بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 16 بهمن ماه 1391 ـ  4 فوريه 2012

 

ترکیب متنوع اصلاح طلبان انتخابات محور

علی افشاری

نزدیک شدن یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر بحث انتخابات و اصلاح طلبان را برجسته کرده است.

اگر چه جنبش سبز و انتخابات ریاست جمهوری جنجالی 1388 باعث شد که تحولی کیفی در گرایش های پیشرو و بزرگ اصلاح طلبان پدید آید و نیروهایی مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دیگر راهبرد انتخابات محور را مبنای عمل قرار ندهند، اما بخش هایی از اصلاح طلبان کماکان نگاه استراتژیک به شرکت در انتخابات و صندوق های رای دارند

بخش مدافع شرکت در انتخابات از گرایش های گوناگونی تشکیل شده است. برخورد منطقی و ارزیابی درست محتاج توجه به این تفاوت ها است. به عبارت دیگر نمی توان همهء دعوت کنندگان به شرکت در انتخابات را فرصت طلب و یا بدلی خواند. البته هستند کسانی که معمولاً در آستانهء هر انتخاباتی به صحنه می آیند و می خواهند از رهرو اصلاح طلبی برای خود موقعیت و منفعتی کسب نمایند.

اما بخش های اصلی کسانی هستند که بر اساس دلایل مشخص، اعتقادات و اهداف کلان سیاسی جهت گیری انتخاباتی خود را تعیین می کنند.

محمد خاتمی به عنوان حد وسط اصلاح طلبان که در مرز اصلاحات دولتی و جامعه محور ایستاده است به شکل راهبردی نظر مساعد به شرکت در انتخابات دارد اما برای این کار شرایطی دارد که امکان رقابت موثر را مساعد نماید. او نمی خواهد صرفاً گرمابخش تنور انتخابات باشد. از آنجایی که نظام نیز میدان دادن به وی را مشروط به ابراز ندامت و محکومیت صریح رهبران نمادین جنبش سبز می داند لذا سمت گیری انتخاباتی خاتمی و هوادارانش در بن بست گرفتار آمده است.

این بن بست وی را نا خواسته به سمت دوری از صندوق های رأی سوق می دهد. مجمع روحانیون مبارز نیز چنین شرایطی دارد.

اما وزن خاتمی در میان اصلاح طلبان آنقدر هست که شرکت وی در انتخابات احزابی چون مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را نیز همراه سازد.

جمعی دیگر از اصلاح طلبان هستند که از جایگاه کارگزاران و پایوران جمهوری اسلامی کناره گرفتن از حضور صحنه های انتخاباتی را موجب میرائی خود می پندارند.

از دید آنان قهر سیاسی فرجامی جز حذف و فراموش شدن از سوی افکار عمومی ندارد. از سوی دیگر تداوم این روند فضا را بین حفظ و تغییر نظام دوقطبی می سازد؛ امری که خوشایند آنها نیست. آنان موجودیت مستقل از نظام سیاسی برای خود قائل نیستند. لذا در هر صورت معتقد به برخورد مثبت با انتخابات و اعتماد سازی در حاکمیت هستند.

هدف گزاری انتخاباتی آنها لزوماً پیروزی نیست بلکه تثبیت خود به عنوان بازیگری مشروع در صحنهء سیاست و اثر گزاری بر نظام سیاسی است. هر چه نظام برخورد انقباضی داشته باشد، باز این جریان معتقد به عقب نشینی و انعطاف در برابر آن است. البته این جریان در عین حال می خواهد چهرهء متفاوتی از بخش مسلط حاکمیت و اصول گرایان نیز به نمایش گزارد. کارگزاران سازندگی نیروی شاخص این گرایش است.

برخی دیگر از جناح چپ هستند که تحول نیافته اند و همان هویت سابق خود در دوران رهبری آیت الله خمینی را حفظ کرده اند. از دید آنان شرکت در انتخابات و معرفی کاندیدا یک تکلیف شرعی و ضرورت است. به باور آنها عدم شرکت در انتخابات آنها را از جرگهء مجموعه های داخل نظام خارج می سازد. لذا مشارکت انتخاباتی جنبهء آئینی برای آنها داشته و سند وفاداری به نظام سیاسی به حساب می آید. گروه های خط امام و حزب همبستگی چنین ویژگی هایی دارند.

اخیرا جبهه ای نام جبهه اصلاح طلبان تشکیل شده است. این جبهه با جبههء گروه های اصلاح طلب که متشکل از 18 گروه بود و در دوران اصلاحات تشکیل شد تفاوت دارد. محوریت این جبهه با حزب مردم سالاری است. افرادی که در این جبهه فعالیت می کنند عمدتاً عناصر حاشیه ای و بسیار محافظه کار اصلاح طلبان بوده و یا چهره های جدید الورود هستند.

البته افرادی چون محمد جواد حق شناس، که عضو حزب اعتماد ملی بود، نیز در این جبهه فعالیت می کنند. حزب اعتماد ملی بعد از انتخابات ضربهء تشکیلاتی خورد و معلوم نیست در حال حاضر چه وضعیتی دارد. مواضع اعضاء آن نیز به قدری تفاوت دارد که دشوار بتوان آنها رامتعلق به یک حزب سیاسی دانست.

جبهه اصلاحات گونه جدیدی از فعالیت در اصلاح طلیان را پدید آورده است. این جریان در وهلهء نخست اعتقاد و پایبندی عملی به مواضع رهبری دارد و از این رو هر جایگاهی که وی برای اصلاح طلبان و اساساً توزیع قدرت در درون حکومت تعیین می کند را پذیرا است، حتی اگر محدود و ناچیز باشد.

مرزبندی پر رنگ در برابر نیرو های اپوزیسیون، دفاع از مبانی مشروعیت نظام و مخالفت جدی با جنبش اجتماعی و اعتراضات خیابانی دیگر ویژگی های این جریان است که نیرویی کم شمار در جمع چهره های شناخته شده و رده بالای اصلاح طلبان به شمار می آید. اصلاح طلبی آنها بیشتر جنبهء شعاری و تمایز گزاری در برابر اصول گرایان به عنوان یک گروه سیاسی را دارد.

این جریان در عین حال شرکت در رقابت های انتخاباتی را فرصتی برای کسب مناصب سیاسی و رشد نیز محسوب می کند لذا در نهایت آماده است تا نقشی که نظام پس از حذف جریان اصلی اصلاح طلب به شبه اصلاح طلبان می دهد را پر کند. گرایش به سمت قدرت و برخورداری از مواهب آنها در این جریان نیز به نحو پر رنگی قابل مشاهده است.

تک چهره هایی نیز مانند محمدرضا عارف، که عمدتاً از شخصیت های فن سالار هستند، در گذشته با اصلاح طلبان همکاری داشته اند. آنها دیدگاه سیاسی ندارند بلکه موقعیت و آیندهء خود را در تنظیم رابطهء خوب با رهبری و ایفای نقش در چارچوب نظام می دانند.

لذا از نظر آنان خدمت به نظام در هر شرایطی و سپس کمک به حل مشکلات کشور، شرکت نامشروط در انتخابات را ضروری می سازد. ضمناً آنها بر اساس هویتی که دارند ترجیح می دهند در بدنهء بورکراسی و فنی نظام سیاسی مشغول به فعالیت باشند تا اینکه خانه نشین گردند.

علاوه بر این جریان ها، گرایشی در بدنهء اجتماعی اصلاح طلبان وجود دارد که به شکل استراتژیک راهبرد انتخاباتی را پذیرفته و راهی غیر از این برای تحقق مطابات و حل مشکلات کشور نمی شناسد. همچنین مخاطرات روش های انقلابی و تغییر نظام سیاسی را از حفظ وضع موجود بیشتر می داند. بنابراین تحت هر شرایطی از مشارکت انتخاباتی استقبال می کند.

برخی نیز در بخش فرو دست حاکمیت هستند که از سقوط نظام سیاسی احساس خطر می کنند و یا می پندارند در آن صورت دیگر جایگاهی در موقعیت های سیاسی پیدا نخواهند کرد. اینها نیز به نوبهء خود به حمایت از شرکت در انتخابات می پردازند.

بخشی دیگر نیز در جامعه، و بخصوص طبقه متوسط، وجود دارند که به لحاط سیاسی و ایدئولوژیک مدافع اصلاحات پارلمانتاریستی و یا انتخابات محور نیستند. اما به دلیل سختی شرایط زندگی و نا امیدی از موفقیت راهکار های موجود، بین بد و بدتر گزینش می کنند و از سر ناچاری روی خوش به صندوق های رای نشان می دهند.

بنابراین، در مواجهه و نقادی اصلاح طلبان معتقد به مشارکت انتخاباتی این تنوع را باید در نظر گرفت و از تقلیل آنها به افراد فرصت طلب، خائن و طالب قدرت اجتناب کرد. برخی از آنها چنین انگیزه هایی دارند اما قطعاً کلیت آنها این چنین نیستند. توجه به واقعیت، ادب و انصاف حکم می کند از برچسب زنی به آنها خودداری کرد و مخالفت با این دیدگاه ها را به شکل استدلالی و منطقی دنبال کرد.

همچنین باید توجه داشت اصلاح طلبی پارلمانتاریست و رفورم یک روش است و مصادیق متفاوتی به خود می گیرد. هر کس به این شیوه رفتار کند و پایبند به الزامات آن باشد می تواند اصلاح طلب خوانده شود ولو نیروی جدید بوده و یا سابقهء قبلی نداشته باشد. اصلاح طلبی در تیول و انحصار هیچ فرد و گروه خاصی نیست. ممکن است در شرایطی چهره هایی شاخص و شاقول اصلاح طلبی بشوند که جدید هستند و چهره های شاخص قبلی کنار بروند. البته جبههء دوم خرداد یک بار تاریخی دارد و طبیعتاً شامل افراد خاصی است و نمی تواند مشمول همهء افرادی باشد که ادعای اصلاح طلبی دارند.

اما در این میان ضروری است تا مرزهای شبه اصلاح طلبی و اصلاح طلبی مشخص شود.

شبه اصلاح طلبان جریانی است که حضوری جدی در معادلات قدرت و رقابت های سیاسی ندارد بلکه به عنوان امر تزئینی و دکوری در صحنه های انتخاباتی از سوی حاکمیت مورد استفاده قرار می گیرد تا تکثری کاذب در انتخابات را به نمایش گذارد. تفکیک و تمایز در این حوزه برای شفافیت، تبیین درست فضای سیاسی و تنوع و تکثر موجود نیرو های سیاسی در ایران لازم است.

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/01/post-442.html

 

نظر خوانندگان

بورزوم: با درود. اصلاح طلبان معلوم نیست می خواهند چه چیزی را اصلاح کنند! مگر قانون شریعت که پایه و اساس قانون اساسی‌ است قابل اصلاح است؟ (آخوند‌ها و روحانیون اسلام می گویند این قوانین اسلام قابل تغییر نیست و ما باید منتظر باشیم تا خود رسول در جهان برین این قوانین را عوض کند!) در جمهوری اسلامی اساساً چیزی با نام اصلاحات و اصلاح طلبی معنا و مفهوم ندارد. اصلاح طلبان سال هاست که به مانند سدی در راه امواج آزادی خواهی‌ مردم ایران قرار گرفته اند و بی‌ شک چند سالی‌ است که این سد ترک برداشته است و روزی فرو خواهد ریخت. اصلاح طلبان هر کاری می کنند تا شاید در گوشه‌ای از قدرت جای بگیرند و در حکومت با حاکمان مذهبی‌ شریک بشوند . به قول مردم کوچه و بازار دیگر حنای اصلاح‌ طلبان رنگی‌ برای ایرانیان ندارد.

 

کاوه یزدانی: با سپاس از همه ژورنالیستهای ایرانی که برای آزادی ایران و ملت ایران می نویسند و مبارزه می کنند بویژه آنانی که در زندان های رژيم اند. از آنجایی که آخوند جماعت و دین ویرانگر و اشغالگر اسلامی کشورمان را نابود کرده و فرهنگ مان را انکار می کند وطیفه داریم به افرادی چون علی افشاری ها تذکر دهیم حمایت از محمد خاتمی شیاد فریبکار و اسلامیست ها بر ضد منافع ملت ایران و کشور ایران است و در جهت حقظ نظام اسلامی ننگین است. ملت ایران از صد و هفت سال پیش تلاش می کند تا دست آخوند و اسلام و الله مدینه را از قدرت و حکومت بیرون نماید و دست شان را از غارتگری و ویرانگری و خیانت کوتاه نماید. از بد روزگار و نادانی بعضی ها کار به اینجا رسیده است. حالا که ما تجربهء صد و هفت سال را در پیش رو داریم پس اجازه ندهیم خون نداها و فرزاد کمانگرها و سهراب ها و ستارها و... صدها هزار هممیهن در صد و اندی سال پیش تا اکنون پایمال شود. همدستی آخوندها با بیگانگان بر ضد ایران و منافع ایران برای همگان آشکار است. می دانیم آخوند جماعت همواره بر ضد ایرانیت بوده و هست و هیچ سودی برای جامعه نداشته بجز زیان و غارت و چپاول و دروغ و ریاکاری و دین فروشی. ملت ایران مذاهب و دینهای مختلف دارند و بی دین نیز هستند. کشورما جزو کشورهایی نیست که با دین تعریف شود. ما ملت ایران هستیم و فرهنگ ریشه ای مان ایرانی است. قصد نصیحت و مرور تاریخ را ندارم ولی وجداناً اگر با این همه زیانی که اسلام و اسلامیست ها و آخوندها بر کشور و ملت وارد کردند برایمان درس عبرت نباشد همین باقی مانده نیز از دست خواهد رفت. بحران های بوجود آمده بدست رژیم اسلامی و اسلامیست ها و همدستی شان با بیگانگان بوده و هنوز نیز ادامه دارد. سی و چهار سال است روی خوش زندگی را بر ملت ایران ممنوع و کشور را ویران کرده اند. روزی نبوده که آب خوش از گلوی مردم پایین رود در سی و جهار سال گذشته . وجداناً سیاسیون و روشنفکران پیر و جوان چه پاسخی برای مردم ایران دارند؟ رسانه ها و ژرنالیست های خارج کشور وظیفه دارند فقط گزارش و تحلیل و تفسیر نمایند یا اینکه آنها نیز باید برای آزادی ایران وارد مبارزه تشکیلاتی شوند و بیش از وظیفه یک ژورنالیست تلاش نمایند؟

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه