدايی نادر از سيمين" اسکار گرفت کمتر کسی تمايل داشت جايزهء اسکار را جايزه ای سياسی بداند. امروز اما باد از جهت ديگری وزيده و اسکاری که به فيلم "آرگو" تعلق گرفته اسکار سياسی ناميده می شود. واقعاً ايراد تحليل های ما در کجاست؟ چرا آن چه به نفع ما تمام می شود حق ما دانسته می شود اما اگر موضوعی به نفع ما نباشد آن را به سياسی کاری نسبت می دهيم؟ حقيقت آن است که غلبهء احساسات زودگذر بر منطق و عقل سليم عامل اين تضاد است. اين که چه کسی اسکار می گيرد يا چه کسی جايزهء صلح نوبل را از آن خود می کند تعيين کنندهء نگاه ماست و نه علت اصلی اهدای اين جوايز. کار تا آن جا پيش می رود که حکومت نيز از نمد جوايز٬ کلاهی برای خود درست می کند و لابی کردن و اعمال نفوذ خود را در دريافت جايزه موثر می داند. و اکنون بايد ديد که همين حکومت اهدای اسکار به آرگو را چگونه توجيه خواهد کرد.
آرگو فيلمی ست مردم پسند با صحنه های هيجان انگيز و تکان دهنده. اين هيجان زمانی بيشتر خواهد شد که ما فيلم را نه با نگاه ايرانی٬ که با نگاه خارجی بنگريم. نگاه خارجی متوجه عيب و ايرادهای صحنه پردازی و صحنه سازی نخواهد شد. همان قدر که ما صحنه های فيلمی را که مثلا در هاوايی گرفته شده درست و دقيق فرض می کنيم همان قدر هم خارجی ها صحنه های تهران را درست فرض می کنند. در يکی از فيلم های جيمز باند که در هامبورگ فيلم برداری شده٬ کسانی که ساکن اين شهر هستند می دانند که مکان ها به رغم واقعی بودن به شکلی که در فيلم نشان می دهند نيستند. اتومبيلی که مثلا در خيابان جردن از روی ساختمان سقوط می کند در خيابان ولی عصر فرود می آيد و روزنامه فروشی که در فرودگاه ديده می شود ابدا به آن شکل وجود ندارد. اين را کسانی که در اين شهر زندگی می کنند متوجه می شوند اما ديگران همه چيز را درست و دقيق فرض می کنند. حکايت آرگو نيز همين طور است. يعنی نه فقط ضعف های صحنه سازی -به رغم زحمتی که برای واقعی بودن آن کشيده شده- با چشم خارجی ديده نمی شود بل که ضعف های داستان پردازی نيز هرگز توسط کسانی که در ميانهء ماجرا نبوده اند درک نخواهد شد. با اين توضيح اگر به اين فيلم با نگاه خارجی نگاه کنيم قطعا تحت تاثير اکشن سياسی آن قرار خواهيم گرفت.
اما چرا اين فيلم چنين جايزه ای می گيرد؟ حقيقت آن است که ما چيزی در اين باره نمی دانيم. از يک سو منطق حکم می کند که اسکار جايزه ای سياسی نباشد٬ اما از سوی ديگر آن چه در عمل مشاهده می شود خلاف اين برداشت است. به نظر من مهم نيست که اين جايزه سياسی باشد يا نباشد. چيزی که مهم است اين است که ما و سياست مداران ما به گونه ای عمل نکنند که دست آويزی برای ريخته شدن آبروی ايران و ايرانی شود. هيچ فرد منطقی نمی تواند شناعت و زشتی اشغال سفارت و گروگان گيری را انکار کند. اين عمل واقعا صورت گرفته و عده ای که امروز نيز از کردار خود پشيمان نيستند و با افتخار از اين رويداد ياد می کنند مسبب اين حادثهء تلخ بوده اند. فيلمی بر اساس اين داستان واقعی ساخته شده و اين فيلم امروز مهم ترين جايزهء سينمايی را از آن خود کرده است. عيب و ايرادی اگر هست٬ نه در بن افلگ و هاليوود و دولت امريکا٬ بل که در خود ماست. اگر ما به وجود آورنده و سازندهء حقيقی داستان اين فيلم بوده ايم بايد خودمان را شماتت کنيم و نه کسانی که اين رويداد را خوب يا بد به تصوير کشيده اند.
اين فيلم اگر حتی با ساخت و پرداختی کاملا عالی به روی پرده می رفت و اين جايزه را از آن خود می کرد باز ما به عنوان ايرانی آن را امری سياسی قلمداد می کرديم. اين هم يکی ديگر از ايرادهای ماست. اگر موقع جايزه گرفتن فيلم اصغر فرهادی با ديده ای منصف به آن می نگريستيم و هيجان ملی را در اظهار نظر خود دخيل نمی کرديم آن گاه می توانستيم و حق داشتيم اسکار آرگو را نيز سياسی بدانيم. ولی اکنون پای مان در تحليل های پيشين گير کرده و نفی جايزهء آرگو٬ نفی جايزهء جدايی نادر از سيمين نيز خواهد بود.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.