|
چهارشنبه 9 اسفند ماه 1391 ـ 27 فوريه 2013 |
جایزهء اسکار اصلاً سیاسی نیست!
علی موسوی*
جایزه اسکار داده شد و فیلم آرگو که بر اساس داستانی غیر واقعی و دروغین ساخته شده بود جایزهء بهترین فیلم سال را دریافت کرد. این فیلم پیشتر جایزه بفتا را هم گرفته بود. در مراسم بفتا جایزه را جرج کلونی به سازندگان آرگو تقدیم کرد، زیرا جرج کلونی همان حرامزاده ایست که در چند نوبت زشت ترین اظهارات را بر ضد ایرانیان گفته است و در پروژه تجزیه سودان ناظر انتخابات بود.
خدا را شکر؛ زیرا حتی بی خبرها هم فهمیدند که جایزهء اسکار، بفتا و... (دستکم در مورد ما) سیاسی هستند یا نیستند، بویژه آنکه اعلام جایزة بهترین فیلم اسکار را خانم میشل اباما بطور همزمان از کاخ سفید انجام داد. پیشتر نوشته ام که رفقای آمریکایی مشکلی با چارچوب جمهوری اسلامی ندارند و تنها به تغییر ساختار قدرت در چارچوب فعلی می اندیشند: روی کارآوردن اصلاح طلبان بجای رهبران کنونی.
این موضوع را به راحتی در ابتدای فیلم می توان دید چون این فیلم طرف حساب hش شخصی دیگر است: محمد رضا شاه فقید .
در آغاز فیلم به طرز چندش آوری دروغ گفته می شود: تصویر کورش بزرگ را شبیه به چنگیزخان نشان می دهد؛ تصاویر درگیری های طرفداران حزب توده و جبهه ملی بعنوان کودتای 28 امرداد نمایش داده می شود؛ از شاهنشاه فقید بعنوان شکنجه گر یاد شده و تصویر بازدید جناب خاتمی از موزهM عبرت بعنوان صحنهM شکنجه در زمان شاه معرفی می شود (با فتوشاپ قیافه خاتمی از تصویر حذف شده) و گوینده فیلم می گوید که غذای همسر شاه را هر روز از پاریس می آوردند! و وی هر روز حمام شیر می گرفت! و در همین حال در یک نقاشی شرم آور زنی را در حال حمام کردن نشان می دهد؛ آن هم درحالیکه ندیمه هایی محجبه با لگن در حال ریختن شیر در حوض هستند!! (چه زجری می کشد شهبانوی تنهای ما). براستی باید خندید یا گریست؟ جلوی چشم من و شما تاریخی را جعل می کنند که بخش قابل توجهی از ملت ایران دروغ بودن این عبارات و تصاویر را با چشم خویش دیده اند . اما اصرار آمریکایی ها برای جعل تاریخ ایران سابقه ای مشخص دارد :
فیلم اسکندر مقدونی ساخته الیور استون که در آن سپاه هخامنشی را با لباس طالبان نشان می دهد و البته قتل عام اسکندر را در بابل به شکل استقبال از اسکندر نمایش می دهد و بجای صحنهء آتش زدن تخت جمشید، نمایش بارش نرم و لطیف باران را بر کاخ خالی جعل می کند.
فیلم سیصد که ایرانیان را رسماًبه شکل حیواناتی بی رحم نمایش می دهد و یونانیان را بسان مدافعان آزادی! و البته خشایار شاهی را که نقش برجسته و چهره اش خوشبختانه موجود است بشکل یک موجود تراشیده، عریان و همجنس باز به نمایش می گزارد... خدایا دنیایت چقدر کثیف است !!!
و این یکی آرگو ؛ که بازگویندهء سیاست تفرقه افکنانه آمریکاست زیرا در نمایش صحنه ای از هجوم دانشجویان به محوطه سفارت همان چیزی را از بازیگر فیلم می شنویم که 15 سال است مدام از رسانه های آمریکایی می شنویم: کودتای 28 امرداد را ما انجام دادیم و مردم ایران از ما عصبانی هستند، زیرا دموکراسی آنها را سرنگون کردیم! یعنی واقعاً مردم ایران بخاطر 28 امرداد قیام کردند؟ پس چرا هنگامی که روانشاد بختیار از جبهه ملی با عکس دکتر مصدق در تلویزیون ظاهر شد و همان خط دکتر مصدق را پی گرفت امت همیشه در صحنه یک قدم پا پس نگذاشتند؟
نامردی آمریکایی ها اینجاست که بطرز چندش آوری می خواهند گناه اشغال سفارت را به گردن شاه بیاندازند و رفقای اصلاح طلب را بخاطر چنین عملی تبرئه کنند.
راستی چند پرسش:
تعجب نمی کنید که در آمریکا «آرگو» ساخته می شود و در ایران «کلاه پهلوی»؟ در آمریکا فیلم «سیصد» ساخته می شود و در ایران «سد سیوند»؛ چرا دو گروه مثلاً دشمن، همزمان به تاریخ ایران فحش می دهند، همسان و همزمان با هم و در یک موضوع جعل تاریخ می کنند و همزمان با هم به یک هدف شلیک می کنند؟ (پیشتر دربارهء شبکه ایران ستیزان گفته ام).
اما آمریکایی ها نگران چه چیزی هستند؟ چرا آمریکایی ها این قدر بخاطر 28 امرداد ناراحت هستند و بی تابی می کنند؟ آنها ناراحتند که ایران دموکراتیک نیست؟ خوب پس چرا در آستانهء انقلاب اسلامی با فرستادن ژنرال هویزر مانع از حمایت ارتش از مرحوم بختیار شدند؟ چرا پس از انقلاب زیر پای جبهه ملی را کشیدند که بزرگترین جریان حامی دکتر مصدق بود؟ چرا در سال 88 حاضر نشدند از جنبش سبز حمایت کنند؟ زیرا خوب فهمیدند که انتهای این جنبش میرحسین موسوی نیست، بلکه مقصد نهایی حکومت ایرانی است.
دولتی که حاضر نشد از مردم ژاپن بخاطر کوبیدن بمب اتمی بر سرشان عذرخواهی کند همیشه در خاطرش است که باید از مردم ایران بدلیل روی دادن 28 امرداد پوزش بخواهد!
دلیل تبلیغ بر 28 امرداد این است: هیچ دولتی هرگزحاضر نیست که چیزی را مدام برعلیه خودش مطرح کند مگر اینکه در آن سودی بزرگ برایش نهفته باشد. این سود بزرگ برای آمریکایی ها یک چیز است: عمیق کردن شکاف میان میهن پرستان ایرانی که به دو دستهء جمهوری خواه (طرفدار مصدق) و مشروطه خواه (طرفدارشاه و فرزندش شاهزاده رضا پهلوی) تقسیم شده اند. هرچه این شکاف عمیق تر شود امکان شکل گیری جبهه ای فراگیر از نیروهای ملی و دموکرات کم می شود و امکان روی کار آمدن اصلاح طلبان و پر رنگ شدن گروه های تجزیه طلب افزایش می یابد. پس آمریکایی ها بر خلاف ادعایشان هرگز نگران دموکراسی در ایران نیستند بلکه اتفاقاً روی کار آوردن دولتی سست و درعین حال مذهبی از جنس اصلاح طلب برایشان بهترین گزینه است. این را در سرنوشت مصر، لیبی، عراق، افغانستان و سوریه (در آینده) به عینه می بینیم. آمریکا واقعهء 28 امرداد را همچون شمشیر دموکلس بر سر ملی گرایان گرفته است و آن را هرگز رها نخواهد کرد.
از سویی آمریکا هرگز حاضر نیست گزینه ای ناسیونالیست و ملی در ایران به قدرت برسد و لذا حکومت محمدرضا شاه را بعنوان الگویی از فرهنگ باستانی ایران می کوبد. آمریکایی ها یک چیز را بخوبی نشان می دهند: ما با فرهنگ ملی شما مشکل داریم، ما با تاریخ شما مشکل داریم، دشمنی با جمهوری اسلامی هم بهانه ای برای له کردن تاریخ ایران است وگرنه چرا بر ضد هخامنشی و پهلوی فیلم ساخته میشود؟ هخامنشیان کجا، جمهوری اسلامی کجا؟ چرا در فیلمی که دربارهء گروگان گیری ماموران سفارت آمریکاست زشت ترین توهین ها نثار محمد رضا شاه می شود؟
واما خنده دارترین قسمت فیلم هم آنجایی ست که جناب بن افلک هنگام خداحافظی با هوشنگ جون میگه: «سلام!» فیلمی که سازندگان اش حتی نمی دانند ایرانی ها موقع آغاز دیدار می گویند سلام، برندهء بهترین فیلم سال شد!
پاینده ایران
* از حزب پان ایرانیست- پایگاه سیاوش
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.