بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 22 آبان ماه 1391 ـ  12 نوامبر 2012

 

جمعه گردی هایی که ره به ترکستان دارد

عبدالستار دوشوکی

doshoki@gmail.com

زاهدی مهمان پادشاهي بود. چون به طعام بنشستند، كمتر از آن خورد كه ارادت او بود، و چون به نماز برخاستند، بيش از آن كرد كه عادت او، تا ظنّ صلاحيت در حقّ او زيادت كنند. حال حکایت نتیجه گیری جمعه گردی اخیر آقای دکتر نوری علا، که چهره شاخص شبکه سکولارهای سبز می باشد، بر همین روایت است. روایتی که نه تنها بیانگر جلوهء زاهدان در محضر پادشاهان بلکه نمایانگر گسل عمیق در باورهای مبارزاتی و سردرگمی استراتژیکی است که در لایه های مختلف فکری این جمع ناهمگون نفوذ کرده است، تا بدانجا که ایشان، بعنوان تئوریسین این طیف سکولار، آب تطهیر بر خشونت و کشتار نوع القاعده ای ریخته و از حق حاکمیت مردم از طریق صندوق رای و انتخابات آزاد تبری جسته است.

ایشان، طبق معمول، با توکل به نفس خودگرا و مدعی به تقوای سیاسی خویش، همهء نیروهای مختلف و ناهمگن اپوزیسیون را در یگانه کفهء ترازوی سنجش حق به جانب خویش نهاده تا با نفی دیگران اثبات ادعای خودی کند. آن هم سه ادعای جدید "الکاشفه عن المقاصد" و نسبتاً حیرت انگیز.

اول اینکه با تائید "مقولهء خشونت"، نتیجه گیری می کنند که خشونت گریزی در مبارزه ضرورت و معنا ندارد، و بطور غیر مستقیم خشونت را تقدیس می کنند.

دوم، با اشاره به خطرات و خسران های "انتخابات آزاد"، این شیوه مبارزاتی دمکراتیک را مخدوش خوانده و آن را نفی می کند. ایشان می گویند: «بخصوص از منظر نيروهای سکولار دموکرات کشورمان (بخوان شبکه سکولارهای سبز) که واقعی ترين دموکراسی خواهان ايرانند، طرح فکر انتخابات آزاد بعنوان وسيله ای برای مبارزه با حکومتی استبدادی می تواند کل مبارزه را مخدوش سازد.»

سوم، عدم مراعات انصاف سیاسی و روشنگری عادلانه در قیاس مع الفارق بین حرکت های دمکراتیک، شفاف و کثرت گرا نظیر «منشور برای تشکیل شورای ملی» از یک سو، و پروژه های مخفی غیر شفاف و سوال برانگیز، نظیر اتحاد برای دمکراسی در ایران. به هر سه این موضوع به اختصار خواهم پرداخت.

اگرچه توجیه و تقدیس خشونت، آن هم از نوع کشتار جمعی توسط عوامل انتحاری جندالله و حرکت انصار ایران، توسط برخی از مسئولین ردهء بالای شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران امر جدیدی نیست، ولی در گذشته توجیه قتل عام انتحاری و ضد انسانی زن و کودک و پیر و جوان، بعنوان نظر شخصی یک فرد توسط اکثریت اعضای شبکهء سکولارهای سبز ايران بی اهمیت جلوه داده شده بود. اینک برای اولین بار حقانیت نظریهء توجیه خشونت مشروع بصورت یک "تئوری سکولار ـ دمکراتیک" و قابل دفاع توسط تئوریسین این شبکه مطرح می شود. حداقل تا آنجایی که بنده آگاه هستم و تئوری های ارائه شده توسط گروه های خشونت گرای مذهبی و تکفیری ـ جهادی را مورد مطالعه قرار داده ام، تشابه توجیهی و سنخیت "استدلال معیوب" بین نظریه استشهادیون متعصب مذهبی در سیستان و بلوچستان و ادعاهای جدید "سکولارهای دمکرات خوشونت گرا" در اروپا و آمریکا وجود دارد، که می تواند و باید بعنوان یک زنگ خطر برای اپوزیسیون محسوب شود. زیرا نمی توان از مسیر خشونت و خون به دمکراسی دست یافت. هدف هر چه قدر هم مقدس باشد، نمی تواند و نباید وسیله را توجیه کند.

دکتر نوری علا می نویسند: «حکومت استبدادی بايد يقين کند که در صورت اعمال خشونت با مقاومت خشن روبرو خواهد شد».  این دقیقاً همان استدلالی است که گروه های خشونت محور، نظیر جندالله، برای توجیه و تئوریزه کردن خشونت خود ارائه می دهند. جفای بی پروای دکتر نوری علا به واژه "انحلال طلبی" در همین حقیقت تلخ نهفته است. چون، بر خلاف ادعای ایشان، بسیاری از شارعان و واصفان شیوه های خشونت گریز مبارزه، از جمله حامیان منشور شورای ملی، خواهان انحلال کامل نظام استبدادی هستند؛ ولی انحلال را با خشونت مترادف نمی دانند. این در حالی است که ایشان سخت در تلاش هستند تا مفهوم درهم تنیده ای از خشونت و انحلال طلبی را با ریسمان تئوریک خویش ارائه دهند؛ اتهامی که مورد پسند جمهوری اسلامی و طرفداران اصلاح طلب آن واقع خواهد شد.

وانگهی ایشان به نادرستی مدعی می شوند که: «می توان حدس زد، و حتی يقين داشت، که اصلاح طلبان مذهبی و طرفداران غيرمذهبی آنها در گروه صادر کنندهء منشور نفوذ کرده و قطار آن را روی ريل دلخواه خود قرار داده اند».  سوال اساسی این است که ایشان تا قبل از انتشار منشور برای شورای ملی در بطن مشورت ها و رایزنی ها قرار داشتند و بسیاری از پیشنهادات ایشان در بطن منشور گنجانده شده است، و هیچگونه ادعا و اعتراضی نسبت به "مبارزهء خشونت گريز" و  "انتخابات آزاد" مندرجه در منشور و یا به اصطلاح نفوذ اصلاح طلبان مذهبی و طرفداران شان نداشتند. چطور شد به ناگاه کاشف الاسرار، معترض و غرّه بر حسن گفتار دیرهنگام خويش شده اند؟

موضوع دوم مقولهء شناخته شده "انتخابات آزاد" و سالم است که با پیروی از ماده ۲۱ بیانیه (منشور) جهانی حقوق بشر  و اعلامیه ۱۵۴ نشست شورای بین المجالس تعریف شده است.  انتخابات آزاد در چارچوب منشور شورای ملی معنی حقوقی و عملی خاص خود را دارد؛ همانگونه که حقوق بشر در چارچوب یک منشور قانونی و بین المللی تعریف شده است و معنی خاص خود را دارد و تفسیر بردار نیست. منشور شورای ملی  بصورت شفاف و واضح امکان برگزاری یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در نظام جمهوری اسلامی را ناممکن می داند و تصریح می کند: «تصور اینکه می توان این نظام را از راه برگزاری انتخابات نمایشی و بطور تدریجی اصلاح کرد، توهمی باطل است». در نتیجه، شعار محوری "انتخابات آزاد" بعنوان حق بنیادین "حاکمیت مردم بر مردم" می تواند برای بسیج مردم داخل کشور هم تاکتیک مبارزاتی باشد و هم استراتژی مورد توافق همگانی! متأسفانه ظاهراً فرق بین تاکتیک مبارزاتی و هدف استراتژیک برای دکتر نوری علا  مشخص نیست. و من حقیقتاً در عجبم از اصرار ایشان در تحریف منشور شورای ملی و همسان نمایاندن آن با منشورهای اصلاح طلبان حکومتی و  مشاوران نهان و عیان  و سوزن بانان متبحر.

درخواست مشخص "انتخابات آزاد" از سوی منشور شورای ملی با ادعای "سوزن بانان متبحر" کاملا ً متفاوت است. آنها، با اعتقاد به اینکه «کاسهء خاصان منه در پیش عام»، و  با صرف هزینه های گزاف و غیر قابل تصور در سپهر مالی اپوزیسیون "مفلس"، و اعمال شیوه های غیر شفاف، تدریجی و تطمیعی، تلاش می کنند نیروهای صادق و شریف اپوزیسیون را ظاهراً برای امر گفتمان دمکراسی، اما حداقل به به ادعای برخی برای پیشبرد "مقاصد اصلاح طلبی نامعلوم" ایستگاه به ایستگاه  وارد قطاری بکنند که در مبداء سفر و آغاز کار منکر براه انداختن آن بودند؛ زیرا از قدیم گفته اند "فرستاده باید فرستاده ای / درون پر زمکر و برون ساده ای". مضافاً ظاهراً  بسیاری از هموطنان وسواسی و رفقای بینا و نکته سنج (Discerning) که اشتیاق حضور دارند مایل نیستند بدانند که هزینهء گزاف سالن، هواپیما و قطار و هتل و اشربه و اغذیه از کجا تامین می شود و یا خوش باورانه بپذیرند که گویا "ایرانیان سرمایه دار اما خـیّـر" حاتم طائی دوران شده اند تا رفقا فصل به فصل و شهر به شهر گرد هم آیند.

در راستای مقولهء سوم باید تاکید کرد که نمی توان پروژهء ملی، شفاف و کثرت گرائی نظیر شورای ملی را با پروژه های مخفی کاری و سری به اصطلاح "نخبه گرایی" و یا بعبارتی "خصوصی سازی اپوزیسیون" که توسط منابع مالی نامعلوم هدایت و حمایت می شوند، مقایسه کرد. مخفی کاری و عدم شفافیت باعث بروز بی اعتمادی و شیوع شایعات فراوان می شود. شایعاتی نظیر ملاقات با مهدی هاشمی زمانی که وی در لندن بود و یا تزریق دلارهای نامناسب از منابع ناگفته. باید پرسید «گربه را بر موش کی بوده است مهر مادری؟» البته بعقیده من نباید به اینگونه "شایعات" وقعی چندانی نهاد، اگرچه ممکن است آسیب پذیری اپوزیسیون را در کلیت خویش افزایش دهند.

اما  شورای ملی حرکتی است که با رایزنی های گسترده قریب به یک سال، و انتشار فراخوان عمومی، از کف اجتماع (grass roots) و اکثریت خاموش، بخصوص نسل جوان و از پائین، آغاز شده است. در حالی که پروژه های نخبه سازی از نوع استکهلمی یا فیلادلفیایی از طریق دعوت های خصوصی و محفلی با تحکم انتقاد ناپذیری مطلق طرح ریزی شده اند. منتقدین این پروژه های نیمه مخفی "جایگاه  نخبگی" خود را از دست داده و از افتخار و حق دعوت شدن به گردهمایی های "نخبگان" محروم خواهند شد. سوزن بانان حتی با جسارت و گستاخی اعلام می کنند که منتقدین خود را به جلسات خود راه نخواهند داد تا درس عبرتی باشد برای نقادان بالفعل و دیگران تا گرفتار هوس سوال بر زبان و انتقاد در سر نشوند. در نتیجه کالای اینگونه قطارهای زیرزمینی که تلاش می شود در هر ایستگاه بر واگون های آن افزوده شود، دمکراسی و شفافیت برای کشورمان ایران نخواهد بود. بلکه ممکن است از منظر یک "سرمایه گزاری کوچک" به مثابه  یکی از "گزینه های محتمل بر روی میز" از آن بعنوان اهرم فشار در چانه زنی های درون حکومت و یا بر علیه حکومت ایران استفاده شود.

از سوی دیگر، شورای ملی، بر خلاف دیگران بر اساس شمولیت، شفافیت، استقلال عمل و کثرت گرایی بدون تبعیض و بدون نخوت گرایی بنا شده است. به همین دلیل منتقدین آن نه تنها طرد نمی شوند، بلکه از آنها با اشتیاق و آغوش باز دعوت بعمل می آید ـ البته با خرج خودشان چون حاتمان طائی زمانه حاضر نیستند برای تشکیل یک  شورای ملی شفاف و مستقل سرمایه گزاری کنند. و اینگونه است که «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است». بهر روی متاع کفر و دین بی مشتری نیست، گروهی آن گروهی این پسندند.

شنبه 20 آبان 1390

 

نظر خوانندگان

افشین بابازاده: نلسون مندلا در دادگاه فرمایشی «ریوونیا»، در برابر این سخن قاضی که، نتیجه گیری ی هم با خود داشت، مبنی بر اينکه «شما خشونت را محکوم نمی کنید پس شما قصد خرابکاری دارید» پاسخ داد «زمانی که شما با مردم بی دفاع و بدون هیچ گونه حقوقی با خشونت و تبعیض برخورد می کنید برای آنهایی که از خود در برابر خشونت با خشونت دفاع می کند جای پاسخی نمی گذاريد». او حتی در یکی دیگر از دفاعیات اش در همان دادگاه، از اصول مبارزه برای برابری همهء مردم در آفریقای جنوبی چنين می گوید: «شما درست می فرمایید، من در ماجرای تاسیس سازمان اومخیتو (شاخهء نظامی کنگرهء ملی آفریقای جنوبی) شرکت داشتم اما کار این سازمان، بر خلاف آنچه که می گویید، کاری تروریستی نیست بلکه نهایتاً به حل مسائل سیاسی در آفریقای جنوبیکمک خواهد کرد. اومخیتو از پشتیبانی کامل ای.ان.سی (کنگرهء ملی آفریقا) بر خوردار است». نلسون مندلا تا هم اکنون هیچگاه فعالیت شاخهء نظامی کنگرهء ملی آفریقا را اشتباه ندانسته است. من البته نمی گویم که وضعيت مردم ما با شرایط پيشين آفریقای جنوبی و آپارتاید مستقر در آن یکی است، اما بی شباهت هم نیست. «آپارتاید قومی» در مورد بلوچ ها و کردها و سنی ها بطور سیستماتک عمل می کند. در مورد مردم هم که جای خود دارد. شاید بهتر است راه های غیر خشونت را بیشتر توضیح بدهید، اما بدانيد که کاربرد خشونت برابر خشونت هم راهی است که کاملا کنار گذاشتن اش خطرناک است. بجای ترساندن مردم از ابراز مقاومت در برابر خشونت، بگوئيد که در مورد ترس ولایت فقیه از اپوزوسیون چه بايد کرد؟ اگر نگرانی شما از کلمه «براندازی» است (که خود می تواند سر درازی داشته باشد) بدانيد که اگر مواظب نباشید سر از آن سوی این منطق در می آورید و پرسش شما بدل به اين می شود که چگونه می توان ترس ولایت فقیه از اپوزوسیون را کم کرد؛ پرسشی که خود سر دراز تری دارد.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه