|
دوشنبه 4 دی ماه 1391 ـ 24 دسامبر 2012 |
پافشاری بیجا بر همگرایی از بالا
گودرز کیوان
در راستای همگرایی اپوزیسیون دو کارکردِ 1) گفتگوهای همگانی، و 2) نهادهای همگرایی را میتوان بررسی کرد. سودمند بودن و نیاز پایهای به گفتگوهای همگانی و همایشها در زدودن ساختار جزیرهای اپوزیسیون و پدید آمدن و رشد نهادها از درون آن بر کسی پوشیده نیست، ولی گردهماییها و گفتگوهای همگانی به هدف دادوستد اندیشهها و همچنین آگاهی رسانی همگانی برگزار میشود و نمیتوان کارکرد آنها را با کارکرد یک نهادِ سازماندهی شده برای هدفی ویژه، یکی دانست.
همگرایی اپوزیسیون با هدف همکاری زمانمند و سازماندهی شده در چارچوب یک نهاد، در فرایند دگرگونی ساختاری کشور، مانند هر فرایند اجتماعی دیگر، از دیدگاه تئوریک میتواند از دو الگو پیروی کند: 1) همگرایی از پایین به بالا، 2) همگرایی از بالا به پایین.
همگرایی از پایین به بالا به معنی گرایش گام به گام کنشگرهای حقیقی و حقوقی اپوزیسیون بر پایهی همانندیها و هماندیشیهای آنها در ترازهای چهارگانهی برنامهریزی برای فرایند دگرگونی ساختاری کشور یعنی هدف، راهبرد، تاکتیک و تکنیک است که نام همگرایی طبیعی را نیز میتوان برای آن شایسته دانست، و همگرایی از بالا به پایین یا همگرایی ساختگی/ فرمایشی به معنی برپا کردن یک نهاد با ترازهای چهارگانهی آن و یارگیری از راه فراخواندن کنشگرهای اپوزیسیون و کوشش برای برقراری پیوند و جا دادن آنها کنار هم در این نهاد است.
نام طبیعی را از این رو میتوان برای الگوی نخست شایسته دانست که از دید تئوریک با سرشت و خوی پلورالیستی انسان بیشتر سازگار است و از دید کارکردی، این روال در گسترهای از جامعه که نیروهای تحمیلگر از بالا در کار نباشند، همواره روی میدهد. برای نمونه آنچه در پدید آمدن نهادهای اجتماعی خودجوش دیده میشود این است که انسانها بر پایهی نیامندیهای همانند خود به سوی یکدیگر کشیده میشوند تا با هماوایی، فریاد خود را رساتر کنند.
به نظر میرسد که کارآمدی الگوی دوم در زمینهی سیاسی، بهویژه آنگاه که یک شخصیت حقیقی یا حقوقی نیرومند یا کاریزماتیک در کانون ساختار قرار داشته باشد، بیشتر میشود. با یک نگاه به نمودار زير میتوان دریافت که این ساختار با سرشت آزادیخواهانهی انسان سازگاری ندارد و خودکامگی و چیرهجویی بر آن فرمانرواست. بنابراین برای اثربخش و کارآمد بودن الگوی فرمایشی، همیشه از یک سو باید شخصیتهای نیرومند و خودکامهی کانونی (کاریزماتیک) یا نیروهای تحمیلگر از بالا، و از سوی دیگر کنشگرهای پذیرا یا دستوپا بسته در پایین، در کار باشند.
از همین روست که اگر زمینهی کار، طبیعی و دموکراتیک باشد، این الگو بخت کمتری برای کامیابی دارد. حتی در گسترهی سیاسی کشورهای مردمسالار نیز بیشتر الگوی نخست است که کار میکند و این الگو چه در پدید آمدن نهادهای اجتماعی و حزبهای سیاسی و چه در چارچوب همدستی دو یا چند حزب در رویاروییهای جناحها، گاهی خود را نشان میدهد. از نمونههای کاربردی الگوی نخست میتوان همدستی گاهبهگاه حزبهای سبز و سوسیالدموکرات در پارلمان کشورهای اروپایی، زاده شدن نهادهای مردمی و جنبشهای خودجوش، و از نمونههای الگوی دوم نیز میتوان برپا کردن حزب رستاخیز و نامنویسی همهی مردم در آن، برپا کردن حزب جمهوری اسلامی و تارومار کردن حزبهای دیگر، برپاکردن بسیج و دیگر نهادهای حکومتی و تئوری وحدت کلمه را نام برد.
بر این پایه میتوان رویدادهای همگراییجویانهی اپوزیسیون بیرون از کشور را یک به یک بررسی کرد، ولی در اینجا برای نمونه به نگاهی کوتاه بر تازهترین نهادهای برپا شده بسنده میشود. در راستای همگرایی کنشگرهای اپوزیسیون کنونی رژیم ایران در بیرون از کشور، در سالهای گذشته، چند نهاد بر پایهی الگوی نخست پدید آمدهاند. ولی برخی کنشگران به تازگی در راستای یکپارچگی همگانی اپوزیسیون، نهادهایی را بر پایهی الگوی فرمایشی یا همگرایی از بالا برپا کردهاند و این گرایش به الگوی دوم، در زمینهی دموکراتیک بیرون از کشور جای شگفتی دارد.
منشور رنگین کمان: این نهاد بنابر نوشتهی سازندگان آن، تنها «تلاشی برای بازتاباندن رنگین کمان ایران» است. از همین رو میتوان آنرا نهادی دانست که تنها برای پدید آوردن زمینهی گفتگو در میان کنشگران سیاسی پدید آمده و به اپوزیسیون محدود نمیشود. بر این پایه اکنون این نهاد بیشتر ویژگیهای یک کمپین اینترنتی را دارد و دستکم در این برش زمانی نمیتواند نهادی کارامد در راستای همبستگی اپوزیسیون به شمار آید، و باید دید چه زمانی توان یاری رساندن به اپوزیسیون را پیدا خواهد کرد.
شورای ملی ایران: در یک بررسی ویژه میتوان آنرا نهادی دانست که هنوز دانسته نیست در آینده قرار است بر پایهی کدام الگو بنا شود، ولی پیشزمینهی آن بر پایهی گونهای از الگوی فرمایشی چیده شده است و در حالی که هنوز نه چارچوب ساختار آن نوشته شده و نه ترازهای چهارگانهی آن روشن شده، یارگیری را آغاز نموده است. به همین رو کنشگرهای فراخوانده شده در راه پیوستن به این ساختار، با دو سد بلند روبرو هستند. از یک سو گرچه اپوزیسیون بیرون کشور در زمینهای دموکراتیک در بستر دستگاههای ارتباطی مانند اینترنت و رسانهها پدید آمده و زندگی میکند، با این همه در برخورد با این ساختار، خود را در برابر یک روند فرمایشی و خودکامه میبیند. از سوی دیگر ناآشکار بودن عضوهای «کمیتهی موقت هماهنگی برای تشکیل آن»، و نانوشته بودن ساختار و ترازهای چهارگانهی آن، چهرهی ساختار آنرا فرمایشیتر ساخته است. با اینکه این ناآشکاری تاکنون ابزاری برای کمرنگ کردن فرمایشی بودن پایههای آن بوده، ولی باز هم نتوانسته نمای دموکراتیک به آن ببخشد،. زیرا چنین ترفندی تنها در رویهی آن کارگر است و نمیتواند ساختار آن را به الگوی نخست دگرگون سازد. از سوی دیگر نهادهای اجرایی، بهناچار باید از یکی از این دو الگوی نامبرده پیروی کنند و اگر آشفتگی و سرگردانی بر ساختار آنها چیره باشد، پیشاپیش شکست خودشان را رقم زدهاند.
حتی در تئوری نیز بیفرجام بودن کارکرد چنین نهادی، در زمینهی دموکراتیکی که اپوزیسیون بیرون از کشور در آن کار میکند، روشن است و نیازی به آزمودن ندارد. به بیان دیگر طرح و آزمودن نهادی با این شیوهی کار که نمای آنرا بیشتر به یک کمپین یک میلیون امضا همانند ساخته تا یک نهاد همبستگی، نشانگر ناآزمودگی سازندگان آن در کارهای سازمانی و نبود دادوستد اندیشه و آگاهی میان آنها و بخشهای دیگر اپوزیسیون به دلیل ساختار جزیرهای آن است و البته این ویژگی ساختار جزیرهای اپوزیسیون، خود گواه دیگری بر ناکارآمدی چنین الگویی در جایگاه کنونی است. بر این پایه بهراستی نمیتوان دریافت که چرا امروزه برای همگرایی اپوزیسیون تا این اندازه بر الگوی فرمایشی پافشاری میشود.
از کارهای انجام شده در راستای الگوی طبیعی در اردوگاه چپ نو، میتوان پدید آمدن «سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران»، در اردوگاه سکولارها «شبکه سکولارهای سبز»، «پیمان همبستگی ملی جمهوری خواهان» و «توافقنامه مشترک حدکا و کومله کردستان ایران» و در اردوگاه اصلاحطلبان «اتحاد جمهوریخواهان» و «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران» را نام برد که شوربختانه همگی به همین اندازه از همگرایی بسنده کردهاند.
گرچه گوهر کارهای انجام شده در راستای شکل دادن به اپوزیسیون در چارچوب الگوی نخست از سوی برخی کنشگرها، امیدبخش و زیباست، ولی در جایگاه سرنوشتساز و شکنندهی کنونی نیاز به شتاباندن و به ثمر نشاندن این روند، بسیار حس میشود. نخستین زمینه برای همراه شدن، هدف است. از دید شهروندان ستمدیدهی ایرانی ، در روند دگرگونی ساختاری ایران، هدف، نمیتواند چیزی جز برآورده کردن منافع ملت باشد. پس از سهو نیم دهه چپاول و نابودی منافع ملت به کمک قانون اساسی تبعیضگر، اگر کسی هنوز به رهایی ملت ایران بر پایهی سکولاریزم باور نداشته باشد، به هیچ روی، اپوزیسیون رژیمی که به پشتوانهی ایدئولوژی، رودرروی ملت ایستاده شمرده نمیشود. به دنبال باور به این هدف و در راه برآورده کردن آن، نیاز به آلترناتیوسازی آشکار میشود. به نظر میرسد برای برپا کردن نهاد همبستگی، تنها همرأی بودن بر سر ترازهای یکم و دوم نیاز باشد و برنامهریزی برای ترازهای سوم و چهارم نمیتواند پیش از آغاز به کار نهاد همبستگی، انجام شود. در اینجا برای نمونه، سه تراز این روند را میتوان بهگونهی زیر فهرست کرد:
· هدف: برآورده کردن منافع ملت با انحلال رژیم به معنی جایگزینی قانون اساسی تبعیضگر آن با یک قانون اساسی سکولار دموکرات نوشته شده بر پایهی حقوق بشر، از راه
· راهبرد: همگرایی، آلترناتیوسازی (برپا کردن نهاد همبستگی، سازماندهی آن، برپا کردن رسانهی ملی و بررسی داشتهها و برنامهریزی)، و سپس پیش بردن مبارزههای بدون خشونت از راههای
· تاکتیکها: نافرمانیهای مدنی، فشار برای برگزاری همهپرسی آزاد، همراه کردن سازمانهای جهانی حقوق بشری، بیاثر کردن ترفندهای قدرتهای جهانی برای راهاندازی جنگ یا جایگزینی یک دستگاه مذهبی رحمانی بهجای سکولار دموکراسی در کشور و ...
فرزندان ما چشم به راه دگرگونیاند و فردا از ما پاسخ خواهند خواست. از جایگاه یک شهروندِ خواستار دگرگونی ساختاری در کشور، فروتنانه از همهی کنشگران سیاسی حقیقی و حقوقی باورمند به بازیابی منافع ملت، خواستارم در یک کنش پلورالیستی و میهندوستانه، در راستای آمادگی برای همکاری در فرایند دگرگونی ساختاری کشور، در نخستین گام، ترازهای چهارگانهی دلخواه خویش برای روند دگرگونی را، روشن و آشکار به آگاهی کنشگران دیگر برسانند و در گام دوم، دست دوستی برای هماندیشان خود در ترازهای نخست و دوم دراز نمایند و در این راستا از هیچ کوشش و نرمشی دریغ نفرمایند.
22/9/91 خورشیدی
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.