بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

جمعه 24 آذر ماه 1391 ـ  14 دسامبر 2012

 

ما مورسی را، مثل مبارک، به زیر می کشیم

علا الاسواني، پرخواننده ترين نويسندهء مصر

گزارش روزنامهء آلمانی «زود دویچه سایتونگ»

ترجمه مينو الوندي

علا الاسوانی، پر خواننده ترین نویسنده مصر، در هتل کوچکی در نزدیکی اشتوتگارت نشسته است و مشغول تویتر فرستادن است. می گوید: "رئیس جمهور مصر مشروعیت ندارد. ما انتخاب اش کردیم ولی حالا نوکر مرشد از آب در آمده است ". مرشد به بالاترین مقام رهبری اخوان المسلمین می گویند. الاسوانی یک آی پد با جلد سیاه در دست دارد و مشغول تویتر فرستادن علیه مورسی است؛ رئیس جمهوری که با «پیش نویس قانون اساسی» مصر را به آستانهء جنگ داخلی کشانده است.

پنجشنبه صبح است. تلویزیون دولتی مصر خبر از پنج کشته در درگیری های اخیر خیابانی می دهد. طرفداران مورسی و مخالفان او شب گذشته در مقابل کاخ ریاست جمهوری با سنگ و مواد آتش زا به جان هم افتاده اند. الاسوانی پنجاه و پنج سال دارد، مرد تنومندی است که معمولا در همهء تظاهرات خیابانی حضور دارد. چندی پیش در میدان تحریر با چاقو به او سوء قصد شد و چیزی نمانده بود که جان اش را از دست بدهد. از آن زمان به بعد چند محافظ قوی هیکل که از طرفداران اش هستند در کوچه و خیابان او را همراهی می کنند.

از روز دوشنبه الاسوانی در آلمان است. امسال جایزهء «یوهان فیلیپ پالم» برای آزادی عقیده و آزادی مطبوعات در «شورن دورف»، در نزدیکی اشتوتگارت، به او اعطا شد. یوهان فیلیپ پالم کتابفروشی در اشتوتگارت بود که در سال 1806 جزوه ای علیه ناپلئون منتشر کرد با عنوان "آلمان در حضیض ذلت" و به همین مناسبت اعدام شد.

با وجودی که در مصر خونین ترین بحران کشور از زمان سقوط مبارک به این طرف در جریان است الاسوانی پس از دریافت جایزه در آلمان مانده است تا همسرش را که از التهاب مفاصل رنج می برد، در رفتن پیش پزشک همراهی کند. خود او هم برای معاینات پزشکی به دو طبیب آلمانی مراجعه کرده است. او ده ها سال است که سیگار پشت سیگار می کشد، می گوید: "دکترها از سلامت ریه های من بهت شان برده بود". الاسوانی با گفتن این حرف مثل شاگرد مدرسهء از زیر درس در روئی که در امتحان قبول شده باشد، می خندد. صدای بم و خش دار او را می توان این روزها هر روز در تلویزیون مصر شنید. یک فرستندهء تلویزیونی خصوصی در آلمان به او زنگ می زند و تلفنی با او مصاحبه می کند. برای تلویزیون دولتی مصر، الاسوانی وجود خارجی ندارد. در دوران مبارک اسم او در لیست سیاه قرار داشت. قدرتمداران جدید هم از انتقادات او دل خوشی ندارند.

قبل از بازگشت به مصر در روز دوشنبه (می گوید تا برسم چمدانم را پرت می کنم توی اتاق و راهی میدان تحریر می شوم) کوشش می کند مصریان مقیم آلمان را برای تظاهرات بسیج کند. در آلمان حدود شصت هزار  مصری زندگی می کنند. بر اساس اطلاعات این روزنامه تا کنون دو هزار نفر از آنان برای همه پرسی دربارهء قانون اساسی ِ مورسی ثبت نام کرده اند. الاسوانی می گوید: "این دو هزار نفر رأی را تحریف خواهند کرد و آن را نمایندهء آرای مصریان (مقیم آلمان) معرفی خواهند کرد، درست مثل زمان مبارک. دستگاه اداری ما در این زمینه تجربهء زیاد دارد. مردم در اینجا باید به خیابان بروند و صدایشان را علیه این مضحکه بلند کنند؛ ولی متقاعد کردن آنها کار ساده ای نیست".

در سالن گرم و راحت هتل، چراغانی درخت نوئل برق می زند. رادیوی محلی ترانه ای پخش می کند و پس از آن نوبت اخبار است که با خبرهای مصر شروع می شود. گارد ریاست جمهوری تانک هایش را در مقابل کاخ ریاست جمهوری مستقر کرده است. الاسوانی آهی می کشد: "مورسی، مورسی".  صبح زود السوانی با محمد البرادعی، برنده جایزه صلح نوبل، تلفنی صحبت کرده است. البرادعی بازرس سابق سازمان ملل و یکی از رهبران مهم اپوزیسیون  است. حالا الاسوانی باز مشغول تویتر فرستادن می شود: "ما مورسی را به زیر می کشیم، همان طور که مبارک را به زیر کشیدیم".

الاسوانی در تویترش بیش از ششصد و سی هزار نفر دریافت کننده دارد. هرچه که می نویسد به سرعت در صفحات اخبار عربی منعکس می شود و عکس العمل به نوشته هایش را هم سریعاً روی صفحه آی پد می بیند. زن زیبایی می نویسد: "مردک ابله تو هیچی حالیت نیست ولی بازم وراجی می کنی".

مخالفان الاسوانی که بیشترشان اسلامیست هستند خودشان را در اینترنت پشت چهره های زنانه پنهان می کنند. زن زیبایی می پرسد که آیا الاسوانی ویسکی صبح اش را خورده است؟ الاسوانی می گوید: "همین طور بدون فکر به من توهین می کنند چون که کتاب های مرا نخوانده اند. در غیر این صورت فرض را بر این نمی گذاشتند که من علیه اسلام مطلب می نویسم".

الاسوانی با رمان "عمارت یعقوبیان" که در سال 2002 انتشار یافت شهرت جهانی پیدا کرد. این رمان شرح طنزآلود و پرتناقضی از زندگی روزمرهء مردم در حکومت مبارک در اوایل دههء 90 است و بسیاری از تابوها را می شکند. او توصیف می کند که مصریان چگونه با هم می خوابند، چگونه دنبال کار می گردند، رشوه می دهند و رشوه می گیرند، پله ها را تمیز می کنند، شامپانی می نوشند، حشیش می کشند، دعا می کنند، در انتخابات تقلب می کنند و یا این که چگونه تروریست می شوند. این کتاب به 27 زبان، از جمله به زبان عبری، ترجمه شده و در سراسر جهان بیش از یک میلیون نسخهء آن به فروش رسیده است. رمان دیگر الاسوانی به نام "شیکاگو" هم شش سال پیش جزء پرفروش ترین کتاب ها در سطح بین المللی بود. اما به نظر می رسد که در اين «دوران بحران» نفوذ سیاسی الاسوانی مهم تر از وزن ادبی او است.

در یک بحث داغ تلویزیونی در فوریهء گذشته، الاسوانی احمد شفیق، نخست وزیر سابق و یکی از سیاستمداران کهنه کار زمان مبارک، را چنان مچاله کرد که او دو روز بعد از آن استعفا داد. الاسوانی می گوید: "بیشتر از همه کفرش از این در آمده بود که من با او به عنوان یک انسان برابر به صحبت نشستم و نه به عنوان یک نیمه خدا. او از من پرسید: تو اصلاً کی هستی؟ من در جواب می توانستم بگویم که من موفق ترین نویسندهء عربی معاصر هستم. ولی گفتم: من یک شهروند مصری هستم و شما باید عادت کنید به این که شهروندان مصری هم سئوالات شان را مطرح کنند".

سئوال کردن و در مقابل صاحب منصبان و مقامات اداری سکوت نکردن، اینها موضوعاتی هستند که از دیر باز الاسوانی را به خود مشغول کرده اند. او دندانپزشک است. تحصیلات اش را در قاهره و سپس در شیکاگو انجام داده است. چندی پیش در مطلبی در روزنامه المصری الیوم از دوران دستیاری اش در دانشگاه قاهره در اوایل دههء 80 به عنوان "بدترین روزهای عمر من" یاد کرده است. یکی از پروفسورها در آنجا دستیارش را الاغ خطاب می کرده است و آن دستیار هم باک اش نبوده است چرا که به زعم او پروفسور جای پدرش را داشته است.

الاسوانی در جایی نوشته است "استبداد مثل سرطان است. از کاخ ریاست جمهوری شروع می شود و به سراسر جامعه سرایت می کند. آدم های تو سری خورده خودشان به مستبدین دون پایه تبدیل می شوند. آنها به محض این که با انسان هایی ضعیف تر از خود روبرو می شوند اختناق و ستمی را که خود از آن رنج برده اند تکثیر می کنند". 

با وجودی که الاسوانی می تواند زندگی اش را از درآمد کتاب هایش اداره کند (چیزی که در دنیای عربی کمتر پیدا می شود) ولی هنوز هم دو روز در هفته به عنوان دندانپزشک کار می کند. او می گوید: "مطب من به منزلهء پنجره ای است که من برای مشاهدهء جامعه به آن احتیاج دارم".

الاسوانی نسبت به آنچه که امروزه از این پنجره می بیند احساس دوگانه ای دارد. از طرفی بیماران اش از آزار و اذیت کارفرمایان شان شکایت دارند، گوئی مناسبات حاکم بر دانشگاه قاهره از دهه 80 تا کنون تغییری نکرده است. "به عنوان دانشجو تو موجود درمانده ای بیش نیستی، آن زمان این طور بود حالا هم همین طور است. تو را طوری تربیت می کنند که سئوال نکنی".

از طرف دیگر مصر در ژانویهء 2011 "لحظهء شگفت انگیز انقلاب" را تجربه کرده است. الاسوانی می گوید: "انسان هایی که حتی شهروندان آگاهی هم نبودند به ناگهان تبدیل به قهرمان شدند. حکومت دیکتاتورها تنها به این دلیل پا برجاست که انسان ها، فرقی نمی کند در کجای دنیا، به لحاظ طبیعی قهرمان نیستند."

مصر دو سال پس از پایان عصر مبارک صحنه ای است که موجب ناامیدی انسان های غیر مصری می شود. اما به نظر الاسوانی حکومت اخوان المسلمین و رئیس جمهورشان، مورسی، در دراز مدت برای کشورش مفید است. " این وضعیت برای مصر مفید است ولی نه برای اخوان المسلمین. این مثل واکسن زدن است. ده ها سال مبارک اسلامیست ها را بده می کرد. این امر خیلی ها را به طرف اخوان المسلمین کشاند. ولی حالا مردم از آنها روگردان شده اند چون می بینند که چه فاشیست مآب های متعصبی هستند. وقتی که این کابوس بگذرد مصر در مقابل چنین ارگانیسم هایی مصون خواهد بود".

الاسوانی با تحقیر از اسلامیست ها حرف می زند ولی به طور مرتب با آنها در تماس است. در آخرین ملاقات اش با مورسی کوشش کرده است وجدان او را مورد خطاب قرار دهد. "آدم می تواند خیلی صریح با او صحبت کند. او دوستانه به حرف های آدم گوش می کند. من به او گفتم: شما عضو سازمانی هستید که منابع مالی اش روشن نیست. اصلاحات قانون اساسی شما هیچگونه مشروعیتی ندارد. و او در تمام مدت لبخند می زد و آخر سر هم گفت که همهء نکات من درست است و از من تشکر کرد و گفت: بیایید با هم عکس بگیریم".

الاسوانی در یک خانواده لیبرال بزرگ شده است. از جمله دوستان خانوادهء او قبطی ها و مسیحیان مصری بوده اند. الاسوانی می گوید که او به خدا نیاز دارد. او لابی هتل را ترک می کند و جلوی کلیسای یوهانس که در مقابل هتل قرار دارد سیگاری روشن می کند. می گوید: "من می توانم از همین خیابان گوتنبرگ پایین بروم و از راه دیگری به هتل برگردم. برای رسیدن به خدا هم راه های گوناگونی هست".

بر اساس قانون اساسی اسلامی مورسی، شهادت قبطی ها علیه مسلمانان در محاکم قضایی بی ارزش اند. یا این که مجازات مسیحیانی که در مصر مشروبات الکلی بنوشند 80 ضربه شلاق است. الاسوانی تویتر می فرستد: "قانونی که مراعات مصالح قبطی ها را نکند، چگونه قانونی است؟ آیا آنها برای آزادی مبارزه نکرده اند؟ آیا آنها مالیات نمی پردازند؟". یکی از مومنان جواب می دهد "دو سوم مصری ها پشت رئیس جمهور هستند. خدا هم پشت رئیس جمهور است".

آیا لحظهء شگفت انگیز انقلاب ضد مبارک، که کشور را برای مدت کوتاهی متحد کرد، شایسته آن نیست که رمانی درباره اش نوشته شود؟

"البته که هست؛ ولی داستان نویسی مثل عاشق شدن یک امر ارگانیک است. من نمی توانم بگویم خوب حالا من یک کتاب دربارهء انقلاب می نویسم. همان طور که نمی توانم بگویم خوب من این هفته عاشق این زن می شوم".

الاسوانی، در عوض، یک کتاب تاریخی نوشته است. کتاب که بهار سال آینده به بازار خواهد آمد "اتومبیل کلوپ مصر" نام دارد. داستان مربوط می شود به سال های 1940؛ زمانی که اتومبیل وارد مصر شد. ولی در فصل اول کتاب شرح می دهد که چگونه کارل و برتا بنز یک زمانی در آلمان می بایست با مخالفان موتور مبارزه می کردند. "کسانی بودند که نسبت به اسب تعصب داشتند و می گفتند: خدا اسب را آفریده است نه موتور را. این متعصبان خیلی مرا به یاد اخوان المسلمین خودمان می اندازند".

برگرفته از روزنامه آلمانی "زود دویچه سایتونگ" 8\9 دسامبر 2012

 

نظر خوانندگان

آرش جهاندار: زنده باد علا الاسواني، زنده باد مردم آزاده مصر. به امید آنکه جنبش سکولار- دموکراتیک مصر راهنما و راهگشای انقلاب سکولار- دموکراتیک مردم ایران باشد.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه