بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

جمعه 13 بهمن ماه 1391 ـ  1 فوريه 2012

 

پازل براندازي و تكهء سرنوشت ساز

ايراندخت دل آگاه

همزمان با روزهايي كه مردم از آن به نام "دهه زجر" ياد مي كنند و من مي پسندم كه به آن روزهاي "خليفه سازي" – يا گودبرداري براي پستوي خليفه پروري - نام دهم، ناگهان كتابي منتشر شده كه در آن به روشني آمده كه "‌خميني" دستور ترور "پاپ" پيشين را داده است.

نويسندهء كتاب اصلاً آدم گمنامي نيست، سهل است كه واقعاً دست به اين ترور يازيده و براي امري كه ناموفق مانده، مدتي هم در زندان خوش گذرانده است.

اين خبر روز شنبه در رسانه هاي تركيه مطرح شد كه "محمد علي آقجا" اخيراً كتاب خاطرات اش را نوشته و در آن به صراحت آورده كه دستور ترور "پاپ ژان پل دوم" را خميني صادر كرد و من هم مجري آن شدم. زيرا او به من "بهشت" را وعده داد.

هنگام شنيدن خبر با خود گفتم عجب بهشت بويناك و عفونت زده اي است اين بهشت، كه وعده اش را به تروريست ها و آدم كشان مي دهند و خود هم راهي آنجا مي شوند و اگر هم نشده باشند زنبيل شان را مي گذارند كه از صفِ گرفتن حوري جا نمانند.

غلط نكنم بوي كشتارگاه زير آفتاب را مي دهد اين بهشت؛ بوي خون دَلَمه بسته انسان و بوي غده هاي چرك و عفونت عقب ماندگي.

بيخود نيست كه من به حكومت ولايت فقيهي، مي گويم "خليفه گري اسلامي". اين ها همه شان بوي گنداب مي دهند. زنده نام، مادربزرگم، هميشه در برابر بوهاي تند و آزاردهنده مي گفت :خير سر خليفه! معلوم نيست اينجا چي ريختند كه بوي لاشه گرفته.

بگذريم؛ و بگذاريد پيش از ادامهء بازگويي هاي اين حضرت تروريست اسلامي، كمي از او بگويم.

اين جناب در همان سال آوار شدن خميني – يعني هفتاد و نه ميلادي – يك روزنامه نگار برجسته ضد خميني را در تركيه ترور مي كند. اين روزنامه نگار "عبدي ايپكچي" است كه هنوز هم پرونده اش با هزاران چرا و چگونه، در ذهن روشن انديشان باز مانده است و دولت اسلامگراي فعلي هم اصلاً دلش نمي خواهد كسي به آن اشاره كند. گويا "ايپكچي" مقالات تندي عليه خميني و دار و دسته اش نگاشته است. ولي وقتي قاتل او – يعني محمد علي آقجا – بازداشت مي شود از خميني نام نمي برد. فقط آن ها كه از نزديك ماجرا ها را پي گيري مي كرده اند اشاراتي به اين نام داشته اند.

من هم نمي دانم. ولي اين چيزها را حتماً كساني همچون "اكبر خان گنجي" ها و "رجب علي خان مزروعي" ها بهتر مي دانند كه در دوره هايي در آن كشور "مأمور" بوده اند. نيز كساني از باند ايشان كه در آن روزها و سال ها عهده دار امور قتل مخالفان ايراني و غير ايراني در سفارتخانهء ايران در تركيه بوده اند.

باري "محمد علي آقجا" پس از اين قتل تكان دهنده راهي زندان شده و ظرف چند روز فراري داده مي شود و كمي بعد از ايتاليا سر در مي آورد. مدتي پس از آن هم به پاپ نزديك شده و سرانجام او را مورد حمله مسلحانه قرار مي دهد، كه پاپ زخمي شده ولي جان سالم به در مي برد.

او سال ها در زندان هاي ايتاليا مي ماند و سپس آزاد شده و راهي تركيه مي گردد. در تركيه او را بازداشت كرده و روانه زندان مي كنند و پس از چند سال از آنجا هم آزاد مي شود و اكنون دو سالي است كه دست در جيب و آزادانه براي خود مي گردد؛ دقيقاً مانند جاني ها و قاتلان جمهوري اسلامي.

همانگونه كه گفتم، اين جناب تروريست تركيه اي، اخيراً كتابي منتشر كرده و در آن گفته كه دستور قتل "پاپ" را خميني به او داده است و اين دستور را او زماني از خميني دريافت كرده كه پس از فرار از زندان تركيه – يعني پس از قتل ايپكچي – مدتي را در ايران پنهان شده و با خميني هم ديدار كرده است و آورده كه از او – يعني خميني - امكانات مالي گرفته و سپس خود را به ايتاليا رسانده است و بقيهء داستان.

او مي افزايد كه خميني به او گفته تو با قتل اين مرد – يعني پاپ - به اسلام خدمت مي كني و من پيشنهاد مي كنم اگر موفق شدي بي درنگ خودت را هم بكش كه هم گير دشمنان اسلام نيفتي و هم يكسره راهي بهشت شوي.

در جاي ديگري هم مي گويد كه خميني گفته تو با قتل پاپ راه را براي آمدن "مهدي" خواهي گشود.

اين كتاب اگر بيست و چند سال پيش منتشر شده بود شايد قريب به اكثريت مردم خيلي خيلي باورمند به اسلام ناب (!) در سرزمين كورش و داريوش، ديگر بار به خشم آمده و سفارت هاي ريز و درشت ديگري را هم اشغال مي كردند. ولي پس از سي و سه سال و پس از افشاي بخشي – تنها بخشي ناچيز - از جنايت هاي اين رژيم خون و نكبت و جهالت، توسط آسيب ديدگان و حتا توسط خود عمال و عمله هاي ظلم رژيم، گفته هاي اين تروريست چندان هم دور از ذهن جلوه نمي كند.

شنيدم امروز "واتيكان" اعلام كرده كه خيلي هم نمي شود به سخنان اين فرد – محمد علي آقاجا – اعتنا كرد و سخنان اش را جدي گرفت.

من با خود فكر كردم اگر واتيكان اين را نگويد چه بگويد؟ آيا بايد عليه رژيم خون آشام اسلامي يك جنگ صليبي تازه راه بياندازد و اعلان جهاد بدهد؟ آيا در مسيحيت هم "‌جهاد" و قَتَل و قُتلوا هست؟ خميني كه به جمع تروريست هاي منفجر شده و مجتمع شده در "جنت" الله پيوسته است، اكنون واتيكان چه مي تواند بكند با پسمانده هاي خميني؟ پاپ قديمي هم كه راهي "ملكوت اعلا" شده و نمي تواند نظري بدهد و پاپ تازه هم كه پس از اين همه كثافتكاري برخي كشيش ها با "گرايش" هاي خاص (!) وقت و دل و دماغ "عَلَم كشي" و قداره بندي ندارد. (ضمناً، اين "گرايش هاي خاص" دامان بسياري از توليدات حوزوي خودمان را هم بدجوري گرفته است. نمي دانم اين تمايلات كژروانه، چرا بيش از هر كس گريبانگير مردان خدا مي شود؟ اين "خدا" سرش در كجا بند است كه مردان "مساله دار" اش را هدايت كند؟)

 باري، احتمالاً حضرت پاپ العظما با خود فكر مي كند چه بهتر كه با اين اوضاع اقتصادي جهاني، فعلاً باب درگيري ميان مسيحيت و اسلام – به طور علني – گشوده نشود. بويژه كه تفاله هاي خميني تشكيلاتي دارند به نام "مجمع تقريب مذاهب" كه شنيده ام از جيب سوراخ ملت نجيب (!) ايران خوب پول خرج مي كند براي حفظ رابطه ميان اسلام و اديان سامي ديگر.

بگذريم. راستش هدف از اين نوشته، نه موضوع ترور ايپكچي و نه حمله به پاپ و نه فتواي هاي آدمكشانه خميني است؛ بلكه هدف رساندن خبري است كه چه بسا ميان خبرها گم شود.

***

هدف اصلی اين بود كه گفته شود باز هم همزمان با اين روزهاي بدنامي و ننگ، يك صفحه تازه پيش روي افكار عمومي جهاني باز شده است؛ صفحه اي كه مي تواند افكار عمومي را عليه ملت ايران بشوراند؛ عليه ملتي كه خودش هم نمي داند و نمي خواهد بداند چگونه در چنين فاضلاب سياسي و حكومتي گرفتار شده است.

به باور من شمارشان اندك نيست كساني كه مي دانند آناني كه رؤياي تجزيهء ايران را در سر مي پرورانند، يك شب هم چگونگي اجراي پروژهء حمله به اين كشور را از سر بيرون نمي كنند. اگر چه حمله به ايران آسان نيست، ايران كه عراق و افغانستان و مالي و از اين دست نيست. كار دشوارتر از اين حرف هاست. بويژه كه اين كشور همسايه "پوتين" هم هست.

با اين كه در همهء اين سال ها دولتمردان ضد ايراني حكومت اسلامي بهانه هاي جوراجور را در اختيار مجريان به توبره كشيدن خاك ايران قرار داده اند كه اين سرزمين را شخم بزنند، ولي نشده است. بهانه هايي كه به گفته مسوولان اسلامي به "شرافت اسلامي" شان گره خورده است؛ "شرافتي" كه موجب بي شرفي هاي بسيار شد؛ "شرافت" ي كه دختركان و پسركان ايراني را به شرف فروشي هاي گوناگون در ديگر كشورها – بويژه كشورهاي همسايه - كشاند.

با اين همه، چنين بهانه هايي نمي تواند براي حمله كنندگان به اين سرزمين كارساز باشد اگر افكار عمومي جهاني آماده اين حمله نباشد. يك خواست و همرايي جهاني نياز دارد حمله به ايران. خواستي كه "پازل براندازي" را كامل كند. اين قطعهء سرنوشت ساز از گذر چاپ كتاب هايي همچون كتاب ياد شده نقطه به نقطه شكل مي گيرد. اين است كه كتاب ها نوشته مي شوند و مقاله ها نگاشته و خبرها پراكنده؛ ولي اين كه ملت ايران – برون و درون مرز – در چه حال و هوايي است، كسي نمي داند. لابد بايد صبر كرد و ديد. من يكي كه آرزو مي كنم اين مردم پاي سريال هاي تلويزيوني به خواب نرفته باشند!         

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه